eitaa logo
طرز طنز
63 دنبال‌کننده
143 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش اول✏️ 🔸طنز بنا بر ماهیت خود که نیازمند شکستن عادت‌ها و الگوهای موجود و معمول است. نمی‌تواند بی‌چون و چرا هرآنچه هست یا در جامعه جاری است را بپذیرد؛ بلکه همواره به مقایسهٔ هست‌ها و بایدها و نبایدها گرایش دارد. بنابراین، طنزپرداز نیز با روحیه‌ای ساختارشکن، به موضوعات از دیدگاه دیگر توجه می‌کند و بر آن اساس شرایط موجود را دستمایهٔ طنز قرار می‌دهد. 🔹پس ذهن طنزپرداز، همیشه به چهارچوب‌هایی که جامعه یا سیاستمداران و قدرتمندان جامعه مشخص کرده‌اند، مقید نیست؛ بلکه ممکن است در برابر قدرتمندان گستاخ و ساختارشکن نیز باشد. این رفتار در بسیاری از شرایط می‌تواند مفید باشد؛ به‌ویژه اگر صاحبان قدرت، در کار فریب و تحمیق مردم باشند. حتی برای رهبران صادق و خیرخواه هم بهتر است که مردم برای خودشان فکر کنند و پرسش‌های چالش‌برانگیز بپرسند. این شیوه از آنچه اورینگ جنس «گروه‌اندیشی» یا «گروه‌زدگی» می‌خواند، جلوگیری می‌کند. (موریل، ۱۳۹۲، ص۱۸۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش دوم✏️ 🔸دلیل این اثر مثبت این است که اولاً طنز جذاب است و شادمانی و نشاط ایجاد میکند؛ از این‌رو معمولاً مردم از آن استقبال و آن را به دیگران منتقل می‌کنند. بنابراین اظهارنظر در مورد هر مسئلهٔ اجتماعی از راه طنز، مخاطبان بسیاری را به خود جلب می‌کند و مانند موج در بین مردم رواج می‌یابد. 🔹دیگر آنکه، بیان انتقاد در قالب شیرین طنز، تحمل و بردباری انتقاد شوندگان را در شنیدن انتقاد و تفکر دربارهٔ آنها و شاید پذیرش آن را بیشتر می‌کند. همچنین طنز می‌تواند فضای خشک و جدی را به فضایی سرشار از صمیمیت و نشاط تبدیل کند؛ یعنی بیان یک انتقاد که ممکن است به‌صورت معمولی به تنش، خشم و دشمنی دو طرف بینجامد، از راه طنز می‌تواند به آسانی تغییر یابد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش سوم✏️ 🔸یکی از نویسندگان این کارکرد مهم طنز را این‌گونه توضیح می‌دهد: طنز فرصتی فراهم می‌کند تا وجوهی از فرهنگ و جامعهٔ خود را بازنگری کنیم که امکان سخن گفتن مستقیم از آنها بی‌فایده یا اساساً مخاطره‌آمیز است. در پشت خنده‌های گاه کشدار و گاه تلخ و کوتاه طنز، همواره اندیشه و ژرف‌نگری به کمین نشسته است. 🔹قدرت شگفت‌انگیز طنز در آن است که زوایای پنهان را از منظری که شاید در نگاه اول وحشتناک و باورناپذیر به نظر آید، نشان می‌دهد؛ اما پس از فروکش کردن خنده و لحظاتی تأمل و تفکر سوژه‌های طنز، خود را به‌صورت حقایقی تلخ نمایان می‌سازد. روح انتقادی طنز سبب می‌شود مخاطبان جنبه‌های نادرست اندیشه، کردار و فرهنگ جمعی را بازنگری و سرانجام آنها را اصلاح و دگرگون کنند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش چهارم✏️ 🔸از سوی دیگر، طنز هشدار و زنگ خطری است که گروه‌های پیشرو اجتماعی به صدا در می‌آورند. براساس این نظریه، طنز از فاصله‌ها سخن می‌گوید. از این‌رو با وجود ظاهر تمسخرآمیزش باید زیرکانه آن را گرفت و به آن احترام گذاشت. زیرا طنز قصد ترمیم شكاف اجتماعی و کاهش بحران را دارد؛ آن هم به بهترین شکل و در صلح‌جویانه‌ترین وجه ممکن. 🔹اگر جامعه درک کند که در طنز خشونت و خشم نهفته است و به آن به دیدهٔ احترام بنگرد، در این صورت هشدارِ طنز برای جامعه ثمربخش خواهد بود و چه بسا با بازسازی نقش طبقات اجتماعی، فاصله‌ها کاهش می‌یابد و پل ارتباطیِ گروه‌ها و طبقه‌های اجتماعی و به‌ویژه گروه‌های قدرت با مردم دوباره احیا و برقرار می‌شود. 🖇🖇🖇 منبع: (حکمت طنز. دکتر محمد سلیمی. صفحه ۲۶۶-۲۶۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜 من و ریاکاری؟ هرگز! 👳‍♂ ✍ ابوالعلای مُرایی واعظی بوده است مشهور و معروف، و به صفت سُمعه و ریا موصوف. روزی بر سر منبر گفت: « مردم مرا مرایی می‌گویند و حال‌آنکه در کمال صدق و اخلاص‌ام و از شائبهٔ ریا و سمعه خلاص‌ام و همیشه در إخفای طاعات و ستر عبادات می‌کوشم و خیرات و مبرات خود را از جمیع بریات می‌پوشم. دوش صد رکعت نماز گزارده‌ام و امروز روزه دارم و صد درم تصدق کرده‌ام. و امشب و فردا نیز همین طاعت به‌جا خواهم آورد. و هرچه دارم در راه رضای خدای تعالی صدقه خواهم داد و آن را به هیچ احدی ظاهر نخواهم کرد، و آن میان من و خدای من است!» 📎📎📎 منبع: (از لطافت‌های زندگی. شهاب‌الدین عباسی. صفحه ۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀 بخش اول✏️ 🔸شعرایی که شعر فارسی را از قید قافیه و وزن سنتی آزاد ساختند، گاهی آثار طنزآمیزی از خود به‌جا گذاشتند. چون تعهد شاعر نسبت به اجتماع، یکی از مهمترین مسائل مطرح در ادبیات جدید است، طبیعی است که انتقاد از معایب و مفاسد اجتماعی قسمت قابل‌توجهی از شعر جدید فارسی را تشکیل می‌دهد و از این میان مسائل به‌صورتی سمبلیک یا طنزآمیز مطرح می‌شوند. 🔹شعرای جدید نیز مانند نویسندگان دورهٔ مشروطیت، از لحاظ زبانی از آزادی زیادی برخوردار هستند و زبان محاوره‌ای و کوچه و بازار بیشتر و بهتر بیانگر مسائل طنزآمیز اجتماعی‌اند. به‌عنوان نمونه در اینجا قسمتی از شعر «ای مرز پرگهر» فروغ فرخزاد نقل می‌شود، که در آغاز انتقادی لطیف از وضع قرطاس‌بازی در ادارات را می‌کند تا این‌که موفق می‌شود شناسنامه‌ای بگیرد و فاتح شود «و خود را به ثبت برساند.»آن‌گاه از وضع شعرای هم دورهٔ خود سخن می‌گوید: 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀 بخش دوم✏️✏️ در سرزمین شعر و گل و بلبل موهبتی است زیستن، آن هم وقتی‌که واقعیت موجود بودن تو پس از سال‌های سال پذیرفته می‌شود جایی که من با اولین نگاه رسمی‌ام از لای پرده، ششصد و هفتاد و هشت شاعر را می‌بینم که، حقه‌بازها، همه در هیئت غریب گدایان در لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه می‌گردند و از صدای اولین قدم رسمی‌ام یکباره، از میان لجن‌زارهای تیره، ششصد و هفتاد و هشت بلبل مرموز که از سر تفنن خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر درآورده‌اند با تنبلی به‌سوی حاشیهٔ روز می‌پرند و اولین نفس زدن رسمی‌ام آغشته می‌شود به بوی ششصد و هفتاد و هشت شاخه گل سرخ محصول کارخانجات عظیم پلاسکو موهبتی است زیستن، آری در زادگاه شیخ ابودلقک کمانچه‌کش وافوری و شیخ ای دل ای دل تنبک‌تبار تنبوری شهر ستارگان گران‌وزن سابق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر گهوارهٔ مؤلفان فلسفی «ای بابا بمن چه ولش کن» مهد مسابقات المپیک هوش - وای! جایی که دست به هر دستگاه نقلی تصویر و صوت می‌زنی، از آن بوق نبوغ نابغه‌ای تازه سال می‌آید و برگزیدگان فکری ملت وقتی که در کلاس اکابر حضور می‌یابند هر یک به روی سینه، ششصد و هفتاد و هشت کباب‌پز برقی و بر دو دست ششصد و هفتاد و هشت ساعت ناو زر ردیف کرده و می‌دانند که ناتوانی از خواص تهی‌کیسه بودن است، و نه نادانی 🔸🔸🔸 فاتح شدم، بله، فاتح شدم! اکنون به شادمانی این فتح در پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت شمع نسیه می‌افروزم و می‌پرم به روی طاقچه تا، با اجازه، چند کلامی دربارهٔ فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم و اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگی‌ام را همراه با طنین کف زدنی پرشور بر فرق خویش بکوبم من زنده‌ام، بله، مانند زنده‌رود، که یک روز زنده بود. و از تمام آنچه که در انحصار مردم زنده است، بهره خواهم برد من می‌توانم فردا در کوچه‌های شهر، که سرشار از مواهب ملی‌ست و در میان سایه‌های سبک‌بار تیرهای تلگراف گردش‌کنان قدم بردارم و با غرور، ششصد و هفتاد و هشت بار، به دیوار مستراح‌های عمومی بنویسم خط نوشتم که خر کند خنده. 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحات ۷۶-۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚لبخند😊 😉تبسم، انقلابی در کشور لب‌هاست و اخم، کودتایی در پهنهٔ پیشانی! 😄افزایش لبخندهای در حال گردش از نرخ دل‌های متورم می‌کاهد! 😅اگر کارهای برخی از سیاستمداران نبود، نسل پوزخند منقرض می‌شد! 😝بعضی‌ها معتقدند «نیشخند» لبخندی است که کله‌اش بوی قورمه‌سبزی می‌دهد! 😐دهانی که هرگز نمی‌خندد، فقط به درد مسواک زدن می‌خورد! 🥴اگر «دهن‌کجی» تربیتِ درستی داشت، لبخند می‌شد! 🤒فقر ویتامین، جسم را تهدید می‌کند و فقر لبخند، روح را! 😬لبخند برنامه‌ریزی شده از اختراعات سیاستمداران است و لبخند بی‌ریا از ابتکارات عاشقان! 🤓در جامعهٔ لب‌های در حال رشد، لبخند، شرط اول «توسعه» است! 🤣اگر برای اخم مالیات وضع می‌شد، بعضی‌ها شب و روز ریسه می‌رفتند! 👨‍👩‍👧‍👦بعضی محافظه کاران معتقدند برای خندهٔ «دسته جمعی» هم باید از مقامات مسئول، مجوز گرفت! 🧐در محلهٔ ما معمولاً ابرقدرتِ «غم نان» طرح توزیع عادلانهٔ لبخند را «وتو» می‌کند! 😎با «دل خونین» «لب خندان» آوردن، زیباترین شکل تقیه کردن است! 🥰خنده یک حادثهٔ فیزیکی در چهره نیست، یک پدیدهٔ متافیزیکی در دل است! 😆هیچ شورایی صلاحیت خنده به ریشِ دنیا را رد نمی‌کند! 👌در راهپیمایی آرام و تاریخیِ خنده‌های معنی‌دار، پلاکارد اصلی به دست عبید زاکانی است! 🔗🔗🔗 منبع: (سکانس کلمات. سعید یوسف‌نیا. صفحات۲۹۷-۲۹۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜طنز در تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی🤓 🔸🔹🔸 حَنَانَيْكَ رَسْمُ الْحَقِّ وَ الصِّدْقِ قَدْ عَفَا وَ إِنَّ أَسَاسَ الْمَكْرُمَاتِ عَلَى شَفَا مُنِينَا بِأَعقَابٍ قَد أَتَّخَذُوا عَمَّى لأعْقَابِهِمْ مُشْطَاً وَ لِلمُشْطِ مِنْشَفَا ✍[رحمت بر تو باد، بی‌تردید نشانهٔ حق و راستی از بین رفته است و همانا اساس و بنیان خوبی‌ها بر لب پرتگاه است. ما گرفتار فرزندانی شدیم که از روی کوری (و نادانی) برای پاشنه‌های پایشان «شانه» و برای سرشان «سنگ پا» را برمی‌گزینند.] کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تَحَرْمُز[حرام‌زادگی] و نَمیمت را صَرامت[شجاعت] و شهامت نام کنند؛ وَ يَعْتَدُّهُ قَوْمٌ كَثِيرٌ تِجَارَةً وَ يَمْنَعُنِى عَنْ ذَاكَ دِينِي وَ مَنْصِبي ✍[گروه بسیاری، آن (حرام‌زادگی) را برای خود تجارت به حساب می‌آورند؛ در‌حالی‌که دین و مقام من، مرا از این کار بازمی‌دارد.] 📖(بیت از بعیث بن حُریث است) و زبان و خط اُيغورى[قومی ترک] را فضل و هنرِ تمام شناسند؛ هر یک از ابناءالسّوق[مردم کوچه و بازار] در زيِّ اهل فسوق، امیری گشته و هر مزدوری، دستوری[صاحب‌ مسند] و هر مُزوِّری[شیّاد]، وزیری و هر مُدبِری[بخت برگشته‌]، دبیری و هر مُستدفى[نازپرورده‌]، مُستوفی‌ای و هر مسرفی، مُشرفی[ناظر] و هر شیطانی، نایبْ‌دیوانی[قائم‌مقام] و هر کون‌خری[بی‌ارزشی]، سر صدری[بالانشین] و هر شاگرد پایگاهی، خداوندِ حرمت و جاهی و هر فراشی، صاحبْ دورباشی[نیزه‌ای دوشاخ مرصّعی که در قدیم پیشاپیش شاهان می‌بردند تا مردم بدانند که پادشاه می‌آید و خود را کنار کشند] و هر جافی‌ای، کافی‌ای و هر خسی، کسی و هر خسیسی، رئیسی و هر غادری[بی‌وفا] قادری و هر دستاربندی[عمّامه‌دار]، بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان] از کثرتِ مال باجمالی و هر حمّالی از مساعدت اقبال، با فُسحت‌ِ[گشادگی]حالی: وَمَا تَسْتَوِى أحْسَابُ قَوْمٍ تُوُورِثَتْ قَدِيماً وَأَحْسَابٌ نَبَتْنَ مَعَ البَقْلِ ✍[اصل و نسب قومی که از قدیم دارای وراثت بوده، با اصل و نسب کسانی که مثل گیاهان هرز، روییده‌اند(اقوام تازه به دوران رسیده) برابر نیست.] 📖(بیت از عمرو بن الهذیل العبدی است) آزاده‌دلان گوش به مالش دادند وز حسرت و غم سینه به نالِش دادند پشت هنر آن روز شکسته‌ست درست کاین بی‌هنران پشت به بالش دادند كَمْ أَرَدْنَا ذَاكَ الزَّمَانَ بِمَدْحٍ فَشُغِلْنَا بِذَمِّ هَذَا الزَّمَانِ ✍[چه‌بسا که تصمیم به ستایش آن زمان گرفتیم، ولی به بدگویی این زمان مشغول شدیم(و این اشتغال، ما را از آن مدح بازداشت).] 📖(بیت از ابوالعلاء مَعرّی است) ضَرْط[تیز دادن] و صَفع[پشت گردنی، سیلی] را از لطف طبع، طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[خدا بر دلهای ایشان مُهر نهاد] پندارند و مُشاتمت[دشنام دادن] و سِفاهت[کم‌عقلی] را از نتایج خاطرِ بی‌خطر شناسند...(بیان مصنّف در عبارات اخیر طنزگونه است.) 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ جهانگشا. عطاملک جوینی. احمد خاتمی. صفحات۴۳-۴۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخل و انفاق📝 🔹«أَبونواس» گوید: أَنْتَ لِلْمَالِ إِذا أَمْسَكْتَهُ وَ إِذَا أَنْفَقْتَهُ فَالْمَالُ لَكَ ✍ترجمه: تو از آنِ مال هستی، هرگاه خشك‌ناخنی ورزی، و چون آن را ببخشی و خرج کنی مال از آن تو است. 🔹و باز در شعر عربی آمده است: يُفْنِي البَخيلُ بِجَمْعِ المَالِ مُدَّتَهُ وَ لِلْحَوادِثِ وَالأَيامِ مَا يَدَعُ كدَودَةِ القَزِّ مَاتَبنيهِ يَهْدِمُها وَ غَيْرُها بِالَّذي بَيْنَيْهِ يَنْتَفِعُ ✍ترجمه: بخیل با گردآوری مال، عمر خود را تباه می‌کند و آنچه برجا می‌گذارد، از آنِ حوادث و روزگار است. او مانند کرم پیله[ابریشم] است که آنچه می‌سازد - مایهٔ ویرانی خود او است و از آنچه می‌سازد، دیگران بهره‌مند می‌شوند. 🔹و سعدی در گلستان آورده است: «مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گِرد كردنِ مال.» [باب هشتم - در آداب صحبت] 🖇🖇🖇 منبع: (مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی. سیدمحمد دامادی. صفحه۶۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حکایت خواجهٔ بخیل و درویش🖍 🔸درویشی نزد خواجهٔ بخیلی آمد و گفت: «پدر من و تو آدم است و مادر ما حوّا، پس ما برادران باشیم و تو را این‌همه مال است، خواهم که مرا قسمت برادرانه بدهی.» غلام را گفت: «یک فلوس سیاه به وی ده.» گفت: «ای خواجه! چرا در قسمت سَویت[مساوات] رعایت نمی‌کنی؟» گفت: «خاموش باش که اگر برادران دیگر خبر یابند این قدر نیز به تو نرسد.» 🔗🔗🔗 منبع: (لطایف‌الطوایف. فخرالدین علی صفی. حسن نصیری جامی. صفحه۳۲۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan