eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 🔺خیلی معلوم است که مصدر "صریح" مثل أَکْل،شُرْب،قِیام،قُعود و..دلالت بر زمان ندارند،البته مصدر "موول" هم ذاتا دلالت بر زمان ندارد،ولی از کلام سابقش دارای زمان میشود🔺 که مصدر "موول"،به خاطر کلام همراه او دارای زمان شده است 💥۱.شاعَ اَنْ یَضْرِبَ بکرٌ زیداً،در اینجا زدن "بکر" که خیلی اتفاق افتاده در گذشته بوده است به اعتبار لفظ "شاعَ"َ که ماضی است. 💥۲.الشائِعُ اَنْ یَضْرِبَ بکرٌ زیداً،در اینجا مصدر "موول" زمانش مستقبل است به اعتبار لفظِ "الشائِعُ" این نوع از مصدر "موول"زمانِ ماضی و مستقبل در او ملاحظه شده است. 🔹بحث پایانی موصولات حرفی(حروف مصدریه) ،اَنْ و کَی،مضارع را خالص در مُستقبل میکنند،با این تفاوت که لَوْ نصب نمیدهد. # ما،جمله همراه این حرف مصدری غالبا زمانش حال است گرچه بر ماضی داخل شود. ،برای هر سه زمان می آید مثل ۱. أَعْرَفُ أَنَّ محمداً یُسافِرُ غَداً(برای مستقبل است به اعتبار لفظ غَداً) مثال ۲.أَعْرَفُ أَنَّ محمداً یُسافِرُ اَلآنَ(برای حال است به اعتبارِ لفظ اَلآنَ) مثال ۳.عَلِمَ أَنَّ الظلمَ اِنهزمَ(ماضی به اعتبار لفظ عَلِمَ ) ✨گاه،أَنَّ خالی از زمان است،مثل اَلْمَعروفُ أَنَّ الصِدقَ فَضیلةٌ صفحه ۳۴۷ تا ۳۴۹ @talcheslkotob
هدایت شده از تلخیص الکتب.
مقدم به سربازان عزیزی که تازه به جمع ما پیوستن،لطفا پیامها را از اول مطالعه بفرمایید،قصور را متذکر شوید و در صورت صلاح دید کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🙏🙏🙏🙏
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۰،المُعَرَّفُ بأل🔹 🔻یکی از ادات مشخص کردن و معرفه کردن"ال" است مثلا وقتی گفته شود،زارنِی "الصدیقُ" یعنی "آن دوست" به دیدارم آمد و قطعا فرق دارد با زارنِی "صدیق"ٌ که معنایش میشود،"دوستی" به دیدارم آمد. "همزه"به تنهایی حرف تعریف است.؟ یا "لام" به تنهایی حرف تعریف است.؟ مشهور تر این است که "همزه" و "لام" (أل) باهم برای تعریف است. 🔹أل،اقسامی دارد، "اسم موصول" حرف تعریف،حرف زائد. 💥أل تعریف(که مفید "تعریف" است)،بر دو قسم است،ألِ عهد و ألِ جنس. 💥ألِ "عهد"سه نوع است، ⚡️۱."الِ عهدِ ذکری"(مدخول أل قبلا ذکر شده است)مثلِ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ. ⚡️۲."أل عهدِ ذهنی،یا عهدِ علمی" ِ(مدخول أل،در ذهن مخاطب و متکلم است ) مثلِ أَذاهِبٌ الیٰ البیتِ(خانه ای که در ذهن متکلم و مخاطب هست) ⚡️۳.أل عهدِ حضوری(مدخول أل حاظر است نزد متکلم و مخاطب) مثلِ اليَوم‌َ اَكمَلت‌ُ لَكُم دينَكُم و اَتمَمت‌ُ عَلَيكُم نِعمَتي‌. حاظر است نزد هر دو. صفحه ۳۴۹ تا ۳۵۲ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۰،المُعَرَّفُ بأل🔹 🔻گفتیم که أل تعریف(که مفید "تعریف" است)،بر دو قسم است،ألِ عهد و ألِ جنس اولی بررسی شد. از ال جنس،چیزی است که داخل بر نکره میشود که آن نکره مفید معنای "جنس محض" است و بر سه قسم است. ⚡️۱.داخل میشود بر جنسی و همه آن جنس را شامل میشود و به جای "ال" میتوان لفظ "کل" را حقیقتا استعمال کرد،مثل إِنََّ الانسانَ لفی خسرٍ که معنایش إِنََّ کلَ انسانٍ لفی خسرٍ ⚡️۲.آنچه داخل میشود بر جنسی و بر مجموع صفات مدخول ال دلالت دارد مثلِ "أَنتَ الرجلُ علما"ً یعنی تو از جهت صفتِ "علمیت"تمام مردهایی،در اینجا لفظِ "کل"به صورت "مجاز" می آید نه به صورت حقیقی،زیرا تو تمام "مَردها" نیستی. ⚡️۳.آنچه که مدخولش،دلالت بر جنسی دارد بدون اعتبار "قلت" یا "کثرة" مثل" وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ " دیگر ال در این قسم سوم،ألِ حقیقت،طبیعت و ماهیت است. صفحه ۳۵۲ تا ۳۵۵ @talcheslkotob
1361724922.gif
حجم: 90.8K
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۱،أَل الزائدة🔹 💥أَل الزائدة،داخل بر "معرفه" و "نکره" میشود ومفید تعریف نیست ۱ "الحُسَین بن العلی سیدُنا و مَولانا" دو کلمه "حسین" و "علی" قبل دخولِ "أَل" معرفه به علمیت هستند. ۲ که بر نکره داخل شده و باز مفید تعریف نیست"أُدْخُلوا أَلاولَ فالاَولَ" کلمه "الاولَ" حال و نکره است و أَل در او مفید تعریف نیست.💥 ⚡️أَل الزائدة دو نوع است،زائدة "لازمة' و زائده "غیر لازمة"، منظور از "لازمة"،آنچه که همراه است با اسم معرفه ای و هرگز از او جدا نمیشود مثل ألْسَّموْئل،أَلْیَسَعِ،أللاتِ ألعُزَّی، یا همراه هست با بعضی ظروف مثل ألآنَ و یا همراه هست با بعضی اسماءِ موصول مثل أَلْتِی،ألْذِی،ألذین،أللاتِی⚡️ جمله أل زائدة لازمة،ألِ علمِ بلغلبه است(ان شالله خواهد آمد) اما "أل زائدة غیر لازمة"،آنچه که گاه هست و گاه نیست و بر دو قسم است، اول:أل در اسمی که به خاطر ضرورت "شعری" "أَل" می گیرد مثل و لَقَد جَنَیْتُک أکمواً و عَساقِلا/ولَقَدْ نَهَیْتُک عَنْ بَناتِ الاَوبَر در بَناتِ الاَوبَر به خاطر ضرورت است،چون علم جنس با ال استعمال نمیشود. دوم:أَل لَمْح(اشاره) مرسوم است که "عرب" اگر "صفتی" را علم کند،گاه در علمیت اشاره ای به وصف هم دارد،مثلا اگر اسم شخصی را عادل بگذارند و در استعمالات او را العادل بخوانند،اشاره به این نکته دارند که إن شا ء الله در کنار اینکه اسم او عادل هست صفتِ"عادلیت" هم در او ایجاد شود این ألِ عادل را أل لَمْح گویند. اقسام "علم" صلاحیت برای قبول این أل را دارند،جز علم مرتجل،و علم منقولی که نمیتواند أل بگیرد،مثل علمی که وزن فعل داردی(شَمَّرَ)،یا علمی که مضاف واقع شده است(تاجُ الدین). صفحه ۳۵۵ تا ۳۵۹ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۲،العلم بالغَلَبة🔹 معرفه شده توسط "أل" عَهد،یا توسط "مضاف" میتوند، افراد متفاوتی داشته باشد،مثل ألْرسول که منطبق میشود بر هر انسالی که به جهتی فرستاده شده،یا مثل إبن عباسٍ،که منطبق بر همه فرزندان عباس میشود. 💥گاه،به خاطر غلبه کلمات بالا در یک شئ ،فقط بر یک مسمی دلالت میکنند و مثل علم شخص میشوند مثل استعمال الرسول،در نَبیُّنا محمد (علیه السلام)،که مخاطب از شنیدن الرسول،همان را متوجه می شود که از محمد (علیه السلام)،متوجه میشُد یا استعمال ابن عباس،در عبد الله بن عباس بن عبد المطلب،که مخاطب از از شنیدن نام ابن عباس،فقط عبدالله ابن عباس به ذهنش می آید.💥 ⚡️نکته مهم،علم بالغَلَبة،یا أل دارد،یا مضاف است،ألْ در علمِ بالغَلَبة،زائده لازم است،اما،با وجود اینکه "زائده لازمه" است،در "نداء" و در حالت "مضاف" واقع شدن،أل حذف میشود، مثل" یا رسولُ قد بَلَغتَ رسالتِک" و مثل" هذا رسولُ اللهِ"⚡️ علم بالغَلَبة،از نوع مضاف،هرگز مضاف بودن،از او جدا نمیشود،چه در "نداء" و چه در غیر نداء. مثل"یا بنَ عباسٍ قُمْ" و"أنتَ إبنُ عباسِنا العادلُ" صفحه ۳۵۹ تا ۳۶۳ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 🔺زمانی که "عددی" بخواهد توسط أل،معرف شود،نکات زیر را باید مراعات کرد ⚡️۱.اگر عدد مضاف باشد(این عدد را "مفرد"هم میگویند)،أل داخل بر مضاف إلیه،میشود مثل عَندِی ثلاثةُ ألأقلامِ ⚡️۲.اگر عدد "مرکب" باشد،أل داخل میشود بر جز اول، مثل قَرأتْ ألأحدَ عشرَ کتاباً.(الاحدَ جز اول و عشرَ جز دوم است که با هم ترکیب شده اند) ⚡️۳.اگر عدد،از عُقُود باشد،داخل بر خود عدد میشود،مثل فِی حدیقتِنا العشرونَ کُرسیَّا(منظور از عقود،عشرون،تسعون و بین این دو عدد است) ⚡️۴.اگر عدد،معطوف باشد،بر هر دو عدد(متعاطفین) داخل میشود مثل أنفقتُ الواحدَ و العشرونَ درهما. 💥اگر مضاف إلیه(معدود)،معرفه به أَل باشد،مضاف از او کسب تعریف میکند،خواه،متصل باشند،مثل ثلاثة ألأقلام خواه بین مضاف و مضاف إلیه فاصل،یا فواصلی باشد،مثل هذه ثلاثُ قطعِ خشب صَنَوبرِ الابواب💥 ⭐️باقی ماند از انواعِ "معارف"،دو چیز أ.نکره ای که "مضاف به معرفه" میشود،که این نکره،به همان رتبه معرفه میرسد،جز مضاف به "ضمیر"که در حکم ضمیر "نیست" بلکه در حکم "عَلم" است. مضاف،از الفاظی باشد که غرق در تنکیر هستند،هیچ وقت معرفه نمیشود،مثل،غیر،حسب،مثل.... ب:منادیٰ در نکره مقصوده،یعنی نکره ای که او را قصد میکنی و او را میخوانِی به هر دلیلی، مثل "یا شرطیُّ أینَ الحوزة" تعریف این نوع معرفه،همان درجه تعریفِ اسم اشاره است. صفحه ۳۶۳ تا ۳۶۵ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المَسألَةُ ۳۳،المبتدأ والخبر و ما یَتصِلُ بِهما🔹 💥تعریف مبتدأ:اسم مرفوعی که غالبا در اول جمله،و مجرد از عوامل لفظی "اصلی" است و حکمی برای او ثابت شده است مثلِ"علیٌ عدلٌ"(تعریف مبتدای اسم) یا "وصفی" است که در "افاده" و "اتمام" جمله،احتیاج به مرفوعش دارد مثلِ"ما حَسَنٌ الظلمُ"(تعریف مبتدای وصفی)💥 💥تعریف خبر:لفظِی که به همراه مبتدا،"جمله" را تکمیل میکند. وصفی احتیاج به "خبر" ندارد،بلکه نیازمند به "مرفوع" خود میباشد به شرطی که مرفوعش معنای جمله را تکمیل کند مثلِ أ ضاربٌ انتَ فاطمةَ،یا أمضروبَةٌ فاطمةُ ⚡️اگر "وصفی"توسط مرفوعش "نتواند" معنای جمله را تکمیل کند، دیگر مبتدای وصفی نیست مثلِ "ما حاظرٌ والدُه علیُّ"(در این مثال،علیُّ،مبتدای موخر و حاظرٌ خبرِ مقدم است، والدُه،فاعلِ حاظرٌ است که مضاف به ضمیرِ "ه"شده است). ⚡️ غالبا مقدم می شود بر مبتدای "وصفی" نَفْی یا استفهام،گرچه به صورت خیلی کم جایز است "نَفْی" یا "استفهام" مقدم نشود مثلِ نافعٌ اعمالُ مخلصین. 🔹عامِل "مبتدا" و "خبر"🔹 نحویین:عامل در "مبتدا"،ابتدایت است،یعنی مبتدا،توسط ابتدائیت مرفوع شده است،و این عامل،معنوی است(منظور از ابتدایت،آغاز آمدن مبتدا ست) و عامل در "خبر"،خود "مبتدا" است. علامه عباس حسن:همین که بدانیم "مبتدا"و "خبر"مرفوع هستند کافی است و خیری در این نوع اظهار نظرات نیست. صفحه ۳۶۵ تا ۳۷۱ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 ⚡️أ:عوامل لفظی "غیر اصلی"(زائد و شبه زائد)،بر مبتدا داخل میشوند. مثل ۱ "هَلْ مِنْ خالِقٍ غیرُ اللهِ" مثال۲"رُبَّ رَجُلٍ کریمٍ لَقَیْتُهُ" ،حرف جر "زائد"و رُبَّ حرف جر "شبیه زائد" است. ⚡️ب:وصف در مبتدای وصفی،شاملِ "اسم فاعل"،"اسم مفعول"،صفت مشبه" و "اسم تفضیل' است،و این امور شرایط مبتدای وصفی را دارند. ،اسماء جامدی داریم،که ملحق به مبتدای وصفی میشوند و دقیقا مثل مبتدای وصفی عمل میکنند،مثلِ ✨أ أسدٌ الرجلانِ به تاویل أشجاعٌ الرجلانِ ✨أ عربیٌّ الشاعرانِ به تاویل أ منسوبٌ الشاعرانِ للعربِ ✨أ ذوعلمٍ القادمانِ به تاویل أصاحبُ علمٍ القادمانِ ✨أ صُخَیرٌ المرتفعانِ به تاویل أ صخر صغیرٌ ⚡️ج:گفتیم که مبتدای وصفی،غالبا مقدم میشود بر او نَفْی یا استفهام، و نَفْی گاه،حرف است مثل "ماغائبٌ الشاهدان"ِ و گاه فعل است مثلِ"لَیسَ مضروبٌ الزیدانِ" و گاه اسم است مثل "غیرُ نافعٍ مالٌ حرامٌ" لَیسَ،مضروبٌ است، الزیدانِ نائب فاعل برای مضروبٌ و لیس احتیاجی به خبر ندارد،غیرُ مبتدا و مضاف شده به نافعٍ،مالٌ فاعل و بی نیاز کننده از خبر. نفی مختص به فعل،مثل لَم،لمّا،لَنْ بر مبتدای وصفی،داخل نمیشوند. و استفهام "مقدم" بر وصف گاه،حرف است،مثل "أ حافظٌ الصدیقانِ العَهدَ" و گاه اسم است مثلِ "کیفَ جالسٌ الضیوفُ"،یا 'مَنْ مُکرمٌ الآباءُ"،"مَتیٰ قادمٌ الشائحون" حال مقدم از الضیوفُ است،مَنْ مفعول به برای مُکرِم،متیٰ ظرف متعلق به قادِمٌ. استفهام در تقدیر است مثل واقِفٌ الرجلانِ أم قاعدان.؟ وجود أم که برای تعیین است،بر استفهامِ مقدری،دلالت دارد. صفحه ۳۷۱ تا ۳۷۳ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 ⚡️د:گفتیم که مبتدای وصفی یا حقیقتا،"مشتق" است،یا "جامدی" است که تاویل به مشتق میرود، از جمله تاویل به مشتق ها،قول عرب است که میگویند"لا نَولُک أَنْ تَفْعَلَ" که تاویل این قول،"ما مُتَناولُک أَنْ تَفْعَلَ " است،یعنی این قول سزاور تو نیست و شایسته نیست این چنین بگویی. ،مصدری است،که تاویلش "التناوُل" بود، و أَنْ تَفْعَلَ،محلا مَرفوع نائب فاعل برای نَول است، البته جایز است "نَولک،مبتدا باشد، وأنْ تَفعلَ خبر او باشد. 💥سماعا،شنیده شده است که مبتدای وصفی،حتی "مرفوع" بی نیاز کننده از خبر را ندارد،مثلِ أقَلُّ رجلٍ یقولُ ذلک، که گفته شده،مبتدا،در اینجا هیچ احتیاجی به خبر ندارد،و جمله،یقولُ ذالک صفت برای رجلٍ هست نه خبر. 🔻قیل:یقول ذالک،خبر است برای أقلُّ رجلٍ 🔻قیل:أقلُ مبتدا،و رجلٍ،در معنا فاعل اوست،و او را بی نیاز از خبر کرده. ⚡️و:گفته شد که خبر،به همراه مبتدای تکمیل میکند جمله را،اکنون در مثال زیر خبر کجاست.؟ فلانٌ-وإنُ کَثُرَ مالُه-لکنَّه بخیلٌ جواب: أ:جمله استدراک خبر فلانٌ است،که تاویلش"فلانٌ معَ کثرةِ مالِه بخیلٌ" یا"فلانُ الکثیر المال بخیلٌ"،در اینجا،"جمله شرط" نوعی قید برای مبتدا شده است. ب:خبر فلانٌ،محذوف است به تاویل "فلانٌ دائبُ العمل وإنُ کَثُرَ مالُه... مصنف:هر دو ترکیب عیب دارند،و مثال فوق از عربِ"خالص" شنیده نشده،بلکه عربهای غیر خالص این مثال رو گفته اند. صفحه ۳۷۳ تا۳۷۵ @talcheslkotob