eitaa logo
طوبای عفاف
673 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
458 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🇮🇷 بدون مرز 🇮🇷
Veladat Hazrat Abbas.mp3
6.32M
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے امشب شب میلاد علمدار حسین است میلاد علمدار وفادار حسین است گر بود علی محرم اسرار محمد عباس علی محرم اسرار حسین است ولادت با سعادت باب الحوائج حضرت ابوالفضل (ع) مبارک باد @MahdiehTehran @voicekafi با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید http://eitaa.com/joinchat/3927310340C82ed350a09 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz
علیه‌السلام به فرماندار آذربایجان چنین نوشت: 🍃 کار تو ( فرمانداری ) برای تو وسیله نان و آب نیست بلکه امانتی است در گردنت. 📖 نهج البلاغه، ج۱، ص۳۶۶، نامه 5. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 https://eitaa.com/joinchat/4252696586Ce586060fd5
1_991164282.mp3
686.5K
شکوه های حضرت أمیرالمومنین علیه السلام از نامردی مردمان زمانه در بیان صلی الله علیه و آله علیه السلام علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/4252696586Ce586060fd5 https://chat.whatsapp.com/Cf6mXNx35WSCf0SdIKuiit
✅... اخلاق زیبا و زیباترین «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ🍃 ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ🍃 وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ🍃 وَ إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» سوره قلم: ۴-۱ نون. به قلم و به آنچه مى‌نويسند سوگند. كه تو به خاطر (لطف و) نعمت پروردگار ديوانه نيستى. و همانا براى تو پاداش بى‌پايان است. و حقّاً كه تو بر اخلاق بزرگى استوارى. در ميان صفات و ويژگى‌هاى پيامبر، قرآن بر اخلاق آن حضرت تكيه كرده و آن را «خلق عظيم» خوانده است. به همين مناسبت، سخنان برخى از پيشوايان دينى در اين زمينه را از كتاب ميزان الحكمه، باب خلق نقل و ترجمه مى‌كنيم. عليه السلام فرمود: «رب عزيز اذله خلقه و ذليل اعزه خلقه» چه بسيارند عزيزانى كه به خاطر بداخلاقى ذليل مى‌شوند و ذليلانى كه به خاطر حُسن خلق عزيز مى‌شوند. عليه السلام فرمود: «حسن الخلق رأس كل بر» خوش اخلاقى سرآمد هر كار نيك است. صلى الله عليه و آله فرمود: «انما تفسير حسن الخلق ان اصاب الدنيا يرضى و ان لم يصبه لم يسخط» حسن خلق به اين است كه اگر كامياب شدى راضى باشى و اگر نشدى عصبانى نشوى. حضرت عليه السلام فرمود: «ان العبد المسلم يبلغ بحسن خلقه درجة الصائم القائم» انسان در اثر حسن خلق به درجه نمازگزاران روزه دار مى‌رسد. عليه السلام فرمود: ده چيز است: يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غيرت، شجاعت، جوانمردى. عليه السلام فرمود: «من مكارم الاخلاق، ان تصل من قطعك و تعطى من حرمك و تعفوا من ظلمك» از مكارم اخلاق آن است كه هر كس با تو قطع رابطه كرد، تو با او رابطه برقرار كنى و اگر تو را محروم كرد، تو به او عطا كنى و اگر به تو ظلم نمود، او را عفو نمايى. عليه السلام فرمود: «الخلق الحسن يميت الخطيئة كما تميت الشمس الخبيث» سبب نابودى گناهان است همانگونه كه خورشيد خباثت ها را مى‌ميراند. همچنين فرمود: «حسن الخلق يثبت المودة» اخلاق نيكو علاقه‌ها را محكم و استوار مى‌كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «خصلتان لا يجتمعان فى المؤمن، البخل و سوء الخلق» در افراد باايمان بخل و بداخلاقى جمع نمى‌شود. به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفته شد: فلان زن، اهل عبادت ولى بداخلاق است و همسايه‌اش را با زبان مى‌رنجاند. حضرت فرمود: «لا خير فيها هى من اهل النار» او اهل دوزخ است. در روايات آمده است، هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سعدبن معاذ را دفن كرد. فرمود: به خاطر بداخلاقى او در منزل، فشار قبرى بر او وارد شد. @toubaefaf
علیه السلام ✅ نکته هایی از آیه ۲۹ سوره «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً» سوره ، آیه۲۹ و كسانى كه با او هستند، بر كفّار، سخت و در ميان خودشان مهربانند. آنان را پيوسته در ركوع و سجود مى‌بينى كه فضل و رضوان را از خدا مى‌جويند، نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمايان است. اين‌ است وصف ايشان در تورات و وصف آنان در انجيل، مانند زراعتى است كه جوانه را از زمين خارج كرده، پس آن را نيرو داده تا سخت شود و بر ساقه‌ى خود بايستد، آن گونه كه كشاورزان را به شگفتى و شادى وامى‌دارد. تا خداوند به واسطه مؤمنان كفّار را به خشم آورد، ولى خداوند به كسانى از كفّار كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند، وعده آمرزش و پاداشى بزرگ داده است. نکته ها «ركع» جمع «راكع» به معناى ركوع كننده و «سجد» جمع «ساجد» به معناى سجده كننده است. اين دو كلمه براى كسانى به كار مى‌رود كه بسيار اهل سجده و ركوع و نماز باشند و بر آن مداومت كنند. «سوق» به معناى ساق پا و ساقه گياه، «شطأ» به معناى جوانه گياه، «آزر» به معناى تقويت و كمك و «فَاسْتَغْلَظَ» از غلظت به معناى سفت و محكم شدن مى‌باشد. در آغاز سوره، صلى الله عليه و آله مورد خطاب بود: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ» و در پايان سوره نيز محور آن، صلی الله علیه وآله وسلم است. در اين آيه، شيوه‌ى ارتباطات يك مؤمن ترسيم شده است: رابطه با بيگانگان: «أَشِدَّاءُ» شدت و سختى، با خودى‌ها: «رُحَماءُ» محبت و مهربانى. با خداوند: «رُكَّعاً سُجَّداً» عبوديت و بندگى. با خود: «يَبْتَغُونَ» تلاش و كوشش و اميد به فضل خدا. تشبيه به مزرعه كشاورزى نیز قابل دقت است زيرا: الف. كشت، از درون زمين است، عقيده نيز از درون انسان است. ب. كشت، در محيط مناسب رشد مى‌كند، جامعه اسلامى هم نياز به زمينه‌هاى مناسب دارد. ج. كشت، داراى رشد طبيعى و تدريجى و اصيل و ثابت است، رشد امت اسلامى نيز مراحل و ثبوت و اصالت دارد. در نوشتن صلح‌نامه حديبيّه، همين كه عليه السلام نوشتند: ، نماينده كفّار اصرار كرد كه اين كلمه بايد حذف شود، عليه السلام از حذف لقبِ «رسول اللّه» ناراحت بود ولى خداوند به جاى آن در متن قرآن فرمود: » ياران پيامبر، در جستجوى دنيا و آخرتند، «فضل» به نعمت‌ها و امكانات مادى و «رضوان» به نعمت‌ها و امور معنوى گفته مى‌شود. شايد هم مقصود اين باشد كه براى كار خود ارزشى قائل نيستند، بلكه به فضل او دل‌بسته‌اند نه به اعمال خود. اين آيه، هم به نشانه‌هاى ظاهرى مؤمن اشاره كرده كه خضوع و خشوع در گفتار و رفتار است، «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و هم به استوارى و ريشه‌دار بودن عقيده در دل و جان مؤمن كه همواره در حال رشد و گسترش است. كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ‌ ... در انجيل متى‌ مى‌خوانيم: بار ديگر مثلى براى ايشان زد و گفت: ملكوت آسمان مثل دانه خردلى است كه شخصى گرفته در مزرعه خويش بكارد. هر چند دانه خردل از ساير دانه‌ها كوچكتر است، ولى چون نمو كند، بزرگ‌ترين بقول (سبزيجات) و درختى مى‌شود چنان كه مرغان هوا در شاخه‌هايش آشيانه مى‌گيرند. (انجيل متى‌، باب ۱۳، شماره ۳۲-۳۱) عليه السلام در بيان آيه‌ «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»، فرمودند: مراد آثار شب زنده‌دارى است. «هو السهر فى الصلاة» (من لايحضر، ج۱، ص۲۲۹) است؛ در خط سياسى‌ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» و در اخلاق اجتماعى، «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» و در بعد معنوى‌ «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» است. تفسیر نور، استاد قرائتی، ج۹، ص۱۵۰ @toubaefaf https://eitaa.com/joinchat/4252696586Ce586060fd5
✅ هدف از بيان تاريخ، عبرت و پندگيرى «قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‌ كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ» سوره آل عمران، آیه۱۳ به يقين در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مى‌كردند و گروه ديگر كه كافر بودند (در راه شيطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‌ديدند (واين عاملى براى ترس آنان مى‌شد) و خداوند هر كس را بخواهد به يارى خود تأييد مى‌كند. همانا در اين امر براى اهل بينش، پند وعبرت است. نکته ها اين آيه مربوط به است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر يكديگر قرار گرفتند. در اين نبرد تعداد مسلمانان سيصد وسيزده نفر بود كه هفتاد وهفت نفر آنها از مهاجران و دويست وسى وشش نفر از انصار بودند. پرچمدار مهاجران عليه السلام و پرچمدار انصار سعدبن عباده بود. مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشير داشتند، ولى لشكر كفر بيش از هزار رزمنده و صد اسب‌سوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بيست ودو شهيد- چهارده نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار- بر دشمن كافر كه هفتاد كشته و هفتاد اسير داده بود، پيروز شدند. جنگ بدر با پيش بينى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال كفّار به تلافى مصادره‌ى اموال مسلمانان مهاجر از مكّه بود كه به جنگ و برخورد نظامى انجاميد. «فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا» سؤال: در اين آيه مى‌خوانيم كه كفّار، مسلمانان را دو برابر ديدند؛ «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ» در حالى كه در آيه‌ى ۴۴ سوره انفال مى‌خوانيم: مسلمانان در چشم كفّار كم جلوه كردند؛ «يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ» چگونه چنين چيزى ممكن است؟ پاسخ: ممكن است چنين گفته شود: در آغاز جنگ، مسلمانان را كم ديدند تا جرأت هجوم پيدا كنند و از كفّار مكّه كمك نخواهند، ولى در هنگام جنگ، آنان را زياد ديدند و خود را باختند. بنابراين كم ديدن و زياد ديدن در دو مرحله و دو زمان بود، لذا تناقضى وجود ندارد. (تفسیر صافی) پیام ها ۱- هدف جنگ بايد براى خدا و دين خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ۲- رزمندگان مسلمان داراى يك هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ۳- آنجا كه خدا بخواهد ديدها، برداشت‌ها و افكار عوض مى‌شود. با همين چشم همين جمعيّت را دو برابر مى‌بيند. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ» ۴- يكى از امدادهاى غيبى، ايجاد رُعب در دل دشمنان است. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ ... وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ» ۵- جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب و تنها امكانات مادّى، عامل پيروزى نيست. «يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ» ۶- گرچه خداوند هر كس را بخواهد يارى مى‌كند؛ «مَنْ يَشاءُ» ولى شرط يارى آن است كه مردم در مقام يارى دين او بپاخيزند. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در جاى ديگر نيز مى‌فرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» (سوره محمد صلی الله علیه و آله، ۷) ۷- هدف از بيان تاريخ بايد عبرت و پندگيرى باشد. «لعبرة» ۸- گرچه حوادث براى همه مايه‌ى پند و عبرت است؛ «كانَ لَكُمْ آيَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانه‌ها، بصيرت وبينش مى‌خواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ» ۹- كسانى كه از جنگ بدر درس نگيرند، صاحب بصيرت نيستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ» تفسير نور(ده جلدى)، ج۱، ص: ۴۷۶ @toubaefaf
جمعیّت زیادی دور حضرت علیه السّلام حلقه زده بودند... 🌱مرد اوّل پرسید: ! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام در پاسخ فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدّاد. 🌱مرد دوّم؛ ! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوّم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان جا که ایستاده بود نشست. 🌱در همین حال سوّمین نفر وارد شد، علم بهتر است یا ثروت؟! حضرت علیه السّلام در پاسخش فرمودند: علم بهتر است، زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمندان دشمنان بسیار! 🌱نفر چهارم؛ ! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود، ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی، بر آن افزوده می‌شود. 🌱نوبت پنجمین نفر بود... علم بهتر است یا ثروت؟! مولا علیه السّلام در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. 🌱نفر ششم؛ ! علم بهتر است یا ثروت؟! عليه السّلام نگاهی به جمعیّت کردند و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، امّا ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. 💢نگاه متعجّب مردم گاهی به حضرت علیه السّلام و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد... 🌱در همین هنگام نفر هفتم وارد شد و پرسید، ! علم بهتر است یا ثروت؟! مولی علیه‌السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، امّا علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. 🌱در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که حضرت در پاسخش فرمودند: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. 💥همه از پاسخ‌های امام شگفت زده شده بودند که نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: 🌱یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه‌السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ‌دل می‌کند، امّا علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود. 🌱نفر دهم: آقا علیه السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبّر دارند، تا آنجا که گاه ادّعای خدایی می‌کنند، امّا صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرد. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیّت برخاستند. ⚡️هنگامی که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای حضرت را شنیدند که می‌فرمودند: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.» 📚کشکول بحرانی، ج ۱، ص ۲۷، به نقل از امام علی بن ابی طالب(ع)، ص۱۲٤ «الحمداللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة و الائمّة المعصومین علیهم السّلام.» @toubaefaf
عملكرد انسان در بينش او تأثير دارد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» سوره انفال، ۲۹ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هايتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است. نکته ها وسيله و معيار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله: الف: و اولياى الهى؛ چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله را فاروق ناميدند. (تفسير فرقان) ويا در حديث مى‌خوانيم: «مَن فارق عليّاً فقد فارق اللّه» (ملحقات احقاق‌الحقّ، ج 4، ص 26) هر كس عليه السلام را رها كند، را رها كرده است. ب: آسمانى؛ كه با عرضه امور به آن مى‌توان حقّ را از باطل تشخيص داد. ج: ، زيرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‌هاى همراه با بى‌تقوايى، مانع درك حقايق است. د: و خرد؛ كه بدون آن نمى‌توان حتّى به سراغ وحى رفت. و قدرت تشخيص حقّ از باطل، حكمت و بينشى خدادادى است كه به اهل داده مى‌شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نيست. به گفته‌ى فخررازى، «تكفير سيّئات»، پرده‌پوشى در دنيا و «مغفرت»، رهايى از قهر خدا در آخرت است و به نوشته‌ى تفسير نمونه، «تكفير»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشايش نسبت به عذاب دوزخ است. كسانى كه تقوا داشته و تمايلات نفسانى را كنار بگذارند، قوّه‌ى تشخيص حقّ به آنها عطا مى‌شود. چنانكه در آيه‌ى ديگرى مى‌خوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» (سوره بقره، ۲۸۲) از خدا پروا كنيد، خداوند شما را آگاه مى‌كند و به يادتان مى‌آورد. گويا روح همچون آينه‌اى است كه تقوا غبار را از آن مى‌زدايد و نور حقّ در آن منعكس مى‌شود، چنانكه عليه السلام تقوا را دارو و درمان دل‌ها، نور و بينايى كوردلى‌ها و شفا و وسيله‌ى اصلاح قلب، تطهير جان، امنيّت ترس‌هاى درونى و روشن‌شدن تاريكى‌ها مى‌داند، فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم و بصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم و صلاح فساد صدوركم و طهور دنس انفسكم و جلاء عشا ابصاركم و أمن فزع جأشكم و ضياء سواد ظلمتكم...(نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹) و بر عكس، حرص‌ها و طمع‌ها سبب لغزش خردها مى‌شود، حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» (نهج‌البلاغه، حكمت ۲۱۹) بيشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‌ها مى‌باشد. حقيقت سرايى است آراسته‌ هوا و هوس گرد بر خاسته‌ نبينى كه هر جا كه برخاست گرد نبيند نظر، گرچه بيناست مرد پیام ها ۱. اگر تقوا داشته باشيم، در آزمايش مال و فرزند، خداوند ما را كمك مى‌كند كه چگونه برخورد كنيم. أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ۲. عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژه‌اى به او مى‌دهد. «فرقان» نكره آمده است تا نشان دهد كه بصيرت خاصّى مراد است) ۳. تقوا، هم عامل شناخت صحيح، «فرقان» هم مايه‌ى آبرو و حيثيّت اجتماعى، «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ» و هم سبب مغفرت اخروى است. «يَغْفِرْ لَكُمْ» ۴. اعطاى بصيرت ويژه به پرهيزكاران و بخشايش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ... وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ‌ تفسير نور، ج۳، ص۳۰۶ @toubaefaf
عملكرد انسان در بينش او تأثير دارد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» سوره انفال، ۲۹ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هايتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است. نکته ها وسيله و معيار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله: الف: و اولياى الهى؛ چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله را فاروق ناميدند. (تفسير فرقان) ويا در حديث مى‌خوانيم: «مَن فارق عليّاً فقد فارق اللّه» (ملحقات احقاق‌الحقّ، ج 4، ص 26) هر كس عليه السلام را رها كند، را رها كرده است. ب: آسمانى؛ كه با عرضه امور به آن مى‌توان حقّ را از باطل تشخيص داد. ج: ، زيرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‌هاى همراه با بى‌تقوايى، مانع درك حقايق است. د: و خرد؛ كه بدون آن نمى‌توان حتّى به سراغ وحى رفت. و قدرت تشخيص حقّ از باطل، حكمت و بينشى خدادادى است كه به اهل داده مى‌شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نيست. به گفته‌ى فخررازى، «تكفير سيّئات»، پرده‌پوشى در دنيا و «مغفرت»، رهايى از قهر خدا در آخرت است و به نوشته‌ى تفسير نمونه، «تكفير»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشايش نسبت به عذاب دوزخ است. كسانى كه تقوا داشته و تمايلات نفسانى را كنار بگذارند، قوّه‌ى تشخيص حقّ به آنها عطا مى‌شود. چنانكه در آيه‌ى ديگرى مى‌خوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» (سوره بقره، ۲۸۲) از خدا پروا كنيد، خداوند شما را آگاه مى‌كند و به يادتان مى‌آورد. گويا روح همچون آينه‌اى است كه تقوا غبار را از آن مى‌زدايد و نور حقّ در آن منعكس مى‌شود، چنانكه عليه السلام تقوا را دارو و درمان دل‌ها، نور و بينايى كوردلى‌ها و شفا و وسيله‌ى اصلاح قلب، تطهير جان، امنيّت ترس‌هاى درونى و روشن‌شدن تاريكى‌ها مى‌داند، فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم و بصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم و صلاح فساد صدوركم و طهور دنس انفسكم و جلاء عشا ابصاركم و أمن فزع جأشكم و ضياء سواد ظلمتكم...(نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۸) و بر عكس، حرص‌ها و طمع‌ها سبب لغزش خردها مى‌شود، حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» (نهج‌البلاغه، حكمت ۲۱۹) بيشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‌ها مى‌باشد. حقيقت سرايى است آراسته‌ هوا و هوس گرد بر خاسته‌ نبينى كه هر جا كه برخاست گرد نبيند نظر، گرچه بيناست مرد پیام ها ۱. اگر تقوا داشته باشيم، در آزمايش مال و فرزند، خداوند ما را كمك مى‌كند كه چگونه برخورد كنيم. أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ۲. عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژه‌اى به او مى‌دهد. «فرقان» نكره آمده است تا نشان دهد كه بصيرت خاصّى مراد است) ۳. تقوا، هم عامل شناخت صحيح، «فرقان» هم مايه‌ى آبرو و حيثيّت اجتماعى، «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ» و هم سبب مغفرت اخروى است. «يَغْفِرْ لَكُمْ» ۴. اعطاى بصيرت ويژه به پرهيزكاران و بخشايش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ... وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ‌ تفسير نور، ج۳، ص۳۰۶ @toubaefaf
✅ هدف اصلی از خلقت و راز به خوشبختی رسیدن هر فردی در است و حیا و عفاف مسیر رسیدن. «باید به گوش خانم ها برسد... که مسأله و از مسائل اساسی و از ارکان است. فکر نکنید کراهت یا استحباب دارد؛ از ارکان است. یعنی اگر شما خانم ها بخواهید در مسیر موفق باشید باید این مسأله را به طور جدی رعایت کنید. به هر اندازه در این زمینه سستی کردید، معطل هستید. از حکمت های علیه السلام است...» از بیانات عالم عارف مرحوم آیةالله محمد شجاعی(آرامگاه ایشان: حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، حجره شهید مفتح ره) (۱۰۵) هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
جمعیّت زیادی دور حضرت علیه السّلام حلقه زده بودند... 🌱مرد اوّل پرسید: ! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام در پاسخ فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدّاد. 🌱مرد دوّم؛ ! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوّم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان جا که ایستاده بود نشست. 🌱در همین حال سوّمین نفر وارد شد، علم بهتر است یا ثروت؟! حضرت علیه السّلام در پاسخش فرمودند: علم بهتر است، زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمندان دشمنان بسیار! 🌱نفر چهارم؛ ! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه السّلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود، ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی، بر آن افزوده می‌شود. 🌱نوبت پنجمین نفر بود... علم بهتر است یا ثروت؟! مولا علیه السّلام در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. 🌱نفر ششم؛ ! علم بهتر است یا ثروت؟! عليه السّلام نگاهی به جمعیّت کردند و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، امّا ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. 💢نگاه متعجّب مردم گاهی به حضرت علیه السّلام و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد... 🌱در همین هنگام نفر هفتم وارد شد و پرسید، ! علم بهتر است یا ثروت؟! مولی علیه‌السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، امّا علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. 🌱در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که حضرت در پاسخش فرمودند: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. 💥همه از پاسخ‌های امام شگفت زده شده بودند که نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: 🌱یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟! علیه‌السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ‌دل می‌کند، امّا علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود. 🌱نفر دهم: آقا علیه السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبّر دارند، تا آنجا که گاه ادّعای خدایی می‌کنند، امّا صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرد. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیّت برخاستند. ⚡️هنگامی که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای حضرت را شنیدند که می‌فرمودند: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.» 📚کشکول بحرانی، ج ۱، ص ۲۷، به نقل از امام علی بن ابی طالب(ع)، ص۱۲٤ «الحمداللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة و الائمّة المعصومین علیهم السّلام.» @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ‌» سوره بقره، ۲۷ (فاسقان) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مى‌شكنند و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مى‌نمايند و در زمين فساد مى‌كنند، قطعاً آنان زيان‌كارانند. نکته ها پيمان‌هاى الهى كه در اين آيه مطرح گرديده، متعدّد است: خداوند از انبيا پيمان گرفته تا آيات الهى را به مردم بگويند. ( «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ» سوره احزاب، ۷)، و از اهل كتاب تعهّد گرفته تا كتمان حقايق نكنند و به‌ بشارت‌هاى تورات و انجيل كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است عمل كنند. («وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» سوره آل‌عمران، 187) و از عامّه مردم نيز عهد گرفته، به فرمان الهى عمل كرده و راه شيطان را رها كنند. («وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ» اعراف، 172) در واجب است، حتّى نسبت به كفّار و عهدشكن، فاقد دين كامل معرّفى شده، هرچند كه اهل نماز باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا دين لمن لا عهد له» (بحار، ج 72، ص 198) آن كس‌كه پايبند تعهّدات خود نيست، از دين كامل ندارد. خداوند در اين آيه فرمان داده تا با گروه‌هايى پيوند و رابطه داشته باشيم: «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» در روايات آن گروه‌ها چنين معرّفى شده‌اند: رهبران آسمانى، دانشمندان، خويشاوندان، مؤمنان، همسايگان و اساتيد. و هركس رابطه‌ى خود را با اين افراد قطع كند، خود خسارت مى‌بيند. زيرا جلو رشد و تكاملى را كه در سايه اين ارتباطات مى‌توانسته داشته باشد، گرفته است. وفاى به عهد، كمالى است كه خداوند خود را به آن ستوده است؛ «وَ مَنْ أَوْفى‌ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» (سوره توبه، 111) كيست كه بهتر از خدا به پيمانش وفا كند؟. وفاى به عهد حتّى نسبت به مشركان لازم است؛ «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‌ مُدَّتِهِمْ» (سوره توبه، 4) تا پايان مدّت قرارداد به پيمانى كه با مشركان بسته‌ايد وفادار باشيد. همچنين در آيه 25 سوره رعد پيمان‌شكنان لعنت شده‌اند. عهد دو گونه است: عهدو پيمانى كه مردم با يكديگر مى‌بندند و بايد به آن وفادار باشند. و عهد وپيمانى كه خداوند براى رهبرى يك جامعه، بر عهده‌ى پيامبر يا امام قرار مى‌دهد كه‌اين عهد مقام الهى است. «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (سوره بقره، 124) بخشى از پيمان‌هاى الهى كه اين آيه بر آن تأكيد مى‌كند، همان پيمان‌هاى فطرى است كه خداوند در نهاد همه افراد بشر قرار داده است. چنانكه عليه السلام فلسفه‌ى نبوّت را شكوفا كردن پيمان فطرى مى‌داند. «و واتر اليهم انبيائه ليستأدوهم ميثاق فطرته» (نهج‌البلاغه، خطبه 1) پیام ها 1- پيمان‌شكنى، شيوه‌ى فاسقان است. «الْفاسِقِينَ. الَّذِينَ يَنْقُضُونَ» (فعل مضارع، نشانه دوام و استمرار است.) 2- به پيمان فاسقان، اعتماد نكنيد. كسى‌كه پيمان خداوند را نقض مى‌كند، به عهد و پيمان ديگران وفادار نخواهد بود. «يَنْقُضُونَ، يَقْطَعُونَ» 3- انسان در برابر خداوند مسئول است، چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و ميثاق بسته كه به احكام دين عمل كند. «عَهْدَ اللَّهِ» 4- اسلام با انزوا مخالف است. «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» 5- عهدشكن به خود ضربه مى‌زند، نه خداوند. «أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ» تفسیرنور، ج۱، ذیل همین آیه @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌» سوره بقره، ۴۲ و حقّ را با باطل نپوشانيد و حقيقت را با اين‌كه مى‌دانيد، كتمان نكنيد. نکته ها كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است. امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، حقّ را مى‌پوشانند و شناخت صحيح را از مردم مى‌گيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفته‌اند و اين بزرگترين ظلم است. عليه السلام مى‌فرمايد: «اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مى‌شوند و آن را ترك مى‌كنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى‌شود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده شود كه زمينه‌ى تسلّط شيطان بر هوادارانش فراهم شود. ( برگرفته از نهج‌البلاغه، خطبه ۵۰) پیام ها ۱. نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آن را تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازيم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ، لا تكتموا الحق» ۲. وجدان و فطرت، بهترين گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیرنور، ج۱، ذیل همین آیه ﴿اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ https://zil.ink/toubaefaf
﷽ ✅در قرآن حکیم، بارها به حكومت نهايى صالحان تصريح شده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» سوره نور، 55 خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد، و قطعاً دينى را كه خداوند براى آنان پسنديده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنيّت را جايگزين كند، تا (تنها) مرا بپرستند و چيزى را براى من شريك نگيرند، و هر كس بعد از اين، كفر ورزد پس آنان همان فاسقانند. نکته ها در روايات بسيارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام مى‌خوانيم: مصداق كامل اين آيه، حكومت جهانى عليه السلام است. (تفسير نورالثقلين) كه خداوند وعده داده است در آن روز اهل ايمان بر جهان حكومت كنند. در قرآن، بارها به حكومت نهايى صالحان تصريح شده است، از جمله: سه مرتبه فرمود: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (سوره های توبه، 33؛ فتح، 28 و صفّ، 9) اسلام بر همه‌ى اديان پيروز خواهد شد. در جاى ديگرى فرمود: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (سوره انبياء، 105) بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد. و در جاى ديگر مى‌خوانيم: «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‌» (سوره طه، 132) يا «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (سوره اعراف، 128) مراد از جانشينى مؤمنان، يا جانشينى از خداست در زمين و يا جايگزينى از اقوام پيشين. «قُرطبى» در تفسير خود، درباره‌ى پيروزى كامل اسلام چند حديث نقل مى‌كند و مى‌گويد: در زمين خانه‌اى نخواهد بود مگر آن كه اسلام در آن خانه وارد خواهد شد. صلى الله عليه و آله در آخرين حج خود در مسير برگشت از مكّه (روز هيجدهم ذى‌الحجه) در خم به فرمان خداوند، عليه السلام را جانشين خود قرار داد، آيه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دين كامل براى شما پسنديدم؛ «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» (سوره مائده، 3) در اين آيه نيز وعده‌ى خداوند پيروزى آن دينى است كه پسنديده است؛ «دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‌ لَهُمْ» بنابراين اسلامى كه جهان را خواهد گرفت، است. تفسیرنور، ج6، ذیل همین آیه نک: تفسیر نمونه، ج14، ص527 @toubaefaf
(سوره ۳۳، آیه ۳۳) «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» كلمه‌ى‌ «إِنَّما» نشانه‌ى اين است كه آيه‌ى شريفه درباره‌ى يك موهبت استثنايى در مورد اهل‌بيت عليهم السلام سخن مى‌گويد. مراد از «يُرِيدُ»، اراده‌ى تكوينى است، زيرا اراده‌ى تشريعى خداوند، پاكى همه‌ى مردم است نه تنها اهل بيت پيامبر اكرم عليهم السلام. مراد از «رجس» هر گونه ناپاكى ظاهرى و باطنى است. (تفسير برهان) مراد از «أَهْلَ الْبَيْتِ» همه‌ى خاندان پيامبر نيست، بلكه برخى افراد آن است كه نام آنان در روايات شيعه و سنّى آمده است. اين گروه عبارتند از: علىّ و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام. سؤال: دليل اين انحصار چيست؟ و چرا اين بخش از آيه درباره‌ى زنان پيامبر يا تمام خاندان آن حضرت نيست؟ پاسخ: 1. رواياتى از خود همسران پيامبر حتّى از عايشه و امّ سلمه نقل شده كه آنان از رسول‌خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند: آيا ما هم جزء اهل بيت هستيم؟ پيامبر فرمود: خير. 2. در روايات متعدّدى مى‌خوانيم: پيامبر عبايى بر سر اين پنج نفر كشيد (كه يكى از آنان خود حضرت بود) و فرمود: اين‌ها اهل بيت من هستند و اجازه‌ى ورود ديگران را نداد. 3. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى اين كه اختصاص اهل بيت را به پنج نفر ثابت كند، مدّت شش ماه (و به گفته‌ى بعضى روايات هشت يا نه ماه) به هنگام نماز صبح از كنار خانه‌ى فاطمه عليها السلام مى‌گذشت و مى‌فرمود: «الصلاة يا اهل البيت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» در كتاب احقاق الحق بيش از هفتاد حديث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آيه‌ شريفه به پنج نفر ذكر شده و در كتاب شواهد التنزيل كه از كتب معروف اهل سنّت است بيش از يكصد و سى روايت در همين زمينه آمده است. (تفاسير نورالثقلين و نمونه) به هر حال اين آيه شامل زنان پيامبر نمى‌شود زيرا: آنها گاهى مرتكب گناه مى‌شدند. در سوره‌ى تحريم مى‌خوانيم: پيامبر رازى را به بعضى از همسرانش فرمودند و او امانت دارى نكرد و به ديگرى گفت. قرآن اين عمل را گناه ناميده، فرمود: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما» (سوره تحريم، ۴) عايشه كه همسر پيامبر بود، جنگ جمل را عليه عليه السلام به راه انداخت و سپس پشيمان شد، با آنكه در اين جنگ عدّه بسيارى از مسلمانان كشته شدند؟ چند سؤال‌ 1. آيا «يُطَهِّرَكُمْ» به معناى آن نيست كه اهل بيت عليهم السلام آلودگى داشته‌اند و خداوند آنان را تطهير كرده است؟ پاسخ: شرط تطهير آلودگى نيست، زيرا قرآن درباره‌ى حوريان بهشتى كلمه «مطهرة» را به كار برده در حالى كه هيچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت ديگر «يُطَهِّرَكُمْ» به معناى پاك نگه‌داشتن است نه پاك كردن از آلودگى قبلى. 2. اگر اهل‌بيت تنها پنج نفرند، چرا اين آيه در ميان جملاتى قرار گرفته كه مربوط به زنان پيامبر است؟ پاسخ: الف: جمله‌ى‌ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ‌ ... به صورت جداگانه نازل شده ولى هنگام جمع آورى قرآن در اين جا قرار گرفته است. ب: به گفته‌ى تفسير مجمع البيان، رسم فصيحان و شاعران و اديبان عرب اين بوده كه در لابلاى مطالب معمولى حرف جديد و مهمّى مطرح مى‌كنند تا تأثيرش بيشتر باشد. چنانكه در ميان اخبار صدا و سيما، اگر گوينده يك مرتبه بگويد: به خبرى كه هم اكنون به دستم رسيد توجّه فرماييد، اين گونه سخن گفتن يك شوك روانى و تبليغاتى ايجاد مى‌كند. نظير اين آيه را در آيه‌ سوّم سوره‌ مائده خوانديم كه مطلب مربوط به و و و تمام نعمت و يأس كفّار و رضاى الهى، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و اين گونه جا سازى‌ها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهى زنان هنگام خروج از خانه زيور آلات خود را در لابلاى پنبه‌هاى متّكا قرار مى‌دهند. با اين كه طلا و پنبه رابطه‌اى ندارند ولى براى محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان اين كار انجام مى‌گيرد. ج: در ميان سفارش هايى كه به زنان پيامبر مى‌كند، يك مرتبه مى‌فرمايد: خدا اراده‌ى مخصوص بر عصمت اهل بيت دارد، يعنى اى زنان پيامبر! شما در خانه‌اى هستيد كه معصومين عليهم السلام هستند و حتماً بايد تقوا را بيشتر مراعات كنيد. د: در مورد اهل‌بيت ضمير جمع مذكر به كار رفته كه نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پيامبر كه در آنها از ضمير جمع مؤنث استفاده شده است. «بُيُوتِكُنَ‌، أَقِمْنَ‌- عَنْكُمُ‌، يُطَهِّرَكُمْ» گرچه اين آيه خطاب به زنان پيامبر است ولى قطعاً مراد همه‌ى زنان مسلمان هستند كه بايد به اين دستورها عمل كنند. تفسیر نور، ج۷، ذیل آیه ۳۳ سوره احزاب (۳۹۵)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
﷽ 🍃همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست... آیه ای که امروز خواندیم👇 «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ» سوره حاقه، ۱۲ تا آن را وسيله تذكّرى براى شما قرار دهيم و گوشى كه شنواست آن را ضبط كند.  صلى الله علیه و آله به حضرت علیهماالسلام فرمود: من مأمورم که به تو تعلیم بدهم و به تو نزدیک باشم و از تو دور نگردم و حق توست که آنچه به تو تعلیم می‌دهم را فراگیرى؛ سپس این آیه نازل گردید. (تفاسیر طبرى و ابن ابى حاتم و واحدى و ثعلبى از تفاسیر اهل تسنن) صلی الله علیه وآله فرمود: «اللهم اجعله اذن علىّ» یعنى خدایا آن گوشى که باید این حقایق را در خود جمع نماید، گوش قرار بده و  علیه‌السلام فرمود: از آن به بعد هیچ موضوعى را فراموش نمى کردم و هیچ حقایقى از آنچه پیامبر به من تعلیم می‌داد از یاد نمى بردم. (تفاسیر تبیان و مجمع البیان از شیعه و کشف الاسرار از اهل تسنن) در تفسیرنور، جلد ۱۰ ذیل همین آیه آمده است: زمخشرى، فخررازى، مراغى، قرطبى، از مفسّران اهل سنّت و شيخ طبرسى، ابوالفتوح رازى و علامه طباطبايى از مفسّران شيعه، رواياتى را نقل كرده‌اند كه بر اساس آن، «أُذُنٌ واعِيَةٌ» به عليه السلام تطبيق شده است. و مفرد بودن كلمه‌ «أُذُنٌ» تأييد همين نكته است كه آن كه تمام حقايق را حفظ كرده يك گوش بيشتر نبوده است. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص ۴۴۴ نیز در ذیل همین آیه روایاتی از مفسران شیعه و اهل تسنن آورده که مقصود از «أُذُنٌ واعِيَةٌ» حضرت علیه السلام است. همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست کور آن چشم که نبیند رخ زیبای تو را @toubaefaf