#شرح_مراتب_طهارت
#جلسه_بیست_ششم
🍀یکی از مراتب شریف طهارت، طهارت حقیقت انسانیه میباشد که بالاتر از مرتبهی روح است.
🌿لازمهی این مرتبه این است که انسان جمعیت و تجمع تام داشتهباشد. به عبارتی در مقام جمع انسانی یا مقام واحدیت باشد که مقام جمع انسانی همان مقام واحدیت است.
🍃طهارت در حقیقت انسانیه ایناست که به هر اندازه در مقام جمعیت او فقر و فقدان پیش آمده و خلأیی ظاهر شده از آن دوری کند و مقام جمع خود را قوت دهد که در حقیقت با این کار مقام وحدت خود را قوت بخشیده است. زیرا توحد با تعلق سازگار نیست.
🌱انسان پس از قطع تعلق به امور شهوانی به مقام توحد محضه میرسد که یکپارچه در مقام تجمع تام بهسر میبرد. همانند اینکه حقمتعال را برای اسماء و صفاتش مقام واحدیت است که در همان مقام تمام اسماءالله در یک حقیقت جمعند. و چون مسئله جمعیت با کثرت مطرح است احتمال دارد در این جمعیت فقدانی صورت گیرد و آن تجمع تام حاصل نشود. برخلاف مقام بالاتر از این مقام که مقام جمعالجمع است و در آنجا انسان باید آن جمع را هم جمع کند که به مقام احدیت برسد، که مرتبهی جمعیت انسانی کمی از آن مرتبه تنزل یافتهتر است.
☘دیگر اینکه برای تطهیر حقیقت خود به صورت آنچه که خداوند به او عطا فرموده تصرفی وارد نکند و همانند آیینهی صافی که در آن حقایق تجلی یافته و تمثلات داشته حقایق را نشان دهد و خدشهای در آنها وارد نکند. برخلاف نفس غیرجامع که صورت حقایق گرفته شدهی خود را با کثراتی همچون قلب و عقل و خیال برمیگرداند و در آنها تصرف مینماید. اما نفس تجمعیافته امانتدار محض است و هیچگاه در صورت و حقیقت امانات الهی تغییری ایجاد نمیکند. او فقط متن واقع را نشان میدهد. (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا) و لذا حقایق آنگونه که هست در او ظهور میکند که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: 《اللهم ارنی الاشیاء کما هی.》یعنی خدایا! موجودات را آنگونه که هستند، به من بنمایان.
#شرح_مراتب_طهارت
#جلسه_بیست_و_ششم
#استاد_صمدی_آملی
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
💠 یک شب با محاسبه شهید
محاسبهی نفس شهید علی بلورچی 🌿
رتبه ی۵ کنکور سراسری ..
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅وصیت نامه عاشقانه شهید ناصر الدین باغانی با خداوند متعال
🌺مقام معظم رهبری:نوشتهجات شهید عزیز را مکرر، خوانده و هر بار بهره و فیض تازهای از آن گرفتهام. این را باید بزرگترین فرآورده انقلاب بدانیم که مردانی در سنین جوانی و در میدان نبرد، معرفت و بصیرت پیران طریقت را پس از سالها سلوک و ریاضت به دست آورده و به کار بستهاند
رسیدن به حقیقت ، با مراقبه و سکوت
داستان کوتاه
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد." پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد.کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"
پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم.
#مراقبه
#سکوت
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
قسمت یلزدهم
ادامه...
ماهیت سکوت ،
سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت آن دو با هم :
پس از طرح مطالب مقدماتی و ارائه مطالبی از زبان بزرگان در خصوص سکوت ، حال ماهیت سکوت ،سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت های آن دو ،در ادامه خواهد آمد و ابعاد و اقسام سکوت شرح داده خواهد شد . همچنین پس از بررسی واژه «سکوت» در حوزه ی اخلاق و عرفان، علل و کارکردهای سکوت اخلاقی را برشمرده و در ادامه، ضمن تقسیم اقسام سکوت در ساحتِ حالات و مقامات مختلفِ عارف، به مقتضیات هریک از آنها پرداخته، نمونههایی نیز از مثنوی معنوی ارائه خواهد شد.
سرودهای مثنوی که از پس سکوتی عمیق و ساحل آرام خاموشی به موج درآمده، راه فهم حقایق هستی و پیبردن به راز آفرینش و کیفیت جدایی انسان از اصل و بنیان خویش را سکوت و خاموشی میداند :
بشنو از نی چون حکایت میکند
از اینرو، مولوی سرآغاز راه را سکوت میشمرد؛ چنانکه راهبرِ انتهای راه وصال و تنهاراه برای ورود به محضر حضرت حق را نیز مَرکَب «خموشی» میداند. از نظر مولانا، حرکت در راه وصال، با یکوسیله و یکروش امکانناپذیر است. به سخنی دیگر، سالک برای صعود به وادی عشق و رسیدن به مرتبۀ دریاییان نیازمند است که در هر مرتبه ، از وسیله مخصوص آن بهره گیرد.
از نگاه عرفان، حقایق معنوی را تنها از رهگذر سکوت میتوان یافت. از مثنوی میتوان دریافت که مولانا با اینهمه گفتار و اشعار، خاموشی خود را بیشتر از گفتارش میداند. حال باید پرسید این خاموشی چیست و فضیلت آن در چیست؟ به بیانی دیگر، از این خموشی چه بهرهای میتوان برد و کارکرد آن کدام است؟
ضرورت بحث از سکوت
انباشت اطلاعات، تکنولوژی، سرعت در دستیابی به دادههای مختلف و اشتغال بیش از اندازه ذهن آدمی به امور متفاوت در این جهان، موجب شده است که بشر امروزی ـ حتی در زمان کودکی ـ قادر نباشد که «سکوت» کند. از سویی، مجموعه واکنشهای درونی بشر نسبت به دادههای وسایل ارتباطجمعی و بهخصوص اینترنت نیز او را مجبورساخته تا نتواند تنهایی و سکوت را تجربه نماید.
بهنظر میرسد یکی از راههای خروج از تنگنای کنونی و مقابله با هجوم این دادهها ـ که موجب بیتعادلی و گسیختگی شخصیت بشر میشود ـ تجربۀ «سکوت» و بهقول «یونگ» ایجاد ارتباط بین ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه است. همچنین ازآنجاکه عرفا معتقدند «آگاهی عرفانی در سرشت همۀ انسانها مکتوم است، ولی در غالب آنها از ناخودآگاه به خودآگاه راه نمییابد» (استیس، 1367: 357) برای دستیابی به این آگاهی و عبور از این گسیختگی، اهتمام به بحث ِسکوت بهویژه سکوت عرفانی، ضرورتی دوچندان مییابد.
بنابراین در قسمت های آتی سعی خواهد شد تا این موضوع با تأکید بر مثنوی مورد بررسی قرار گیرد.
در ابتدا میتوان سکوت عرفانی را در دو نما ملاحظه کرد: سکوت سالکانه و سکوت عارفانه.
اقسام سکوت :
یک. سکوت سالکانه
سکوتِ در مقام طریقت را سکوت سالکانه گویند. سالک در این مقام بهدنبال آرامکردن روح مضطرب خود است. این سکوت انواعی دارد که بدان میپردازیم.
1. سکوت اخلاقی
این سکوت ناظر به آفات زبان است. سالکِ راه حقیقت برای سلوک بهسوی حق ابتدا باید مسیر خود را از رذایل اخلاقی پاک کند. ازاینرو عارفانِ کوی حق، سالکان را در کنار کمخوابی و کمخوراکی، به کمگویی و گزیدهگویی توصیه میکنند. البته باید دانست که این نوع سکوت، در عمل بهکار سالک میآید. روانشناسان دین عموماً برای وجود انسان پنج ساحت قائلاند: اراده، باور، احساسات و عواطف، گفتار و کردار.(ملکیان، 1380: 124) هر انسان بدون در نظر گرفتن مشرب او، این ساحات را در خود مییابد. حال پرسیدنی است این نوع سکوتِ سالک مربوط به کدام یک از این ساحات است؟ بیتردید سالک در سلوک خود، در تمام این عرصه ها حرکت میکند، اما هر استاد یا شیخی بر مبنای مشرب خود بر یکی از این ساحات تأکید بیشتری دارد.
سکوت اخلاقی مربوط به حوزه ی گفتار است. در این مرحله، سالک نیاز دارد این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
ادامه دارد...
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عشق
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم : سکوت
قسمت دوازدهم
ادامه...
سکوت اخلاقی مربوط به حوزه گفتار است .در این مرحله سالک نیاز دارد که این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
بیشک سکوت، وسیله و ابزاری است که او را در این مهم یاری میرساند.حال باید پرسید سالک باید از چه چیزی زبان گیرد و سکوت کند ؟ به بیانی دیگر، سخنان لغو کداماند؟ همه علمای اخلاق به اجماع از مضرات زبان سخن گفتهاند. بر این مسلک ، بر سالک لازم است که بنابر ذوق و شناخت درونی خود سلوک خود را برای رفع یکی از این آفات آغاز نماید. برخی آفات زبان را اینچنین برشمردهاند:
1. سخنراندن در اموری که نیازی به آنها نیست؛
2. سخنگفتن در اموری که اهمیت ندارد و سخن درازی در مسائلی که مهم است؛
3. سخنپراکنی در مسائلی که در شرع مقدس، معصیت شمرده شده، مانند مقامات فاسقین، تنعم توانگران و مراسم مذموم؛
4. ستیز و مجادلهکردن حتی اگر برحق باشی؛
5. دشمنیکردن با دیگران؛
6 . استفاده از الفاظ پرتکلّف؛
7. دشنامگویی؛
8 . لعنکردنِ جماد، حیوان و انسان؛
9. سرودن و شعرخوانی حرام که البته در این باب تداوم بر شعرگویی نیز نکوهش شده است؛
10. تداوم بر مزاح و افراط در آن؛
11. بهسخرهگرفتن دیگران؛
12. آشکارکردن راز دیگران؛
13. وعدة دروغ دادن؛
14. دروغگویی و سوگند دروغخوردن؛
15. غیبت؛
16. سخنچینی؛
17. دوزبانی و دورویی با دیگران؛
18. مدح مذموم؛
19. غافلشدن از خطا هنگام حرفزدن؛
20. بهچالش انداختن دیگران.
اگر سخنانی را که در طی روزهای عادی از دهان بیرون ریختهایم مرور کنیم، خواهیم دید که بخش اعظم آنها را میتوان تحت سه عنوان اصلی طبقهبندی کرد:
1_سخنانی که از سر بدخواهی و بیانصافی نسبت به همنوعانمان صادر شدهاند؛
2_سخنانی که از سر حرص و طمع، شهوت و حبّ ذات صادر شدهاند .
3_ سخنانی که از سر حماقت صِرف
صادر شده اند و بیجهت و بیمناسبت و صرفاً برای اینکه هیاهویی گیجکننده و آشفتگیآور بهپا کرده باشیم، ادا شدهاند. اینها سخنانی لغوند .
استفاده نادرست از زبان دو آفت مهم دارد:
«آسیب به دیگران» و
«آلودن روح». که هر دو مورد در زیر شرح داده خواهد شد:
1_ آسیب به دیگران
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
دربارة این بیت از مثنوی بهخصوص مصرع دوم، دو قول وجود دارد: عدهای این بیت را اینچنین تفسیر کردهاند: مصرع اول در بیانِ ضرر و ذمّ سخن است و مصرع ثانی در بیانِ نفع و مدح؛ یعنی گاهی کسان را در انکار و ضلالت میاندازد و گاهی روباه مرده را شیر میسازد؛ یعنی ناقص را به درجة کمال میرساند. شارحی نوشته که «دشمن ضعیف را قوی گرداند، انتهی».
در هر حال، مقصود این است که سکوت و پرهیز از سخنی که دیگران را بهزحمت میاندازد، سالک را بهمقصد نزدیکتر میکند. این نوع سکوت، سکوتی است که سالک بههنگام سلوک عرفانی خود باید در مقام عمل بدان ملتزم باشد. این نمود از سکوت، یکی از راهکارهایی است که عرفا به سالکان میآموزانند. این جلوه از سکوت، رنگ و بوی عملی و اخلاقی دارد و در متون عرفانی بیشتر بهعنوان «فضیلت خاموشی» مطرح است. مولانا در مثنوی این معنا را چنین بیان میدارد:
گفتوگوی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش خُو کُن، هوش دار
آنکس که در مسیر صفای نفس گام بردارد، لازم است بداند که:سخنگفتن یا شنیدن بهمنزلة غباری است که بر روی آینه نشیند؛ زیرا در هر دو حالت، نفس انسانی به خارج و ظاهر میپردازد و از کار اصلی خود که سیر در ملکوت است، بازمیماند و این اشتغال بهتدریج گران و سنگین میشود، چندانکه زوال آن به دشواری صورت میپذیرد و چون زنگی که بر روی آینه بچسبد، دیدة ادراک را تیره میگرداند.
ادامه دارد...
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت سیزدهم )
ادامه...
پرگویی و قیل و قال ظاهری مانند زنگاری است که دل را تاریک میکند، ازاین رو برای پیمودن راه باید مدتی شیوۀ سکوت و خموشی را پیشه کرد. در بیتی که در قسمت قبل آورده شد ،مولانا تأکید میورزد که «مدتی» باید سکوت اختیار کرد؛ مدتی که مربوط به مراحل اولیه سلوک است. مولوی در داستان بازرگان و طوطی به این سکوت چنین اشاره دارد:
این زبان چون سنگ و هم آهن وَش است
و آنچه بِجهد از زبان، چون آتش است
در این بیت و ابعاد بعد از آن مولانا دوسویه بودن زبان را بیان میکند؛ بدینمعنا که این زبان هم میتواند مانند آتش در جایی نافع و در جایی دیگر سوزنده و مضر باشد.ازاینرو، مبتدی باید بداند که نباید در هرجا دهان باز کند؛ زیرا اگر «اسرار توحید» را برای برخی که طی مقدمات نکردهاند، بازگوئیم، مانند آن است که به پنبهزار آتش زده باشیم.
با این توصیف باید گفت سالکان مبتدی که زبانشان در اختیار آنها نیست، میباید کوشش بسیار کنند و به صمت و خاموشی خو گیرند تا هر سخنی را هرجا نگویند. در این راستا، غزالی ضمن بر شمردن آفات زبان، درباره فضیلت خاموشی این چنین میگوید: "و دلیل بر آنکه خاموشی لازم است، آن است که سخن چهار قسم است: قسم اول زیان محض، قسم دوم سود محض، قسم سوم آنچه در او سود و زیان هست [و] قسم چهارم آنچه در او نه سود است و نه زیان. اما آنچه زیان محض است، خاموش بودن از آن چاره نیست و همچنین آنچه در آن زیان و سود است که سود آن کم از زیان آن است. و اما آنچه در آن سود و زیان نیست، آن فضول است و مشغولشدن بدان تضییع روزگار، و آن عین زیانکاری است. پس نماند مگر قسم چهارم و سه ربع سخن ساقط شد و یک ربع باقی ماند.
2_ آلودن روح:
بیگمان آنچه موجب کدورت در جان و روح انسان میشود، مهارنبودن زبان است؛ چنانکه مولانا اینچنین شکوه سر میدهد:
ای زبان تو بس زیانی مر مرا
چون تویی گویا چه گویم من تو را
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
در نهان جان از تو افغان میکند
گرچه هرچه گوییش، آن میکند
شکوه مولوی از زبان خویش، شکوهای است فراگیر؛ زیرا همهکس در ایجاد ارتباط زبانی با دیگران، به استفاده از آن ناگزیر است. اما این زبان با تمام این مشکلات، هم آتش است و هم خرمن. خرمن بودن زبان عبارت از تکلم آن است کلمات طیبه که سبب خرمن حسنات میباشد، و آتش بودنش کنایه است از تکلم کلمات فاسد که محرق خرمن طاعات است. چقدر این آتش را به این خرمن میزنی؟ چقدر از سخنانی که مفسد طاعات حسنه است، میگویی؟
بدین سبب است که مولوی به سالک هشدار میدهد که پیش از سخن گفتن تأمل کند :
من پشیمان گشتم این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
ادامه دارد...
#سکوت
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
سکوت و حضور :
اگر تمام کهکشانها را بگردیم، آیا میتوانیم خداوند را در عالم ماده پیدا کنیم؟ اگر به عرش اعلی و عالم مجردات نیز برویم، نمیتوانیم خداوند را در آن جا بیابیم. کجا به سراغ خداوند برویم؟ جایی نمیخواهد برویم. اگر همین جایی که نشستهایم یک لحظه سکوت کنیم و چشم قلبمان را ببندیم، (نه این چشم ظاهرمان را) و به ورای مفاهیم برویم. خیلی سخت است و تمرکز میخواهد. چشم بستن یعنی صور و خیالات و مفاهیم را کنار بگذاریم. مفاهیم را نیز دور بریزید. آیا در مفهوم میتوان خداوند را پیدا کرد؟ چه مفهومی خداوند را نشان میدهد؟
حدیث است؛ انا عند المنکسره قلوبهم. حق تعالی میفرماید؛ من در دل شکسته هستم. دل شکسته به معنی غُصه داشتن نیست. منکسره قلوبهم یعنی تعلق دل به مفاهیم و صورتهای ذهنی شکسته شود و غرق صورتهای خیالی، مفاهیم و علوم نباشد. اگر اینها شکسته شد و ریخت، آن جا خداوند ظاهر میشود. یعنی در بیجایی خداوند ظاهر میشود. بیجای بیجای بیجا، جای خداوند است. اگر خواستی خداوند را پیدا کنید، آن جا بروید. آیا خداوند در مکه است؟
وقتی دل قطع تعلق از غیر حق کرد، به عالم حضور میرسیم. مادامیکه در مفهومی به خداوند نمیرسی، باید اینها را بشکنی و به حضور بروی. این روزها علم حضوری را درس میدهند. آیا علم حضوری را میتوان تصور کرد؟ تا علم حضوری را تصور کنیم، دیگر حضور نیست.
غلامحسین ابراهیمی دینانی
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عشق
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت چهاردهم )
ادامه...
2. سکوت در مقام تعلیم :
یکی از شرطهای نخستین سلوک در عالم معنا ، تعلیم آداب سکوت است. بیتردید شرط فراگیری از محضر عارفان واصل، آموختن هنر شنیدن است.
کودک اوّل چون بزاید شیرنوش
مدّتی خامُش بود او جمله گوش
مدّتی میبایدش لب دوختن
از سخن، تا او سخن آموختن
زانک، اوّل سمع باید نطق را
سوی مَنطق از ره سمع اندر آ
مرحله اول سلوک، «گوش دادن» است. سالک باید در این مرحله از سکوتِ تعلیمی تا جایی پیش رود که به مرتبۀ «زبان حق بودن» برسد. حال پیش از رسیدن به این مرتبه اگر بخواهد نزد استاد یا مرشد سخنی بر لب براند، میباید گزیده وار بیان نماید. همچنین اگر در نزد ایشان سخنی میگوید، باید از روی تواضع، آن را بهصورت سؤال بازگوید.
این شیوه، روشِ سالکان در مسیر است. اینان باید بدانند که این مسیرِ دشوار همراه با اضطراب است. این اضطراب را که خوشایند سالکان است، «اضطراب اثنای حرکت» گویند که در هنگام رسیدن به دریای معرفت، زمینة سکون و آرامش را فراهم مینماید. کسانی که در راهاند، چون میدانند راهزن خطرناکی بر سر راهشان کمین کرده است، مضطرباند، آنها میدانند انسان سالک، جنگ تنگاتنگ با ابلیسی دارد که با هیچ کسی از سر صلح و صفا سخنی نگفته و نمیگوید. او نسبت به همه «عدوّ مبین» است و حیلههای فراوان و دامهای بیشماری دارد و هر کسی را با دام مناسب شکار میکند.
این نوع سکوت با تمام دشواریهایش باید در تمام مراحل سیر سلوکی، همراه سالک باشد. بهسخنی دیگر، سالک تا به مرتبۀ عرفان نرسیده میباید این سکوت را پیشه کند.
ادامه دارد ...
#سکوت
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
مراقبه و سکوت :
هنگام مراقبه اگر خوب دقت کنید می بینید انگار دو نفر با یکدیگر دارند گفتگو می کنند اغلب یکی از این دو نفر یک شخص واقعی بیرونی است که ذهن شما دارد برای او حرف میزند ،
گاهی هم یک نفری که طرف گفتگوی شماست خودتان هستید انگار ذهنتان دارد با یک خود موهوم درونی صحبت میکند .
تا زمانی که این دو نفری در ذهن شما جریان دارد مراقبه به معنای واقعی در کار نیست .
مراقبه به معنای واقعی زمانی در کار است که جریان اندیشیدن در ذهن فرو خفته باشد.
بنابراین وقتی دارید به خودتان می گویید : "آهان این یک مراقبه واقعی است یا نیست "، صرف این جمله " آهان این یک مراقبه است "یک اندیشه است .
حال اگر بتوانید آن دو نفر را، خواه یکی از آنها بیرونی باشد یا درونی، تبدیل به یک نفر کنید امکان اندیشیدن را از ذهن گرفته اید .
ذهن ما عادت به گفتمان کرده است یعنی گوینده است دربرابر شنونده ،حال ذهنتان را چنان عادت دهید که وسیله گفتن یا گفتمان نباشد بلکه در حالت مراقبه فقط برای شنیدن باشد شنیدن با ذهن نه شنیدن با گوش.
محمد جعفر مصفا
کتاب آگاهی
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت پانزدهم )
ادامه...
3. سکوت بر اسرار
وقتی سالک با سکوت در مراحل قبلی توانست از نیروهای ناخودآگاه خود به خوبی بهره گیرد، به مرتبهای قدم میگذارد که برخی اسرار بر او مکشوف میشود. سالکِ طریق وقتی بدین مقام میرسد و برخی تعالیم را به او میآموزند، نباید آنها را با نااهلان در میان گذارد؛ چراکه برخی از این رازها و معارف نفسانی از حد فهم نامحرمان فراتر است و چهبسا موجب گمراهی آنان شود، یا اینکه ممکن است آنها این معارف را فراگیرند موجب گمراهی و فریب دیگران گردند. ازاینروست که مولوی میفرماید:
چونکه در یاران رسی خامشنشین
اندر آن حلقه مکن خود را نگین
رختها را سوی خاموشی کشان
چون نشان جویی مکن خود را نشان
«سکون» یکی از نشانههای سالکی است که به مرتبه پذیرش اسرار رسیده؛ نشانهای که خود بر دو نوع است: سکون قبل از حرکت و سکون پس از حرکت.بر اساس آیات و روایات، سکون قبل از حرکت کاملاً مذموم است. عامل به این سکون، اهل تلاش و حرکت نبوده، در گوشهای آرمیده و ساکن است. اما سکون بعد از حرکت که بسیار ممدوح است، عامل به آن کسی است که به مقصد رسیده یا به یکی از حلقههای وصال نایل شده و در آنجا آرام گرفته تا برای حرکت بعدی آماده شود.
سالک وقتی به مرحلهای میرسد که آمادگی پذیرش اسرار را در خود مییابد، همانگونه که مولانا میگوید، باید آرامش و طمأنینه داشته باشد. اگر او وارد مجلسی از یاران و واصلان شد، باید خموشی پیشه کند و آنچه فراگرفته، زود به زبان نیاورد، بلکه فراخ سینه او باید مخزن اسرار باشد. حال میتوان پرسید علت سکوت در این مرحله چیست؟
ز اندرونم صد خموش خوش نفس
دست بر لب میزند یعنی که بس
بنابراین اگر سالکی بخواهد بداند که به این مرحله رسیده است، باید به درون خود بنگرد و ببیند که آیا در درون خویش، این خموشِ خوشسخن به او ندا میدهد که بس یا خیر. اگر درون خود را برای این مرحله آماده دید، آنگاه مولانا به سالکِ رهرو، این درس را میدهد که: مثلاً خاموشی دریاست و نطق و تکلم چون جوی است؛ دریا تو را میخواهد، تو جو را مجو. پس، از اشارتهای دریا سر متاب؛ سخن را ختم کن. خدا براستی داناتر است؛ یعنی عالممعنا که از قیل و قال این دنیا پاک و بری است، عالم خاموشی است که در مَثَل، یک دریای بزرگ است.
از آن عالم معنا که چون بحر اعظم است، سخنگفتن و معارف و اسرار نقل کردن، چون یک نهر کوچک است. تو را بحر عالم معنا میجوید و از تو میخواهد که صامت و ساکت باشی و با زبان حال سخن بگویی و با صفت خودِ آن بحر متصف شوی. پس باید دنبالِ گفتوگویی نباشی که چون نهر است و فریفتة جوی قیلوقال نشوی و به آن قناعت نکنی، بلکه به عالم خاموشی که بحر معنوی است، واصل شوی و با صمت و سکوت، الفت و اُنسیت یابی که تکلم فرع است و سکوت اصل.
سالکان کوی عشق باید بدانند که این مسیر، دشوار است، اما رفتنی است.
ادامه دارد...
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
کتمان سر :
و این از شرایط بسیار مهم سلوك است و بزرگان طریق در این شرط اهتمام بسیار نموده و به شاگردان خود سفارشهاى مهم نموده و توصیه را به حد مبالغه رسانیده اند، خواه در عمل و اوراد و اذكار باشد و خواه در واردات و مكاشفات و حالات ، حتى در مواردى كه تقیه غیر ممكن و افشاى سر نزدیك مى گردد، توریه را از لوازم و دستورات شمرده اند و حتى آنكه اگر كتمان سر مستلزم ترك عمل و ورد است ، باید دست از عمل بردارد.
در اثر تقیه و كتمان سر، مصایب و شداید به مقدار معتنابهى پایین مى آید و ترك تقیه موجب كثرت فتن و بلایا و مصایبى است كه بر سالك روى آور مى شود، و هنگام بروز مشكلات با تحمل و صبر باید قدم در راه نهاد و پیروز شد.
رساله_لباب_الباب_طهرانی
#کتمان_سر
#سکوت
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت شانزدهم )
ادامه...
. کسانی که این طریق را طی نمودهاند، به چالشهای آن واقف هستند . یکی از این چالشها آن است که گاه سالک در جمعی نشسته است و آنجمع ممکن است سکوت او را برنتابد و او را به سخن گفتن مجبور کنند تا بتوانند از لابهلای سخنان او اسراری را دریابند. در این صورت سالک باید چه مسیری را طی کند و از چه ابزاری استفاده کند؟ برای این منظور دو راهکار میتوان به دست داد :
اول : برخی مواقع باید بهجای سکوت، راه کلام را در پیش گرفت. بهبیانی روشن تر، در مسیر سلوک گاه افرادی با سالک، همنشین یا همراه میشوند که باید آنها را به امور ابتدایی مشغول کرد تا بهدنبال پی بردن به مکنونات نباشند. به تعبیری دیگر، در برخی مکانها و زمانها باید سکوت را شکست، تا امور دیگر پنهان بماند.
بلبلانه نعره زن در روی گل
تا کنی مشغولشان از بوی گل
تا به قل مشغول گردد گوششان
سوی روی گل نپرّد هوششان
دوم : راه دیگر، مسیر هم نوایی با نااهلان است؛ چنانکه مولانا میسراید:
چونکه جفتِ اَحولانیم ای شمن
لازم آید مشرکانه دم زدن
آن یکیی زآن سوی وصف است و حال
جز دویی نآید به میدانِ مقال
انجام این شیوه برای سالک مبتدی ـ و حتی برای برخی واصلان ـ بسیار دشوار است، اما در مسیر سازندگی سبب میگردد که او بهتر بتواند مراتب بالاتر را طی نماید.
با سیاستهای جاهل صبر کن
خوش مدارا کن به عقل من لدن
صبر با نااهل اهلان را جلاست
صبر صافی میکند هر جا دلی است
بنابراین برای رازداری و سکوت رازدارانه، خلاصهوار سه راهکار را میتوان ارائه داد :
1. مانند احول (دو بین یا دوگانه بین) رازها را بهشکل دیگری بیان کن و نامحرمان را به فضایی دیگر رهنمود باش.
2. اگر درباره امور پنهان از تو سؤال شد، خموش باش.
3. برخی امور نهانی را که افشای آنها ضرر کمتری دارد؛ بازگو تا دیگر رازها را پنهان داری.
چهارم : سکوت از سر تنهایی :
سالک در ادامة راه به جایی میرسد که دنیای طبیعی و مادی با این فراخی برای او کوچک میشود و خود را تنها مییابد؛ چراکه همنشینی با دیگران برای او لذتی ندارد. به دیگر بیان، این سکوتِ سالک بهدلیل آن است که همسخن ندارد و چون دیگران به محبوبهای دیگر دل دادهاند، سکوتش واکنش طبیعی روح اوست نسبت به حضور بیگانة ناهمدل.
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
هرکه او از هم زبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
بنابراین گوشهگیری و خموشی سالکان و عارفان از روی تکبر و نخوت و عجب نیست .
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت اول )
یکی از دشوار ترین و پیچیده ترین مسائل و مراحل سیر و سلوک خواطر و نفی است که بر آن بسیار توجه و تاکید شده است. به طوری که برخی آن را مرز اسلام و کفر در طی سیر و سلوک به حساب آورده اند
از این رو، شناخت و نفی خواطر از جمله مسائلی است که همواره در طول تاریخ عرفان و تصوف یکی از دل مشغولی و دغدغه های عرفا بوده است.
تعریف لغوی خواطر :
خواطر جمع مکسر خاطر، از ریشه خطر در لغت به معنای وارد، فکر، خیال و اندیشه یا به معنای در دل آینده و آنچه در دل گذرد، آمده است. و در کتاب العین آمده است که: «خَطَرَ یَخْطِرُ الشیطانُ من الرجل و قلبه»؛ یعنى شیطان به قلب شخص، وسوسه را القاء کر د. ابن منظور آورده است که: «خاطر یعنى آنچه به قلب از تدبیر یا امر خطور مى کند... و گفته مى شود که چیزى به ذهنم خطور کرد و این زمانى است که چیزى به ذهن تبادر کند. «الخاطِر» به معناى فکر بوده و جمع آن خواطر است. و به نیزه خواطر گویند به خاطر اضطرابش.
برخی خواطر را جمع خطر پنداشته اند مانند امر که جمع آن می شود اوامر. و عده ای دیگر گفته اند خواطر جمع خاطر است مانند نواصب که مفردش ناصب می باشد.
اگر این کلمه جمع خطر باشد؛ آن را باید مرحله ای در عرفان دانست که در آن مرحله تمام لغزش ها و پراکندگی ها بر افق اندیشه انسان هجوم می آورد و اگر قول دوم برگزیده شود، آن عبارت خواهد بود از هجوم آوردن تمامی اندیشه های نادرست که در نتیجه موجب هلاکت و مصداق " یعدکم الفقر" می گردد. و این تعریف بیشتر با خواطر مذموم سازگار خواهد بود.
به هر حال ، هر دو قول در این مورد صحیح می باشد اما در نظر عرفا ،بیشتر قول دوم مراد است یعنی خواطر جمع خاطر می باشد نه خطر. چنان که صاحبان طریقت و ارباب معرفت خواطر را بدین معنی تعریف کرده اند.
وجه تسمیه خواطر آن است که خطور به خیال مى کند بعد از آنکه قلب غافل از آنها بود. و خواطر محرك اراده
بوده و اراده محرك اعضاء است. خواطر محرك اراده تقسیم مى شود به آنچه که به سوى شر فرا مى خواند؛ یعنى آنچه که به عاقبت ضرر مى رساند و به آنچه که به سوى خیر فرا مى خواند؛ یعنى آنچه که به عاقبت خیر مى رساند.
پس دو خاطر مختلف مى باشد که به دو اسم مختلف محتاج است. خاطر محمود إِلْهَام نامیده مى شود و خاطر
مذموم وَسْوَاس نامیده مى شود. این خواطر احوالى هستند که حادث نفس می شوند؛ پس محتاج سبب هستند، زیرا که تسلسل محال است. پس تمام خواطر به واجب الوجود ختم مى شوند.
ادامه دارد...
#نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
کنترل قوه خیال :
سالک باید از هر امرى که موجب تشویش بال و تفرّق خاطر است، زائد بر قدر ضرورت، اجتناب نماید و در مواقع نماز و ذکر چند دقیقه قبل از شروع به عبادت دست از امور روزمره کشیده و قلب خود را از خواطر تفریغنماید و سپس در توجّه به پروردگار متمرکز گشته و بعد از آن توجّهش را به پروردگار تثبیتنموده و آنگاه وارد نماز یا ذکر گردد. باید براى عبادت خود مکانى مناسب و آرام و خالى از امورى که نفس را به خود مشغول مىنماید فراهم کند، و ساعت خاصّى را براى عبادت و فکر خود معیّن کند، بلکه بهترین ساعات خود را براى ارتباط و انس با حضرتحقّ قراردهد.
علامه طهرانی کتاب نور مجرد
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت دوم )
ادامه...
تعریف اصطلاحی خواطر:
خواطر در معنای عرفانی اندیشه و خطابی است که بی اختیار بر ضمیر انسان می گذرد و زمینه اندیشه و عمل اختیاری را پدید می آورد. به عبارتی دیگر«خطابی که بر قلب وارد می شود یا واردی بر قلب که عمل عبد دخالتی در آن ندارد و بی اختیار است .»
صاحب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه مراد خویش را از خواطر این گونه بیان می دارد: « خواطر ، واردی است که بر دل گذر کند در صورت خطابی یا تعریفی یا طلبی. و وارد از خاطر عامتر است؛ زیرا در مجموع می توان گفت که : هر خاطری وارد است ولی هر واردی خاطر نیست ، مانند: حزن و سرور و قبض و بسط ،که اینها با وجودی که بر قلب انسان وارد شده اند و جز "واردات " محسوب می شوند ،ولی جز خواطر نیستند .
محی الدین خاطر را افکاری می داند که در بخش ادراکات نفس عارض می شود و بر انگیزاننده اراده و مبدأ افعال است: "اگر گویی: خاطر چیست؟ گوییم: چیزی است که بر قلب و ضمیر از خطاب- خواه ربانی باشد و خواه غیر ربانی – وارد می شود، بدون اقامت و درنگ، پس اگر (در قلب و یا ضمیر) اقامت و درنگ کرد، آن حدیث نَفس است و در آن صورت صاحبش نیاز به جهاد و مبارزه و تزکیه نفس به منظور طرد و نفی آن خواطر را دارد."
از نظر ابن عربی، خاطر، عبارت از خطابی است که به ضمیر و قلب وارد می شود، اعم از اینکه زبانی باشد، ملکی، نفسانی یا شیطانی، بدون اینکه در قلب اقامت نماید وگاهی عبارت از واردی است که بدون سابقه تفکر ظاهر می شود .
پس با این تفاسیر در تعریف نفی خواطر می توان گفت : "نفی خواطر عبارتست از تسخیر قلب و حکومت بر آن تا سخنی نگوید و عملی انجام ندهد و تصور و خاطره ای بر او وارد نشود مگر به اذن و اختیار صاحب آن ".
ادامه دارد ...
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت سوم )
انواع خواطر:
خواطر بر چهار دسته اند:
1) خواطر ربّانی (حقّانی): از طرف خداوند متعال است که بیواسطه بر دل اهل قرب گذرد.
2) خواطر مَلَکی: از طرف مَلَک و موکّلی باشد و انسان را بر واجب و مستحب ترغیب کند و به این نوع خواطر «الهام» هم میگویند.
3) خواطر نفسانی: که حظوظ نفسانی در آن دخیل است و «هاجس» نام دارد و نفس سماجت میکند تا به خواهش خود برسد و آدمی را بر شهوات ترغیب دارد.
4) خواطر شیطانی: با اوامر و نواهی مخالفت دارد و آدمی را امر کند تا به آنچه خداوند امر فرموده مخالفت میکند و آنرا تکذیب نماید. خاطر شیطانی را «وسوسه» گویند.
خواطری که بر دل و نفس سالک آید یا الهی است یا روحانی و یا شیطانی و یا نفسانی.
علامت خواطر الهی آن است که متضمّن علوم و معارف و حقایق و اسرار علمی و شهودی باشد و حاصلش تجلّیات الهی غیبی است.
علامت خواطر روحی و ملَکی آن است که مضمون همه، امر به تحصیل فضایل و اکتساب کمالات و اجتناب از رذایل باشد.
علامت خواطر شیطانی آن است که مضمون همه، امر به ارتکاب مناهی و انس به معاصی و تفریق و غم دنیا و طلب زیادی و شک در امور دینی و حقایق است.
علامت خواطر نفسانی آن است که مضمون همه، میل به زینت و تفاخر جاه و راحتی و مأکول و منکوح و لذّات باشد.
بدان که آدمی از فکر و خیال خالی نمیباشد و پیوسته محلّ خطور و ورود خیالات و افکار است. هرچند گاهی او به آنچه که در خواطرش میگذرد ملتفت نیست.
درانـدرون مـن خـستـه دل ندانـم کیـست
که من خموشم و اودرفغان ودرغوغاست (حافظ)
خواطر دو قسم اند: بعضی رسل غیب و فعل حق که؛ خواطر مثبت مظهر لطف حق و خواطر منفی مظهر قهر حق باشد. و بعضی احادیث نفس است که دل را به آن مشغول میدارد، چنانچه دایه طفل را به افسانه مشغول کند. و هر دو نوع به هم ممزوجند.
خطورات و وارداتی که بر نفس وارد میشود، آنچه الهی است ممدوح و نور است و آنچه اشتغال فکری میآورد منفی بوده و بر نفس ضرر وارد میکند و بیرون کردن و محو آن کار آسانی نیست.
سالکین در دفع، یکسان نیستند. چه بسا در کسی، مثل کشتی که در جایی لنگر می اندازد، در نفس او جای گرفته و نتواند آنرا به زودی بیرون کند. و چه بسا سالکی به ساعت و زمانی کوتاه آنرا بیرون کند. پس جدول خاصّی برای دفع خطورات همگان نیست. چون مراتب و درجات سالکین در معرفت و مراقبت نفس مختلف است لذا بیرون کردن این مطرب دغل هم از نظر زمانی مختلف است.
منبع :استاد علی اکبر صداقت _الفبای سلوک
ادامه دارد ...
#نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
پاك كردن ذهن از خاطرات :
پراكنده نفس خواطر و صاف كردن ذهن و فكر از اغيار و تمركز قلب و روح در ياد حبيب كه همان خدا ـ جل جلاله ـ باشد از مهم ترين امور سالك است. اكثر شكاياتي كه در مراجعه ي سالكين به ما مي شود راجع به همين موضوع است. براي علاج مؤثراين معضل توصيه مي كنيم كه هيچ گاه جانب مراقبه را از دست ندهند و دائما در تمام حالات، اعمال شب و روز، در منزل و مسافرت و تنهايي و جمع به ياد خدا باشند. چرا كه تلقيتات و تذكرات دراحساس قلب به حضور كم كم ياد او ملكه ي ذهن مي شود و غفلت الهي را كاهش مي دهد. وبدين ترتيب سالك با غلبه ي جنبه ي محبت و عشق الهي بر روح، از خاطرات سوء و ذهنيات بدخلاصي پيدا مي كند.در پايان اين مطلب سالكين را هشدار مي دهيم كه در اين راه شتاب زدگي به خرج ندهند و يأس روحي را از خود دور كنند چرا كه هر امري هميشه در وقت خودش حاصل مي شود.
استاد محمد صالح کمیلی
مطالب السلوکیه
نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
گرفتاری دل :
گرفتاری مردم زمانه از پریشانی است و این پریشانی مربوط به پریشانی دل است و پریشانی دل مربوط به پریشانی دلبرها، دلبری زن،دلبری شوهر، دلبری فرزند، دلبری خانه، دلبری اتومبیل، دلبری پست و مقام و دلبری پول. نگویی که در میان دلبران اسم خدا را نیاوردی. این چه دلبری است که اگر دربیست و چهار ساعت هفده دقیقه آن سهم این دلبر شد ، دلبران دیگر نگذارند تا تو بااین محبوب ازلی سر وسرّی داشته باشی.
برگرفته شده از کتاب عبادت عاشقانه اثر استاد کریم محمود حقیقی
#نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت چهارم )
ادامه...
راههای تشخیص انواع خواطر از یکدیگر:
عارف و سالک از ابتدای سیر و سلوک تا آخرین مرحله منازل تهذیب نفسانی و پذیرش انوار و تجلیات الهی ملزم به کوشش در باره شناخت و نفی خواطر است. البته کار این شناخت بسیار دشوار و پیچیده است. و از عهده هر کسی بر نمی آید. به همین دلیل سید حیدر آملی کار تشخیص خواطر را در حیطه عارف کامل و امام معصوم و پیامبر(ص) می داند که به باطن و حقیقت اشیاء و قابلیت موجودات آگاه اند.
با این همه عرفا برای برون رفت از این مشکل راه هایی را توصیه کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می شود.
بر اساس یک ملاک کلی، هر خاطری که موجب خیر شود، با ارامش همراه باشد، زود زوال پذیرد و توجه تمام به حق و لذت و رغبت در عبادت را در پی داشته باشد، ملکی و رحمانی است و هر آنچه غیر از آن باشد ، در زمره خواطر شیطانی به شمار می آید.
نکته اساسی این است که خاطر شیطانی محدود به حرام و مکروه نیست. از آنجا که هدف از خلقت شیطان امتحان بندگان است، خداوند به او انواع علوم اغواء و گمراهی مردم را تعلیم داده است تا بتواند وسوسه هایش را با کمک نفس به قلب بندگان وارد کند . بنابر این ، با توجه به اقتضاءات و مراتب افراد و از طریق ترغیب یا منع از همه احکام شرعی پنجگانه بر ضمیر آنان ورود پیدا می کند به همین خاطر ظرافت کار بیشتر است و در تشخیص مکر شیطانی باید بسیار مراقب بود و هشیارانه عمل کرد.
معيار و ميزان، و فرق بين خواطر و القائات و واردات در كتب اهل سلوك و رياضت و متأدبين بآداب و شريعت اسلامى مسطور است. القائات را تقسيم بالقاء صحيح و فاسد نموداند.
القائات صحيحه قابل وثوق و اعتماد است بر خلاف القائات فاسد.
آنچه مربوط بعلوم و معارف باشد، القاء ربانى و آنچه كه سالك را به طاعت خداوند و بجا آوردن واجبات و مستحبات، و بالجمله آنچه كه در صلاح سالك باشد، القاء ملكى است؛ و يكى از انواع الهام نيز بشمار مىرود. القائات فاسد، منقسم بالقاء شيطانى و نفسانى مىشود. القاء شيطانى موجب تمايل انسان بمعاصى مىشود. القاء نفسانى موجب رغبت انسان به امورى كه موجب التذاذ و حظوظ نفسانى است مىگردد.
ادامه دارد...
#نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
پرهیز کردن از افکار سوء :
در مثل، فكر مانند شير درنده است و دلها به مانند بيشه زاران است. پس از انديشه ها بايد پرهيز كردن تا قلب از فكرهاى وحشى حفظ شود. مادام كه بيشه دل، از خواطر پريشان خالى نباشد، به خاطر هجوم شيران درنده ،از جوشش معارف خبرى نباشد. پرهيز كردن از دوا دادن بهتر است، چه آن كه جاى زخم بيشتر خارانده شود بيمارى اش وخيمتر مى گردد. مانع گذاشتن براى نيامدن خواطر مزاحم بهتر از آنست كه خواطر سوء بيايد، و بعد بخواهد دفع كند.
احتماها بر دواها سرور است
ز آنكه خاريدن، فزونى گر است
پرهيز ريشه هر علاجى است بعد از آن خوب قوت روحى خود را ببين.
احتما اصل دوا آمد يقين
احتما كن قوه جان را ببين
احتما(از ریشه محو به معنی محو کردن ،پرهيز كردن)
از اين جاست كه رسول خدا(ص) فرمود: پرهيز كردن سرچشمه هر درمان مى باشد. (الحمية رأس الدواء) و بالاترين رياضت نگاه داشتن دل از خواطر سوء و افكار خراب است.
گلستان کشمیری
استاد علی اکبر صداقت
#نفی_خواطر
#مراقبه
#سکوت
#ذهن
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت پنجم )
نفی خواطر و مراتب آن :
نفي خواطردر عرفان عملي يا سير وسلوك كاربرد دارد و مشارطه ومراقبه و محاسبه در بين علماي اخلاق درتزكيه نفوس بكار ميرود.
امانفي خواطر از مهمّات وصول به مقصد در سلوک الي الله است، و اكثر افرادى كه از راه بازمانده و نتوانسته اند به مقصد برسند، در اين مرحله توقف كرده اند. خطرات اين منازل عبارت است از عبادت اصنام و اوثان و كواكب و آتش و گاه زندقه و فرعونيت و دعواى حلول و اتّحاد و نفى تكليف و اباحه و امثال آن. حلول و اتّحاد كه از خطرات مهمّ است، از صاف نمودن ذهن به وسيله نفى خواطر براى سالك پيدا ميشود. چون سالك هنوز از وادى اسم و رسم بيرون نرفته است، از اين رو ممكن است در اثر تجلّى صفاتيه يا اسمائيه چنين تخيل كند كه الله با خوديت و شخصيت او متّحد است، و اين همان معناى حلول و اتّحادى است كه كفر و شرك است و حال آنكه معناى وحدت وجود به كلّى معناى تعدّد و تغاير را نفى مىكند و در برابر وجود مقدّس حضرت احديت تمام وجودات را جزء موهومات مىشمرد و همه را سايه مىشمرد. سالك به واسطه ارتقاء به اين مقام تمام هستى خود را از دست مىدهد و فانى مىشود و غير از ذات مقدّس او در عالم وجود ذى وجودى را ادراك و ذوق نمىنمايد.
نفى خواطر عبارت است از تسخير قلب و حكومت بر آن، تا سخنى نگويد و عملى انجام ندهد و تصوّرى بر او وارد نشود، مگر به اذن و اختيار صاحب آن. و تحصيل اين حال بسى دشوار است. چون سالك در مقام نفى خاطر مىافتد ناگهان متوجّه مىشود كه سيل بنيادكن خواطر و اوهام و خيالات او را فرا مىگيرد و حتّى خاطراتى كه باور نمىكرد به خاطرش خطور كند از وقايع كهنه گذشته يا خيالات غير قابل وقوع بر او راه مىيابند و پيوسته او را مشغول به خود مىكنند. سالك بايد در اين مقام ثابت بايستد و هر خاطرى كه پيدا شود و زحمت دهد او را با شمشير ذكر هلاك كند. و مراد از ذكر در اينجا همان اسماء الهيه است كه بايد سالك در وقت خطور خاطره به يكى از آن اسماء توجّه كند و توجّه خود را بر آن مستدام بدارد تا آن خاطر از خانه دل بيرون رود.اين مرحله حتما بايد با ولي يااستاد خاص همراه گردد وگرنه به ظلمات منتهي خواهد شد.
طريقه مرحوم ملاحسينقلي همداني در نفي خواطر مرحوم آخوند ملا حسين قلى همدانى و شاگردان وي هرگز نفى خواطر بدون ذكر عملى نداشته اند، بلكه رويه ايشان التزام در امر مراقبه و اهتمام به مراتب آن بوده است.
مراتب مراقبه اوّل درجه مراقبه اين است كه سالك از محرّمات اجتناب كند و تمام واجبات را به جاي آورد، و در اين دو امر به هيچ وجه مسامحه نورزد.
دوّم درجه، آن است كه مراقبه را شديد نمايد و بكوشد هر چه مىكند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مىشود، اجتناب نمايد. چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مىشود كه ديگر خود را نبازد و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد.
سوّم درجه، آن است كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كمكم اعتراف مىنمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود.
چهارم درجه، اين است كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. وصيت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابىذرّ غفارى اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است: «خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مىبينى و اگر نمىتوانى او را ببينى او را طورى عبادت كن كه بدانى او ترا مىبيند». بنابراين عبادت در مرحلهاى كه خدا او را مىبيند پائينتر است از مرتبهاى كه او خدا را مىبيند. چون سالك بدين مرتبه رسد براى آنكه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديه به جاى آورد.
ادامه دارد...
منبع: سيد محمد حسين حسینی تهرانی رساله لب اللباب.
#نفی_خواطر
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت ششم )
نفی خواطر پنجره ای به سوی نیستی و فنا :
اگر برای سالک ،نفی خواطر به خوبی صورت گیرد ،بلاخره وی را به عالم نیستی می رساند که هستی محض است؛بطوریکه دیگر نه تنها خاطره ای بر او وارد نمی شود،بلکه ممکن نیست که وارد بشود ،و سالک چنان در عالم توحید مستغرق می شود که مجال نزول به کثرات را پیدا نمیکند و خاطره ای بر او نمی گذرد ،تو گویی که میان او و میان خواطر سد سکندر کشیده اند که به هیچوجه قابل رخنه و شکاف نمی باشد.
در این حال خاطرات با اجازه وی و با اذن نفسانی وی وارد می شوند ،یعنی اگر اجازه داد، خاطره ای بر ذهنش عبور میکند و الا فلا.
بنابراین حال سالک در این حال با حال قبلی او در دو جهت عکس قرار میگیرد : در وهله اول خواطر بدون اذن و رخصت او هجوم می آوردند و زوایای قلب را تصرف می کردند و بقول ما کودتایی در دل او حاصل می شد که باید سالک با رنج و تعب مدتها زحمت بکشد تا بتواند حضور قلب پیدا کند و خواطر را بالمره دفع نماید ،ولیکن در این وهله سالک پیوسته با خدا و در حرم خداست و خاطره ای حق ورود ندارد .
ممکن است روز ها و ماهها بگذرد و خاطره ای بر ذهنش مرور ننماید مگر خاطرات نیک و بدون ضرر که لازمه معیشت است ،مثل لزوم آب آشامیدن در موقع عطش و پاسخ سلام دادن و امثال ذالک...
علامه طهرانی
روح مجرد
نفی_خواطر
#سکوت
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
#نفی_خواطر_مراقبه
در آن ساعت که تنها نشستی و در بر خود بستی و از اغیار رستی ،نه تصور کنی که از همه رمیدی که بسا غوغای نفس در همان خلوت سرا از غوغای بیرون بیشتر بود؛ لازم است در انجا که نشستی فقط به خود نگری و هیچ خیال نه خوب و نه بد بر اندیسه نگذرانی که خلوت حقیقی وحدت بود و چون با همین علم حضوری به درون نگری ،هر چه از ان سوی رسد جز نور نباشد.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
ساغر سحر ص 181
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
نفی خواطر و مبتدیان :
در رساله ی سیر و سلوک منسوب بحرالعلوم ، تعداد منازل سلوک، از یک دیدگاه ،به بیست و پنج منزل تقسیم شده و منزل بیست و سوم، نفی خواطر قرار داده شده .
بنابراین نفی خواطر تقریبا جز منازل پایانی سلوک می باشد و مبتدیان نباید متوقع باشند که از همان ابتدا بتوانند نفی خواطر کنند و انتظار برداشتن گام های بلند در این وادی را داشته باشند ، بلکه هرکس باید ببیند در کدام منزل قرار دارد و آداب و تکالیف همان منزل را انجام دهد تا به منزل بعدی صعود نماید.
تا دل و جان سالک در کوره سلوک گداخته نشود، آمادگی رهایی کامل از افکار و خواطر دنیوی را نخواهد داشت ، موفقیت نهایی در این وادی مستلزمه بکار بستن کلیه دستورات سلوکی در عرض سالیانی دراز می باشد.
بقول شاعر :
"گر حفظ مراتب نکنی زندیقی"
منازل بیست و پنج گانه به شرح زیر است:
أوّل : ترك عادات•
دوّم : عزم•
سيّم : رفق و مدار•
چهارم : وفا .•
پنجم : ثبات و دوام•
ششم : مراقبه•
هفتم : محاسبه•
هشتم : مؤاخذه•
نهم : مُسارعت•
دهم : ارادت•
يازدهم : ادب نگاهداشتن نسبت به جناب مقدّس باري و رسول و خلفاي او•
دوازدهم : نيّت•
سيزدهم : صَمْت•
چهاردهم : جوع و كم خوري• پانزدهم :خلوت•
شانزدهم : سَهَر•
هفدهم : دوام طهارت•
هيجدهم : مبالغه در تضرّع و ذلّت و مسكنت و خاكساري در درگاه ربّ العزّه•
نوزدهم : احتراز از مشتهيات به قدر استطاعت•
بيستم : كتمان سرّ•
بيست و يكم : شيخ و اوستاد
• بيست و دوّم : ورد•
بيست و سوّم: نفی خواطر.
بيست و چهارم : فکر.
بيست و پنجم: ذکر.
سیر و سلوک و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2