غبارروبی مضجع مطهر رضوی در سفر رهبر انقلاب به مشهد مقدس
رهبر انقلاب در سفر به مشهد مقدس که بهدنبال تغییر شرایط کرونایی کشور انجام شد، در مراسم غبارروبی مضجع نورانی امام رضا علیهالسلام که در روزهای پایانی ماه محرم برگزار شد، شرکت کردند.
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_هفتم ۱ واقعیت تلخ🙁👇
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_هشتم ۱
♥️💭شروع یک پایان
یک سال #نامزدی مثل برق و باد گذشت...
کار خرید جهیزیه هم به اتمام رسیده بود ، هرچند که تا آخرین روز مادرم در حال خرید خورده ریز بود...
آپارتمان کوچکی را رهن کردیم و جهیزیه ام داخلش چیده شد .
خانه ی #زیبای کوچکم را خیلی دوست داشتم ...
تا قبل از جشن عروسی با مسعود به بهانه های مختلف به خانه ی خودمان می رفتیم و همانجا می ماندیم .
جشن عروسی هم با همه سختیها و زیباییهای خودش برقرار شد ، من منعطف تر شده بودم...
روز جشن به جای چادر فقط شنل سرم کردم و روی صورتم کشیدم ، راحت تر از چادر بود و جاهایی هم سرم را بلند می کردم و محیط را می دیدم .
مادرشوهرم شادتر و سرحال تر بود و به خاطر رابطه خوبی که با هم داشتیم هدیه های خوبی هم به من می داد...
یادم هست نماز ظهر و عصرم را در آرایشگاه خواندم اما برای نماز مغرب و عشاء هر چه کردم #فرصتی فراهم نشد برای همین تا آخر شب #عذاب_وجدان داشتم ...
برای اینکه قضیه جشن نامزدی تکرار نشود سمت راست مسعود ایستادم و دستانم را به دستش حلقه کردم و در سالن دور زدیم و به همه خوش آمد گفتیم با این #ترفند من ، آن شب مسعود با هیچ زنی دست نداد...
خاله ی مسعود هم به اتفاق دخترش آمده بود و همه این اتفاقات باعث شده بود که مادرشوهرم پر از انرژی و سرحال تر باشد...
تحمل دیدن عاطفه را نداشتم ...
با دیدنش نفسم به شماره می افتاد ، فکر اینکه این دختر چند سالی با مسعود #دوست بوده و به هم علاقه داشتند حالم را بد می کرد ...
فقط سعی می کردم به این موضوع زیاد فکر نکنم تا شب عروسیم خراب نشود .
برای اولین بار در عمرم داخل سالن خانمها یک دور با مسعود رقصیدم و کلی شاد باش جمع کردم برای همین یک دور رقص چند روزی #تمرین کرده بودم ...
🌺شب خاطره انگیزی بود ...
به دلیل کارهای زیادی که در شرکت داشتیم ماه عسل خودمون رو به چند ماه بعد موکول کردیم و زن و شوهر هر دو روز بعد از عروسی به شرکت برگشتیم.
من در بازاریابی حسابی جا افتاده بودم زبان انگلیسی خوبم به همراه درسهای دانشگاه به این موفقیت کمک می کرد .
چند ماه از ازدواجم می گذشت که فرزند اولم را #ناخواسته باردار شدم ...
از این بارداری هم شوکه بودم و هم به هیچ عنوان آمادگی نداشتم ، هنوز یک ترم از درسم مانده بود و برای شرکت کلی برنامه داشتم.
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
|💛✨|
قسمتم نشد اگر در روزهای شلوغ محرم حرمت
قسمتم کن ماه صفر، روز #اربعین باشم #کربلا
#وداع_بامحرم🏴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
*┄┅═﷽═┅*
*🧎🏻فردا دوشنبه اول ماه صفرنماز اول هر ماه قمری*
*🌙در اول هر ماه قمری دو رکعت نماز مستحب است که خوانده شود(نمازی بسیار مهم و با فضیلت)*
*🧎🏻در روایت دارد که اگر کسی این نماز را در اول هر ماه بخواند تا آخر ماه سلامتی خودش را از خدا گرفته است*
*🧎🏻این نماز دو ركعت نماز است، در ركعت اول بعد از حمد سی مرتبه سورهی توحيد خوانده شود و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز مقداری صدقه بدهد*
*🧎🏻در روایت دارد که اگر کسی این نماز را در اول هر ماه بخواند تا آخر ماه سلامتی خودش را از خدا گرفته است*
*✍️از بعضى روایات استفاده می شود، که بعد از اتمام نماز این دعا را بخواند{دعایی پرمعنا و پر برکت و مشتمل بر آیات گرانبها و مناسبی از قرآن }*
*بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ،بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ* *إِلّا هُوَ، وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ*
*بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،* *سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً، مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبّ
🔻دولت ماهانه ۱۵ هزار میلیارد تومان بدهی دولت گذشته را پرداخت میکند
معاون پارلمانی رئیس جمهور:
🔹در حال حاضر دولت هر ماه ۱۵ هزار میلیارد تومان برای تسویه اوراق که از سوی دولت گذشته فروخته شده پرداخت میکند.
🔹امیدوارم با افزایش شرایط صادرات نفت و درآمدهای کشور شرایط اقتصادی بهبود یابد.
@saritanhamasir
🌒 فردا اول ماه صفر است
خونریزی وصدقه ودود کردن اسفند فراموش نشود.
ان شاءالله با خواندن این دعا در اول ماه صفر ازبلا دور بوده ، حاجت روا شوید: نیت کنید.
✨ سبحان الله يافارج الهمّ ويا كاشف الغم فرّج همي ويسرّ أمري وأرحم ضعفي وقلة حيلتي و أرزقنی من حيث لاأحتسب يارب العالمين ✨
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند 📌
🔓 هر كس مردم رااز اين دعا باخبركنددر گرفتاريش گشايش ايجاد می شود 🔓
#ماه صفر
❣#سلام_امام_زمانم❣
#پدرمهربانم!
این روزها بیشتر از قبل،
این حسرت ندبه را زمزمه میکنم:
«لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ...»
کاش میدانستم
نشانی خانهتان کجاست؟!
کاش میدانستم
کجا عزاخانه به پا کردهاید؟!
کاش یک روز
مرا هم به محفل روضهتان راه دهید!
کاش برسد
روزی که کنارتان باشم
و پابه پای شما اشک بریزم!
کاش روزیام شود
شال عزایتان را به چشمهایم بکشم!
#ای_کاش_که_آرزوی_قلبم_بشوی
يا رب الحسين بحق الحسين
إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
🚩 @saritanhamasir
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و سی و چهارم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵
✍ #نکات_دعای_عهد 34
«بهشت زمان»💕
💠 وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ؛ از خدا می خواهیم سنت محمدی بدست امام عصر احیا شود، تحریف ها از چهره حقایق دینی زدوده شده و معارف اسلام و احکام از یاد رفته شرع و حقایق پنهان دین روشن شود آنچنان که بعضیها فکر می کنند امام زمان(عج) دین تازه ای آورده است.
⭕️ داوری ها به عدالت ، رشد علمی و صنعتی، به کمال رسیدن عقل ها در سایه عنایت حضرت مهدی(عج) ،بالا رفتن سطح دانش و گسترش فوق العاده ی معارف اهل بیت از ویژگی های زندگی بعد از فرج است..
🕌مساجد بزرگی ساخته خواهد شد که همه پایگاه نشر دانش خواهد بود. مردم به عبادت و دین روی می آورند، نمازها به جماعت برگزار می شود، کینه ها برطرف شده و صلح و دوستی در دل ها جای می گیرد و قدرت روحی مردم بالا رفته و چون کوه با صلابت می شود.
💗عاطفه ها نسبت به هم زیاد شده، راه ها امن و مردم در امنیت قضایی به سر می برند. خون ها به ناحق ریخته نمی شود. امنیت جهانی حتی دنیای حیوانات را هم فرامی گیرد.
⚜ ثروت های زمین نزد امام زمان (عج) گرد می آید و خبری از فقر نیست. اسلام شکوه گذشته خود را باز می یابد.. شهرها با عدل و احسان آباد می شود. رونق کشاورزی و سرسبزی زمین و فراوانی باران و سرشاری رودها و چاه ها از آب و پرباری درخت ها و افزایش دام ها از ویژگی های دیگر آن دوران است.
✨چه چشم انداز زیبایی و چه جامعه آرمانی و مطلوبی!✨
✅ اگرمی خواهیم مسیر زندگی ما هم به سوی آن «جامعه آرمانی» باشد، باید بکوشیم در حد توان و ظرفیت همین ویژگی ها را فراهم سازیم.
💯 الگوی ما در عصر غیبت، باید چشم انداز عصر حضور باشد. انسان ها از نظر فکر و اخلاق در سطح بالا، معیشت مردم فراهم و رو به راه، قسط و عدل و تامین کرامت انسان ها در دستور کار، رونق اقتصادی و رشد فرهنگی و صلح و امنیت برقرار باشد. جامعه ما اگر چنین تلاشی را داشته باشد، رو به سوی جامعه مهدوی است ان شاءالله
🌷 @saritanhamasir
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
دوستان و همراهان گرامی
سلاااام و احترااام ✋☺️
صبح زیبای تابستونی بخیر و نیکی باد🌺
ان شاءالله لحظاتی سرشار از بهترینهای الهی پیش رو داشته باشید 🌺
و مسیر زندگیتون همیشه منور به نور الهی باشه
و کانون خانوادههاتون پر از مهر و محبت 💖
الحمدالله به الطاف آسمانی و زمینی خداوند توفیقی شد امروز هم در خدمتتون باشیم ، خوشحالیم که با ما همراهید😊👌
حتما ما را با نظرات سازنده، یاری بفرمایید🌹
یادتون نره که دوستانتون را هم به کانال خودتون دعوت کنید🌺
برقرار باشید👌
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای تقرب 55 گفتیم که ما باید روی ذهمون کنترل داشته باشیم تا بتونیم به قدرت های زیادی دس
#کنترل_ذهن برای تقرب 56
✔️ راه های کنترل زبان
🚨 بعضیا میگن که حاج آقا من هر کاری که میکنم نمیتونم جلوی زبان خودم رو بگیرم.😢
علت برخی از این موارد برمیگرده به مزاج انسان
🔵 مثلا هرچقدر که مزاج انسان گرم تر باشه، سریع تر و بیشتر حرف میزنه.
هرچقدر که مزاج انسان به سمت سردی بره، آروم تر و کمتر حرف میزنه.
🔶 از طرفی هرچقدر آدم خشک و لاغر باشه، دقت کمتری توی تلفظ کلمات داره
🔷 و هرچقدر آدم تپل تر و درشت تر باشه دقت بیشتری توی به کار بردن کلمات داره
✅ در واقع اگه کسی میخواد سنجیده حرف بزنه "باید مزاج خودش رو اصلاح کنه"
یعنی اگه لاغر هست یکمی تپل تر بشه و اگه سرد هست یه مقدار گرم تر کنه بدنش رو.
🔥 خصوصا آدمای صفراوی که گرم و خشک هستن باید بیشتر مراقب باشن!
افراد لاغر اندام و با پوست گندمی و استخون بندی نسبتا درشت
🔴 این جور افراد معمولا زیاد حرف میزنن و کلمات رو هم با دقت به کار نمیبرن و معمولا خیلی رک صحبت میکنن!
بی حیایی از چنین افرادی بیشتر دیده میشه.
🔴 واقعا مشکله که یه آدم صفراوی بتونه خودش رو کنترل کنه.
خصوصا اینکه افراد صفراوی هر چقدر بیشتر حرف بزنن صفرای بیشتری توی بدنشون تولید میشه و آتیششون بیشتر میشه.
از اون طرف افرادی که سرد و تر باشن که همون بلغم میشه
شمرده شمرده حرف میزنن ولی حرفاشون معمولا بی فایده هست.
✅ عمده حرفای حکیمانه رو افراد دموی میزنن و کسانی که مزاج خودشون رو اصلاح کرده باشن.
به اضافه کسانی که اهل خودسازی باشن👌
✅ واقعا خودسازی خیلی موثره در اینکه آدم هر حرفی رو نزنه.
راهش هم در "مبازره با نفسه".
✔️ مثلا تا خواستی یه حرف بیخود بزنی سریع یه نهیب به خودت بزن!
بگو چه خبرته؟ الان این حرف رو دقیقا برای چی میزنی؟
😒
میخوای پس فردا برات شر بشه؟
الان این حرف رو زدی که مثلا ریا کنی؟ این حرف رو زدی که دو نفر رو به جون هم بندازی؟😒
💢 به جای اینکه یه نفر از بیرون تو رو کنترل کنه، برنامه ریزی کن که خودت از درون بتونی خودت رو کنترل کنی.
✅ گاهی با خودت دعوا کن!
رسما دعوا کن!
خیییلی زشته که یه نفر مذهبی باشه بعدش در طول شبانه روز حتی یه بار هم با هوای نفسش درگیر نشه! اصلا افتضاحه!
بعدش میخواد لذت دینداری و حتی زندگی رو هم بچشه! مگه میشه؟😒
خیلی راحت میتونی قدرت خودت در مبارزه با نفس رو توی کنترل زبانت ببینی.
یه چند روزی تمرین کن، خیلی جذابه!😊
ادامه دارد......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کارنامه شگفتآور رئیسی در کمتر از ۱ سال!(#قسمت_اول)
🔹این کلیپ تنها چند مورد از صدها اقدامِ به بارنشستهی رئیسی تنها در کمتر از یک سال هست؛
در دولت قبل اگر یکی ازین کارها انجام میشد، با هیاهو جشن میگرفتند...
#منصف باشیم
#دکتر_رئیسی
#دولت_انقلابی
🚩 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع پیادهروی میلیونی اربعین از جنوبیترین نقطه عراق، راس البیشه...
چقدر این صحنهها دلنشین
🚩 @saritanhamasir
www.vaezin.com_۲۰۲۲_۰۸_۲۷_۱۶_۴۱_۱۷_۰۱۶.mp3
3.26M
✅ چه رفتید کربلا چه نرفتید...چه میخواید برید پیاده روی، چه نه؛ این صوت رو گوش کنید!!!
حجت الاسلام محرابیان
#اربعین
🚩 @saritanhamasir
.
📝 اگر باور کنیم آنچه برای ما رخ میدهد یک امتحان گذراست نه چیزی فراتر از آن،
👈🏻 مانند ماشینی که با آن امتحان رانندگی میدهیم یا لباسی که بازیگر در آن نقش بازی میکند
دیگر با کم و بیش زندگی راحتتر برخورد خواهیم کرد. ✅
بازیگران وقتی نقشی را میپذیرند، تنها در اندیشۀ ایفای درست نقش خود هستند. 💯
#استاد_پناهیان
🔍 شماره ٣٣۴
🌺 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_هشتم ۱ ♥️💭شروع یک پا
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_نهم
#دوستش_داشتم
برای شام سفره ی بلندی انداخته بودند.
مسعود کنارم نشسته بود و بهم رسیدگی می کرد.
بقیه هم برای به اصطلاح #زن_ذلیلی او شوخی می کردند.
مشغول خوردن غذا بودم که سنگینی #نگاهی را حس کردم ، بدون این که جلب توجه کنم آرام سرم را بلند کردم ، #عاطفه بود...
اما نگاه خیره اش روی من نبود بلکه تماما محو خنده های #مسعود شده بود...
قاشقم را روی زمین گذاشتم ...
صداهای دور و برم گنگ شدند ...
تا آخر سفره لبخندی روی لب هایم ننشست و لقمه ای از گلویم پایین نرفت ...
مسعود چندبار پرسید :
چیزی شده؟
چیزی لازم نداری؟
و من با لحنی کنترل شده جوابش را می دادم.
خدایا چرا #سایه ی این دختر روی زندگی من افتاده؟
حالم بد بود ...
بعد از شام به من گفتند که من زحمتی نکشم و بقیه مشغول جمع کردن سفره شدند.
چندباری عاطفه ظرف ها را به دست مسعود داد و او هم تشکر کرد.
احساس می کردم #تب دارم ...
گلویم هم درد گرفته بود ...
از زیر چادر گل دار دستم را روی شکمم گذاشتم ، بچه خیلی تکان می خورد
انگار تمام اضطراب من به جان کودکم ریخته شده بود ...
مادرشوهرم کمکم کرد تا به اتاق بروم ، روی زمین خوابیدن برایم سخت بود به هر سختی روی تشک دراز کشیدم و به بهانه ی فشار پایین ، سرم را هم پوشاندم.
یک ساعت بعد مسعود پیشم آمد ، یک ساعتی که برایم یک سال گذشت.
+خوبی خانومم؟
به بچه اشاره کرد
این ناقلا چرا انقدر زن منو اذیت می کنه آخه؟؟؟؟
نتوانستم به او بگویم که زجر من از دست دوست دختر سابق توست.
همیشه از این که یک عشق ناب و پاک را تقدیم شوهرم کرده بودم به خود می بالیدم ، فکرش را هم نمی کردم همسر من مردی شود که قبل از من با کسی #مرتبط بوده .
اما سرنوشت طوری دیگر رقم خورده بود.
با بد خلقی گفتم :
_ بد نیستم ، یه کم استراحت کنم بهتر هم می شوم.
آن شب با همه ی بد احوالی ام گذشت.
فردا صبح مسعود بیدارم کرد و با ماشین به جنگل رفتیم ، سعی کردم شب گذشته را فراموش کنم و از لحظه ها لذت ببرم.
مسعود خوش سفر بود و همیشه با او حالم عالی می شد.
ناهار را هم بیرون خوردیم و نزدیک غروب برگشتیم.
هر دو خندان و با صورت های بشاش وارد ویلا شدیم.
هرکسی مشغول کاریبود.
پدرشوهرم گوشه سالن اشاره کرد و رفتم کنارش نشستم.
بعد از شام شروع به خاطره گویی کردند و زن ها و مردها خاطرات خنده دار خود را با آب و تاب تعریف می کردند.
خوش می گذشت...
اما ...
اما مسعود ساکت تر از همیشه شده بود.
به خاطره ها نمی خندید و بیشتر در افکارخودش #غرق بود.
گاه گاهی نگاهم می کرد و لبخند می زد...
شوهرم را خوب می شناختم ، می دانستم از چیزی ناراحت است و یا چیزی فکرش را مشغول کرده ، با اشاره پرسیدم چیزی شده؟
با لبخند شانه بالا انداخت و سری تکان داد که چیزینشده.
چند دقیقه ی بعد هم برای خواب به اتاق رفت.
من هم عذرخواهی کردم و به طبقه ی بالا رفتم .
دراز کشیده بود و پشتش به من بود ...
سر شوخی را باز کردم
برگشت و رو به من شد.
_ خوبی مسعود؟
با بی حوصلگی جواب داد :
+ بععله خانومم چرا که بد باشم ؟
یه شیرین خانوم دارم با یه بچه که تو راهه ، چرا باید بد باشم؟
_خب خداروشکر ...
نگرانت شدم...
+نه عزیزم خیالت راحت یه کم خسته ام
شیرین بیا فردا صبح برگردیم تهران کارهامون همه مونده.
منم از خداخواسته گفتم:
_فردا !!!
باشه هرچی #آقامون بگه.
دراز کشیدم ...
مسعود زود خوابش برد.
از اینکه فردا برمی گشتیم تهران خیالم راحت شده بود ...
در تاریکی به چهره اش خیره بودم ، #دوستش_داشتم ، در این شکی نبود ...
اما ...
به پهلو شدم ، ذکر گفتم تا خوابم ببرد.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
#کاش_آن_شب_خواب_میماندم
نیمه های شب از خواب بیدار شدم
دیدم مسعود سر جایش #نیست ...
چند دقیقه صبر کردم گفتم شاید به دستشویی رفته و می آید ...
دیر کرده بود ...
نگرانش شدم ...
آرام بلند شدم ، روسری سر کردم و بی سرو صدا از اتاق بیرون رفتم.
بالای پله ها بودم و میخواستم پایین بروم که ...
دیدم ...
انگار خوابمی دیدم...
کاش هیچ وقت با آن صحنه مواجه نشده بودم ...
زیر نور ضعیف در گوشه ی سالن مسعود نشسته بود ...
بی صدا می خندید ...
و با انگشت اشاره طرفش را به سکوت دعوت می کرد ...
و در دستانش برگه های پاسور بود و روبرویش #او نشسته بود...
عاطفه بود با لباس نامناسب
در حالی که ورق های بازی را در دستانش جا به جا می کرد و با انگشت های لاک زده اش سیگار می کشید ...
نگاه کردم کس دیگری در آن تاریکی نبود...
روی زانوهایم خم شدم ...
نفسی هم برای گرفته شدن نمانده بود ...
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
📤( انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال #صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است )
@saritanhamasir