eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
655 ویدیو
43 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️رسانهای ضد انقلاب شروع به پردازی〰 یه شخص مجهول الحال که لهجه کازرونی هم و مشخص نیست کجا این فیلمـ را ظبط کرده درخواست کمکـ میکند! ! http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
✨ ✨✨ ✨🌹✨ ✨🌹🌹✨ ✨🌹🌹🌹✨ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عبدالله رو بہ محمد گفت: «اما خودت هم مے دانے ڪہ این حرف ها است. بہ دست عده اے از مصریان بہ قتل رسید. حتے علے سعے ڪرد جلوے آن ها را بگیرد. از سویے، پدر خواهان بہ قتل رسیدن عثمان بود. همہ مے دانند پدر از عثمان بوده است. حال چگونہ مے تواند در خونخواهے عثمان در ڪنار معاویہ قرار گیرد؟! بعد رو بہ من پرسید: پدر! مگر شما دشمن عثمان نبودید؟ از وقتے شما را از امارت مصر بر ڪنار ڪرد، بارها شنیدم ڪہ او را دشمن خود مے خواندید. آیا درست است که در خونخواهے عثمان با علے بجنگید؟ معاویہ پسر عموے عثمان است و فرق چندانے با او ندارد. وقتے از هوش و تجربہ و زیرڪے تو بہره جست، تو را مثل هستہ اے تلخ، تف خواهد ڪرد. بارها شنیدم ڪہ مے گفتے معاویہ همچون فیلے است ڪہ خرطومش براے جلب شخصے اش دراز است. پس بدان ڪہ دعوت او از تو بوے دین خواهے و حق جویے نمے دهد. او تو را مےخواهد تا از این مہلڪہ اے ڪہ درست ڪرده، نجات یابد و ممڪن است تو را نیز با خود کند و... محمد حرف او را برید و گفت: شرایط، این همہ ناامید ڪننده نیست ڪہ عبدالله مے گوید. علــے جرأت نخواهد ڪرد بہ شــام حملہ ڪند. معاویہ در آنجا قدرتمند است. پدر را همہ بہ زیرڪے مے شناسند. اتحاد پدر با معاویہ، باعث علــے خواهد شد. آن وقت هنگامے ڪہ معاویہ خلیفہ ے مسلمین شود، هم پدر، هم من و هم عبدالله بهره مند خواهیم شد. من بہ ڪمتر از مدينہ تن نخواهم داد. محمد ڪہ خندید، موجے از شیطنت در چشمانش، مرا به وجد آورد. محمد شبیہ جوانےهاےخودم است؛ فزونخواه و زیرک، حرف هایش بیشتر از سخنان عبدالله بہ دلم مے نشیند. عبدالله طلب است و بہ آن چہ دارد راضے است. گمان مے ڪردم با محمد است. عبدالله گفت: پدر! تو میدانے ڪہ علــے، پسر عمو و داماد است. در دامان پیامبر بزرگ شده و ڪسے است ڪہ بہ اسلام ایمان آورده. ماجراے غدیر ڪہ پیامبر، علے را بہ جانشینے خود برگزید، فراموش نشده است. پس، جز شامیان ڪہ از علے دورند و او را نمے شناسند، کسے حرف های معاویہ را نخواهد ڪرد. تو را هم ڪہ همہ مے دانند رابطه ات با عثمان چگونہ بوده است. آیا باز هم مے خواهے در ڪنار معاویہ باشے؟ محمد در جواب عبدالله گفت: تو از سیاست چیزے نمے دانے عبدالله هر چند حرف هایت درست است، اما مردم آن گونه مے ڪنند ڪہ رهبرانشان مے خواهند. معاویہ امروز به پــدر نیاز دارد. مگر نشنیدے ڪہ او پدر را روباهے مےخواند ڪہ قادر است با گری، بہ دهان شیرے برود و باز گردد. اگر پدر با علے بیعت ڪند، او هیچ پست و مقامے بہ پدر نخواهد داد؛ اما اگر پدر در ڪنار معاویہ باشد و معاویہ هم بر علـــے پیروز شود، او را حاڪم مصر خواهد ڪرد. مگر نشنیدے ڪہ علــے در جنگ بصره چہ ڪرد؟ او حتے طلحہ و زبیر را ڪہ با او بہ طمع گرفتن بیعت ڪرده بودند، از خود راند و گفت ڪہ حڪومت اسلامے نیست ڪہ بہ ڪسے واگذار شود. پس بہتر است پدر بہ نزد معاویہ برود و در ڪنار او باشد. عبدالله رو بہ من گفت: اما نظر من این است ڪہ در خانه ات بنشینے و نظاره ڪنے ڪار علے و معاویہ بہ ڪجا مے انجامد. اگر علے پیروز شد، تو در سایہ ے و او زندگے خواهے ڪرد و اگر معاویہ بہ پیروزے رسید، او از تو بے نیاز نخواهد بود. محمد خواست حرفے بزند، با دست بہ او اشاره ڪردم چیزے نگوید. 🍃 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 🌸🍃 رمان زیبای 🌸🍃 این رمان رو از دست ندید☺️ 💞 @chaharrah_majazi
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عبدالله پرسید: پدرجــان! پس و چہ مےشود؟ گفتم: این خود عیــن حــق و حقیقــت است. هر چیــزے غیــر از این گفتــہ شود از عقـــل اسـت و هر چہ دور از عقـــل باشد، و اسـت. عبــدالله گفت: مــن با این ڪہ حرفــت را نـدارم اما با تــو موافقـــم پــدر. گفتم: بہ همیـن دلیــل اسـت ڪہ مےگویم بایــد معاویــہ را همراهــے ڪنید؛ تـا از هاے دنیــا ڪہ یڪــے از آن ها قـــدرت و حکــومت است بہرمند شوید. بہ علــے بنگریــد ڪہ با آن همہ سابقــہ اش در اســلام و خویشاونـــدے با محمــد و آن همہ شجاعـــت و تدبیـــر و اندیشـــہ، پس از ۲۰ سال برڪنـــارے از خلافـــت، حــالا ڪہ بہ قدرت رسیده قــادر نیســت معاویــہ را ڪہ از زیر دستــان حڪـومت اوســت از ڪــار برڪنـار ڪنـد. محمــد گفت: هم تو میدانے و هم علــے ڪہ معاویــہ دست از حڪومت شــام نخواهــد برداشت و از سوے دیگر، علــے براے جنگ با معاویــہ مــردم را بہ زور و حتــے بہ تزویــر وارد ڪـارزار نخواهد ڪرد. سپس براے این ڪہ بہ این بحث خاتمہ بدهـم گفتم: برویم نزدیڪتـــر تا بشنویــم مـــردمے ڪہ در ڪنار پیراهــن عثمـــان جمع شده اند چہ مے گویند. هنـوز چنــد قدمــے جلوتــر نرفتہ بودیم ڪــہ خمیــده قــامـــت و لاغـــر عبــا و عمامــہ ے سبــزے پوشیــده بود جلویمــان ایستاد و گفت: آهــــــــــــــای! تـــو عمــروعــــاص نیستــے؟ ما بہ ناچــار ایستادیـــم. گفتم: بلــہ، مــن عمــروعــاص هستــم. با دقــت نگاهــش ڪردم؛ او را نشناختــم، پرسیدم: توڪیستـــے؟ آشنـــا و صدایــش نبود. گفت: تـــو مــرا بـــہ خاطـــر نخواهے آورد عمــروعــاص، اما مــن تــو را خــوب مےشناســم؛ از وقتــے ڪــہ مسلمانــے ڪردے تا وقتے ڪہ امیر سرزمین مصــر شدے خبرت را داشتم. گفتم: نمےفہمم چہ مےگویــے اگر بایــد بشناسمتــان نشانے بدهید تا بہ خاطــر بیـاورم. گفت: ما آن روزها هر دو در مڪہ مےزیستیم. دیــن محمـــد هنــوز نوپــا بــود و ڪسانــے ڪہ بــا پیامبــر خــدا بیعت ڪرده بودند، توسط سران بت پرست مڪہ در فشــار و آزار بودنــد. من یڪے از آن هایــے بــودم ڪہ بہ دستــور پیامبــر خـدا، بہ سرزمیــن هجــرت ڪردیم. تــو را خـــوب بــہ خاطــر دارم ڪہ بہ اتفــاق خالــد بن ولیــد، بــہ حبشــہ آمدید تا مــا را باز گردانید. پیرمــرد پوزخندے زد؛ سرش را تڪـــان داد و گفت: نمے خواهے آن وقایـــع را ڪــذب بدانـــے؟ نمےخواهے ڪہ بگویــے رو در روے پیامبــر اســلام نایستـــاده اے و بـا او مقاتلــہ و جنــگ نڪرده اے؟ 🍃 ... [💌]@chaharrah_majazi
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: برای گفتن تجربه ی کافی داشتم، لذا مصمم و محکم پاسخ دادم: بله، خبر رسیده که در بین یاران على اختلاف زیادی وجود دارد. برخی از قبایل عرب با این که با علی بیعت کرده اند، اما از جنگ با شامیان سر باز می زنند و این جنگ را کشی می دانند. علی برای جلب رضایت مردم و شرکت دادن آن ها در جنگ، سخت در مضیغه است. با این وجود، با اندک سپاهیان کوفه را ترک نموده است. برق شادی در نگاه معاویه درخشید. ٱریب نگاهم کرد و آهسته در گوشم گفت: تو این حرف ها را به راستی گفتی یا ... دستم را روی دستش گذاشتم، سرم را به گوشش نزدیک کردم و گفتم: بگذار به فرماندهانت روحیه بدهم. سپس به فرماندهان گفتم: ما دو روز دیگر شام را ترک خواهیم کرد باید جنگ ما با علی در بیرون از شهر باشد. وقتی صحبت هایم با فرماندهان تمام شد، او آنها را ... *** کشیش آخرین برگ از کاغذ پاپیروس را روی اوراق دیگر گذاشت. چند ورق بعدی، ورق های پوستی بودند که با خطی زیباتر از خط عمروعاص نوشته شده بود. فکر کرد او ادامه ی مطالبش را روی پوست نوشته است، اما با مطالعه ی چند سطر از نوشته ها، پی برد که نویسنده ی آن ها شخص دیگری است. به اوراق دیگر کتاب هم نگاه کرد تا شاید ادامه نوشته های عمروعاص را پیدا کند، اما با ناامیدی عینکش را برداشت و کمرش را راست کرد. به ساعت دیواری چشم دوخت. احساس خستگی و خواب آلودگی می کرد. فکر کرد به پایان رسیدن نوشته های عمروعاص شاید به دلیل آغاز جنگی باشد که از آن سخن می گفت. خمیازهای کشید و از جا برخاست. کشیش ماشینش را جلوی کلیسا، همان جای همیشگی در فرورفتگی حاشیه خیابان پارک کرد. ساعت ۱۱ صبح بود. هوا ابری بود و سوز شدید هوا، خبر از بارش زود هنگام برف میداد. کشیش با قدم های آهسته به طرف در ورودی کلیسا حرکت کرد. هنوز گرمای داخل ماشین زیر پوستش بود و اجازه نمی داد او در مسیر کوتاه ماشین و کلیسا، سرما را حس کند تا مجبور شود شال گردن سبزی را که ایرینا روی شانه اش انداخته بود، تا بالای گردن و بناگوش بالا بکشد. 🎉@chaharrah_majazi
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عمروعاص جواب داد: به راستی که پیشنهاد ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد. معاویه گفت: ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد. به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد. معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند. حکایتی هم خواندم از ای که بین علی و ابوذر وجود داشت. می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای از عملکرد او استفاده می کرد. او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید: اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟ مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت: بله، هیچ اشکالی ندارد. ابوذر با عصبانیت گفت: ای یهودی زاده! آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟ عثمان او را فرا خواند و گفت: اعتراض های تو به من و یاران من بیش از شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی. به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد. او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر و را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است. تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند. در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت: تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را خود می شمارند. عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند ما چنین مطلبی را نشنیده ایم، اما ابوذر گفت: من نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن. عثمان کسی را به سراغ على فرستاد. وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت: آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟ ✨ ... 🍃@chaharrah_majazi
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: گوهے هیچ راهـــے جز جنــــڱ وجــود ندارد. گفتگوها نتیجه اے نمےدهد. براے علـــے، سخت و ناگوار است که تیــــغ بر صورت دوستان و یـــاران دیروزش بڪشد. او در ڪنار این مردان به برادرے زیسته بود. دوست نداشت ڪه به ضلالـت در افتادن آنان را ببیند. این بار با صداے محڪم و قاطع فریــــاد مےزند: اے گروهـــے ڪه لجاجت در عـــداوت، شما را از حق باز داشته است. در مصیبـــت عظیمـــے گرفتار شده اید! مرگــــــے را براے خود برگزیده اید ڪه پایانش جز در افتادن در نیست. من به شما اخطـــــار مےڪنم؛ مبــــادا از افراد پست این امــــت باشید ڪه فردا میان این همه، ڪشته تان افتاده باشد. سپس به برخــــے از سران خوارج ڪه در صف جلو ایستاده اند، نگاه مےڪند و مےگوید: شما را چه مےشود؟ مگر آن روز شما را از حڪمیت باز نداشتم؟! مگر نگفتم ڪه این است از سوے معاویه؟ مگر نگفتم اسیـــــر این مرد فریب ڪار نشوید مگر من شما را با خبر نساختم ڪه آنان اهل دین و قرآن نیستند و مےگویند و قصد فریـــب شما را دارند؟! حال ڪه پی برده اید فریـــــب معاویه را خورده اید، چرا به عهـــــد و پیمـــــان خود باز نمےگردید و ما را در جنــــگ با آن ها یارے نمےڪنید؟ گروه خوارج ڪه جوابـــے بر این سخنان قاطع و محڪم امام ندارند، شعار «لا حڪم الا الله» سر مےدهند تا بدین وسیله اعـــلام ڪنند در میان امـــت اســـلام فقط آنان به چنگ زده اند و پس از گمراهـــــے، به راه راست برگشته اند. صداے فریـــاد لا حكم الا الله آنها دشت را پر ڪرده است. علـــے با صدایــے ڪوبنده خطاب به یارانش فریاد مےزند: هــــان! به هوش باشید ڪه حجت برایتان تمام شده است. هر ڪس این شعار را مےخواند او را بڪشید؛ اگرچــــه سرش زیر این باشد. علـــــے با این گفته، دستش را بالا برده روِ دستارش مےگذارد. ☘@chaharrah_majazi
ترور رسانه
🔶 🔸🔶 🔶🔸🔶 🔸🔶🔸🔶 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_هشتاد_و_ی
به قسمت قبلے☝️ 🔶 🔸🔶 🔶🔸🔶 🔸🔶🔸🔶 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ اما فقط خدا میداند که کدامشان می گویند و کدامشان . پیر مرد به چشم های درشت برک خیره شد و با صدای آهسته تری گفت: اگر از من می شنوی، بدان که با است. من در زمان خلیفه ی سوم یک سالی در مدینه بودم. همه ی این جماعت را می شناسم، اما على چیز دیگری است؛ علم و علی، و بزرگ منشی علی و زهد و را در هیچ کس ندیدم. به همین دلیل است که شنیدیم شما مردم حجاز و عراق با جان و دل با او بیعت کردید. چون فاصله ی على از خلفای پیشین بسیار و به رسول الله اندک است. بعد سوهان را به تیغه ی شمشیر کشید و ادامه داد: البته در شام نباید اسم على را ببری؛ مگر این که او را لعن کنی. مواظب جاسوسان معاویه باش و از علی پیش کسی سخنی نگو. برک گفت: اما در حجاز و عراق، علی به کسی اجازه نمی دهد معاویه را لعن کند. پیرمرد گفت: و این تنها یک دلیل برای برتری علی است. از من می شنوید، شما باید خیلی مواظب جان علی باشید تا به سرنوشت خلیفه ی سوم، دچار نشود. در شام از بس على سخن گفته اند، برخی متحجران حاضرند بدون هیچ چشمداشتی به کوفه بروند و علی را ! این سخن پیرمرد چون پتکی بر سر برک فرود آمد. پیرمرد ناخواسته او و دوستانش را جزء متحجرانی دانسته بود که قصد جان علی را کرده بودند. گفت: اما می دانی که اگر علی در صفین با معاویه مدارا نمی کرد و تن به حکمیت نمی داد، امروز شام از پیکره ی حکومت او دور نمی افتاد. من آن روز خود در صفین بودم و دیدم که صبر و بردباری علی و آن ماجرای قرآن به نیزه کردن معاویه، چگونه سپاه علی را دوپاره کردو در نهایت معاویه را که شکستش حتمی و سقوط حکومتش قطعی بود پیروز جنگ گردانید. 💠@chaharrah_majazi ⛔️ فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
💭نظرات برخی کاربران فضای مجازی   به بهانه بازداشت ، بعضی کاربران معتقدند که باید مافیای  را دستگیر کرد و تنها دستگیری روح‌الله زم که آن «یک فرد » می‌دانند، مشکلات کشور را حل نمی‌کند. اکبر در همین رابطه، نوشت: «چطور پرداز ها دستگیر میشن ولی را نمی‌شود؟»  کاربر دیگری هم که نامش را ننوشته است، نوشت: «اقتدار یعنی دستگیری مافیای مسکن نه یک آدم افسرده و بیمار تاریخ گذشته مانند زم». فرد دیگری هم از اختلافات طبقاتی نوشت: « برای چی بوجود آمدند. تا زمانیکه اختلاف طبقاتی هست و فساد و اختلاس ریشه دارد. این شبکه‌ها هم سوء استفاده می‌کنند. باید مردم را راضی نگه داشت چون اصلی‌ترین سرمایه‌های هر حکومتی نیروی انسانی‌اش هست». علی می گوید : را هم بگیرید تا جشن ملی برپا کنیم ▪️‌شما هم نظراتتون رو ارسال کنید 📱 @chaharrah_majazi 📱
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهت یابی تاریخی! پاسخ به این سازی تاریخی به بهانه 👇👇👇حتما حتما ببینید https://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
آبکش به آفتابه می‌گوید سوراخی! حکایت تلاش مذبوحانه مجمع ساختارشکنان، برای تطهیر بعد از وقوع فاجعه تلخ ، که با پرچم‌داری برخی فرقه‌های انحرافی و خصوصا صورت گرفت، روایت این رخداد محل مناقشه جدی قرار گرفته است. برخی چهر‌های سیاسی و بعضی رسانه‌های زاویه‌دار با جریان انقلابی، برای انتقام از حزب‌الله، ضمن ، با دستاویز قرار دادن برخی مواضع و عملکردهای غلط و غیرقابل دفاع معدود افراد، تلاش کردند نوک پیکان اتهام را متوجه انقلابیون کنند! اکنون پرسش آن است که تطهیر کنندگان تشیع لندنی، در کارنامه سیاسی خویش چه میزان به قانون و فرامین ملتزم بوده‌اند که اکنون با یقه‌درانی و تورم رگ گردن، و البته به ، انقلابیون مدافع ولایت و قانون را متهم به ساختارشکنی می‌کنند! در میان تطهیرکنندگان تشیع لندنی، چند جریان خاص قابل ردیابی و بررسی است: 1) نمایندگان افراطی لیست امید که از آنان به عنوان یاد می‌شود و جز سلفی حقارت، در کارنامه ندارند! و دو نمونه از این جماعت‌اند. این دو برخلاف قانونی ، که عینا پشتوانه قانونی هم هست، سال‌ها سران فتنه را سر دست گرفتند و به و پرداختند. این دوستان حالا با آن کارنامه سیاه، داعیه‌دار دفاع از قانون شده و انقلابیون را متهم به ساختارشکنی می‌کنند! اگر اثبات شود یک فرد خاص از جریان انقلابی در یک موضوع خاص، دیدگاهی ساختارشکنانه داشته باشد، بازهم از قماش امثال شما تلقی خواهد شد و مورد ملامت و هشدار و تذکر سران جریان انقلابی قرار خواهد گرفت اما شما چه کردید؟ فتنه‌گران برانداز سال 88 را تطهیر و تریبون دفاع از حقوق مظلومین و مستضعفین را خرج سران فتنه نمودید! به علاوه، و و گاه و بیگاه را هم اضافه کنید! آقای مطهری خوب به یاد دارد که در عصر اصلاحات، بدزبانی او در نقد دولت مستقر، همیشه مایه و و بزرگان و بدنه جریان انقلابی بود! حالا اگر هم بر فرض کسی ساختارشکنی کرده باشد، برای شما حکم را دارد! خیلی خودتان را ناراحت نکنید! و هم که گفتن ندارد! 2) امثال که از او به عنوان یاد می‌کنیم، نماد ساختارشکنی و و تضعیف تصمیمات عالی نظام و شخص رهبری است. یک نمونه‌اش ماجرای که علی‌رغم نهی حضوری رهبری، او تا هنگامی که رهبر در تریبون رسمی نسبت به طرفداری از نفی حجاب هشدار نداده بودند، همگام با شاگرد دوره‌های روزنامه‌نگاری دهه هفتاد خود، !، پرچم مخالفت با برداشته بود! آیا حجاب قانونی نبود؟ آیا حجاب حکم خدا نیست؟ آیا این روال ساختارشکنی محسوب نمی‌شود؟! حالا شما فرض کن یک یا چند نفر مکلا یا معمم در مشهد و قم پیدا بشود که در عین ادعای انقلابی‌گری، پرچم ساختارشکنی را هم به دست بگیرد! خب! به سران و بدنه مترقی و خدوم جریان انقلابی چه ربطی دارد؟! مگر ما امثال تو را از خود می‌دانیم؟ مگر تو با این کارنامه سیاه، هنوز هم خود را زیر پرچم مخفی نکرده‌ای؟ 3) که مثل مور و ملخ در فضای رایان و عیان ریخته‌اند و با چشم بسته و شمشیر آخته، بر هرآنچه به دستشان برآید، می‌کوبند و پیش و پس می‌روند! این حضرات هم کارنامه جالبی دارند! مراد و نمادشان و است! انصافا چه کسی این دو نفر را در جرگه جریان انقلابی می‌داند؟ عملکرد ساختارشکنانه این جماعت را کدام یک از سران جریان ناب انقلابی، امضا می‌کند؟ از این گذشته، مگر همین آقا، برخلاف تذکر صریح و علنی شده مقام معظم رهبری، در انتخابات ثبت‌نام نکرد؟ آیا این ساختارشکنی نیست؟ مگر در اش بلا استثنا بر مسئولین قانونی این کشور، نمی‌شورد؟ خب! حالا فرض کنید چند نفر از امثال شماها، در ماجرای ، معترض باشند؟ به ما چه ربطی دارد؟ خودتان مشکل‌تان را با دوستان دیروز و امروز تان حل کنید! مگر آن طلبه جوان، از شما نیست؟ مگر او در اوج ، همگام با بی‌تدبیری دولت، با انتشار بخشی از فیلم ، بر آتش اعتراضات خونین بنزین نریخت؟ مگر اقدامات خلاف قانون و بعضا خلاف اخلاق و شرع امثال شما را به پای جریان انقلابی نمی‌نویبسند؟ خب؟ دیدید؟ شما بدهکار جریان انقلابی هستید که جز با شدن بدان، سرمایه‌ای ندارید، نه طلبکار! محاسبات غلط شما از آنجا شروع شد که سران و بدنه حزب‌الله سعه صدر به خرج داد و احترام گذارد و برای بازگشت به مدار ولایت و قانون، به شما فرصت داد. نقل از : کانال تحلیلی روزنه @chaharrah_majazi
طبق گزارش سالیانه حقوق بشر ، تعداد کشته‌های ۹۸، سیصد تا بوده نه ۱۵۰۰تا! یعنی، تمام اون تکرار ۱۵۰۰ کشته از طرف رسانه‌های خارجی و داخلی بود! دروغی که شکارش رو کرد و الان به تاریخ مصرف گذشته رو آورده! @Terrorofmedia
هدایت شده از مدرسه انقلاب ۱
📌 ابزاری بنام 🔹 رسانه، همیشه یکی از ابزارهای ارتش آمریکا و سازمان سیا بوده است. در ماجرای کودتا علیه دولت مردمی و دموکرات گواتمالا معروف به جنگ موز، رادیو «آزادی» متعلق به سازمان سیا، با انتشار این که اتتش آمریکا در مسیر پایتخت است، دولت را سرنگون ساخت. 🆔 @darseenghelab 💠 پس از این دروغ، ارتش گواتمالا پشت آربنز(رئیس جمهور) را خالی کرد. آربنز به سراغ مسلح کردن مردم رفت اما با ممانعت ارتش مواجه شد و استعفا کرد رهبر شورشیان، به عنوان رهبر جدید کشور از سوی آیزنهاور به رسمیت شناخته شد وضمن اصلاح روابط با آمریکا، طی چهار دهه حکومت خود 440 روستا و بیش از 200هزار نفر را از بین برد. 🔅 برای اطلاعات بیشتر، روزهای آزادی را ببینید. این مستند 10 مورد از کودتاهای آمریکا در کشورهای مختلف را تشریح کرده است: قسمت 1: گواتمالا قسمت 2: کنگو قسمت 3: ویتنام قسمت : اندونزی قسمت 5: کوبا قسمت 6: شیلی قسمت 7: آمریکای مرکزی قسمت 8: پاناما قسمت 9: افغانستان قسمت 10: عراق 💢 هشتک را در مدرسه انقلاب دنبال کنید صفحه ما در آپارات را دنبال کنید👇👇 https://www.aparat.com/Madreseenghelab1