eitaa logo
ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی
1.5هزار دنبال‌کننده
2 عکس
3 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ذلکِ الْقُرْآنُ فاسْتنْطِقُوهُ؛ قرآن را به سخن بیاورید. ادبیاتی (خواه نقلی و خواه عقلی) را دنبالش هستیم که قرآن و روایات را به سخن در می آورد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 بدون یادداشت‌برداری و دسته‌بندی مطالب، یک محقق به جایی نمی‌رسد 🔹 ما هنوز به لزوم نقشه در زندگی یعنی در جزئیات زندگی ایمان نیاورده‌‌ایم. یک دانشمند اگر متد و روش صحیح در کار کردن و در یادداشت برداشتن و در کلاسه کردن مطالب نداشته باشد و بخواهد صرفاً به حافظه بسپارد و ننویسد، به جایی نمی‌‌رسد. 🔸به ما گفته‌اند «ما حفظ فرّ و ما کتب قرّ». این دستور در حقیقت برای استفاده اکثر از وقت است. ما هنوز نمی‌دانیم این جزئیات را باید به ما یاد بدهند و گویندگان و نویسندگان ما هم نه خود می‌دانند و نه یاد می‌دهند. 📗 استاد مطهری، یادداشت‏ها، ج۱۳، ص۱۱۰ 📌مسیر علمی: ۱) تبیین رووس ثمانیه « ورود خام قدرت فهم و تفهیم را محدود می کند » ۲) نظام واره و سازمان علم و مولف کتاب درسی در علم را به دست آوردن ۳) تصور صحیح از مطلب که البته نیازمند پرهیز از تسرع در تصدیق است(پرونده و پوشه را زود نبندید : فهم) ۴) تصدیق ۵) حفظ و نوشتن "دفتر علم: جمع بندی و محاسبه " ثمره معلوم و محسوس ساعتت را به جا بگذار در مسیر علمی، خودتان را به نوشتن جمع بندی یعنی حل شد به این دلیل نشد به این دلیل وادار کنید و عادت دهید ! خواندن و نوشتن بخش جدا نشدنی زندگی است یکبار کوهی از اطلاعات در ذهنتان را شسته رفته به بند بکشید تا برای همیشه دارایی شما به شمار بیاید حاشیه کتاب نوشتن( کنار کتاب: به درد نمی خورد ) با متن( به دردتان می خورد: گوشه کتاب ) تفاوت دارد ۶) ایمان و ملکه و استقامت " اگر با اطلاعات اندک رخ ندهد با فراوان که سنگین کننده است سخت تر هست / استقامت؛ رمز و راز رسیدن به مقصود" ۷) پیاده سازی 📚 آنچه از اهمیت بسزایی برخوردار است و‌ موجب کوتاه شدن راه علمی میشود در عین تعمیق آن؛ حرکت بر اساس این سیر است یک نوشتن کوتاه و چکیده به قلم خودت از مطلبی در درس با بستن کتاب پس از مباحثه « تقریر مفهومی نه تقریر کلمه به کلمه ؛ ته مطلب این ادعاست و چهار تا استدلال و عمده اشکال به این بود و این حل شد و آن نشد؛ نما و شمای کلی بحث دستت باشد و مطلب گم نشود و نیاز به مرور ۱۵ صفحه باشد برای ارائه ؛ قلم خوب و ذهن منطقی و با چینش و قوت علمی» تا برسی بنویسی در حد کتاب مطلب چاپ کتاب و گزنه مجله نوشتن کارآمد ( ارزشمند؛ سین تاکس « دستور های زبانی» فرمت مارک دون؛ قابلیت سرچ، عدم گم نشدن «در فضای ابری» ، غنی سازی و لینک کردن نوشتن ها «با جمع آوری مسائل مرتبط در طول زمان ؛ نقش عقل در فقه « پرونده ای در طی ۲ سال بی اینکه ۲ سال وقت متمرکز، فشار زیاد و به طور خاص روی یک مسأله وقت گذاشته شود » ) و سریع « طول نمی کشه » ورد و وان نوت ؛ نوشتن والت ؛ مخزن و گاوصندوق : مانند هارد در کامپیوتر هست ( تو بهش میگی کجا ذخیره بشود ) فولدر؛ نوشته نوت ؛ پوشه لینک کردن و مرتبط کردن با برنامه آبسیدین ؛ دستور دادن لینک چگونه هست؟ مقصد سازی
ثلاثه اقسام : 1) الاتساع من حیث المکان بان یستعمل فی مکانه الاصلی و غیره و هو المراد بالتوسع المجوز للتقدم 2) الاتساع من حیث المعنی بان یستعمل فی المعنی الظرفی و ما یشبهه و هو المراد بالتوسع المجوز لنحو : هذا فی ملکی 3) الاتساع من حیث الآله بان یستعمل مع آله الظرفیه ای معنی "فی" و بدونها و هو المراد بالتوسع المجوز لنحو : (مالک یوم الدین / دخلت الدار) علی کونهما مفعولا بهما حاشیه ابوطالب بر سیوطی : ر.ک پ1 ص199 ج1 سیوطی @oloomhowzeh_ir
👈👈 التحقيق في الوصف بمعنى الأعمّ و الأخصّ 👉👉 وصف در علم نحو به دو معنا اراده شده: در كتاب البهجة المرضية در تعريف حال بيان شده: الحالُ فضلة منتصب .... ١-أعمّ:ما دلّ على معنى حدثيّ عارض على الذات ... و هو ...شامل أيضًا للخبر و النعت.(مكرّرات المدرّس-ج٢-ص١٨٨). با توجه به اين معنا در معناى عامّ خود به كار رفته و شامل: و و مى شود. ٢-أخصّ: النعت{قد يقال للنعت أيضًا}:هو التابع الذي يكمّل متبوعه ببيان صفة من صفات متبوعه أو صفة من صفات متعلّق متبوعه الذي يذكر بعدها / تابع يدلّ على معنى في متبوعه.(مكرّرات المدرّس-ج٣-ص١١٩/بداءة النحو-ص٢٤٧). با توجه به اين معنا در معناى خاصّ خود به كار رفته و با و متباين مى باشد. وصف به معناى أعمّ نقش اعرابى نيست ولى وصف به معناى أخصّ نقش اعرابى است. الفرق بين "انقدح" و "ظهر" والمراد من "انقدح" شىء الذى كان له ظهور لكن يحتاج الى تعمق النظر اما "ظهر" ظهور الذى لا يحتاج الى تعمق النظر ويكون ظهور الشىء بدون التأمل اما "انقدح" فيحتاج اى التأمل (نام کتاب : هداية الأصول في شرح كفاية الأصول نویسنده : المدرّسي البهسودي، حيدر علي    جلد : 1  صفحه : 29)
بسم الله الرحمن الرحیم 🔶 از مخاطبین: برخی از مواقع شده که در تراث الف و نون مشدده (انّ) مفتوح خوانده می شود و اصلا فتحه مصححین به آنها می دهند در حالی که خبر قرار گرفته اند و از مواضع وجوب یا جواز صراحتا نبوده اما پاسخ دادند به ما ✍اصل در خبر مفرد بودن است از این رو اَنّ خواندیم و مصححین این تراث فتحه دادند . می خواستم بدانم آیا در منابع معتبری هم به این اصل استناد شده است یا خیر ؟ اگر بلی لطفا چند مورد را ذکر فرمایید 💢 پاسخ : بله در منابع معتبر بدین اصل اشاره شده که چند مورد آن را ذکر می کنیم ( آدرس ها بر اساس سایت کتابخانه فقاهت است) ؛ 📚 والأصل في الإخبار الإفراد نام کتاب : الدر المصون في علوم الكتاب المكنون نویسنده : السمين الحلبي    جلد : 5   صفحه : 90 نام کتاب : إعراب القرآن وبيانه نویسنده : درويش، محيي الدين    جلد : 10  صفحه : 299 📚  الأَصْل فِي الْخَبَر الْإِفْرَادُ نام کتاب : مغني اللبيب عن كتب الأعاريب نویسنده : ابن هشام، جمال الدين    جلد : 1  صفحه : 802 نام کتاب : حاشية الصبان على شرح الأشمونى لألفية ابن مالك نویسنده : الصبان    جلد : 1  صفحه : 296 نام کتاب : همع الهوامع في شرح جمع الجوامع نویسنده : السيوطي، جلال الدين    جلد : 1  صفحه : 375 📚 المفرد هو الأصل في الخبر نام کتاب : شرح التسهيل نویسنده : ابن مالك    جلد : 3  صفحه : 310 📚 الأصل في الخبر أن يكون مفرداً نام کتاب : جامع الدروس العربية نویسنده : الغلاييني، مصطفى    جلد : 2  صفحه : 265 📚 وَالْأَصْل فِي الْخَبَر أَن يكون اسْما مُفردا نام کتاب : شرح قطر الندى وبل الصدى نویسنده : ابن هشام، جمال الدين    جلد : 1 صفحه : 120 💬 کانال ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی؛ بستری برای ارائه نکته‌ها و اشتراک داده‌های ناب علوم حوزوی 🆔 @oloomhowzeh_ir
💥تقریب الاستدلال/الحجة 🔹در کتب علمی گاه برای توضیح دلیل بر مدعا از تعبیر "تقریب الاستدلال/الحجة" استفاده می‌شود. 🔹در توضیح این تعبیر ۴ بیان وجود دارد، ۳ مورد از میر سید شریف و یک مورد از تهانوی. 🔻میر سید شریف🔻 1⃣ هو سوق الدلیل علی وجه یستلزم المطلوب، و بعبارة اخری تطبیق الدلیل علی وفق المدعی. 📚شرح الشمسیة،ص ۲۵، حاشیه میرسیدشریف 2⃣ هو سوق الدلیل علی وجه یستلزم المطلوب فاذا کان المطلوب غیر لازم و اللازم غیر مطلوب لایتم التقریب. 📚التعریفات، ج۱، ص۲۹. 3⃣ سوق المقدمات علی وجه یفید المطلوب و قیل سوق الدلیل علی الوجه الذی یلزم المدعی و قیل جعل الدلیل مطابقا للمدعی. 📚التعریفات، ج۱، ص۲۹. 🔻تهانوی در کشاف🔻 4⃣ هو عند اهل النظر سوق الدلیل علی وجه یستلزم المطلوب فان کان الدلیل یقینیا یستلزم الیقین به و ان کان ظنیا یستلزم الظن به و هو مرادف التطبیق هکذا فی حواشی شرح الشمسیة. 📚 کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ج۱ ص ۴۹۷. ⬇️ جمع بندی عبارات فوق ⬇️ 1⃣ تقریب🔻 🔹بیان کردن دلیل به گونه‌ای که مستلزم مطلوب باشد؛ 🔹بیان کردن دلیل به گونه‌ای که از آن مدعا لازم آید؛ 🔹مطابقت نمودن دلیل با مدعا؛ 🔹بیان کردن مقدمات به گونه‌ای که مفید مطلوب باشد؛ 2⃣ بنابراین: 🔹۱. اگر مطلوب لازمه دلیل نباشد؛ یا آنچه لازمه دلیل است مطلوب گوینده نباشد، تقریب انجام نشده است. 🔹۲. اگر دلیل تقریب شده یقینی بود مستلزم یقین به مطلوب است و اگر ظنی بود مستلزم ظن به مطلوب است. 3⃣ تقریب و تطبیق مرادف‌اند. رک به کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ج۱ ص ۴۷۲. منبع : روش سنتی تحصیل علوم حوزوی @oloomhowzeh_ir
: ✅ معنای واحد را به اعتبار اینکه لفظ بر آن دلالت می کند، مدلول گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار اینکه از لفظ فهمیده می شود، به آن مفهوم گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار اینکه از لفظ قصد می شود، معنی گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار آنکه مورد لحاظ ذهنی قرار می گیرد، ملحوظ گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار آنکه مورد تصور ذهنی قرار می گیرد، متصور گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار آنکه لفظی برایش وضع شده، موضوع له گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار آنکه لفظ در آن معنی استعمال می شود، مستعمل فیه گویند. ✅ معنای واحد به اعتبار فرد خارجی اش که لفظ بر آن فرد خارجی صدق می کند، مصداق گویند. ✅ معنای واحد را به اعتبار آنکه مورد قصد گوینده قرار می گیرد، مقصود گویند. 👈 بر گرفته از کانال المدرس الافضل @oloomhowzeh_ir
بسم الله الرحمن الرحیم 💢 يك بحث در علم ادبيات كه بسيار جالب است و مى تواند ثمرات خاص خود را به دنبال داشته باشد و يك مبناى بديع است اين مى باشد كه ( (الجار و المجرور و الظرف) المعاني؟ ) كه نسبت به اين بحث سه قول وجود دارد: ١-مشهور علماء : تعلق گرفتن جار و مجرور به حروف معانى مطلقا (چه حرف نائب از فعل محذوف باشد و چه نباشد) است. ٢-برخى از علماء : تعلق گرفتن جار و مجرور و ظرف به حروف معانى مطلقا (چه حرف نائب از فعل محذوف باشد و چه نباشد) است. ٣-برخى ديگر از علماء : در صورتى كه حرف نائب از فعل محذوف باشد , تعلق گرفتن جار و مجرور و ظرف به آن بنابر سبيل نيابت است ولى در صورتى كه حرف نائب از فعل محذوف نباشد , تعلق گرفتن جار و مجرور و ظرف به آن است. المشهور منع ذلك مطلقًا أي { سواء كان الحرف نائبًا عن فعل حذف أو كان غير نائب عن فعل } و قيل بجوازه مطلقًا أي { لما فيها من معنى الفعل } و فصّل بعضهم فقال : إن كان نائبًا عن فعل حذف جاز ذلك على طريق النيابة لا الأصالة و إلّا فلا. (حاشية الدسوقي على مغني اللبيب-ج٢-ص٢٠٢) با توجه به عبارت ( أي )اين مطلب استخراج مى شود كه اساس اين مبنا اين است كه در صورتى كه داراى باشد مى تواند در جايگاه واقع شود مانند : ( لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم) كه بنابر نظر برخى از علماء , (اليوم) ظرف است و متعلِّق به (لن) مى باشد زيرا در (لن) معناى (نفي) وجود دارد يعنى : ( ) و مانند : (ما أنت بنعمة ربك بمجنون) كه بنابر نظر برخى از علماء , (بنعمة ربك) متعلِّق به (ما) است زيرا در (ما) معناى نفى است. از تحليل بالا نتيجه مى گيريم كه تنها علتى كه باعث شده كه اين دسته از علماء قائل به اين نظريه شوند كه حروف معانى مى توانند در جايگاه متعلَّق واقع شوند اين است كه در اين حروف معنا فعل وجود دارد پس ( ) , ( ) در نتيجه وقتى معناى فعل در حرف به علت وجود معارض از بين رود , ديگر آن حرف نمى تواند در جايگاه واقع شود. آيا در عبارت (لا صيام في السفر إلّا الثلاثة الأيام ...) , (الثلاثة الايام) مى تواند متعلِّق به (لا) باشد , زيرا (لا) به معناى (انتفى) است؟ در صورتى كه بنابر اين ديدگاه كه تعلق گرفتن جار و مجرور و ظرف به حروف معانى جائز است به اين عبارت نگاه كنيم بايد اول اثبات كنيم كه (لا) چون به معناى (انتفى) است مى تواند با اين معنايى كه دارد در جايگاه واقع شود و با اين معناى نفى در (الثلاثة الأيام) عمل كند. براى اثبات اين امر به عبارت (لا صيام في السفر إلّا الثلاثة الأيام) مراجعه مى كنيم و اين سؤال مطرح مى شود كه آيا (لا) با معناى (انتفى) در (الثلاثة الأيام) عمل مى كند و يا اينكه (إلّا) نفى (لا) را مى شكند كه در نتيجه ديگر (لا) با معناى (انتفى) در (الثلاثة الأيام) عمل نمى كند چون (إلّا) نفى (لا) را از بين مى برد و معناى (انتفى) براى (الثلاثة الأيام) ساقط مى شود؟ با توجه به عبارت متوجه مى شويم كه وجود معارض يعنى وجود (إلّا) باعث مى شود كه (لا) ديگر با معناى (انتفى)در (الثلاثة الأيام) عمل نكند زيرا (انتقى الصيام في السفر الثلاثة الأيام)خلاف مقصود است در نتيجه چون (إلّا) نفى (لا) را از بين مى رود در نتيجه ديگر (لا) به معناى (انتفى)نيست و وقتى معناى فعل در (لا) منتفى شود ديگر (لا) نمى تواند در جايگاه واقع شود و ( ) ( ) . @oloomhowzeh_ir
بسم الله الرحمن الرحیم 👈👈 التحقيق في معنی الضاحک و الضّحک 👉👉 🔶 پرسش؛ دلیل اینکه در دانش منطق منطقیون ضاحک را عرضی خاصه انسان و رابطه ی این دو را تساوی می دانند چیست؟ در صورتی که در ویدئو هایی دیده شده است که میمون ها نیز تبسمی بر صورت می آورند 💢 پاسخ: با توجه به برداشتی که از واژه ضحک در منابع لغوی که اشاره شده است (آدرس ها بر اساس سایت کتابخانه فقاهت است) معرفی شده است ؛ از ریشه این پرسش مطرح نمی گردد؛ زیرا تبسم در گستره معنای لغوی ضحک "آشکار شدن دندان ها به گونه ای ویژه" نمی گنجد. 💢 ضحک 📚 ضحك: ضحِكَ يَضَحَكُ ضَحِكاً (نام کتاب : تهذيب اللغة نویسنده : الأزهري، أبو منصور    جلد : 4  صفحه : 55)وضِحْكاً (نام کتاب : العين نویسنده : الخليل بن أحمد الفراهيدي    جلد : 3  صفحه : 58) و ضَحْكا ( نام کتاب : المحكم والمحيط الأعظم نویسنده : ابن سيده    جلد : 3  صفحه : 32) : افتَرَّ عن ضاحکته و ضواحکه و هی ما تقدم من انسانه ( نام کتاب : أساس البلاغة نویسنده : الزمخشري    جلد : 1  صفحه : 575) 📚 والضَّحْك: ظُهُورُ الثَّنايا(به دندان های جلوی داندان که دو عدد آن در فک بالا و دو عدد در فک پایین است) من الْفَرحِ ( انبساط شديد في الباطن : نام کتاب : التحقيق في كلمات القرآن الكريم نویسنده : المصطفوي، حسن    جلد : 7  صفحه : 16). ( نام کتاب : تهذيب اللغة نویسنده : الأزهري، أبو منصور    جلد : 4  صفحه : 57 ) 📚 و أمّا العجب: فهو من مبادي الضحك، إذا كان منتهيا الى الضحك، و ليست المادّة بمعنى التعجّب، كما في السخر أيضا. ... تدلّ الآيات الكريمة على أنّ‌ الضَّحِكَ‌ في مقابل البكاء (نام کتاب : التحقيق في كلمات القرآن الكريم نویسنده : المصطفوي، حسن    جلد : 7  صفحه : 16) 📚 فانّ حقيقة الضَّحِكِ‌ كما قلنا هو ظهور الانبساط في الوجه، و الوجه أعمّ من المادّىّ و الروحانىّ، و الانبساط أيضا انّما يتحصّل بأمور متنوّعة. ( نام کتاب : التحقيق في كلمات القرآن الكريم نویسنده : المصطفوي، حسن    جلد : 7  صفحه : 17) 💢 الضاحک 📚 والضَّاحكة( مبتدا ): كلُّ(خبر) سِنٍ من مُقَدَّم الأضراس (صفت) ما (موصوله و صدر صله که هو باشد محذوف، صفت دوم ) يبدُو عند الضَّحِك (نام کتاب : العين نویسنده : الخليل بن أحمد الفراهيدي    جلد : 3  صفحه : 58) 📚 والضاحكة: كل سن يَبدُو من مقدم الأضرَاسِ عند الضَّحِكِ. (نام کتاب : مجمل اللغه نویسنده : ابن فارس    جلد : 1  صفحه : 575) 📚 والضَّاحِكَةُ : كلُّ سِنّ من مُقَدَّمِ الأضْرَاسِ ممَّا يبدو عند الضَّحِك. والضَّحِكُ : العَجَبُ ، وهو قَرِيبٌ ممَّا تَقَدَّمَ. ( نام کتاب : المحكم والمحيط الأعظم نویسنده : ابن سيده    جلد : 3  صفحه : 32) 💬 کانال ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی؛ بستری برای ارائه نکته‌ها و اشتراک داده‌های ناب علوم حوزوی 🆔 @oloomhowzeh_ir
جدول جامع بحث ثامن از باب رابع مغنی.pdf
حجم: 244.4K
: اسماء شرط و استفهام و کم خبریه جدول جامع این بحث به همراه کمبودهایی که مغنی در ارائه مثال ها و نیز اعراب ها داشته کانال استاد راسل @oloomhowzeh_ir
بسم الله الرحمن الرحیم 👈👈 بررسى كلمه در آية شريفة:( أَن يَكُونَ لَهُمُ ){الأحزاب:٣٦}. 👉👉 الخيرة من التخير، كالطيرة من التطير: تستعمل بمعنى المصدر هو التخير، وبمعنى المتخير كقولهم: محمد خيرة الله من خلقه.(الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل-ج٣-ص٤٢٧). (خِيرة)از(تخيُّر:برگزيدن)مى باشد مانند:(طِيرة)كه از(تطيُّر:فال بد زدن)مى باشد. (خيرة)هم به معناى مصدر يعنى:(تخيُّر) استعمال مى شود و هم به معناى اسم مفعول يعنى:(مُتخيَّر:برگزيده شده)مانند:(محمد الله من خلقه)أي(محمد الله من خلقه). : وَالِاسْم ُالخِيرَة والخِيَرَة كَالْعِنَبَةِ، والأَخيرة أَعرف، وَهِيَ الِاسْمُ مِنْ قَوْلِكَ: اخْتَارَهُ اللَّهِ تَعَالَى. وَفِي الْحَدِيثِ: محمدٌ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، خِيرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.(لسان العرب-ج٤-٢٦٦) (تَخَيَّرَ الشيءَ)به معناى(اختاره:آن را برگزيد)مى باشد و(الخِيْرَة)و(الخِيَرَة) اسم مصدر هستند از (اختاره الله)و(الخِيَرَة)معروف تر از(الخِيْرَة)مى باشد. و بيان(تَخَيَّرَ الشيءَ : اخْتَارَهُ)در كتاب لسان العرب ظهور در اين مطلب دارد كه در لغت,(خيرة)و(اختيار)به يك معنا هستند. 💬 کانال ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی؛ بستری برای ارائه نکته‌ها و اشتراک داده‌های ناب علوم حوزوی 🆔 @oloomhowzeh_ir
فهم متون علمی : 🔻شیوه‌ طرح اشکال؛ نشانگر قوت و یا ضعف آن ✍ اشکالات در کتب سنتی به ۴ شکل متفاوت مطرح می‌شوند: (۱. لقائل أن یقول کذا و کذا، ۲. إن قلت کذا، ۳. إن قیل، ۴. لایقال) 🔻تفسیر ۴ تعبیر فوق و جایگاه آنها 1⃣ لقائل أن یقول کذاو کذا: 🔹لام در «لقائل» لام ملکیت است، در جای خود به اثبات رسیده است که لام ملکیت مشعر به انتفاع می‌باشد، (... فى اللام معنى الانتفاع، ... لأنّ اللام تشعر بالملكية المؤذنة بالانتفاع؛ 🔸حاشیه الدسوقی علی المختصر، ج ۴ ص ۱۱.) 🔹بنابراین ترجمه این عبارت اینگونه خواهد بود: برای گوینده‌ای(مستشکلی) است این که بگوید/به نفع گوینده‌ای است اینکه بگوید/ گوینده حق دارد چنین بگوید. 🔹 این عبارت بالکنایه می‌فهماند که اشکالِ مستشکل، اشکال وارد و به جائی است و مستشکل حق طرح چنین اشکالی را داراست. 2⃣ إن قلت کذا: 🔹 «إن» شرطیه و «قلت» فعل شرط است. 🔹 بنابراین ترجمه عبارت اینگونه است: «اگر بگوئی» 🔹این جمله به ظاهر جمله‌ای خنثی به نظر می‌رسد ولی استفاده از فعل معلوم، آن هم به صیغه مخاطب - به خصوص هنگامی که با عبارتهای دیگر سنجیده شود - نشانگر این است که این اشکال قوی بوده به گونه‌ای که نویسنده به مستشکل به عنوان مخاطب حاضر، این حق را می‌دهد که اشکالش را مطرح کند. با توجه به مطالب پیشین، نویسندگان کتب سنتی در گزینشی هدفمند و مطابق با معنا، همواره: 1⃣ «لقائل...» را برای بیان اشکال أقوی 2⃣ «ان قلت...»را برای بیان اشکال قوی 3⃣ «إن قیل...» را برای بیان اشکال ضعیف 4⃣ و «لایقال...» را برای بیان اشکال اضعف به کار می‌برند. ✅ دو نکته: ۱: رتبه‌بندی فوق بر اساس دیدگاه نظریه پرداز و نسبت به مقام اثبات می‌باشد نه مقام ثبوت، یعنی ممکن است در دیدگاهِ او، اشکالی بسیار ضعیف باشد و با عبارت « لایقال» بیان شود، در حالیکه همان اشکال واقعا و در مقام ثبوت اشکالی قوی باشد، و یا در نظرگاه او اشکالی به غایت قوی است و با عبارت «لقائل» بیان می شود در حالیکه واقعا آن اشکال، اشکالی ضعیف به شمار می‌آید. ۲: این تقسیم بندی به صورت ثلاثی نیز از سوی برخی محققین مطرح شده است بدینگونه که (لقائل، ان قلت، ان قیل) به ترتیب اشاره به اشکال: (قوی، متوسط، و ضعیف ) داشته باشند: 🔹«قال بعض المحققين في حاشية الجامي عند ختم الكتاب: السؤال ثلاثة اقسام: قوى و متوسط و ضعيف، فالقوى «لقائل»و المتوسط «فان قلت» و الضعيف «فان قيل». 🔸المدرس الأفضل فيما يرمز و يشار إليه في المطول، ج۲، ص: ۴۱». 📚 منبع: کتاب حدائق الدقائق شرح الانموذج. ↪️🔻شیوه‌ طرح اشکال 💥خلاصه 1⃣ طبیعی است که پس از طرح هر نظریه، از سوی اشخاص واقعی یا فرضی بر آن نظریه اشکالاتی وارد شود. 2⃣ اشکالات به لحاظ قوت و ضعف به چهار حالت: اقوی، قوی، ضعیف و اضعف، درجه بندی می‌شوند. 3⃣ در متون سنتی شیوه طرح اشکال و تعبیر به کار رفته برای آن، بیانگر درجه بندی اشکال است. 4⃣ چهار گونه تعبیر (لقائل أن یقول، إن قلت، إن قیل، لایقال) به ترتیب برای بیانِ اشکال اقوی، قوی، ضعیف، اضعف به کار برده می‌شود. 💬 کانال ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی؛ بستری برای ارائه نکته‌ها و اشتراک داده‌های ناب علوم حوزوی 🆔 @oloomhowzeh_ir
عقل برهانی معصوم از خطا است.mp3
زمان: حجم: 4.74M
🌀 هر جا برهان نداریم فلسفه نداریم 📌 در مباحثی همچون نفس و معاد که مبادی برهانی صرف وجود ندارد ، برهان فلسفی جاری نمی شود و باید به سراغ سایر مبادی همچون منابع نقلی رفت چون عقل فلسفی طبق شروط مقدمات برهان حرکت می کند. لذا هر کجا این شروط باشند عقل حکم ، منطقه نفوذ و میدانی دارد و حکم اش هم صحیح است و هر کجا این شروط نباشند، اساسا عقل هیچ حکم و میدانی ندارد « با انضمام بیانات استاد در جمع طلاب 1400/09/23» ✍ نکته : عقل هیچ گاه در حکمش تردید ندارد هرچند در مفاد قطعی اش تردید می آید 🎙 حضرت استاد علی فرحانی 💬 کانال ادبیات استنطاقی با تاکید قرآنی؛ بستری برای ارائه نکته‌ها و اشتراک داده‌های ناب علوم حوزوی 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2410151948Cbbf328ebc9