eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
80هزار عکس
85.1هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
جوهری در صِحاح گفته است دَمُ‌الناقع (خون تازه) حال اینجا چون نُقَاعَةالدَم بین نطفه و مُضْغَةٍ واقع شده است، و ما می‌دانیم‌که بین این‌دو عَلَقَة است، بنابراین منظور همان عَلَقَة است. اینکه هر نطفه‌ای کجا قرارمی‌گیرد و چگونه به عَلَقَة تبدیل شده و پس از آن به مُضْغَة مبدّل می‌شود، کیفیت همه‌را خدا می‌داند. از تک سلولش می‌داند، تا کلّ بافتش که مثلاً این مُضْغَة قرار است کدام قسمت از بافت بدن را تشکیل دهد❓ این چه جنینی خواهد شد❓چگونه متولد می‌شود❓وقتی مدرسه می‌رود، نمره علوم یا ریاضی‌اش چند می‌شود❓همه را از ابتدا تا انتها خدا می‌داند. اگر اینگونه عمیق بیاندیشیم آن وقت متوجه خواهیم شد که جز مهر و محبت و خشیت این خدا در انسان ایجاد نمی‌شود. ✨أَوْ نَاشِئَةِ خَلْقٍ وَ سُلاَلَةٍ✨ این موجودی‌که نشئت (نشأت) و هستی پیدا کرده و مخلوق خدا شده است، کجاست و چگونه پیدایش خواهد یافت. ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ﴾ ( مؤمنون:۱۲) هرموجودی، هرسُلاله‌ای، هر نسلی‌که ایجاد می‌شود، این چگونه ایجاد می‌شود❓این‌ را خدا می‌داند و اشراف و اطلاع دارد. کُنه و بُنه و ظاهرش برای خدا یکی است و فرقی نمی‌کند؛ یعنی خدا آنچنان باطنش را می‌داند که ظاهرش را آگاه است. ما ظاهر چیزها را آن‌طور که باید توجه نداریم، هرچند مقابل چشمانمان باشد. مثلاً در تصحیح متون هرچقدر هم دقت می‌شود باز یک چیزهایی از قلم میُفتد،با اینکه از روی آن می‌خوانیم، دیگر چه رسد به باطن آنها. "سُلَالَةٍ" : خلاصه بعد از این فرازی‌که امام علیه‌السلام علم خداوند به جزئیات و حوادث عالم را بیان فرمود، در حقیقت به نحوی نتیجه‌گیری از این قضیه است‌که خیلی از اوقات ما به این نتایج توجهی نداریم؛ از جمله: 👈 اولاً می‌فرماید: شما تصور نکنید این همه علم و دانش و این حجم عظیم و بلکه نامتناهی از اطلاعات، خدا را خسته می‌کند و بر او فشاری وارد می‌شود. دانشجویان موقع امتحان می‌گویند: استاد این فصل را حذف کنید، مطلب زیاد است و به ذهن ما فشار می‌آید. حال این همه اطلاعات، مشکلی ایجاد نمی‌کند❓ ✨لَمْ يَلْحَقْهُ فِي ذَلِكَ كُلْفَةٌ✨ هیچگونه فشار و زحمتی از این همه اطلاعاتی که درتَزایُد هم هست (البته ازنظرظاهر) برای او وجود ندارد. علم ذاتی خدا که تزاید ندارد، اینها علم فعلی است. یعنی چون حوادث جدید پیش می‌آید، آن‌را هم خدا می‌داند. هم در مرتبه ذات قبلاً اطلاع داشته (علم آن‌را) و هم درمرتبه فعل هرچه محقق می‌شود را خدا می‌داند و ابداً به او سختی و فشاری وارد نمی‌آید. ✨وَ لاَ اِعْتَرَضَتْهُ فِي حِفْظِ مَا اِبْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ✨ و خداوند در حفظ آنچه‌که از موجودات ابداع کرده (تازه آورده) مشکل و عارضه‌ای برایش پیش نمی‌آید. عارضه مثل نِسیان، که فراموش کند. به‌طورمثال مادران قدیم که چند فرزندداشتند، گاهی اسم بچه‌ها را فراموش کرده یا جابجا صدا می‌زدند. مادری‌که آنها را دررحم پرورانده و بعد بزرگ کرده دچار فراموشی می‌شود؛ اما در مورد خداوند هیچ عارضه‌ای بر او وارد نیست. فراموشی و سَهو برای خدا معنا ندارد. / خ۹۱ / بخش‌بیست‌و‌نهم 🌴🌴🌴 توفیر: نتیجه‌گیری از اینجا شروع می‌شود:👇 ✨وَ لاَ اِعْتَوَرَتْهُ فِي تَنْفِيذِ اَلْأُمُورِ وَ تَدَابِيرِ اَلْمَخْلُوقِينَ مَلاَلَةٌ وَ لاَ فَتْرَةٌ✨ ابداً در تنفیذ امور و تدبیر مربوط به هر مخلوقی، سختی و کسالت و سستی بر خداوند عارض نمی‌شود. برای اینکه امور اینها را امضاء کند و راه بیاندازد. تمام این مخلوقات دارند و رزق فقط شامل خوراک نیست. حتی یک ذره که در پرتو آفتاب درحال چرخیدن و رقصیدن است، رزقش همان نوری است‌که به آن می‌رسد. با این نور می‌تواند چرخش داشته باشد، تا برسد به ذرات دیگر. تک‌تک سلول‌ها جداجدا مخلوق و عِیال خدا هستند، نه این‌که فکرکنید یک برگ یک‌ مرتبه عیال خدا شد. همان برگ تک‌تک سلول‌هایش عیال خدا هستند. چون به هر سلولی از سلول‌های بدن باید خون برسد. شما می‌دانید بدن انسان ده میلیون میلیارد سلول دارد (۱۰ به توان ۱۶) آن‌وقت اینها با هربار تپش قلب بایستی این خون داخل مویرگ‌ها ۳۶۰ کیلومتر مسیر را طی کند تا برسد به تک‌تک این سلول‌ها، سلام و احوال‌پرسی کند، غذارسانی کند و دی‌اکسید و زباله‌ها را بگیرد و اکسیژن بدهد و به قلب بازگردد. چندبار در دقیقه❓۷۰ بار در دقیقه. همه این رسیدگی‌ها، اطلاع از سرآمدن عمر هر سلولی، به‌وجود آمدن هر سلول جدید، همه را خدا می‌داند. برای خدا این تک سلول که ۱۰میلیون میلیاردش در بدن انسان است با خودِ انسانی که مثلاً نامش ابن سینا است، برقی نمی‌کند.
بعد بنده‌ی سراپا گناه می‌گوید خدایا یادت رفت شب قدر این‌همه از تو خواستم، یکی‌را از قلم انداختی❗️ این حرفها چیست⁉️ مگر می‌شود او ندهد، ما نمی‌بینیم، ما توجه نداریم که باعث شرمندگی‌ما هم در دنیا و هم در آخرت می‌شود. 👈 "يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ" آنجا می‌گوییم هرکس از تو بخواهد و هرکس از تو نخواهد، به همه می‌دهی، تو منتظر خواستن نیستی❗️ این خواستن‌ها فقط یک ظرفیت و زمینه‌را در ما ایجاد می‌کند. نه فقط عدل خدا، که فضل او نیز دایرمدار خواستِ ما نیست. 👈اینکه فرموده: "اسئل الله من فضله" برای اینکه ما حفظ شود. چقدر خداوند مخلوق دارد که اصلاً منکر خدا هستند، و خدا به آنها می‌دهد. / خ۹۱ / بخش بیست‌و‌نهم 🌴🌴🌴
برای خدا چیزی از قلم نمیفتد و چیزی لنگ نمی‌شود. 👈این نتیجه است. آن بحث علم مربوط به اینجا بود، نه اینکه ما فقط بگوییم خدا همه چیز را می‌داند. علم خدا با علم من و شما فرق دارد. ما ممکن است چیزی را بدانیم و بعد به دنبال کارِمان برویم. مثلاً ما شماره تلفن شخصی را بدانیم و هیچ کاری با او نداشته باشیم. در حافظه تلفن ذخیره کردیم، ولی پنج سال است‌که با او ارتباطی نداریم؛ درحالیکه . اگر من شماره تلفن یکی را دارم، به نسبت ارتباطی‌که با من دارد (از ارحام، دوستان، شیعیان و...) ، باید از حال او باخبر باشم. گاهی اینگونه است، عالم بی‌عمل ❗️ خدا که عالم بی‌عمل نیست. خدا اگر به موجودی علم دارد که دارد، هستیِ آن موجود وابسته به این علم خداست. تدبیرش، رزقش و نیازهایش همه با خداست. " اِعْتَوَرَ": بمعنای همان اعترضَ است. مثال: برای ما مهمان می‌آید و فکرمی کنیم پنج نفر هستند و ۵ استکان چای می‌ریزیم، وقتی سینیِ چای را می‌بریم متوجه نفر ششم می‌شویم و سریع باز می‌گردیم و یک استکان چای دیگر اضافه می‌کنیم؛ پس علم (دانستن) عمل می‌خواهد. 👈 هر علمی مسئولیت‌آور است. به ما گفته‌اند: العلم بِلا عمل کالشَّجر بِلا ثَمر حال خودِ خدا که اینها را به پیامبرش یاد داده است، عامل نیست❓معاذالله پس اگربه چیزی علم دارد، به دنبال این علم، تمام موجبات ادامه هستیِ آن موجود و ذره را نیز باید فراهم آوَرَد و می‌کند. اصلاً خدا شده است که این کار را بکند. بعد از آن امام نتیجه‌گیری می‌فرمایند: 👇 ✨بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُمْ عَدَدُهُ✨ علم خدا به تمام اینها نفوذ دارد و شمارِ همه اینها احصاء کرده است. ✨وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ✨ و عدلش به اینها می‌رسد. گاهی اوقات ما صدنفر میهمان داریم، اولین ظرف غذا را پُر می‌کشیم، آخرین ظرف نصفه می‌ماند، می‌گوییم غذا نمی‌رسد و عدل اینگونه ضایع می‌شود؛ برای اینکه منبع ما محدود است. اگر غذا بی‌نهایت بود که آخری‌را هم مثل اولی می‌دادیم. آیا خدا هم می‌تواند اینگونه باشد⁉️ خداوند عدلش به تمام ذرات می‌رسد. ✨وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ✨ (نه فقط عدل او) که فضل او نیز به همه می‌رسد. 👈 عدل مقدمه فضل است. گاهی شخص دو فرزند دارد و نمی‌تواند بین آنها عدالت را رعایت کند، چه رسد به اینکه بخواهد از روی فضل چیزی به اینها بدهد. آن‌وقت خداوند اینها را در فضل خودش غوطه‌ور کرده است.(غَمَرَ) شما یک‌وقت یک ظرف برداشته و سرِچشمه برده و در آب فرو می‌برید تا لبریز از آب شود، این‌را "غَمر" می‌گویند. خداوند همه چیز را در فضل خودش فرو برده است؛ از اتم‌ها گرفته تا کهکشانها، هیچ چیز از فضل خدا جا نمانده است. /خ۹۱ / بخش‌بیست‌و‌نهم 🌴🌴🌴 توفیر: ✨مَعَ تَقْصِيرِهِمْ عَنْ كُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ✨ تازه این دربرابر تقصیر موجودات است؛ چون موجودات که نمی‌توانند حق خدا را اداء کنند. ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ (زمر:۶۷) "مَا عَبَدْناكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ و ما عرفناک حق معرفتک" (پیامبراکرم صلوات‌الله‌علیه) با وجوداین مطلب، فضل و عدل خداوند مشروط به سپاسگزاری اینها نیست. اگر فرموده است: " لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ " برای اضافه‌هاست. تازه این شکر برای بالابردن ظرفیت است، نه برای محدود بودن نعمتش که اگر شکر نکنیم، نعمتش برما کم شود❗️ 👈 با شکرگزاری ظرفیت ما بالاتر رفته و سعه نفس ما بیشتر می‌شود. خداوند با بندگانش داد و ستد نمی‌کند، که اگر شکر کنی نعمت می‌دهم❗️او یک‌طرفه می‌دهد و می‌بخشد. خدا همه را می‌داند. در دعاهای ماه رجب می‌خوانیم‌که: يَا مَنْ يَمْلِكُ حَوائِجَ السَّائِلِينَ، وَ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ، لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَجَوَابٌ عَتِيدٌ . این مسأله، یعنی بالابردن ظرفیت، چون تا انسان چیزی‌را نخواهد و نیازی‌را احساس نکندکه مسئلت نمی‌کند. وقتی ما احساس کمبود می‌کنیم (درهرموردی)، آنگاه در ما یک ظرفیتی ایجاد می‌شود، دراینصورت جواب او آماده (عَتِيدٌ) است. البته گاهی اوقات دربعضی مکان‌ها اینگونه صحبت کردن‌‌ها سبب می‌شود برخی افراد زخم دلشان تازه شود که ما خیلی از خدا خواستیم و نداده و... بله قبول است، مراتب افراد فرق می‌کند، ما هم دعا می‌کنیم خواسته‌هایشان برآورده شود؛ ولی این از آن اعتراض‌هایی است‌که از بندگان عارف (ولو درحدخودشان معرفت داشته باشند) قبیح است. ابراهیم خلیل‌الله، بهترین بنده خدا روی زمین هشتاد سال دعا کرد و ذره‌ای اعتراض نفرمود❗️حال اگر خدا اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام را به ایشان نداده بود، آیا او نزد خدا شِکوِه می‌کرد⁉️ ابداً
کانال رسمی نهج البلاغه: بعداز همه این فرمایشات در خطبه شریف و بلند ، درپایان امام علیه‌السلام ، با خدا مناجاتی دارند که این مناجات هم فوق‌العاده بوده و از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام به‌شمار می‌آید. ایشان می‌فرمایند: اَللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ اَلْوَصْفِ اَلْجَمِيلِ وَ اَلتَّعْدَادِ اَلْكَثِيرِ إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَيْرُ مَأْمُولٍ وَ إِنْ تُرْجَ فَخَيْرُ مَرْجُوٍّ اَللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيمَا لاَ أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ وَ لاَ أُثْنِي بِهِ عَلَى أَحَدٍ سِوَاكَ وَ لاَ أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ اَلْخَيْبَةِ وَ مَوَاضِعِ اَلرِّيبَةِ وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِي عَنْ مَدَائِحِ اَلْآدَمِيِّينَ وَ اَلثَّنَاءِ عَلَى اَلْمَرْبُوبِينَ اَلْمَخْلُوقِينَ اَللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَى مَنْ أَثْنَى عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِيلاً عَلَى ذَخَائِرِ اَلرَّحْمَةِ وَ كُنُوزِاَلْمَغْفِرَةِ اَللَّهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِيدِ اَلَّذِي‌هُوَ لَكَ وَ لَمْ يَرَ مُسْتَحِقّاً لِهَذِهِ اَلْمَحَامِدِ وَ اَلْمَمَادِحِ غَيْرَكَ وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيْكَ لاَ يَجْبُرُ مَسْكَنَتَهَا إِلاَّ فَضْلُكَ وَ لاَ يَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلاَّ مَنُّكَ وَ جُودُكَ فَهَبْ لَنَا فِي هَذَا اَلْمَقَامِ رِضَاكَ وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ اَلْأَيْدِي إِلَى سِوَاكَ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. 🍃🍃🍃🍃 ✨اَللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ اَلْوَصْفِ اَلْجَمِيلِ بعداز این اوصاف به خداوند عرض می‌کنند: خدایا اگر این همه وصف تورا گفتم برای این است‌که اهلش هستی. اگر جمیل گفتم برای اینکه تو اهل گفتنِ وصف جمیل هستی. (ان‌َّالله الجَمیل و یُحِبّ الجَمال) ✨وَ اَلتَّعْدَادِ اَلْكَثِيرِ اگر این همه شمردم و گفتم برای اینکه تو اهلش هستی‌که شمارش زیاد بگویند و فضل تورا بسیار بگویند. ✨إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَيْرُ مَأْمُولٍ اگرکسی تورا آرزو کند، تو بهترین آرزو شده‌ای. بهترین کسی هستی‌که می‌شود آرزویِ تورا کرد. ✨وَ إِنْ تُرْجَ فَخَيْرُ مَرْجُوٍّ اگرکسی به تو امید بَندد، تو بهترین محلّ امیدی. بهترین کسی‌که می‌شود به او امید ورزید. ✨اَللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيمَا لاَ أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ خدایا تو آنقدر به من گشایش ( نعمت) دادی که اصلاً غیرتو را نمی‌توانم مدح کنم. چون کسی غیراز تو این همه به من نعمت نداده است. ✨وَ لاَ أُثْنِي بِهِ عَلَى أَحَدٍ سِوَاكَ و نمی‌توانم بواسطه آن نعمت‌ها، کسی جز تو را ثنا بگویم. ✨وَ لاَ أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ اَلْخَيْبَةِ وَ مَوَاضِعِ اَلرِّيبَةِ نمی‌توانم این توصیف و مدح خودم‌را متوجه معدن‌های خَيْبَةِ (خالی و پوچ) بکنم. (حق مخلوق است‌که این به او گفته شود) که کریم‌ترین مخلوقات هم معدن خَيْبَةِ هستند، تا چه رسد به مخلوقات بخیل! یعنی تو چنان نعمت دادی‌که من نمی‌توانم وصف و مَدحَم را متوجه افرادی کنم‌که اینها جایگاه و معدن ناامیدی هستند، یا چیزهایی‌ که انسان را سرگردان و دچار تردید می‌کنند. گاهی انسان نمی‌داند درخواستی‌که به فلان‌ شخص داده، جوابی هم دریافت می‌کند یا نه! اینها مواضع رَیبَة هستند. یا ازابتدا انسان را رد می‌کنند (معدن خَیبة) ، یا می‌گویند حالا باید بررسی شود (موضع رَيبة) انسان متوجه نمی‌شود که جوابی دریافت می‌کند یا نه! 👈اینها همه شکر خداست. الحمدلله که من سراغ آنها نرفتم و ثناگوی آنها نشدم. چقدر حیف است‌که خداوند به کسی قریحه شعر بدهد، و او یک قصیده هفتاد بیتی در مدح یک سلطان بسراید! چه خبراست که دوتا سکه بگیرد! قریحه را که به تو داده است؟ چرا بقیه نمی‌توانند از این شعرها بگویند؟ / خ۹۱ / بخش‌سی‌ام( پایانی) 🌴🌴🌴 کانال رسمی نهج البلاغه: ✨وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِي عَنْ مَدَائِحِ اَلْآدَمِيِّينَ الحمدلله‌که خداوند زبان مرا ( منِ علی‌بن‌ابیطالب‌را) به مدح آدمیّین نگوشده است. بعضی از اینها را در تاریخ یا ادبیات بخوانید، نمونه بسیاراست‌که سه صفحه اوصاف یک سلطانی‌را گفته که اصلاً از شدت مستیِ شراب نمی‌فهمدکه او چه می‌گوید!! این جمله امام که خود، امیرکلام هستند باید نوشته شود که خدایا شکر که من ثنای غیر تورا نگفتم. 👈 اینها گفته شد، اما ، درهرحال آن که فخرش است (که فرمودند: الفقرُفَخری) نباید از یادش برود. منِ علی‌بن‌ابیطالب این مدایح‌ را گفتم و مسجدی که جای سوزان انداختن نداشت، همه مبهوت شده بودند که این آقا چه می‌فرمایند، ولی یادم نرود که من در مقابل خدای خودم هیچِ هیچِم! صفرِصفر!
✨اَللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَى مَنْ أَثْنَى عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ خدایا! هرکسی‌که ثنای کسی را می‌گوید، به دنبال پاداشی است‌که بگیرد (قاعده عقلاء است‌که هرکس ثناء کسی را می‌گوید، پاداش یا عطائی دریافت می‌کند) ✨وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِيلاً عَلَى ذَخَائِرِ اَلرَّحْمَةِ من به تو ای خدا، امیددارم‌که راهنمای من باشی به ، یعنی مرا سوق دهی به‌سوی ، و به سوی . ✨اَللَّهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِيدِ اَلَّذِي هُوَ لَكَ خدایا! این حال و مقام من، مقام کسی است‌که تو را تنها کسی می‌داندکه شایسته یگانگی هستی. توحیدی‌که مخصوص توست، و کسی دیگر جز تو ادعای احدیت و واحدیت نمی‌تواند داشته باشد. 👈 آنچه‌که در این خطبه خواندیم، درحقیقت توحید در و توحید بود. 👈 آنچه‌که در این دعا می‌خوانیم، توحید در است.(هردعایی) 👈و توحید در عبادت ثمره و نتیجه توحید در ربوبیت است. ✨وَ لَمْ يَرَ مُسْتَحِقّاً لِهَذِهِ اَلْمَحَامِدِ وَ اَلْمَمَادِحِ غَيْرَكَ و این مقام کسی است‌که جز تو را مستحق این حمدها و مدح‌ها نمی‌داند و نمی‌بیند. جز تو کسی نیست و شایستگی ندارد که اینگونه ثنای او گفته شود. امام در مقابل خداوند اظهار مذلّت می‌فرمایند: ✨وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيْكَ من یک نیازی به تو دارم. تنوین در فاقةٌ، تنوین تفخیم است، یعنی یک نیاز بزرگ ! چنان نیاز بزرگی به تو دارم که 👇 ✨ لاَ يَجْبُرُ مَسْكَنَتَهَا إِلاَّ فَضْلُكَ چنان به تو نیازمندم‌که درماندگی‌ام را جز فضل تو جبران نمی‌کند. ✨وَ لاَ يَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلاَّ مَنُّكَ وَ جُودُكَ جز تو بلند نمی‌کند مرا از این فقر و ناداری، مگراینکه بر من منت گذاری و مرا ببخشایی؛ من‌که استحقاق ندارم، تو باید از باب فقرم به من ببخشی. "نْعَشُ" : بلندکردن و این نتیجه آن مدح است. انسان وقتی مدح خدا را می‌گوید، ظرفیتش بالا می‌رود و احساس خلأ می‌کند. یک ظرف بزرگ دارد که خالی است، چون مدح خدا را گفته است. دراثر گفتن آن مدح و ثنا ظرفیت وجودی گسترده می‌شود و متوجه خلأ می‌شود. این ظرف خالی است، خدایا عنایت بفرما! کسی‌که ظرفش کوچک باشد خدا به او می‌گوید تو که دیگر جایی نداری، چه می‌خواهی؟! / خ۹۱ / بخش‌سی‌ام( پایانی) 🌴🌴🌴 کانال رسمی نهج البلاغه: ✨فَهَبْ لَنَا فِي هَذَا اَلْمَقَامِ رِضَاكَ حال از خدا چه می‌خواهد؟ همین‌که خودش گفته " و رِضوان‌الله‌اکبر" چون او که باشد، همه هست. چرا؟! برای اینکه وقتی خدا از یک مخلوق، یک انسان، یا بنده‌ای راضی باشد، تمام موجودات عالم می‌خواهند به او کنند. چرا می‌گویند در بهشت شاخه درخت پایین می‌آید تا لازم نباشد بهشتی دستش را زیاد بالا ببرد و میوه بچیند؟ برای اینکه خدا از او راضی است‌که به بهشت آورده‌اش؛ آن درخت هم می‌خواهد به او خدمت کند. من و شما هم اگر ببینیم بچه‌ای را پدرو مادرش از او راضی هستند، دوست داریم به او خدمت کنیم، چون می‌گوییم پدر و مادرش از او راضی هستند، خدا هم از او راضی است. و در انتها امام دعای فوق‌العاده‌ای می‌فرمایند: ✨ وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ اَلْأَيْدِي إِلَى سِوَاكَ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ خدایا در این مقام و موقعیتِ دعا، رضای خودت را به ما عطا کن و ما را از اینکه دست به‌سوی غیر تو دراز کنیم، بی‌نیاز کن. یعنی این توحیدِ در عبادت و توحیدِ در مسئلت برای همیشه برای ما بماند. (آمین یا رب‌العالمین) و صلی‌الله علی محمد و آله‌الطاهرین / خ۹۱ / بخش‌سی‌ام (پایانی) 🌴🌴🌴
توفیر: خطبه ۸۸ / بخش اول *🍃أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلاَّ بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ اَلْأُمَمِ إِلاَّ بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلاَءٍ وَ فِي دُونِ مَا اِسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اِسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لاَ كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ وَ لاَ كُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِيرفَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لاَ أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ اَلْفِرَقِ عَلَى اِخْتِلاَفِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا لاَ يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لاَ يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لاَ يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ يَعْمَلُونَ فِي اَلشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي اَلشَّهَوَاتِ اَلْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ اَلْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا مَفْزَعُهُمْ فِي اَلْمُعْضِلاَتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي اَلْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ كَأَنَّ كُلَّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ🍃* در این خطبه موارد متعددی، از جمله اینکه خداوند چگونه جبّاران را از بین برمی‌دارد و مردم چگونه در اثر اختلافات به انحراف کشیده می‌شوند مطرح می‌شود. (اما بعد) بعد از حمد و ثناء همانا خداوند نکوبیده (ازبین نبرده و هلاک نکرده‌است) جباران روزگار را مگر بعد از تمهیل (مهلت دادن) و بعد از دوران آسایش، فراوانی، خوشی و راحتی‌شان. 🔖در اینجا ذکر یک نکته لازم است که هم همیشه به خاطر سپرده شود، و هم درباره‌اش فکر و مطالعه داشته و همچون واکسنی کارگر بوده که ویروس دشواری‌ها را از جان ما بزُداید.👇 درطول تاریخ مردم در دشواری‌های دوره‌ای فراوانی زندگی کرده‌اند. شاید خودِما هم در برخی شرایط با چنین دشواری‌هایی مواجه بوده‌ایم؛ ولی اگرما خودمان و ملت‌مان را با برخی از ملل دیگر در طول قرن بیستم مقایسه کنیم، می‌بینیم باز هم ملت‌هایی بوده‌اند که سختی‌های بسیاری را تحمل کرده‌اند. همچنین درطول تاریخ جبارانی بودند با عمرطولانی و سلطه بسیارگسترده و ظلمی بسیار عجیب و عمیق که تا مرز استخوان مردم رخنه کرده بودند. گاهی با شنیدن و دیدن این‌گونه موارد، انسان به این فکر فرو می‌رود که پس خدا چکار می‌کند⁉️ گاهی خیلی کمتر از این‌ها، مثلاً شخصی همسایه‌اش به او آزارمی‌رساند یا مورد اذیت همسر یا شریک یا همکار و یا هر فرد نابابی قرار گرفته، و به درگاه خدا شِکوه کرده و نتیجه نگرفته است، آن‌وقت از خدا گلایه می‌کند که مثلاً چندین سال است‌که چنین گرفتاری را دارم و هرچه گفتم خدا، جوابی نشنیدم. این مواردِ فردی است‌که مصادیقش زیاد است. گاهی اوقات با موارد اجتماعی آن مواجه هستیم، یا در گذشته بوده است‌که گاهی گرفتار یک جباری بوده‌اند که ده‌ها سال نهایتِ فشار را بر اینها وارد نموده، و هرچه اینها دعا می‌کردند و به خدا پناه می‌بردند؛ اما به ظاهر نتیجه‌ای نمی‌گرفتند، تا بالاخره خداوند او (آن جبار را) را از پای درآورده و دوره آسایش و آرامشی برای آنها پدید آمده است. 👈اما آنچه که در اینجا مهم است دو نکته است: 🔸نکته اول اینکه بالاخره این‌ها از بین می‌روند و دوام و ثبات ابدی و همیشگی یا برای مدت بسیار طولانی ندارند. در طول تاریخ ظالمانی بوده‌اند، با ظلم بسیار گسترده و پشتوانه‌های خیلی قوی، اما به یکباره بساطِشان برچیده شده است (که در جلسه پیش هم اشاره شد) ولی خداوند به آنها مهلت داده است. ❓اینجا سوالی پیش می‌آید که بطورخلاصه پاسخ می‌دهیم، اما لازم است خودتان هم تحلیل کنید و مورد بررسی قرار دهید که در صورت مواجه شدن با این سوال بدانید چگونه باید پاسخ بدهید؛ چراکه گاهی اوقات مردم بر اثر ندانستن پاسخ این اشکال‌ها دینِ خود را از دست می‌دهند و آدم جانش را از دست بدهد بهتر از آن است‌که دینش را از دست بدهد. شما دیده‌اید که بعضی از مردم در یک شرایطی، مثلاً در زلزله‌ای خانه‌خراب می‌شوند، بعد می‌گویند کاش خدا جانم را گرفته بود ولی خانه‌ام خراب نشده بود. خانه بالاخره قابل بازسازی است، و نهایتاً دنیای آدم خراب می‌شود؛ اما کسی‌که دینش از دستش برود ... واقعاً دعای همه ما باید این باشدکه اگر زمانی امر دایر شد بین اینکه دینِ ما از دست برود یا جانِ‌ما گرفته شود، از ته دل بخواهیم که جانِمان گرفته شود و دینِمان محفوظ بماند. / خ۸۸ / بخش اول 🌴🌴🌴 توفیر: مقصود این‌که بعضی از مردم در یک شرایط سختی و فشار که قرار می‌گیرند، شروع به گلایه و شِکوه می‌کنند که ؟ این دسته افراد گمان می‌کنند خدا آنها را مورد هدف قرار داده و دچار مشکل شده‌اند.
: در این مواقع، برای تسکین این افراد و یا حتی خودمان، اگر مشکل در مورد است، باید به تاریخ ارجاع داده شود. مطالعه تاریخ در این زمینه، بسیار مؤثر است که ببینند شرایط بسیارسخت‌تراز آنها هم بوده است. زمانی‌که مردم نمی‌توانستند هیچ تحرکی داشته باشند و به اندک بهانه‌ای آنها را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند، به نحوی‌که ساده‌ترینش کشته‌شدن بود. گاهی بعضی از مردم بیست یا سی‌سال و چه بسا تا آخر عمر زندان‌های مَخوفی را تحمل می‌کردند که اصلاً تصورش برای ما دشوار است. اگر هم مورد است، یعنی شخصی خودش الآن با مشکلی بطور مزمن و طولانی‌مدت مواجه بوده، باید او را به افرادی که مشکل بالاتری داشتند، ارجاع بدهیم. افرادی که مشکلات زندگی‌شان چند برابر است، ولی سالهاتحمل کرده‌اند و خم به ابرو نیاورده‌اند. این افراد کم هم نیستند و همیشه و همه‌جا پیدا می‌شوند؛ حتی در هر خانواده‌ای چند نفری پیدا می‌شوند که از ما مشکلاتشان بیشتر است. فقط باید چشم بازکرد و دید. اگر هم نگاه نکنیم و بی‌توجه باشیم، خودمان ضرر می‌کنیم. یعنی یک زمانی به ما می‌گویند ببین او از تو مشکلاتش بیشتر بود و تحمل کرد و گلایه نداشت و دینش را از دست نداد، آن‌وقت تو چه می‌گویی⁉️ مشکل تو در مقایسه با مشکلات او چیزی نیست. همیشه اینگونه افراد پیدا می‌شوند. اصلاً یکی از دلایل توصیه به دستگیریِ از مستمندان همین است که برویم ببینیم در زندگی چیزی ندارند و قدر داشته‌های خود را بدانیم. در عیادت از بیماران نیز ما آنها را می‌بینیم و قدر سلامتی خود را بیشتر می‌دانیم. با دیدن بیماری که بی‌حرکت در بستر افتاده، خداراشکر می‌کنیم که می‌توانیم حرکت کنیم و به عیادت آن مریض برویم. 👈اما غرض از بیان این توضیحات این است‌که توجه کنیم خداوند در کدامیک از کتب ادیان مختلف آورده‌است که " من دنیا را برای آسایش و راحتی شما خلق کردم" ⁉️ بلکه برعکس همه‌جا فرموده: "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ" دنیا دارِ رنج و تَعَب است. پس هیچوقت به ما قولی داده نشده و سندی ارائه نشده که این زندگی، زندگیِ سراسر لذت و خوشی و کامیابی و آسایش است. آن‌ کسی را هم که می‌بینیم چقدر خوش است، ما گوشه‌ای از عمر او را می‌بینیم. اگر به عقب برگردیم یا صبر کنیم تا آینده، می‌بینیم او هم مشکلاتی داشته یا خواهد داشت. شاید به ندرت پیدا شود کسی در سراسر زندگی‌اش آرامش داشته باشد؛ تازه آن‌هم دارد. مثلاً اینکه آنها انسان‌های قانعی هستند یا بر اثر کار خیری که کرده‌اند، دعای خیری پشت سرشان بوده است؛ وگرنه اگر قرار بود دنیا دارِ آسایش و راحتی باشد، پیشوایان دینی و اولیاء الهی در اولویت بودند که از این آرامش بهره‌مند باشند. خدا اول باید به آنها می‌داد، که ما می‌بینیم نبوده و درست برعکس فرمودند: "أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ" یعنی بلا برای دوستان‌ِ ماست. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم مثل ماهی در آب که بخواهد جایی باشد که در آب نباشد، ما هم شرایطی را بخواهیم که مناسب‌مان نیست. خیلی از ماهیان دریا را اگر در آب‌های شیرین قرار بدهیم، ممکن است تلف شوند یا برعکس. مگر می‌شود در این دنیا آدم بگوید می‌خواهم یک دنیایی داشته باشم که رنج نباشد. چنین چیزی نیست و قرار هم نیست اینطور باشد. اینکه چرا خدا اینگونه عمل می‌کند، به خودش مربوط است،❗️ ما نمی‌توانیم اراده خدا را توضیح دهیم. هیچکس نمی‌تواند❗️ / خ۸۸ / بخش اول 🌴🌴🌴 توفیر: 👈اگر خداوند دست جباران را بازگذاشته است، می‌خواسته هم آنها را کند، هم بقیه را. 👈اگر به آنان می‌دهد، هم برای امتحان آنهاست، هم امتحان بقیه. اینگونه نیست که خداوند بخواهد به ما فشار بیاورد، یا ما را نادیده گرفته، دیگران مشکلات ندارند و ما داریم. اینها تفکرات کودکانه است. نباید در برابر خدا، بچگی کرد. این بچگی به زیان معنوی انسان تمام می‌شود. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند البته همیشه هم اینگونه نیست، گاهی اوقات هم فراوانی و آسایش می‌آید. ✨وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ اَلْأُمَمِ إِلاَّ بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلاَءٍ ✨ خداوند جبران و ترمیم نکرده استخوان شکسته هیچ امتی را، مگر بعد از أزْل(شدت و سختی و بلاء)؛ یعنی بلاهائی بر سرشان آمده که با کمی دقت و مطالعه می‌توان دید و متوجه شد. کشورهایی که اکنون در اوج صنعت و تکنيک و شکوفائی اقتصادی و توسعه اجتماعی هستند، وقتی به گذشته‌شان می‌نگرید می‌بینید چه مسیر پُرتَنشی را طی کرده‌اند. ✨وَ فِي دُونِ مَا اِسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اِسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ✨
در ذیل آن مواردِ رنج و ناراحتی که شما با آن روبرو شدید یا در آینده می‌شوید، (اشاره به سه جنگ سختی که مخاطبین امیرالمؤمنین باآن روبرو شدند که یکی از یکی سخت‌تر و پرتَنش‌تر و پرتَلفات‌تر بود) برای شما اعتبار است (یعنی وسیله‌ای برای عبرت گرفتن است) البته امام می‌فرمایند متأسفانه عبرت‌گیر کم است. ✴️ حتی در حکمت ۲۸۹ هم فرموده‌اند:"مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ" چقدر عبرت‌ها فراوان و عبرت‌گیرها اندک هستند. امام به آیه ۱۷۹ اعراف اشاره می‌فرمایندکه: ✨وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لاَ كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ لاَ كُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِير✨ البته هرکسی‌که عقل دارد، عاقل نیست. هرکسی که گوش دارد، شنوا نیست، و هرکسی که چشم دارد، بینا نیست؛ که قرآن می‌فرماید: 《قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ》 یعنی اینها عقل دارند، ولی با آن فهم نمی‌کنند، عقلشان را برای مسائل پیشِ‌پا افتاده بکار می‌گیرند. دنیا هم همین‌کار را می‌کند؛ مثل اینکه روی تمام گوشی‌های ما بازی آماده است برای اینکه عقل بچه‌ها را به این بازی‌ها بگیرند. کودک ما یک ساعت تمام انرژی‌اش را روی این بازی‌ها یا مسابقاتی که نرم‌افزارش روی گوشی نصب شده می‌گذارد، درحالیکه اگر این فرزند ده دقیقه از این انرژی را برای حل مشکل‌ترین مسائل ریاضی مدرسه صرف می‌نمود، خیلی بهتر بود. ما هم خیلی راحت برای اینکه وقت نداریم صرفِ او کنیم اجازه می‌دهیم به همین بازی‌ها مشغول باشد؛ اما از چه سنی❓متاسفانه از سن منهای ۵سال تا بالاتر. بعد می‌فرمایند: عقل و چشم دارند؛ اما چگونه است که از آن استفاده نمی‌کنند❓ حیوانات هم چشم دارند، اما انتظار نمی‌رود که برای عبرت‌گیری استفاده کنند. حیوان در حد غرائز و حیات حیوانی‌اش از چشم و گوشش استفاده می‌کند. اما ما این ابزارها را در پایین‌تر از آنچه برایش ساخته شده استفاده می‌کنیم؛ یعنی عقل را برای امور پیش‌پا افتاده‌، کلاه‌برداری، حیله‌گری و چشم و گوش را برای شهوترانی استفاده می‌کنیم؛ درحالی‌که اینها کاربُردشان این نیست. فلذا می‌فرماید: (لاَ كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ لاَ كُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِير) هرشنوایی سمیع نیست و هر بینایی بصیر نیست. و این است مشکل اصلیِ ما که بعدها بسیار تاسف خواهیم خورد، وقتی ببینیم کسانی ازاین چشم و گوش و عقلشان چه استفاده‌ها بردند و ما استفاده نکردیم. فرض کنید یک ابزاری را در منزل داشته باشید مثل همین گوشی‌ها و ندانید که با این می‌شود ضبط یا فیلمبرداری کرد و بعد هم بگویید این دیگر کهنه شده و کنار بیاندازید. بعد به شما بگویند این گوشیِ شما کلی امکانات داشت، شما نتوانستید استفاده کنید. آدم چقدرمتأسف و متأثر می‌شود⁉️ ما نیز اینگونه‌ایم، استعدادها سرشار و بعد یک روزی به ما می‌گویند اینها دراختیار تو بوده است، ولی استفاده نکردی؛ چون فکرنمی‌کردی، اصلاً تأمل نداشتی‼️ /خ۸۸/ بخش اول 🌴🌴🌴
توفیر: امام علیه‌السلام اظهار شگفتی می‌کنند و می‌فرمایند: ✨فَيَا عَجَباً! وَ مَا لِيَ لاَ أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ اَلْفِرَقِ عَلَى اِخْتِلاَفِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا✨ شگفتا! چرا من از اختلافات و درگیری‌های عقیدتی مردم متعجب نشوم⁉️ چرا اینها اینگونه‌اند⁉️ خداوند دین را برای رفع اختلاف فرستاده است؛ درحالیکه ما دین را وسیله اختلاف قرار دادیم. قرآن را فرستاده تا چهارتا عالم پیدا بشوند به جان هم بیفتند و تفسیر بنویسند❓ یا برای اینکه اختلاف اندیشه‌ها در آنجا حل شود❓ پیامبر برای چه فرستاده شده است⁉️ امیرالمؤمنین و دیگر اوصیاء الهی برای چه قرار داده شده‌اند⁉️ برای رفع اختلاف یا اختلاف⁉️ هم‌اکنون یک مقدارِ زیاد و درصد بالایی از اخلافاتی که هست بین اندیشمندان ، روشنفکران، متدیّنین و علماء همه بر سر مسائل دینی است. دینی که برای حل و رفع اختلاف آمده، نه اینکه وسیله‌ای برای اختلافات بشود. من به یک آیه استناد می‌کنم، شما به یک آیه دیگر❗️رو‌ دَر روی هم قرار می‌گیریم. ✨لاَ يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ✨ علت این اختلافاتی که من تعجب می‌کنم این است‌که اینها پیگیرِ اخبار و آثار هیچ پیامبری نیستند؛ یعنی دنباله‌روی پیامبران را نمی‌کنند. "قَصّ" : پی‌جوئیِ اثر/ رفتن دنبال کسی. یعنی اگر از روی آثارِ کسی به دنبالش بروید. مثلاً سبزی‌فروش آمده در کوچه تا سبزی بفروشد و از آنجا عبور کرده و رفته است. ما از سبزی‌هایی که هرچندمتر روی زمین ریخته و از او برجای مانده می‌توانیم مسیر او را دنبال و به او برسیم، این را می‌گویند "قَصّ"؛ یعنی دنبال کسی از روی اثرش بگردیم. باید همینطور آثارانبیاء را هم کرد؛ یعنی باید برویم و ببینیم حضرت عیسی علیه‌السلام چه سخنان عالی دارند که در مرحوم مجلسی آورده‌اند که حتی در انجیل هم نیست و مسیحیان از بیشتر آن محرومند. 👈بعضی از علماء ما علاوه بر بررسی کتاب‌های حدیثیِ خودمان، می‌رفتند لابه‌لای کتب دشمنان می‌گشتند تا یک سخن از پیامبر را پیدا کنند. ✨وَ لاَ يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ✨ اقتداء به عمل وصی نمی‌کنند؛ برای همین بینِشان اختلاف می‌شود. ✨وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ✨ اصلاً غیب را قبول ندارند. وقتی با آنها صحبت می‌کنیم، نه معجزه را قبول دارند، نه شِفاء اعجازآمیز بیماران را، آنها فقط چیزی که می‌پذیرند که خودشان ببینند. این‌که نشد ایمان❗️ ✨وَ لاَ يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ يَعْمَلُونَ فِي اَلشُّبُهَاتِ✨ خود را از هیچ عیبی در عفاف نگاه نمی‌دارند؛ یعنی به انواع گناهان آلوده می‌شوند؛ و اگر یک گناهی را نکرده‌اند، پیش نیامده است. ⚠️همه ما در معرض هستیم . اگر در یک جلسه‌ای ما را با احترام دعوت کردند و در آنجا یک گناه مخصوصی برپا بود، ما چکار می‌کنیم⁉️ این خیلی مهم است که از قبل بدانیم و خود را برای چنین مواقعی آماده کنیم. این را هم بدانید هرچیزی که ما خودمان را برایش آماده می‌کنیم، تحملش می‌کنیم و موفق هم هستیم. مثل دانشجویی که خودش را برای جلسه امتحان آماده کرده، هرچقدر سوال سخت باشد، او لذت بیشتری می‌بَرَد و می‌گوید این همان سوالی است‌که بیشتر خواندم. آن دانشجویی که نخوانده از اول تا آخر رنج می‌کشد، آخرش هم معلوم نیست چکار می‌کند. موقعیت‌های مختلف هم همینطور است. ما باید فرض بگیریم که اگر در یک مَسندی قرار گرفتیم، چکار کنیم⁉️ چگونه عمل کنیم⁉️ مثل حجّاجی که به حج مشرّف می‌شوند، از قبل خودشان را آماده می‌کنند. آنجا هوا خیلی گرم است، لباسهای خنک می‌برند، بادبزن و قمقمه آب برمی‌دارند. توصیه‌ها را مرور می‌کنند. اما اگر این‌ آمادگی را از قبل نداشته باشند، اذیت می‌شوند و بر آنها سخت می‌گذرد. امام می‌فرمایند:(لاَ يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ) اینها عفت به خرج ندادند؛ یعنی در برابر گناه خودشان را بیمه و عایق‌بندی نکردند. (يَعْمَلُونَ فِي اَلشُّبُهَاتِ) هر شبهه‌ای پیش بیاید، می‌گویند تو از کجا می‌دانی❓ شاید خوب است، شاید درست است. آنقدر هم قاطع و جدی می‌گویند که آدم به خودش شک می‌کند که نکند من اشتباه می‌کنم. 👬👬یک گروهی به خارج از کشور رفته بودند، برسر اینکه گوشت رستورانها را که نمی‌دانیم چگونه تهیه شده، نمی‌شود همینطوری مصرف کنیم، نمی‌دانیم ذبحش چگونه است، بحث می‌کردند. ناگهان یکی از افراد گروه فتوا داد و گفت مرغ که دیگر اشکال ندارد...🤔🙄 آیا ذبح مرغ و گوسفند فرقی می‌کند❓ /خ۸۸ / بخش دوم 🌴🌴🌴 توفیر: ✨ يَسِيرُونَ فِي اَلشَّهَوَاتِ ✨ در مورد شهوات هم سِیر می‌کنند. که عیبی ندارد و شرایط اقتضاء می‌کند و اگر با حجاب اینجا بیرون بیایی، انگشت‌نما می‌شوی..‌. و خدا حجت را تمام می‌کند.
ما سراغ داریم خانم محجبه‌ای را که بالای برج ایفل را هم با همان چادرمشکی رفته بود. ازآن‌طرف برخی هم در سالن ترانزیت فرودگاه کشف حجاب می‌کنند. فکر می‌کنند اینگونه مورد احترام قرار می‌گیرند. درحالیکه وقتی می‌بینند شخصی تغییر وضعیت دارد، می‌فهمند که او نیست. ✨اَلْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ اَلْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا ✨ معروف برای آنها، آن چیزی است‌که خودشان می‌شناسند، و منکر آن چیزی است که خودشان بد می‌دانند. 👈اینجا یک سوال مهم پیش می‌آید که پاسخش را سخت می‌شود پیدا کرد. در مورد البته کتاب و مقاله فراوان است (خوشبختانه) اما اگر شما بپرسید معروف چیست❓منکر چیست❓ بعضی ممکن است در این قسمت تشکیک کنند که ازاین معروفی که امام فرموده‌اند، منظور چیست❓ قرآن هیچ جا تعریفی از چیزی نداده‌است که فرموده باشد "المعروف فلان" یا "المعروف ما کان فلان" یا مصادیقش را فرموده باشد، یا تعریف منطقی از آن ارائه کرده باشد نیست. اما معروف واقعاً چیست❓یک مقدار این قضیه حساس است. ✴️ در مورد معروف می‌شود پنج دیدگاه داشته باشیم که ممکن است بعضی درست و بعضی نادرست باشد که بطور اجمالی توضیح می‌دهیم:👇👇 معنای اول ⬅️ اینکه بگوییم معروف یعنی آنچه عُرفِ هرجامعه نیک می‌دانند و می‌پسندد. معنای دوم ⬅️ آنچه عُرفِ عُقَلاء بِما هُم عُقَلاء نیک می‌دانند و می‌پسندند. معنای سوم ⬅️ یعنی آنچه متشرّعین بِما هُم متشرّعون نیک می‌دانند و می‌پسندند. معنای چهارم ⬅️ اینکه شرع نیک می‌داند و می‌پسندد(هم شامل واجب است، هم مستحب) معنای پنجم ⬅️ آنچه شرع واجب کرده‌است. 👈اینهایی که گفته شد برای معروف بود و ضدّش برای منکر است که خودتان می‌توانید از توضیح فوق استخراج کنید. 💠 آیه کریمه فرموده: "وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" ( آل‌عمران/ ۱۰۴) دقت بفرمایید دراین آیه سه گزینه برای معروف مطرح شده است: قرآن می‌فرماید (وَلْتَكُنْ) که لامش، لامِ امر است و وجوب معروف را می‌رساند؛ یعنی باشند در میان شما گروهی (يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ) = که اینها به معروف امر کنند. پس متعلَّق واجب امربه معروف است؛ لیکن بحث ما در خودِ معروف است که معروف چه هست❓که من باید امر کنم و این امر کردنِ برای من واجب است. حال بعد از توجه به این سه مورد به سراغ معانی آن می‌رویم‌. از معانی پنجگانه‌ای که در بالا ذکرشد: 👈مورد قطعاً هست؛ یعنی قطعاً و مسلماً واجبات شرعی جزء معروف است که باید به آن امرشود. در این معنا هیچ‌کدام از فقها تشکیک نکرده‌ و نمی‌توانند تشکیک کنند که یک مصداق مسلم و قدر متیَقّن از معنای معروف، واجبات‌دینی است. 👈 مورد ، قطعاً به این صورت کلی‌اش نیست؛ یعنی آنچه عُرف هر جامعه بپسندد. چون می‌گوییم هرجامعه. آیا واجب است ما به آنچه عرف هر جامعه‌ای می‌پسندد عمل کنیم❓آن‌هم هر جامعه‌ای، بطورکلی⁉️ مسلماً این کار واجب نیست. برای اینکه اگر اینگونه باشد و ما در دوران جاهلیت زندگی می‌کردیم، باید درِ خانه‌ها را می‌زدیم ببینیم چه‌کسی دختر دارد و به او می‌گفتیم برو دخترت را زنده به‌گور کن‼️ /خ۸۸/ بخش دوم 🌴🌴🌴 توفیر: یا فرض کنید در بین یک گروه‌هایی که فسادانگیزی و جنایت می‌کنند، مثل قاچاقچیان مواد مخدر قرار می‌گرفتیم، خب توزیع مواد مخدر نزد آنها معروف است و هرچه این‌کار را انجام دهند خوب است. هرچه بیشتر توان داشته باشی و بیشتر توزیع کنی، آنها خوب می‌دانند؛ حال باید اینجا برویم و امر کنیم⁉️ بطور واضح خیر. پس بنابراین کسی نیاید بگوید امربه معروف یعنی شما ببینید در جامعه مردم چگونه می‌پسندند. هیچ دینی به این امر نمی‌کند که باید دنبال این بروید. چون درهر جامعه‌ای یک‌جور می‌پسندند. قرآن هم هیچ‌گاه دستور امربه مُد و آنچه برای مردم عادی شده نمی‌دهد. اگر هم چنین چیزی را به قرآن نسبت دادیم، به خدای متعال افترا بسته‌ایم. 👈 معنای آن بود که آنچه شرع نیک می‌داند و می‌پسندد که گفتیم آنچه شرع نیک می‌داند و می‌پسندد یا واجب است یا مستحب. (واجبش را که اشاره کردیم) آیا می‌شود گفت دستورِ خداست که واجب است بروید امر کنید در انجام مستحبات❓نمی‌شود. اگر می‌خواست خودش امر می‌کرد. خودش مستحب کرده، گفته می‌خواهید انجام بدهید و می‌خواهید انجام ندهید. آن است‌که ترکش جایز باشد. آن است‌که ترکش ممنوع باشد. اینجا تعارض پیش می‌آید که چگونه واجب است بروم و به چیزی که خدا گفته می‌توانی هم ترک کنی، امرکنم⁉️ پس امر به مستحبات نمی‌تواند واجب باشد. نهایتاً بگوییم مستحب است و صِبغه واجب به خودش نمی‌گیرد.
اما معانی دوم و سوم یک مقدار از حساسیت بیشتری برخوردار است. 👈 مورد ، آن بود که عقلاء بماهُم عقلاء می‌گویند این کار خوب است. 🔸عقلاء بما هم‌عقلاء یعنی چه❓ یک فرد عاقل ممکن است مسلمان باشد یا مسیحی باشد یا دین دیگری داشته باشد. یک فرد عاقل ممکن است باسواد باشد یا بی‌سواد باشد یا اندیشه‌ها و گرایش‌های خاص خود را داشته باشد. ما کاری به آنها نداریم. بعنوان یک عاقل از یک نفر سوال می‌کنیم که آیا این‌کار خوب است یا بد است❓ مثلاً ما از عاقلی سوال کنیم که آیا ظلم کار خوبی است یا بد❓می‌گوید بد است. از هر عاقلی هرجای کره زمین سوال کنیم که آیا عدالت‌ ورزیدن کار خوبی است یا بد❓می‌گوید خوب است. این را همه عقلاء در هر دین و مذهبی قبول دارند. با این توضیح آیا امر به آن چیزی که نزد عقلای بماهم عقلاء معروف است، واجب می‌باشد❓اینجا یک مقدار حساسیت وجود دارد. و حساسیت آن در این است‌که آیا ما را قبول داریم یا قبول نداریم❓ 🔸قاعده ملازمه یعنی چه❓آن است‌که می‌گوید: " کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع، و کل‌ما حَکَم بِهِ الشَّرع، حَکَم بِهِ العقل" آیا این قاعده مقبول و قابل تأیید است❓بخصوص قسمت اولش که می‌گوید: کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع❓ اگر عقلای عالَم می‌گویند این کار خوب است، به این معناست‌که شرع هم می‌گوید این کار واجب است❓ چون عقلاء گفته‌اند خوب است و طبق آن حرف اولی که زدیم، پس باید به آن کار امرکرد.(اینجا این پیچ و حساسیت وجوددارد) ظاهراً تا جائیکه اطلاع داریم عموم فقهای ما این ملازمه را به این صورت کلی نپذیرفتند؛ کمتر کسی قبول کرده است که بتوان گفت: (کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع) 👈تازه می‌گوییم عقل، نه عقلاء / خ۸۸ / بخش دوم 🌴🌴🌴 توفیر: اگر هم فرض کنیم عقل و عقلاء یکی باشند، آیا می‌شود گفت هرچه را عقل بپسندد و بگوید و بپذیرد، شرع هم به آن حکم می‌کند❓ گفتن این حرف سخت است. بعنوان مثال و نمونه الآن در معاملات بانکی، سود و بهره بانکی در همه کشورها رواج دارد و مردم هم عقلاء هستند(مردم را که دیوانه نمی‌پنداریم) و با اینها کار می‌کنند و ارتباط دارند. گویی درستی این را بدیهی تلقّی می‌کنند. با این وصف ما باید این را بپذیریم و تأیید کنیم❓ یامثلاً بعضی خوراکی‌ها را خیلی از مردم دنیا عادی و روا تلقی می‌کنند، پس ما باید تأیید کنیم و بگوییم شرع هم همین‌را می‌گوید❓ اصلاً یک مسئله مهم‌تر اینکه اگر قرار بود عقلاء خودشان همه چیز را تأیید کنند، پس ما شرع را برای چه می‌خواستیم❓ باید پیغمبرمی‌فرمودند این شریعت اسلام تا صد یا دویست سال، نهایتاً تا قرن چهارم و بعد از آن دیگر بسپارید به عقلاء. بعد از رنسانس شما هم تابع اروپا بشوید. آنها هم عقلاء بودند دیگر، شما دین را برای چه می‌خواهید❓ آیا می‌شود چنین حرفی را زد❓خیلی سخت است و نمی‌شود گفت و مسلماً این درست نیست. البته عقلاء در بعضی مواقع درست می‌گویند و همان را بیان می‌دارند که خداوند هم می‌خواهد؛ اما پذیرش عمومیت و کلیّت آن سخت است. 👈 مورد هم متشرّعین بودند. اگر بین مردم متشرّع و متدیّن یک کاری یا حرفی رایج باشد و خوب تلقی بشود و آن کار را نیکو بدانند؛ ولی برای آن سند شرعی نداشته باشند، حال آیا چون اینها متدین هستند می‌شود گفت حتماً شرع هم امضاء کرده‌است❓خیر نمی‌شود گفت حتماً امضاء کرده است. بله ممکن است برخی مواردش مورد امضای شرع هم باشد؛ اما آیا فعل متشرع کاشف از امضای شرع است❓چنین حکمی را نمی‌شود داد و سخت است. لذا در مورد و معیار برای معروف این چیزها نیست. حداقل خلاف احتیاط است که ما بخواهیم معروف را از زبان عقلاء بگیریم یا از عمل متشرعین بگیریم. 👈در این مواقع باید کرد. بله نهایتاً ممکن است کسی این حرف را بزند که آن چیزی که عقلاء نیکو می‌دانند، اگر در شرع خلافش را نبینیم، ما می‌گوییم مورد توصیه عقل هم هست. مثل ترک یا انجام بعضی از کارها که در عُرف انجام می‌دهند(مثلاً مواد مخدر که عرف آن را بد می‌داند، حتی اگر ضرر هم نداشته باشد) یا خیلی از کارهایی که مردم انجام می‌دهند ، عقلاء هم آن را انجام می‌دهند، نیکو می‌دانند و شرع هم آن را نهی نکرده، نهایتاً عقل می‌گوید خوب است؛ اما برچسب شرعی نمی‌شود روی آن زد. در مورد متشرعین هم همینطور. بنابراین آن مقدار یقینی و مسلم از امربه معروف و نهی از منکر👈 یعنی و . این است که باید در امربه معروف و نهی از منکرمراقب بود که آنچه امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند اتفاق نیفتد.👇
✨اَلْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا✨ خودشان را معیار معروف قرار می‌دهند. می‌گویند ما رأی گرفتیم و مردم هم موافق بودند. مگر می‌شود رأی گرفت❓ مثلاً برای ساختن اتم می‌شود با مردم مصاحبه کرد یا رأی گرفت❓ حتی اگر فرض کنید ۸۰ میلیون مردم بگویند کار خوبی است، باید این‌کار را کرد❓ مگر به رأی مردم است❓ دین خدا را مگر می‌شود به رأی مردم گذاشت❓ 👈و ما می‌بینیم که گاهی متأسفانه از این کارها می‌شود. اگر همه شیمی‌دانان گفتند می‌شود بمب شیمیایی را تولید کرد و کاری هم ندارد، فقط مردم چشمشان را از دست می‌دهند و کار دیگری نمی‌کند، بایدانجام داد❓ بگوییم چون صدام در شلمچه چنین بمبی را استفاده کرد، ما هم علیه آنها بزنیم. امرشرعی را که نمی‌شود به رأی افراد گذاشت و استفاده کرد. بنابراین باید این موارد محل دقت قرار بگیرد که خدای نخواسته خودمان رأي نگیریم و بگوییم که چون رأیِ مثبت بود، می‌شود معروف و چون رأی منفی بود می‌شود منکر❗️ /خ۸۸ / بخش دوم 🌴🌴🌴 توفیر: ✨مَفْزَعُهُمْ فِي اَلْمُعْضِلاَتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ✨ وقتی یک معضلی(امرپیچیده‌ای) پیدا می‌کنند می‌روند سراغ خودشان. دورهم می‌نشینند و شور می‌کنند و نظر یکدیگر را جویا می‌شوند. 👈رأی و نظر در جایی است که شارع ساکت است؛ در اینصورت به رأی عقلاء مراجعه می‌کنیم. مثلاً نمی‌دانیم طول مدت سربازی یکسال باشد یا دوسال. شرع که در این مورد چیزی نگفته، پس باید به نیاز امنیتی جامعه نگاه کنیم. اینجا باید متخصصین امنیتی بیایند و نظر بدهند. یا اینکه خیابانهای کدام قسمت شهر را یکطرفه کنیم❓ این را هم باید متخصصین حمل و نقل شهری نظر بدهند. اما همه چیز که اینگونه نیست. ✨وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي اَلْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ✨ و تکیه‌گاهشان در امور مهم بر آراء خودشان است. اینها را امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند. معلوم است‌که آن‌زمان چنین حرفهایی بوده است؛ یعنی آنها هم گاهی اوقات چنین کارهایی می‌کردند. ✨كَأَنَّ كُلَّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ ✨ گویا اینها خودشان برای خود امام شده‌اند❗️ ✨قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ✨ و وقتی آراء خودشان را می‌گیرند، دست بسوی دستگیره محکم و اسباب مطمئنی دراز کرده‌اند. یعنی به آراء خودشان اطمینان دارند؛ درحالیکه متاسفانه اینگونه نیست. شما ببینید مجالس قانون‌گذاری دنیا که همه از بین افراد شاخص انتخاب می‌شوند، و بسا متخصصین زیادی در بین‌ِشان هستند، هرچندسال یکبار قانون را عوض می‌کنند. به آن قانونی می‌شود رأی داد که بعد هم بشود تغییرش داد؛ و اگر طبق شرایط جدید تغییرش دادیم اشکالی پیش نیاید. مثلاً ساعتها را امروز جلو می‌آوریم و فردا می‌بریم عقب. اما یک چیزهایی که با دین مردم سروکار داشته و حکم دینی دارد، هیچکس نمی‌تواند آن‌را تغییر بدهد. فقیه هم نمی‌تواند تغییرش بدهد، چه رسد به افراد معمولی. والسلام علیکم ورحمة‌الله و برکاته / خ۸۸ / بخش دوم 🌴🌴🌴