eitaa logo
طوبای عفاف
647 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
503 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
✅برکت علم در تواضع است ۲۹۷ - قال عيسى ابن مريم عليه السلام للحواريين: لى اليكم حاجه اقضوها لى فقالوا: قضيت حاجتك يا روح الله فقام فغسل اقدامهم فقالوا كنا احق بهذا منك فقال: ان احق الناس بالخدمه العالم انما تواضعت هكذا لكيما تتواضعوا بعدى فى الناس كتواضعى لكم ثم قال عيسى عليه السلام: بالتواضع تعمر الحكمه لا بالتكبر و كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل. ترجمه: ۲۹۷ - بن مريم عليه السلام به اصحاب و حواريون خود فرمود: من از شما خواسته اى دارم خواسته ام را برايم برآورده سازيد. گفتند: اى روح الله ! خواسته ات رواست. پس حضرت برخاست و پاهاى آنان را شست ، آنان گفتند: ما به اين كار سزاوارتريم از شما (و ما بايد پاهاى مبارك تو را بشوئيم ) حضرت فرمود: همانا سزاوارترين مردم در خدمتگزار بودن ، شخص است و من در برابر شما اينگونه تواضع نمودم تا شما نيز پس ‍ از من همانند تواضع مرا در ميان مردم داشته باشيد. سپس فرمود: علم و حكمت به وسيله آباد مى شود نه با و همچنين است كه در دشت گياه مى رويد نه در كوه سخت  @dars_akhlaq https://eitaa.com/joinchat/4252696586Ce586060fd5
بزرگان فرمودند: این آیات را بیشتر ببینید. سوره فرقان در جزء نوزدهم قرآن کریم است. فرقان، یعنی تشخیص حق از باطل و این واژه هفت مرتبه در آمده است. ده آیه آخر این سوره (شبیه آیات اول سوره مؤمنون) ویژگی های عباد الرحمن را بر می شمرد. آیه 63: مثال زدنی بندگان آیه 64: اهل شب اند. آیه 65 و 66: ، تضرع برای دوری از آتش دوزخ آیه 67: و پرهیز از اسراف(عدم بهره وری صحیح) و بخل آیه 68: اهل خدای متعال هستند؛ پس اهل خیانت، بی حیایی و قتل نیستند. آیه 72: شهادت ناحق نمی دهند و از لغو و لعب با بزرگواری می گذرند. آیه 73: اهل و تدبر در اند.۸ آیه 74: به و نسل خویش حساس اند. خوبست این دعا را در قنوت نماز صبح بخوانیم و همچنین به لقمه حلال و خواندن دعای 25 اهمیت دهیم. آیه 76: پس با این حساب پاک، جایگاهشان برین خداست و این با صبر قابل کسب اسب. آخرین آیه: البته اگر دعاکردن های شما نبود، از این مواهب الهی هم خبری نبود. سفارش بزرگان به تلاوت مستمر آیات همین است. (۴۰)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
و ثمره های آن یکی از ثمره های است و گویای تجسّم عملی این صفت اساسی و زیباست. در موضوع تواضع به این نکته مهم از امام علیه السلام توجه فرمایید: «تاج و فروتنى را بر سر نهيد و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد و حلقه‌هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد؛ زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد و شما همانند قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد، خدا او را برترى نداد؛ خويشتن را بزرگ مى‌پنداشت و حسادت او را به دشمنى واداشت.» ، خطبه‌۱۹۲ (۷۰) هزار و یک نکته پیرامون حیاوعفاف و ثمره های آن @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• راه وصول به او بسته نیست... حکایت خادم مدرسه قزوینی‌ها با علیه السّلام علامه طهرانی ره می فرمودند: در مدرسۀ قزوینی‌ها خادمی بوده فوق العاده و مهربان، به طوری‌که طلاّب مدرسه همگی کارهای خود را به او رجوع می‌کردند و چون او با آغوش باز استقبال می‌کرد لذا آنها هم از رجوع به او دریغ نمی‌کردند؛ حتّی هنگامی که برای تخلیه و تطهیر می‌رفتند می‌گفتند که آفتابۀ آنها را آن خادم آب کند. و خودشکنی بالجمله شبی یکی از طلاّب که برای وضوء برای برخاست، دید از اطاق خادم نوری پیداست و تمام مدرسه مانند روز روشن است، نزدیک اطاق خادم آمد دید خادم با کسی به نحو سیّدی و مولای، تکلّم می‌کند، چند لحظه‌ای ایستاده به حجره خود رفت. صبح‌گاه نزد خادم آمده و علت داستان را استفسار کرد، خادم انکار نمود؛ دو مرتبه اصرار و در عین حال خصوصیات واقعه را گفت که حتّی نمی‌توان گمان کرد که شما در خواب با خود صحبت می‌کردید، زیرا من تکلّمات هر دوی شما را می‌شنیدم. چون خادم دید از قضیه به طور کامل اطلاع دارد گفت: حال که چنین است من قضیه را با قید چند شرط به شما می‌گویم: از ‌جمله آنکه تا وقتی در این مدرسه هستم شما داستان را برای احدی نقل نکنید، دوّم آنکه هر کاری که تا به حال رجوع می‌کردید از این پس نیز رجوع کنید؛ آن طلبه هم قبول کرد. خادم گفت: آن شخص که با من تکلّم می‌کرد حضرت حجّة ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشّریف بود، هفته‌ای دو شب به این‌جا تشریف می‌آورند. آن طلبه گفت چون این را شنیدم حالم تغییر کرد و عرض کردم: بنابراین شرط اوّل را قبول دارم لکن زیر بار شرط دوّم نمی‌روم. بالجمله آن طلبه دیگر کارهای خود را به آن خادم رجوع ننمود، ولی چون می‌دید طلاّب دیگر رجوع می‌نمایند بسیار متأثّر می‌شد و چون قول هم داده بود نمی‌توانست به آنها داستان را فاش کند؛ تا یک شب خواب بود صدائی شنید که خادم او را نداء می‌کند که ای فلان کس یکی از ابدال و اوتاد حضرت ولیّ عصر فوت کرده من به جای او می‌روم شما اشیاء مرا بفروشید و چند فقره قرض دارم بدهید! من تا هراسان برخاستم و لباس پوشیدم و در حیاط مسجد آمدم که او را ببینم اثری از او نبود، دیدم در اطاق مدرسه باز و خادم نیست، درب مدرسه هم قفل است، بسیار متوحّش شدم! طلاّب را صدا زده و شرح قضیّه را گفتم، با تمام آنها تمام فقرات و زوایای مدرسه را تفحّص کردیم خادم نبود، و از او دیگر به هیچ‌وجه اثری پیدا نشد. مطلع انوار، ج، ۱ص۱۲۵
طوبای عفاف
﷽ ✍ویژگی های شیعیان حضرت #أمیرالمؤمنین علیه السلام و یاوران #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه را در آیا
بازنشر بزرگان فرمودند: این آیات را بیشتر ببینید. سوره فرقان در جزء نوزدهم قرآن کریم است. فرقان، یعنی تشخیص حق از باطل و این واژه هفت مرتبه در آمده است. ده آیه آخر این سوره (شبیه آیات اول سوره مؤمنون) ویژگی های عباد الرحمن را بر می شمرد. آیه 63: مثال زدنی بندگان آیه 64: اهل شب اند. آیه 65 و 66: ، تضرع برای دوری از آتش دوزخ آیه 67: و پرهیز از اسراف(عدم بهره وری صحیح) و بخل آیه 68: اهل خدای متعال هستند؛ پس اهل خیانت، بی حیایی و قتل نیستند. آیه 72: شهادت ناحق نمی دهند و از لغو و لعب با بزرگواری می گذرند. آیه 73: اهل و تدبر در اند.۸ آیه 74: به و نسل خویش حساس اند. خوبست این دعا را در قنوت نماز صبح بخوانیم و همچنین به لقمه حلال و خواندن دعای 25 اهمیت دهیم. آیه 76: پس با این حساب پاک، جایگاهشان برین خداست و این با صبر قابل کسب اسب. آخرین آیه: البته اگر دعاکردن های شما نبود، از این مواهب الهی هم خبری نبود. سفارش بزرگان به تلاوت مستمر آیات همین است. (۴۰)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کس کرد بلند مرتبه می شود... صلى الله عليه و آله: «هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند او را بالا برد، پس او در نظر خودش ناچيز باشد و در چشم مردم بزرگ... مَن تَواضَعَ للّه رَفَعَهُ اللّه، فهُو في نَفسِهِ ضَعيفٌ و في أعيُنِ النّاسِ عَظيمٌ، و مَن تَكبَّرَ وَضَعَهُ اللّه فهُو في أعيُنِ النّاسِ صَغيرٌ و في نَفسِهِ كَبيرٌ؛ حتّى لَهُو أهوَنُ علَيهِم مِن كَلبٍ أو خِنْزيرٍ» كنز العمّال، ح۵۷۳۷ @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• ✍با شناختی که از دکتر جلیلی تا این لحظه دارم، او اخلاق مدار و أهل آداب و خودساخته است و محافظه کار نیست. نخبه است ولی مترف نیست. متعهد با صداقت است و تارک فعل نبوده و نیست. سخنران اهل و است و واژه پرداز به دنبال فریب نیست. مدیر با برنامه در حد وسع خویش است با سعه صدر و بی مطالعه و طرح و وقت تلف کن نیست. اهل است و به او رفعت مقام داده است. سرافرازی در آزمون های در مناصب حساس و اثرگذار، حاکی از دانایی و توانایی اوست. به صندلی قدرت سوار است و نه قدرت بر او؛ و مردی است در امتداد خط و آرمان های ، إن شاءالله اللهم تمم و سلم. @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• راه وصول به او بسته نیست... حکایت خادم مدرسه قزوینی‌ها با علیه السّلام علامه طهرانی ره می فرمودند: در مدرسۀ قزوینی‌ها خادمی بوده فوق العاده و مهربان، به طوری‌که طلاّب مدرسه همگی کارهای خود را به او رجوع می‌کردند و چون او با آغوش باز استقبال می‌کرد لذا آنها هم از رجوع به او دریغ نمی‌کردند؛ حتّی هنگامی که برای تخلیه و تطهیر می‌رفتند می‌گفتند که آفتابۀ آنها را آن خادم آب کند. و خودشکنی بالجمله شبی یکی از طلاّب که برای وضوء برای برخاست، دید از اطاق خادم نوری پیداست و تمام مدرسه مانند روز روشن است، نزدیک اطاق خادم آمد دید خادم با کسی به نحو سیّدی و مولای، تکلّم می‌کند، چند لحظه‌ای ایستاده به حجره خود رفت. صبح‌گاه نزد خادم آمده و علت داستان را استفسار کرد، خادم انکار نمود؛ دو مرتبه اصرار و در عین حال خصوصیات واقعه را گفت که حتّی نمی‌توان گمان کرد که شما در خواب با خود صحبت می‌کردید، زیرا من تکلّمات هر دوی شما را می‌شنیدم. چون خادم دید از قضیه به طور کامل اطلاع دارد گفت: حال که چنین است من قضیه را با قید چند شرط به شما می‌گویم: از ‌جمله آنکه تا وقتی در این مدرسه هستم شما داستان را برای احدی نقل نکنید، دوّم آنکه هر کاری که تا به حال رجوع می‌کردید از این پس نیز رجوع کنید؛ آن طلبه هم قبول کرد. خادم گفت: آن شخص که با من تکلّم می‌کرد حضرت حجّة ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشّریف بود، هفته‌ای دو شب به این‌جا تشریف می‌آورند. آن طلبه گفت چون این را شنیدم حالم تغییر کرد و عرض کردم: بنابراین شرط اوّل را قبول دارم لکن زیر بار شرط دوّم نمی‌روم. بالجمله آن طلبه دیگر کارهای خود را به آن خادم رجوع ننمود، ولی چون می‌دید طلاّب دیگر رجوع می‌نمایند بسیار متأثّر می‌شد و چون قول هم داده بود نمی‌توانست به آنها داستان را فاش کند؛ تا یک شب خواب بود صدائی شنید که خادم او را نداء می‌کند که ای فلان کس یکی از ابدال و اوتاد حضرت ولیّ عصر فوت کرده من به جای او می‌روم شما اشیاء مرا بفروشید و چند فقره قرض دارم بدهید! من تا هراسان برخاستم و لباس پوشیدم و در حیاط مسجد آمدم که او را ببینم اثری از او نبود، دیدم در اطاق مدرسه باز و خادم نیست، درب مدرسه هم قفل است، بسیار متوحّش شدم! طلاّب را صدا زده و شرح قضیّه را گفتم، با تمام آنها تمام فقرات و زوایای مدرسه را تفحّص کردیم خادم نبود، و از او دیگر به هیچ‌وجه اثری پیدا نشد. مطلع انوار، ج، ۱ص۱۲۵
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• راه وصول به او بسته نیست... حکایت خادم مدرسه قزوینی‌ها با علیه السّلام علامه طهرانی ره می فرمودند: در مدرسۀ قزوینی‌ها خادمی بوده فوق العاده و مهربان، به طوری‌که طلاّب مدرسه همگی کارهای خود را به او رجوع می‌کردند و چون او با آغوش باز استقبال می‌کرد لذا آنها هم از رجوع به او دریغ نمی‌کردند؛ حتّی هنگامی که برای تخلیه و تطهیر می‌رفتند می‌گفتند که آفتابۀ آنها را آن خادم آب کند. و خودشکنی بالجمله شبی یکی از طلاّب که برای وضوء برای برخاست، دید از اطاق خادم نوری پیداست و تمام مدرسه مانند روز روشن است، نزدیک اطاق خادم آمد دید خادم با کسی به نحو سیّدی و مولای، تکلّم می‌کند، چند لحظه‌ای ایستاده به حجره خود رفت. صبح‌گاه نزد خادم آمده و علت داستان را استفسار کرد، خادم انکار نمود؛ دو مرتبه اصرار و در عین حال خصوصیات واقعه را گفت که حتّی نمی‌توان گمان کرد که شما در خواب با خود صحبت می‌کردید، زیرا من تکلّمات هر دوی شما را می‌شنیدم. چون خادم دید از قضیه به طور کامل اطلاع دارد گفت: حال که چنین است من قضیه را با قید چند شرط به شما می‌گویم: از ‌جمله آنکه تا وقتی در این مدرسه هستم شما داستان را برای احدی نقل نکنید، دوّم آنکه هر کاری که تا به حال رجوع می‌کردید از این پس نیز رجوع کنید؛ آن طلبه هم قبول کرد. خادم گفت: آن شخص که با من تکلّم می‌کرد حضرت حجّة ابن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشّریف بود، هفته‌ای دو شب به این‌جا تشریف می‌آورند. آن طلبه گفت چون این را شنیدم حالم تغییر کرد و عرض کردم: بنابراین شرط اوّل را قبول دارم لکن زیر بار شرط دوّم نمی‌روم. بالجمله آن طلبه دیگر کارهای خود را به آن خادم رجوع ننمود، ولی چون می‌دید طلاّب دیگر رجوع می‌نمایند بسیار متأثّر می‌شد و چون قول هم داده بود نمی‌توانست به آنها داستان را فاش کند؛ تا یک شب خواب بود صدائی شنید که خادم او را نداء می‌کند که ای فلان کس یکی از ابدال و اوتاد حضرت ولیّ عصر فوت کرده من به جای او می‌روم شما اشیاء مرا بفروشید و چند فقره قرض دارم بدهید! من تا هراسان برخاستم و لباس پوشیدم و در حیاط مسجد آمدم که او را ببینم اثری از او نبود، دیدم در اطاق مدرسه باز و خادم نیست، درب مدرسه هم قفل است، بسیار متوحّش شدم! طلاّب را صدا زده و شرح قضیّه را گفتم، با تمام آنها تمام فقرات و زوایای مدرسه را تفحّص کردیم خادم نبود، و از او دیگر به هیچ‌وجه اثری پیدا نشد. مطلع انوار، ج، ۱ص۱۲۵