eitaa logo
سیر و سلوک و معرفت نفس
170 دنبال‌کننده
251 عکس
280 ویدیو
1 فایل
طهارت نفس: یعنی ترک صفات رذیله ودوری از مصاحبت و همنشینی با افراد ناصالح و همنشینی باانسانهای پاک سرشت{شرح گروه}: 1 کسب اطلاع از واقعیات زندگی 2 تفکر در سرانجام مسیر انسان 3 یاد مرگ ، شناخت مبدا، معاد و قیامت @Alavi_09173413229
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان باید حقیقت و شاکله ی وجودی خود را به طور کلی از ماسوی الله و حتی فرشتگان الهی منصرف کند . باید مطلقا از غیر حق بریده گردد و فقط به پروردگار عالم اتصال وجودی پیدا کند ، و این با سخن گفتن و حرف شنیدن و فهمیدن به دست نمی آید ، بلکه باید در جان و حقیقت نفسانی فرد پیاده شود ابن سینا در نمط نهم « اشارات » می فرمایند : « زاهدان کسانی هستند که متاع دنیا را از خود دور می کنند تا در ازایش متاع آخرت را به دست آورند . عابدان کسانی هستند که بر مستحبات عبادات دقت دارند . عارفان کسانی هستند که دائما چهره جان خویش را به سوی عالم اله انصراف می دهند تا محل شروق حق گردد » دلدار آن کسی است که صاحبدل و عاشق خود را نوازش می کند و به او می گوید: عزیز من، نگران نباش. در مسیر راه حرکت کن، توکلت بر حقیقت عالم باشد، تو به مقصود می رسی. توکل تو رسیدن توست. به راه افتادن تو رسیدن توست. همین که تصمیم گرفتی در پیشگاه حق زانو بزنی به همان اندازه رسیده ای. فراز نشیب های بخش نفس را تعبیر به قلب میکنند ، که فرازش رو به سوی ملکوت است و نشیبش رو به سوی دنیا میباشد ، زمانی که دل انسان رو به مادیات میکند خود را سنگین می یابد و نماز و عبادتش جان ندارد و این یک حال قلب می باشد ، و صورت دیگر که اگر خود را به کم صحبت کردن ، کم شنیدن ، کم خوردن و کم دیدن باعث ملکوتی شدنش میشود باز هم این از حالات قلب می باشد . 🔸کسانی که حضورشان قوی است ، توحید را در خود بسیار تقویت کرده اند ، و سه چهار درس اول معرفت نفس را درست حل کرده اند . اگر کسی به این حقیقت برسد از این به بعد قلبش کاری به نشئه طبیعت ندارد . سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
🔸به طور کلی دل اگر دل است باید تمام توان خود را به کار گیرد تا وحدتش حفظ شود . و انسان باید بسیار قوی باشد که هم در کارهای اجتماعی شرکت کند و هم بتواند وحدت خویش را حفظ کند . بعضی از عزیزان از روی برادری با بنده مشورت می کردند که خواهان پذیرش شغلی سنگین و خاصّند . بنده خدمتشان عرض می کردم : اگر تقوای سلمانی دارید بروید ، در غیر این صورت هم برای شما و هم برای دیگران خطرناک است . 🔸بنده مطابق با بینش خود راهی به شما عزیزان پیشنهاد می کنم و آن این که یک مسیر علمی را برای خود تعیین فرمایید و برای فهم حقایق مندرج در آن وقت بگذارید و زحمت بکشید ، چون تو انسان هستی و انسان بی علم نمی شود . در کنار آن کسب و کار خود را هم داشته باشید و هرگز آن را رها نکنید . زیرا نیازی به تغییر شغل نیست . نوشته های یک عالم را برای خود محور قرار دهید و از آن جا که فهم کتاب ها آسان نیست پس در این مسیر به یک استاد هم نیاز دارید . روزی یک ساعت یا هفته ای چند ساعت نزد آن استاد بروید و بر اساس نظم خاصی درس بخوانید و بالا بیایید . مثلا می توانید کتاب های امام خمینی یا کتاب های شهید مطهری و یا کتابهای حضرت علامه حسن زاده آملی را انتخاب بفرمایید . اما باید بدانید که خواندن کتابهای گوناگون و پراکنده ، دل را مضطرب می سازد و انسان با این روش به جایی نمی رسد . البته این به معنای بد بودن کتاب های دیگران نیست . بلکه همه ی این ها برای این است که سالک در ابتدای راه با دیدن روش های گوناگون متحیر و سرگردان نشود . 🔸اگر استادی در فلان شهر دور پیدا کرده اید که کلاس های درسی او مطابق معیارهای درونی شما است ، باید به دنبال او بروید. اما در مورد امامان علیهم السلام باید گفت : کلهم من نور واحد ، لذا هر حدیثی را می توانید مطالعه کنید لیکن باید استادی داشته باشید تا تمام کثرات احادیث را به یک وحدت برگرداند و به شما القا کند . 🔸در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که قلب سلیم به قلبی گفته میشود که حق متعال را ملاقات کند و در آن قلب غیر خدا هیچ نباشد . 🔸اصلا نباید گذاشت غیر خدا در دل بیاید ، زیرا اگر غیر خدا بیاید ، بیرون کردنش کار آسانی نیست . انسان باید همّ واحد داشته باشد ، و از پراکندگی دور باشد ، زیرا خدای متعال در وحدت قرار دارد . سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
هرچه عزم و همت خود را وحدت بیشتری بخشیم در امور روزانه‌ی خود موفق‌تریم و هر چه قدر در مطالعه و دیگر امور زندگی، از هم گسیختگی و تشتت بیش‌تر باشد نفس پراکنده‌تر می‌شود و دیرتر به مقصود می‌رسد. و بر اساس اصل سنخیت، چون خداوند تعالی واحد است یک جایگاه و محلی می‌خواهد که آن نیز توحد داشته‌باشد. لذا با کثرات و تعلقات گوناگون، طهارت دل که همان استقرار حق در قلب انسان است حاصل نمی‌شود‌. حضرت آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در این‌باره در رساله‌ی شریف "صد کلمه" فرموده‌اند که: 《تعلق با تعقل سازگار نیست.》 به‌ طور کلی هرچه که نفس را مشغول کند و او را از توحد دور گرداند باعث پراکندگی قلب می‌گردد و قلب پراکنده و مشتت، محل ظهور حقایق عالم قرار نمی‌گیرد. نه عالم، خود را به این دل نشان می‌دهد و نه خداوند عالم در این دل جای می‌گیرد. پس توحد قلب، باعث نزول برکات الهی می‌شود‌. در انتخاب کتاب‌ها، دل خود را معیار قرار دهید‌. ببینید کدام کتاب شما را متحول می‌کند همان را دنبال کنید. راه عقل طولانی و خسته کننده است، اما در این مقام نوعا همه به مقصد می‌رسند‌. در مسیر دل ممکن است به مقصد برسی اما با یک لغزش کیلومترها دور خواهی شد. قلب باید همّ واحد داشته‌باشد و تمام اهتمامش را روی یک محور قرار دهد. در غیر این‌صورت دچار اضطراب و گرفتاری می‌شود‌. و خدا نکند که انسان دچار اضطراب قلبی شود، زیرا این مرض باعث بسیاری از بیماری‌های جسمی، پیری زودرس، برهم‌زدن محیط خانواده، ایجاد گرفتاری در روابط با دوستان و افراد اجتماع می‌شود. به دیوان حضرت آقا نگاهی بیندازید. ببینید انقلابات قلبی در مقام توحد که برای آقا پیش آمده چه قدر سنگین و‌ مشکل است، تا چه رسد به انقلابات دل در مقام تکثر و پراکندگی. کسی که می‌خواهد به درد خود برسد و در مسیر خاص حرکت کند، راهی ندارد جز آن‌که برای خود برنامه‌ریزی کند. شرح_مراتب_طهارت_جلد_اول سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
برای تطهیر قوه ی خیال باید آن را از اعتقادات فاسد و تخیلات ردی و پست و از جولانش در میدان آمال و امانی پاک کرد . در این مسیر یک جهت و یک دل بودن ، یک مقصد داشتن ، با دوستان خوب معاشرت کردن ، یک درس و بحث داشتن ، دنبال یک مسیر به راه افتادن ، همه به انسان کمک می کنند . از جمله راه های تطهیر قوه ی خیال مداومت در خواندن آیه ی سخره می باشد که به قوه ی خیال توحد می بخشد . طهارت قوه خیال خیلی ضرورت دارد و دیر هم به طهارت میرسد. بسیار مشکل هم هست . چه بسا در سیر معنوی انسان یکی از مشکلات چه در مسیر عملی چه در مسیر علمی ، بازی گری قوه خیال است ، که اگر خوب تطهیر نشود در این دو مسیر دچار مشکل می کند . قوه ی خیال در قوس صعود، اولین مرحله به باطن است. چون تمام حواس پنجگانه ما در قوس صعود تحت اختیار قوه ی خیال قرار گرفته اند. قوه ی خیال هم در قوس نزول رهزنی می کند، یعنی همه ی آنچه را که عقل ادراک کرده به پایین تحویل نمی دهد و به اعضا نمی رساند، و هم در قوس صعود همه ی آنچه را که حواس دریافت کرده به بالا تحویل نمی دهد و به عقل نمی رساند. قوه ی عاقله هیچگاه به انسان خیانت نمی کند. او همیشه با باطن عالم در ارتباط است. این قوه ی خیال است که همیشه انسان را به بازی می گیرد، قوه ی خیالی که به عنوان واسطه بین بدن که مرتبه ی نازله ی نفس است و عقل که مرتبه ی عالیه ی نفس است قرار گرفته است. گرچه طهارت عقل هم در جای خود بسیار مهم است، اما اگر کسی قوه ی خیال خود را تطهیر کند و به طهارت عقل نپردازد، باز هم راه زیادی پیموده است. شرح_مراتب_طهارت جلد اول سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
تطهیر قوه‌ی خیال گردنه‌ای است که گذر نمودن از آن برای هر کسی ممکن نیست. قوه‌ی خیال اگر درست تطهیر نشود انسان هم در مسائل علمی و هم در مسائل عملی دچار مشکل می‌شود. 🌿قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند. 🍃قرآن کتابی است جامع برای تمامی بشر، و خود به تنهایی برای سعادت مردم کافی است. به ما فرموده‌اند: 《اگر شما قوه‌ی خیال خود را تطهیر کنید خواهید دید که قرآن از متن واقع حرف زده است.》 🌱قرآن یک کتاب تدوینی است که کتاب تکوین را بیان می‌کند. شرح_مراتب_طهارت_جلد_اول سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
کار قوه خیال این است که در سیر نزولی ،معانی را صورت و شکل می دهد . قوه خیال واسطه بین ملک و ملکوت است ، رابط بین بدن و نفس است ، و واسطه است بین عالم ظاهری و باطنی ، ورابطه است بین مادی ومجرد . عقل آن واقعیت های که در عالم ملکوت است را کسب میکند ، تحویل قوه خیال میدهد ، و قوه خیال آن را بصورت اشکال و صور در می آورد ، مثل دیدار پیامبر با جبرائیل که او را شکل یک جوان زیبا یا امیر مومنان دیده است . اگر انسان با اشکال و صور گوناگون ارتباط داشت ، و در مقام یک تمثل در خواب یا بیداری ، برای آدم متمثل میشود . اشکال پراکنده به یک تعبیری اشکال خسته کننده است ، این معلوم میشود حقیقتی به او روی آورد و ایشان خواست حقیقت رو به اشکالی ترسیم کند قوه خیال ، و بر اساس اینکه تطهیر نبوده و با اشکال ناهنجار ارتباط داشته ، آن حقیقت با اشکال ناهنجار برایش متمثل میشود . قوه ی متخیله که خیلی قوی باشد و در انقیاد و اطاعت قوه ی عاقله بوده باشد ، مدرکات قوه ی عقلیه را به خوبی و درستی حکایت می کند، پس اگر مدرکات قوه ی عقلیه ذوات مجرده باشند ، قوه ی متخیله آن ها را به صور اشخاص انسان که افضل انواع محسوسات جوهریه اند ، در کمال حسن و بها درآورد و اگر آن مدرکات معانی مجرده و احکام کلیه اند به صور الفاضی که به تعبیری قوالب معانی مجرده اند ، در اسلوب شیرین و شیوا درآورد . جلد اول سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
جلد اول 🔸حضرت آقا از معرفت شهودی تعبیر به «دارایی» و از معرفت فکری تعبیر به « دانایی مفهومی » می کنند. معرفت فکری از سه حهت « عالم مفهومی» ، « علم و دانایی مفهومی» و « معلوم مفهومی » تشکیل می شود. همانند این که شما می دانید این خانه منزل شماست. در این شناخت، شما عالم و فهم شما علم و دانایی و منزل شما معلوم مفهومی است. معرفت شهودی هم مانند علم فکری از سه ضلع شاهد و شهود و مشهود تشکیل می یابد.حرف شیخ الرئیس این است که شما در مقام روح باید فقط مشهود را ببینید نه خود و شهودتان را. انسان در مقام روح نباید از خدا طلب کند که او را بشناسد،و حتی شناخت خدا راطلب نکند حتی نزدیک شدن به او را. 🔸معنای حضور این است که آدم هیچ وقت به فکر حضور نیفتد،انسان باید دائما حضور داشته باشد ،نه اینکه صبح تا ظهر کار کند بعد بفکرش برسد برود نماز بخواند ،خوشا بحال انان که دائما در نمازند ،معنای سخن حضرت امیر مومنان که میفرماید من چون خدای متعال را میبینم نماز میخوانم این است 🔸فرق امامان با ملایک عالین این است که چون ایشان در قوس صعود تمام مراتب را طی کرده اند، آن قوه و شانیت را دارند که هم در مقام حیرت باشند و هم به اذن خداوند به درد مردم برسند و در عین حال لحظه ای خود را نبینند اما ملایک مهیمین این توان را ندارند و لذا آن ها به اذن خداوند هیچ کاری نمی کنند و اذنی به آن ها داده نمی شود چون آن ها توان انجام کاری را ندارند. جلد اول سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
🍀شناخت و معرفت اشیا اگر به‌واسطه‌ حواس پنجگانه صورت گیرد "معرفت حسی" و اگر به‌واسطه وهم و خیال صورت گیرد "معرفت خیالی" و اگر به‌واسطه عقل انجام گیرد "معرفت فکری" و اگر به واسطه قلب صورت پذیرد "معرفت شهودی" نامیده می‌شود. پس طلب عرفان و شهود تا زمانی که در مقام قلب باشد بسیار نیکو و پسندیده است. زیرا جبلی قلب بر شهود است. اما همین که از مرتبه‌ی قلب بالاتر رفت و به مرتبه‌ی روح رسید، شهود و عرفان نیز کنار می‌رود و او می‌شود و او، و این مقام توحید محضه است. 🍀حظ به معنای نصیب و بهره است. انسان وقتی در مسیر انسانی به راه افتاد و شروع به تسبیح پروردگار نمود بعد از مدتی از جانب خداوند توقع حقیقت و واقعیتی که عطایش از آن جانب امید می‌رود دارد. دلش می‌خواهد بعد از عبادتش بهره‌ای نصیب او شود، مثلا فرشته‌ها را زیارت کند و ... . همین طلب حظوظ و بهره‌های شریفه، در مقام روح بی‌طهارتی به حساب می‌آید و این منافاتی با طهارت در مقامات پایین‌تر ندارد که؛ حسنات الابرار سیئات المقربین. 🌿در اوایل راه می‌فرمایند اگر علم فکری مقدمه‌ی علم شهودی قرار بگیرد، بسیار خوب و نیکو است. اما در مرتبه‌ی روح نه‌تنها علم فکری و طلب آن حجاب سالک می‌شود بلکه درخواست و طلب علم شهودی نیز مانع از طهارت مرتبه‌ی روح خواهد بود. 🍀 عموما ما در نمازهای‌مان سعی می‌کنیم تمام ذهن و افکار خود را متمرکز حق کنیم و دائما به فکر او باشیم، که اگر لحظه‌ای از او غفلت کنیم از حضور به در خواهیم رفت. اما باید بدانیم که این در حقیقت فکر حضور است نه خود حضور. چرا که در مقام حضور، انسان مبهوت در جمال و جلال حضرت کبریایی است‌ که اصلا لحظه‌ای به فکر حضور نمی‌افتد. و این مصرع؛ "خوشا آنان که دائم در نمازند" نیز اشاره به همین مرتبه‌ی انسانی دارد. 🌿خدایا ما که از فهم این اسرار این‌همه لذت می‌بریم آنان که به‌راستی این مقام را چشیده‌اند در چه سروری هستند؟ سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عالم به سرالقدر آرام است ، دلسوزی هم دارند اما این دلسوزی دلیل نمی شود تا دست تصرف در نظام هستی دراز کنند . چون می دانند این عمل خلاف ادب است و لذا در سکوت تام قرار می گیرند ؛ یعنی سکوت در تمامی مراتب . سکوت در مرتبه ی زبان ، هیچ نمی گویند . سکوت در مرتبه ی خیال ، ذهن خود را پراکنده نمی کنند . سکوت در مرتبه ی عقل ، به حقایق چون و چرایی ندارند . سکوت در مرتبه ی قلب ، " هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن " را احساس می کنند به طور کلی همه ی موجودات سه وجود کتبی و لفظی و عینی دارند که وحود عینی آن ها چهار قسم است : ۱- وجود مادی دارند که همان جسم طبیعی آنهاست . ۲- وجود مثالی در عالم مثال دارند . ۳- وجود عقلی در عالم عقل دارند . ۴- وجود الهی دارند که در اسماء و صفات الهی اند . « و إن من شیء الا عندنا خزائنه» ( حجر/۲۲) هر شیئی که می بینی نزد ما خزائنی دارد . سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
موجودات در هر موطنی حکمی دارند و لذا باید احکام هر نشئه را مطابق با همان مرتبه پیاده کرد. شما حق ندارید احکام نشئه عقل را در نشئه‌ی طبیعت پیاده کنید و دست تصرف در موجودات عالم دراز کنید. به عنوان مثال شما در مرتبه‌ی عقل فقط کلیات را می‌گیرید اما نمی‌توانید این کلیات را در مرتبه‌ی ماده مثلا با چشم ببینید چون کلیات اصلا با چشم دیده نمی‌شوند. در عین حال می‌فرمایید تمام این مراتب در جای خود حقند. # ✅وقتی انسان در مقام روح تقرب به خدا دارد ،این حال برایش پیش بیاد که نزدیک شده است ،همین میشود دوری برای اینکه احساس به او دست داده است آنسویی میشود، در این موقعیت انسان باید در سکوت تام باشد ،نه اقتضای وجود بگیرید نه عدم زیرا خدا داناتر است به احوال ما عارف در مقام روح در توجه تام حق است و آن توجهی است که عارف حتـّی به توجه خود نیز توجهی نداشته و یکپارچه در حضور حق می باشد. زیرا همین که انسان فکر کند که در حضور است به نحوی برای خدا شریک قائل شده است.اصلا در فکر حضور افتادن به نحوی در شرک افتادن است البته نه آن شرکی که کفر آور باشد. در جلسات قبل معنای این شرک را به عرضتان رساندیم. گفتیم که طهارت در هر مرتبه از مراتب وجودی انسان نسبت به مرتبه ی بالاتر نجاست شمرده می شود و انسان برای ارتقای وجودی باید بیش از گذشته قوی شود و بالاتر بیاید. ادب مع الله ایجاب می کند که بدون اذن و امر به تصرف در برنامه ای از برنامه های چرخ نظام تکوینی و حکمی از احکام کتاب تشریعی، دست تصرف به چیزی دراز نکند. سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
🍀یکی از مراتب شریف طهارت، طهارت حقیقت انسانیه می‌باشد که بالاتر از مرتبه‌ی روح است. 🌿لازمه‌ی این مرتبه این است که انسان جمعیت و تجمع تام داشته‌باشد. به عبارتی در مقام جمع انسانی یا مقام واحدیت باشد که مقام جمع انسانی همان مقام واحدیت است. 🍃طهارت در حقیقت انسانیه این‌است که به هر اندازه در مقام جمعیت او فقر و فقدان پیش آمده و خلأیی ظاهر شده از آن دوری کند و مقام جمع خود را قوت دهد که در حقیقت با این کار مقام وحدت خود را قوت بخشیده است. زیرا توحد با تعلق سازگار نیست. 🌱انسان پس از قطع تعلق به امور شهوانی به مقام توحد محضه می‌رسد که یکپارچه در مقام تجمع تام به‌سر می‌برد. همانند این‌که حق‌متعال را برای اسماء و صفاتش مقام واحدیت است که در همان مقام تمام اسماءالله در یک حقیقت جمعند. و چون مسئله جمعیت با کثرت مطرح است احتمال دارد در این جمعیت فقدانی صورت گیرد و آن تجمع تام حاصل نشود. برخلاف مقام بالاتر از این مقام که مقام جمع‌الجمع است و در آن‌جا انسان باید آن جمع را هم جمع کند که به مقام احدیت برسد، که مرتبه‌ی جمعیت انسانی کمی از آن مرتبه تنزل یافته‌تر است‌. ☘دیگر این‌که برای تطهیر حقیقت خود به صورت آنچه که خداوند به او عطا فرموده تصرفی وارد نکند و همانند آیینه‌ی صافی که در آن حقایق تجلی یافته و تمثلات داشته حقایق را نشان دهد و خدشه‌ای در آن‌ها وارد نکند. برخلاف نفس غیرجامع که صورت حقایق گرفته شده‌ی خود را با کثراتی همچون قلب و عقل و خیال برمی‌گرداند و در آن‌ها تصرف می‌نماید. اما نفس تجمع‌یافته امانت‌دار محض است و هیچ‌گاه در صورت و حقیقت امانات الهی تغییری ایجاد نمی‌کند. او فقط متن واقع را نشان می‌دهد. (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا) و لذا حقایق آن‌گونه که هست در او ظهور می‌کند که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم فرمود: 《اللهم ارنی الاشیاء کما هی.》یعنی خدایا! موجودات را آن‌گونه که هستند، به من بنمایان. سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
نامه‌ها برنامه‌ها ۱۸ قسمت ۲ به انسان فرمودند که گفتن ظاهری را کم کن تا در باطن گویا بشوی، شنیدن ظاهری را کم کن تا در باطن شنوا بشوی و هکذا. لذا می‌بینید هرچه شخص ضروریات را گذرانده کنار گذاشته، غیر ضروری‌ها را بخواهد که اخذ کند از غیب بی‌خبر می‌شود، اطلاعات او در همین عالم ظاهری است، همین‌هایی که روزمرگی می‌بینم؛ از آفتاب و آسمان و ستاره‌ها و کتاب و مدرسه و درس و بحث و مردم و این‌ها، همین اندازه دانایی‌هایش است. اگر هم بخواهد راجع به یک گیاهی تحقیق کند، آنقدر در همین مرتبه‌ی ظاهری گیاه با چشم و گوش و با حرف زدن مشغول هست که دیگر قدرت آن را ندارد مثل حضرت لقمان در یک خواب به خواص ۴ هزار گیاه آگاهی پیدا کند. که اگر یک خواب او را بخواهند تمام دانشمندان گیاه‌شناسی بنشینند از امروز تحقیق کنند راجع به خواص ۴ هزار گیاه شاید هزارسال وقت نیاز داشته باشند. این قدرت نفسانی یک انسانی هم هست مثل حضرت لقمان حکیم که یک آن خواب برود، یک چند لحظه‌ای چشمش را می‌بندد بعد باز می‌کند ۴ هزار گیاه برای او روشن می‌شود که ماهیت‌شان چه هست؟! چه خواصی دارند؟ کدامشان دارویی هستند؟ کجا خواص مطلوب دارند؟ کجا برای انسان ضرر دارند؟ که اگر الان به دانشمندان بگوییم آیا شما به تمام خواص یک گیاه پی بردید؟ می‌گویند نه؛ ما در آنجاهایی که تجربه کردیم، آزمایش کردیم یافتیم که این گیاه برای چه جاهایی خوب است. شاید اینقدر جاهایی خوب باشد که هنوز ذهن ما منتقل نشده برای او برویم تحقیق کنیم، راجع به او آزمایش پیاده کنیم بینیم چه در می‌آید؟ اما یکی در خواب (می‌بینید) این همه [خواص]! حالا اینکه تازه حضرت لقمان یکی از حکما بود، کسی ادعای عصمت او را نکرد. از حکیمان عصر حضرت داوود سلام الله علیه بود! اما تازه این که از حکمای عصر آنهاست و یک خبری به عالم غیب سری می زند این همه اخبار می‌گیرد! حالا آنکه صاحب نفس مکتفی هست، جان علوی دارد، جان محمدی (ص) دارد، دیگر آنها چه باشند؟! اینکه هرچه سوال از آنها بشود به محض اراده، سوال جوابش حاضر است و تقدیم می‌کنند. غرض؛ هر که خاموش شد گویا می‌شود کم‌تر حرف بزند، کم‌کم از درون به اوج در می‌آید. می‌بیند حرف‌ها در درون او ظهور می‌کند. البته این‌ها همه (همین‌طوری که عرض کردیم) باید راه اعتدال را شخص در پیش بگیرد، خودش عاقل باشد. بداند جایی که ضرورت دارد باید حرفی بزند، احوالپرسی است، خانه است، زندگی است، کسب و کار است، معاشرت است، کارمندی است، کارگری است، چهار کلمه حرف برای زدن می‌خواهد برای معامله و امثال این‌ها. هر که چشم سربست بینا شد. چشم سر بستن هم؛ نه به این معنا که حالا که صبح بیدار شده، مثل یک آدم نابینایی پرده کرکره‌ی چشم را بکشد پایین و دیگر بخواهد هیچکس را نگاه نکند و بگوید می‌خواهم از درون بینا بشوم؛ این نیست. هر که چشم سربست بینا شد؛ نه اینکه نعوذ بالله از فردا این راه و رسم در پیش بگیرد که هیچکس را نگاه نکند، اینها همان‌هایی است که باز به اندازه‌ی ضرورت. ضرورت زندگی در نگاه است، نمی‌تواند در کوچه را برود چشم سر را ببندد، بخورد به این بخورد آن، مزاحم همه بشود که من چشم سر را بسته‌ام، می‌خواهم بینا بشوم! این معنایش اینها نیست. چراغ عقل که روشن باشد، خودش به انسان راهنمایی می‌کند. همانی که حضرت آقا دو سه روز قبل برای بیان فرقان فرمودند، که خداوند به انسان فرقان عطا بکند، یکی از معانی فرقان عقل است.عقل؛ فرقان است، تمیز بین خوب و بد می‌دهد. بچه‌ای که به سرحد تمیز رسیده، خوب و بد را تشخیص می‌دهد،می‌تواند به عنوان یک نفر عبادت کننده در صف نماز جماعت بایستد در صف اول هم بایستد،که موجب فاصله بین دو مأموم نمی‌شود،چرا؟ برای اینکه درست است به ظاهر هنوز تکلیف نشده ۱۵ سالش تمام نشده (فرزند پسر) اما از ۱۳ سالگی، از ۱۰ سالگی تمیز بین خوبی‌ها و بدی‌ها را می‌دهد؛ یعنی به یک تعبیری کم‌کم قوه‌ی ممیزه‌ی عاقله‌ی او دارد به فعلیت می‌رسد. همین اندازه هم کافی است که ما به او احترام بگذاریم بگوییم: تو دیگر داری فرقان پیدا می‌کنی،که فرق بین خوب و بد را (چون) می‌دهی، کسی که صاحب فرقان است ارزش دارد، اشکال ندارد با اینکه هنوز نماز بر تو واجب نشده اما می‌توانی بیایی در صفحه اول نماز جماعت هم بایستی، ولو اینکه دو تا کودک هم باشند فاصله‌ی بین دو تا مأموم بزرگ به اندازه متعارف هم بیشتر باشد که نباید فاصله باشد، اشکال ندارد؛ چون فرقان پیدا کرده‌اند. هر کسی به هر مقداری فرقان بین حق و باطل، فرقان بین بد و خوب پیدا کرد، به همان اندازه محترم است شخصیت پیدا می‌کند. دیگر اگرتا به امروز نمی‌گذاشتند این بچه بیاید در صف اول نماز جماعت، الان به او احتراماً می‌گویند: به جنبه‌ی فرقانت بفرما بیا در صف اول! سیر و سلوک و معرفت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2