eitaa logo
مباحث تربیتی
246 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️سفاهت و فجور مشكل ديگر حكومت دينى در فرض انحراف و بدعت، مشكل سفاهت است كه حضرت در نامه ‏اى كه به مالك اشتر مى ‏نويسند، مى‏ فرمايند: «وَ لَكِنَّنِى آسَى أَنْ‏يَلِىَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً» «نهج البلاغه صبحى صالح، نامه 62 » دوست ندارم و نمى ‏توانم ببينم كه ولايت و سرپرستى اين مردم را كسانى بر عهده بگيرند كه سفيه هستند. ❇️و سفيه كسى است كه از ملت ابراهيم روى برگردانده؛ «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ ابْراهيمَ الّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» «بقره، 130 ». مى ‏بينيم وقتى مى‏ خواهند با على بيعت كنند و على مى ‏گويد بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول با شما بيعت مى‏ كنم، زير بار سنّت‏ رسول نمى ‏روند و اين، بى ‏رغبتى به سنت است و سفاهتى است كه شكل گرفته است. 👈سفاهت به معناى ابله بودن نيست، كه به معناى نبود حكمت است. اين سفاهت باعث شد تا حفاظتى كه بايد از فاطمه مى ‏شد و رسول در فاطمه محفوظ مى ‏ماند و نگهدارى مى‏شد «1» كنار رفت و برداشته شد؛ براى شكستن فاطمه حتى او را عزّت مى ‏كردند كه تو عزيز و بزرگى و مالك اموال ما هستى و هر چه مى ‏خواهى بردار! ولى فدك مال مسلمانان است، مال سلاح و قتال است و حتى خودمان هم برنمى ‏داريم. بايد از آن ‏ها پرسيد چه كسى شما را متولى اين امر كرده است؟ مى ‏گويند مردم، ما را متولى كرده ‏اند. على(ع) در خطبه 106 در توبيخ مردم مى ‏فرمايند: «فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِى أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِى الشَّهَوَاتِ»؛ شما كسانى بوديد كه متجاوزها و ستمگرها را در جايگاه خودتان نشانديد، 👈پس با ستم‏كشى شما بود كه آن ‏ها ستمگر باقى ماندند. عنان امورتان را به آن ‏ها سپرديد و امور خدا را به آن‏ ها واگذار كرديد در حالى كه حكومت، كار خداست نه كار مردم. 🔹تأكيد مى ‏كنم، مادامى كه انسان به عقلانيت و تجربه و قلب وعرفان الحادى خودش واثق باشد، به خدا نيازى ندارد. بر فرض كه خدا باشد ضرورتِ كارِ انسان نيست، به او نيازى ندارد، كه بدون خدا با امكانات خودش هم مى ‏تواند سر پا بايستد و به هر چه مى‏خواهد برسد. 🔰 اين حرف در فرضى درست است كه انسان در ظرف دنيا مطرح باشد و محدود به همين هفتاد سال، اما اگر از اين محدوده فراتر رفت و به غيب پيوند خورد و امروزش را به يوم الاخر پيوند زد و مشهودش را به غيب گره زد، اين دو گره، وضع او را به اين‏ جا مى ‏رساند كه مجبور است 👈در انگيزه و اهداف و نوع روابط و فرصت برنامه ‏ريزى، وضعيت جديدى را دنبال كند. 🔷توحيد و معاد بر اين چهار حوزه اثر گذاشته و دگرگونى ايجاد مى ‏كنند و همين دگرگونى كافى است كه تو ديگر با عقلانيت و تجربه و توان‏ مندى ‏هاى عرفانى خودت نتوانى كارگشا باشى و مجموعه امكانات تو كفاف راهت را ندهد و به اللَّه و وحى محتاج باشى. و اين اضطرار به وحى است كه آدمى را در اين كلاس مى ‏نشاند تا امر خودش را به او واگذار كند.👈 و اين حكومت تنها نمى ‏خواهد براى زندگى هفتاد سالش برنامه ‏ريزى كند و برايش آب و نان و از زندگى ‏اش يك دامپرورى بزرگ بسازد. ❇️نكته اين است كه تو براى بيش از هفتاد سال، توان ‏مندى دارى و اين توان‏ مندى حتى با احتمال معاد، برنامه‏ ريزى متفاوتى را مى ‏طلبد؛ 👈اين است كه در تقدير و برنامه‏ ريزى و در تدبير و مديريت و در تشكل و سازماندهى بايد وضعيت جديدى را دنبال كنى و نمى ‏توانى به عقلانيت و علم و توان‏ مندى‏ هاى غريزى و عرفانى خودت كفايت نمايى و ناچارى كه به وحى گره بخورى. __________________________________________________ (1). اشاره به سخن حضرت فاطمه در خطبه فدك كه فرمود: مگر پيامبر نفرمودند: «الْمَرْءُيُحْفَظُ فِى وُلْدِهِ»؟ كه آدمى در فرزندانش محفوظ مى ‏ماند. حفظ و حرمت انسان به حفظ و حرمت فرزندان اوست .. 📚 مشكلات حكومت دينى، ص: 192 https://eitaa.com/tarbeit
✳️بدون وحى، رو آوردن به استحسان و سدِّ ذرايع و مصالح مرسله و قياس است و حقّ تو باطل است؛ چون تو نمى‏ دانى آن چه در اين مجموعه تحقق پيدا مى ‏كند چيست؟ اين ‏جاست كه فرياد على بلند مى‏ شود: «آسَى أَنْ‏يَلِىَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا»؛ من نمى‏ توانم تحمّل كنم كه ولايت اين مردم را سفيهانى به عهده بگيرند كه ازاهداف چشم پوشيده ‏اند و از ملت ابراهيم فاصله گرفته ‏اند. 💠اين سفاهت است كه وقتى تو از ملت ابراهيم فاصله گرفتى(بقره، 130 )، به فجور مبتلا مى ‏شوى؛ همان تعبيرى كه على(ع)در خطبه دوّم دارند: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ»؛ اين ‏ها فجور را كاشتند و با غرور و فريب آبش دادند و گرفتارى و رنج و هلاك را برداشت كردند. آن چه بعدها تحقق پيدا مى ‏كند و گرفتارى ‏هايى كه بعدها به وجود مى ‏آيد، نتيجه همين انحراف ‏هاى اوليه است. 🔰پس وقتى كه از اهداف چشم پوشيدى و نخواستى كه زمينه ‏ها را فراهم كنى و بصيرت‏ ها را بدهى تا آدم‏ ها خودشان انتخاب كنند، به طور طبيعى در اين طخيه عمياء(خطبه قاصعه)، خشونت مى ‏آيد و قدرت شكل مى‏گيرد و به دنبال آن، خبط و شماس و تلوّن و اعتراض و فتل و سستى و بطنه و غرور و اشرافيت و شكم ‏بارگى و سفاهت و فجور شكل مى ‏گيرد.(خطبه قاصعه) 🔷اين سفاهت و چشم پوشيدن از راه، نتيجه همان تاريكى است كه وقتى آدمى در آن مى ‏افتد ديگر احتياجى به وحى احساس نمى ‏كند، احتياجى در خود نمى‏ بيند تا به ابراهيم و محمّد و على و حسين گره بخورد و در اين فرصت ديگر خدا لازم نيست، دين مزاحم است و رسول خدا زيادى است تا چه رسد به ادامه رسالت كه امامت و ولايت است، همه اين ‏ها زايد است و به تدريج اين زوايد حذف‏ مى ‏شوند و كنار مى‏ روند. ممكن است كه حذف كردن و كنار زدن در لحظه ‏هاى اوّل ابراز نشود ولى در نهايت به همين ‏جا مى ‏رسد؛ چون اين اتصال از درون كنده شده است. 📚 مشكلات حكومت دينى، ص: 194 https://eitaa.com/tarbeit
🌿مشکلات حکومت دینی در فرض اجرای سالم ولی ضعیف 👈اگر بنا دارید به اهداف برسید،خواه ناخواه باید کار جدیدی را شروع کنید،نمی‌شود نشست، همه چیز را به دشمن نسبت داد. بحثی در این نیست که دشمن بد است و دستش ازآستین همه، از همه ی اعضا و جوارح بیرون می‌آید!این، حقیقت شیطان است که بذرش را در زبان و دامن افراد می ریزد و حرفش را با زبان آنها می زند ( نهج البلاغه صبحی صالح خطبه ۷) بحث در این است که شما در برابر دشمن چه می کنید؟ چگونه زمینه و فرصت ها را از او می گیرید و چگونه به دوستانی که می توانند فرصت می‌دهید. اساس حرف،همین است و گرنه همیشه می شود مشکل را به دیگری بست.شیطان کار خودش را می کند،دشمن کار خودش را می کند ،من چه کنم؟ آیا من میتوانم از نقطه ضعف‌های دشمن بهره بگیرم ؟می توانم نقطه ضعف های خودم را مسدّد کنم؟ می توانم شکاف هایی را که دارم پر کنم ؟آیا آن قدر توانا هستم تا آن گونه باشم که امام سجاد فرموده‌اند :یصبح مؤمنا و یمسی کافرا آیا منابعم درسطحی است که این همه را سیراب کنم ؟این ها مسئله اساسی است و مشکلاتی که در این فرض مطرح اند عبارتند از ۱.فرصت ندادن به استعدادها ۲.دلخوشی به تملق ها ۳. توزیع بی‌حساب امکانات ۴.غفلت از زایش بی‌امان دشمن ۵.غفلت از زایش خود ۶.برخوردهای یکسان و ناهمگون ۷.توجیه و برون فکنی ۸.نداشتن طرح و برنامه . 📚مشکلات حکومت دینی ص۲۱۰ @tarbeit
آن چه من را به حركت وادار مى‌كند،علم به چيزى نيست،اضطرار به آن است.احتياج به آن است.مادامى كه من،دين را حتى اگر قبول كردم،خدا را حتى اگر باور كردم كه هست،اگر به آن نياز نداشته باشم وبگويم بدون دين مى‌توانم راهم را بروم ومى‌توانم بدون دين زندگى كنم،طبيعتاً دين يادر متن نمى‌آيد،بر كنار مى‌شود، يااگر هم مى‌آيد متن بى‌بديلى نيست،مى‌تواند نسخه بَدَل داشته باشد اينجاست كه تواز دين مى‌توانى كنار بكشى.ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد. يك روز باشى يك روز نباشى.اين ديگر مربوط‌ است به شرايطى كه تو دارى.دين متن تو نيست.يك روز آن را دارى، يك روز ندارى حاشيه‌ى زندگى توست اما اگرآدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است،چرا؟چون علم من در حوزه‌ى هفتادسال مى‌تواند كارگشا باشد،فلسفه‌ى من هم در حوزه‌ى علم من مى‌تواند روشنگر باشد وعرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطه‌هاى آسيب وآفتى كه در دل من هست با مجموعه‌ى راهى كه در پيش دارم واهدافى كه دارم جمع‌بندى وشناسايى مى‌شود،آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم،به وحى روى مى‌آورم،اين نياز را مى‌فهمم.اينجاست كه در خدا جدال نمى‌كنم. روح انتظار با دستيابى به امن ورفاه و رهايى كه آرمان‌هاى انسان معاصروشايد خود ما هم باشد،آرام نخواهد گرفت وكسانى كه همراهى حجّت و معيّت محمّد و آل محمّد را مى‌خواهند نمى‌توانند تا اين سطح قرار بگيرند وتا اين حدّ آرام باشند،كه انسان معاصر چه بسا بتواند با تكيه بر علم و عقل و عرفان،بدون نياز به وحى و مذهب تا اين مرحله گام بردارد وبا عقل جمعى و روح جمعى وغريزۀ جمعى به اين مهم نائل آيد پس ما كه از ضرورت وحى واضطرار به حجّت و انتظار حجّت دم مى‌زنيم بايد از اول حساب را روشن كنيم وسنگمان را حق كنيم؛👈چون ما مدعى هستيم كه آدم براى بيشتر از هفتاد سال برنامه‌ريزى شده ومعتقد هستيم كه بافت وساخت انسان و جهان با اين سطح از وامن و رهايى،سازگار نيست.تحول نعمت‌ها و محدوديت‌ها و خودآگاهى و مرگ‌آگاهى، آدمى رادر متن رفاه، راحت نمى‌گذاردودر شب عروسى به فكر عزا و بارهاى سنگين فرداها مى‌اندازد. ◼️◾️ ما معتقديم كه چه در مرحله ‏ى معرفت و دين‏ شناسى و چه در مرحله‏ ى تأثيرگذارى معرفت و يقين بر عمل و تصميم بايد به حلقه‏ ى واسطى توجه داشت كه اصل و اساس و را شكل مى‏ دهد ◾️همان‏طور كه در آن جمله‏ ى دعا آمده بود: مكن اليقين فى قلبى من با اين‏كه مى‏ دانم در كوزه است به سراغ آب نمى‏ روم،چون تشنه نيستم ولى با احتمال اين‏كه در چند كيلومترى آب هست حركت مى‏ كنم،چه را با خود دارم وآرام نمى‏ گيرم. 📚 کتاب وارثان عاشورا،
هدایت شده از وقف مهدویت
❇️كسى كه به آن حضور رسيده، اگر بخواهد غرور او را نگيرد و بتواند وقتى از آسمان‏ ها پايين مى‏ آيد، با زمينى‏ ها حرف بزند، لازمه‏ اش اين است كه برايش ذلت باطنى آمده باشد، كه در دعا مى‏خوانيم: «الهى لا ترفعنى فى الناس درجة الا حططتنى عند نفسى مثلها»، تا متعادل شويم. «و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا أحدثت لى ذلة باطنة عند نفسى بقدرها».
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿خدا شاهد است كه ما نه خدا را شناخته ‏ايم و نه قدر خود را و اين گله خداست كه انسان را خيلى ذليل مى ‏كند: «و ما قدروا الله حق قدره‏»؛ كه قدر حق را نشناخته ‏ايد.
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿ما آن‏ جا كه در نظر مى‏ گيريم👈👈 تا تمامى افراد جامعه به عبوديت يا به فرهنگ و علم و آموزش عالى برسند، شايد حق داشته باشيم كه فرياد بزنيم اين رؤياست؛ نشدنى است. گر چه مى‏ بينيم در زمينه ‏هاى علمى و فرهنگى، همين نشدنى‏ ها شده است و تحقق يافته است؛👈 ولى اگر بنا شد كه اقليتى مسلط و همراه تقدير و تدبير و تربيت و جاسازى و جاى ‏گزينى لازم باشد، كار اين قدرها سخت نيست، كه تلاش و سازندگى مى‏خواهد و 👈👈طبيعى است كه اهداف بلند، نيازهاى بيشتر و روش‏ هاى سخت ‏تر و روابط سنگين‏ ترى را فراهم سازند و بر دوش تو بگذارند.
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿اساس گرايش به دين، همين شناخت و تلقى از قدر و استمرار و ارتباط آدمى است. آدمى كه‏ اندازه‏ خود را بيش از اين هفتاد سال و ارزش‏ خود را بيشتر از لذت و قدرت و ثروت و تنوع و لهو و لغو ديد، آدمى كه‏ 👈كفش دنيا را براى خود تنگ ديد و از دنياى مشهود به بن‏ بست رسيد،👈 غيب را مى‏ خواهد، 👈نه آن كه بداند، كه مى‏ خواهد و خدا را مى ‏خواهد، و معاد را مى خواهد. و اساس گرايش به دين، نه‏ حيرت‏ كه اين بن‏ بست و محدوديت و اين‏ غربت‏ و تنهايى است و هيچ گاه در دنياى ارتباطات و در دهكده‏ ى جهانى اين نياز فراموش نمى ‏شود و در هنگام رازگشايى علم بر باد نمى ‏رود. با اين علم، آدمى زودتر بن‏ بست و محدوديت را احساس مى‏ كند و ديوار را تجربه مى‏ كند و به تولدى ديگر مى‏ رسد و از عصيان و طغيان جدا مى ‏شود.
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿بينش مترقى و دقيقى كه از قرآن مايه بگيرد مى ‏تواند اين نكته را احساس كند، كه عقوبت ‏ها و عذاب‏ ها، نه ظلم خدا هستند و نه تشفى خاطر او و نه حتى عكس العمل ما، كه خود عمل ما هستند، كه: تجزون ما كنتم تعلمون. (طور، 16) پاداش شما، خود عمل شماست. البته در آيه‏ هايى هم هست كه پاداش شما به خاطر عمل شماست. https://eitaa.com/ghoftomanenghelab
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿عمل از طرح و طرح از هدف و هدف از اين بيّنات و بينش تو از خودت و از رابطه‏ هايت با جهان و با جامعه به دست مى‏ آيد و مشخص مى گردد و تو ديگر ابهامى ندارى، كه مدام‏ محرك‏ ها و حركت‏ هايت‏ را كنترل مى ‏كنى و بهترين حركت را انتخاب مى ‏نمايى و خودسازى تو همين است و با اين ديد، ديگر فشار نمى ‏بينى كه چه مى‏ شود و صدمه نمى ‏خورى كه چه كنم، كه تو در هر پيشامد بهترين امكان و بهترين حركت را انتخاب مى ‏كنى و با اين انتخاب به قدرتِ روحى و ظرفيت و وسعتِ وجودى مى ‏رسى.
1_1447310815
4.04M
استاد سید عباس لاجوردی ماه مبارک رجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام رهبری به نویسنده کتاب صعود چهل ساله: *قلبم را شاد کردید* *تور دستاوردها* راه بیاندازید.دوستان حتما این کلیپ را ببینید .بسیار مهم است
1_1397725378.pdf
17.85M
کتاب صعود چهل ساله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 به خدا نیاز ندارم این سادگی های ما که ما خیال کنیم را ما بگوییم بیایید متقی بشوید خب سال هاست می گوییم. صبحت از برای جمعی که حرف عادی را باور نمی کند بحث اثبات خدا کردن در ای که بعد اینکه تو بگویی هست، همین بغل است دست خدا را در دست من بگذارید میگوید من به این خدا نیازی ندارم من به (ص) احتیاجی ندارم من به احتیاجی ندارم من مسائلم را خودم حل می کنم علم و تجربه من هست و عقلانیت من هست الحادی بدون خدای من هست من خدا را می خواهم [چه کار کنم؟] هست برای خودش هست منکر خدا نیست امروز شما در برابر این شباهت چه می خواهید بکنید؟! میگویید تقوا داشته باشند؟! خدا را باور نکرده بعد از این که دست او را دیده خود او را دیده می گوید من محتاج او نیستم من مفتقر به او نیستم من بگویم بیا از این خدا کن؟! چه بگویم؟!
❇️ نقش ها وشغل ها ✳️اگر پيرزنى براى ساختمان بنايى يك روز از غذاى خود كم كند و چند آجر هديه كند و ثروتمندى ميليون‏ها تومان كمك بدهد، اين آجرها از آن مقدار ثروت پرارزش‏تر است؛ چون پيرزن يك روز از غذاى خودش محروم گرديده و انفاقِ رزق كرده و آن ديگرى انفاق پس انداز. اگر آن ثروتمند آن قدر كمك كند كه يك روز از غذايش محروم شود، تازه در سطح همان پيرزن است. و فوز و بهره و فضل آنها يكى است؛ كه فوزها و فلاح‏ها مربوط به اطاعت و تقواست، نه مربوط به مقدار سرمايه‏ها و استعدادها؛ چون اين تفاوت‏هاى در استعداد را ما به خوبى شاهد هستيم. و اين قرآن است كه دارايى بيشتر مرد را باعث باركشى بيشتر او و قوام بودن او حساب مى‏كند و شغل‏هاى سنگين‏تر را به او محول مى‏سازد و مسئوليت‏هاى بزرگتر را براى او مى‏گذارد، در حالى كه ارزش‏ها نه در اين شغل‏هاست و نه در اين مسئوليت‏ها؛ كه ارزش در نقش‏هاست كه تعيين كننده‏ى شغل‏ها هستند و در نقش‏ها زن و مرد با هم مساويند. همه با هم برابريم، ولى در شغل حتى مردها با هم برابر نيستند؛ چون ⬅️نقش ما بر اساس تركيب استعدادهاى ما و رابطه‏ى نيروهاى ما شكل‏ مى‏گيرد، ولى شغل ما بر اساس اندازه و مقدار استعدادها و تقدير آنها.
✳️كارها به عهده‏ ى كسانى است كه در وقت كمتر به شكل‏ بهتر از عهده‏ ى آن بر مى‏آيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل ‏ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست. ⬅️مهم عامل‏هايى است كه عمل را مى‏سازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغلى پنهان است.
❇️عرفان دينى با هدايت و شكر و تمحيص و بلاء و با معرفت و محبت و عمل و بلاء و عجز و اعتصام‏ همراه است، در حالى كه عرفان‏هاى ديگر با رياضت و تمركز و استناد به پير و توجه مرشد. و همين است كه‏ خاستگاه‏ و جايگاه‏ و اهداف‏ و روش‏ اين دو متفاوت است.
✳️ خيال نكنيم اين روحى كه در يك مرحله تسويه و خلقت كامل به انسان دميده مى‏شود، همان جنبشى است كه در چهار ماهگى در رحم مادر به كودك دست مى‏دهد. اين نفخ روح پس از بلوغ و تسويه و براى كسانى است كه خدا را انتخاب كرده‏اند واز غير او بريده‏اند، كه درآيه آخر سوره مجادله آمده است: «لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِر يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آبائَهُم او اخْوانَهُم اوْ عَشيرَتَهُمْ اوُلئِكَ كَتَبَ فى‏ قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ». اينهايى كه از غير حق بريده‏اند با اين روح، مؤيَّد مى‏شوند.
💠ارزش عمل مربوط به‏ هدف‏ و انگيزه‏ و بينش تو از آثار و روابط آن‏ است كه اين همه بر شكل‏ عمل‏ هم اثر مى‏گذارند.
⏺مشكل‏ ما در اينجاست كه نمى‏خواهيم از نعمت‏هاى دنيا و امكانات آن، چيزى به دست بياوريم و نمى‏خواهيم با اين مركب‏ها به جايى برويم، وگرنه به نعمت‏ها دلبسته نمى‏شديم و حساب مى‏كرديم كه با داشتن و يا از دست دادن با كدامين زودتر مى‏رسيم؛ كه براى حركت ما دو پاى‏ شكر در هنگام دارايى و صبر در هنگام گرفتارى هست. پس ديگر چه رنجى داريم و چه مرگى داريم. آنجا كه با شكر و صبر مى‏توان رفت، آنجا كه اگر از پاى افتادى و ناتوان شدى، تازه با عجز مى‏توان رفت، ديگر چه حرفى داريم و چه منطقى داريم. آخر راه آنجا آغاز مى‏شود كه ما تمام مى‏شويم.
🌺صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است‏، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت. شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است. كُلُّ امْرٍ ذى‏ بالٍ لَمْ يُبْدأ بِبِسْم اللَّهِ فَهُوَ ابْتَر. آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بى‏ارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكل‏ها و پاك كردن بينى يتيمى باشد.