🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_102 #پشت_لنزهای_حقیقت من و حسین به همراه علیاکبر و تیمشان به سوریه رسیدیم. اوضاع در دمشق ب
کیا بیدارن،کیا خواب؟😁
بریم پارت بعدی؟😄
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
کیا بیدارن،کیا خواب؟😁 بریم پارت بعدی؟😄
فقط یک نفر بیداره😳🥴
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_102 #پشت_لنزهای_حقیقت من و حسین به همراه علیاکبر و تیمشان به سوریه رسیدیم. اوضاع در دمشق ب
ویرایشات این پارت رو بخونید تا پارت بعدی برسه😁😍
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_102 #پشت_لنزهای_حقیقت من و حسین به همراه علیاکبر و تیمشان به سوریه رسیدیم. اوضاع در دمشق ب
#پارت_103
#پشت_لنزهای_حقیقت
برای اینکه به ما فرصت اعتراف بدن، من و حسین رو به یه زندان انداختن، شانس آوردیم زندان زیر زمینی و متروکه نبود.
سارا: اینجا از زندان اسرائیلیها خیلی بهتره.
حسین: تو این اوضاع شوخیت گرفته؟
سارا: واقعا ما مگه اطلاعات داریم، خب از چی بترسیم وقتی آخرش میفهمن ما اطلاعاتی نداریم. من فقط نگران یک چیزم، اونم اینه که به هویت اصلی تو پی ببرن.
حسین: من یه فرماندهام، تو زن منی، اگر منو بشناسن تو هم در امان نخواهی بود.
سارا: باهم بهشتی میشیم.
خیلی سعی میکردم اون لحظه خودم رو نگه دارم و خونسردیم حفظ کنم، چون میدونستم کمترین گله و شکایتی حسین رو اذیت میکنه، اون از قبل بهم در مورد این اتفاقات هشدار داده بود.
من باور نمیکردم اینقدر اوضاع خراب باشه، واقعا تعجب آور بود، چطور دو شبه سوریه توسط تحریر الشام فتح شد؟
ابوعامر: قربان یه چیزی رو باید بهتون بگم.
جولانی: در مورد چی؟
ابوعامر: در مورد اون دختر خبرنگار و دوستاش.
جولانی: زودتر بگو میشنوم.
ابوعامر: این دختر چند ماه پیش تو اسرائیل دستگیر شده بود، بعدا به دروغ گفتن که تو انفجار مرده، این عکسشه.
جولانی: یعنی این دختر واقعا ایرانیه؟
ابوعامر: بله، دوستانش هم ایرانی هستن.
جولانی: چه سر نترسی داره، اون میدونه ما با ایرانیها جور نیستیم، باز هم ...
ابوعامر: قربان اسرائیل اگر بفهمه این دختر زندهاست حتما ما رو بیشتر کمک میکنه، فتح تمام منطقه برای ما مثل آب خوردن بدون کشت و کشتار میشه.
جولانی: اینجوری خلاف حرفها و ادعاهامون رفتار کردیم، به همه گفتیم ما نه با اسرائیل کار داریم نه با جاهای دیگه، ما مستقل هستیم و حکومت دیکتاتور اسد زمین زدیم.
ابوعامر: میشه بدون این که کسی بفهمه این کار رو کرد، نیاز نیست جار بزنیم.
الان هم کسی از دستگیری اینا خبر نداره، چون اعلام کردیم هیچ ایرانی در منطقه حضور نداره و همگی خارج شدن.
بیخبر از تصمیماتی که داشتن در مورد من و حسین و تیمم میگرفتن، گوشه نم زندان نشسته بودیم و تو سکوت کامل به فکر فرو رفته بودم.
نه بچهای داشتم که بخاطر از دست دادنش بترسم، نه خودم از چیزی ترس داشتم، شاید خنده دار بنظر بیاد، حس میکردم خطر اینا از نتانیاهو کمتر، به خودم میگفتم تو بدتر از اینا رو گذروندی، این زندان و شرایط که دیگه چیزی نیست.
حسین: من و بچهها شرایط فرار تو رو فراهم میکنیم، تو نباید اینجا بمونی.
سارا: ولی من یه فکر بهتر دارم.
حسین: چه فکری!؟
سارا: میخوام با جولانی معامله کنم.
قیافههای علامت سوالی سه تا آقا مقابلم بود و که با صدایی نیمه بلند و هماهنگ گفتن: معامله با جولانی!؟ زده به سرتون!؟
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
22.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به داشتنت همیشه مفتخرم💞
پسر علی هستی، مرحبا به این شجره😍
#آقام_علی
#رهبری
#ولایت
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
هدایت شده از هوش مصنوعی حیدرگرافی
🍎یلداتون مبارک🍎
🔮تصاویر زیبای ارسالی از خانم
پورعباس
از هنرجویان دوره هوش حرفه ای 👌👌
🎉مسابقه *شب یلدا* و *روز مادر*
🔮 آموزش هوش مصنوعی 🤖
https://eitaa.com/joinchat/55574696C6a00d8431b
.
enc_1642856203908724457862.mp3
4.64M
#نواهنگ
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا
#رور_مادر پیشاپیش مبارک❤️
مهتابامشب،سرگردونه
دریا دریا گل بارونه 🎊🎊
🎤 حاج محمود کریمی
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_103 #پشت_لنزهای_حقیقت برای اینکه به ما فرصت اعتراف بدن، من و حسین رو به یه زندان انداختن، شان
#پارت_104
#پشت_لنزهای_حقیقت
حسین: سارا منظورت چیه؟ میخوای چیکار کنی؟ اینا گرگ تو لباس میش هستن.
سارا: خودم میدونم، فقط بهم اعتماد داشته باشید.
علیاکبر: خانم علوی اینا ظاهرشون اتو کشیده و جینگولمینگول، ولی همون داعشیهای کثیفن.
سارا: فکر کردید من نمیدونم؟ یکم بهم اعتماد کنید.
هرچند براشون سخت بود ولی سکوت کردن و حرفی نزدن و تن به خواسته من دادن.
جولانی: شنیدم خواستی با من حرف بزنی؟
سارا: بله، همین طوره.
جولانی: چی میخواستی بگی؟
سارا: اون دوربینی که مقابلتون هست حتما محتواهاش رو دیدید، اینا همش کار من، شما الان یه دولت نوپا هستید، همون طور که میدونید هر دولتی که رسانهاش قویتر باشه پیروز این معرکهاست.
جولانی: یعنی میخوای برا دولت ما کار کنی؟
سارا: بله، من اینجا میمونم و برا شما کار رسانه میکنم اما به شرط این که همکارانم رو آزاد کنی از اینجا برن.
جولانی: در مورد اونا من تصمیم میگیرم.
سارا: اصلا شرط کار کردن من با شما آزادی اوناست.
جولانی: من هنوز نگفتم که قبول میکنم با من همکاری کنی یا نه. خط و نشون کشیدنت فایدهای نداره، تو باید تلاش کنی خودت رو زنده نگه داری، جرمت سنگینه.
سارا: جرمم شیعه بودن؟
جولانی: جرم کمیه مگه؟
سارا: نه اصلا.
جولانی: در مورد پیشنهادت فکر میکنم.
دوباره به سلولم برگشتم، نگاههای پر سوال حسین و علیاکبر و حسام به من دوخته شده بود.
سارا: چیه چرا اینطوری نگاه میکنید؟
حسین: خوبی؟ چیشد؟ چی بهشون گفتی؟
سارا: باید صبر کنید، قطعا خبرهای خوبی میشنوید.
حسین: سارا چی کار کردی؟
سارا: نگران نباش حسین، فقط خوب بشنوید، این در اگر به روی ما باز شد، هر اتفاقی افتاد شما پشت سرتون نگاه هم نکنید، برید ایران یا هرجای دیگه.
علیاکبر: منظورتون چیه؟
سارا: منظورم رو به زودی میفهمید ولی این حرفهام رو به خوبی گوش کنید و به یاد داشته باشید.
حسین: قرار نیست ما از هم جدا بشیم، هر چی بشه ما کنار هم میمونیم.
سارا: من حرف از جدایی نزدم، تو خوب میدونی جدایی من از تو برا خود من هم عذابه.
حسین: درست بگو چی بهشون گفتی و قراره چیکار کنی؟
سارا: صبر کنید فقط صبر.
نمیدونم چرا یه حسی بهم میگفت جولانی پیشنهاد من رو قبول میکنه.
سرم رو به دیوار تکیه دادم و چشمام رو با آرامش روی هم گذاشتم.
داشتم قدم در مسیری میگذاشتم که سرنوشت خودم هم توش معلوم نبود، تو این مسیر باید حزبالله مقاوم بمونه، حسین یکی از فرماندهان اگر از دست بره ضربات جبران ناپذیری به حزبالله وارد میشه. خودم رو موظف میدونستم که حسین رو به دامن حزبالله برگردونم حتی اگر شده به قیمت از دست رفتن آبروم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«اَلجَنَّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات»، «تَحتَ اَقدام» یک کنایه است، تعبیر کنایی است؛ «بهشت زیر پای مادر است» یعنی دم دست مادر است. شما بهشت میخواهید، بروید سراغ مادر؛ او بهشت را به شما خواهد داد...
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~