eitaa logo
طوبای عفاف
879 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
452 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🇮🇷 بدون مرز 🇮🇷
Veladat Hazrat Abbas.mp3
6.32M
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے امشب شب میلاد علمدار حسین است میلاد علمدار وفادار حسین است گر بود علی محرم اسرار محمد عباس علی محرم اسرار حسین است ولادت با سعادت باب الحوائج حضرت ابوالفضل (ع) مبارک باد @MahdiehTehran @voicekafi با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید http://eitaa.com/joinchat/3927310340C82ed350a09 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz
با کاروان (۹) ...شمر عصر پنجشنبه نهم محـرم، بـا فرمـان جدیـد عبیـداالله بـه کـربلا رسـید و نـزد عمرسعد رفت. ابن زیاد به شمر گفت: اگر عمرسعد جنگ با حسین علیه السلام را نپذیرفت، تو، امیـر و فرمانده لشکر باش. شمر برابر لشکر امام آمد و به عباس، جعفر و عثمان، فرزندان حضرت علیهم السلام گفـت: شـما در امانید، اما آنان نپذیرفتند که علیه السلام را تنها بگذارند. روز حضرت عباس علیه السلام پیش آمد و عرض کرد: برادر جان، لشکر دشمن به سـوي تـو مـی آینـد. علیه السلام فرمود: برادر، از ایشان بپرس چه پیش آمده و چه می خواهند؟ علیه السلام بـا بیـست سـوار ازجمله زهیربن قَین و حبیب بن مظاهِر نزد لشکر ابن سعد آمد و به آنان گفت: چه پیش آمـده و چـه می خواهید؟ آنان گفتند: از امیر دستور رسیده که به شما پیشنهاد کنیم به حکم او تن دهید، و الّـا بـا شما جنگ کنیم. علیه السلام نزد علیه السلام رفت و سخن آن لشکر را به عرض آن حـضرت رساند. علیه السلام فرمود: پیش آنان برگرد و اگر بتوانی تا فردا از ایـشان مهلـت بگیـر تـا اینکـه امشب براي پروردگار خود نماز گزاریم و دعا کنیم و از او طلب آمرزش نماییم؛ زیرا خدا خـودش میداند که من و تلاوت و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم. از علیه السلام نقل شده است هنگام غروب روز نهم محرم(شب عاشـورا)، پـدرم یـاران خـود را جمع کرد و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «اما بعد، من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سـراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود ندیده ام؛ خدایتان از جانـب مـن پـاداش نیکـو دهد. بدانید که من می دانم فردا سرنوشت ما با این دشمنان چه خواهد شد.» نک: قصه کربلا، ص۲۳۸ @toubaefaf
❁﷽❁ غبطه شهیدان عالم به مقام حضرت أباالفضل علیه السلام علیه السلام فرمودند: «خداوند را رحمت کند، حقاً که را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای برادرش کرد تا اینکه دست های مبارکش قطع شد. خداوند عزوجل در عوض دست های عباس‏ علیه السّلام دو بال‏ به وی عطا کرد تا با آنها در بهشت با ملائکه پرواز کند همچنانی که این نعمت را به جعفر بن ابی طالب نیز عطا فرمود. برای عبّاس در نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی‏ است ‏که در روز قیامت همه‏ بر آن غبطه می خورند. ‌قال الامام السجاد علیه السلام: رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ الْعَبَّاسَ‏ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» امالی شیخ صدوق(ره) ،ص۴۶۳ @toubaefaf
✅ پرچم برافراشته فرهنگ در کاروان علیه السلام(۱) «زمانی که کاروان در مدینه به راه افتاد، امام دستور می‌دهد مردان دور شوند، و ام‌کلثوم، رویشان پوشیده و با کمک علیه السلام به محمل سوار می‌شوند. (موسوعه کلمات امام حسین علیه‌السلام، ص ۲۹۷-۲۹۸) و در کتب تاریخی آمده است: «وقتی که سلام الله علیها قصد پیاده شدن از کجاوه برای اتراق درکربلا داشته‌اند، محارم ایشان یعنی حضرت أباالفضل و علی اکبر علیهماالسلام ایشان را همراهی و از محمل پیاده کرده اند. و در علیه السلام دستور دادند به خاطر خیمه و حضور بانوان، خندق دور خیمه‌ ها حفر کنند که مبادا دشمن از آن طرف حمله کند و حتی ریسمان‌های خیام را به هم گره زدندکه دشمن نتواند نفوذکند. (ارشاد، ج2، ص 95-93) و علیه السلام در نگران وضعیت سلام الله علیها در اسارت بوده و گریه کرده اند. (فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، ص ۸۶۲) (۲۵۹)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•❁⊱• اشاره ای به بعضی فضائل ارزشمند حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام ✅ علم امام سجاد علیه السلام فرمودند: «اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ زقَّ العِلمَ زَقّاً» «به درستی که علیهماالسلام دانش را از سرچشمه چشیده است، آن‌هم چه چشیدنی!» بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ١٣٧ ✅بصیرت نافذ امام صادق علیه السلام فرمودند: «انَ عَمُّنا العَبَّاسُ نافِذَ البَصیرَه» «عموی ما عباس بصیرت و بینشی ژرف داشته است» اعیان الشیعه، ج ٧، ص ۴٣٠ بی‌شک علیه السلام را می‌بایست شاهکار بینش و بصیرت دانست، چنانچه در فتنه‌ها، به‌راحتی حق را از باطل تشخیص داده و با تمام همت عالی خود، عزم بر احقاق حق داشته‌اند. امام صادق علیه‌السلام در زیارت نامه آن حضرت می‌فرمایند: «گواهی می‌دهم که تو لحظه‌ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه راه و روش تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده است» کامل الزیارات، ص ٧٨۶ ✅شجاعت و وفاداری علیه السلام مظهر شجاعت و وفاداری است، ایشان از نوجوانی در جنگ صفین نشان دادند که پورِحیدر کرارند؛ اما اوج این شجاعت و شهامت در حماسه کربلا بود، به‌گونه‌ای که علیه السلام با دیدن بدن غرقه به خون برادر فرمودند: «چشم‌هایی که تا دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت!» معالی‌السبطین، ج ١، ص ۴۴٣ ✅ولایت پذیری از مدینه تا مکه و کربلا همه توجه او به ساحت مقدس امام زمانش بود و این مشهود همه عالم است. ﴿اَلّلهُمَّـ ؏عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج﴾ ┄┅┅┅┅❁✨❁┅┅┅┅┄ ༺طوبای عفاف༻ https://zil.ink/toubaefaf
✅ پرچم برافراشته فرهنگ در کاروان علیه السلام(۱) «زمانی که کاروان در مدینه به راه افتاد، امام دستور می‌دهد مردان دور شوند، و ام‌کلثوم، رویشان پوشیده و با کمک علیه السلام به محمل سوار می‌شوند. (موسوعه کلمات امام حسین علیه‌السلام، ص ۲۹۷-۲۹۸) و در کتب تاریخی آمده است: «وقتی که سلام الله علیها قصد پیاده شدن از کجاوه برای اتراق درکربلا داشته‌اند، محارم ایشان یعنی حضرت أباالفضل و علی اکبر علیهماالسلام ایشان را همراهی و از محمل پیاده کرده اند. و در علیه السلام دستور دادند به خاطر خیمه و حضور بانوان، خندق دور خیمه‌ ها حفر کنند که مبادا دشمن از آن طرف حمله کند و حتی ریسمان‌های خیام را به هم گره زدندکه دشمن نتواند نفوذکند. (ارشاد، ج2، ص 95-93) و علیه السلام در نگران وضعیت سلام الله علیها در اسارت بوده و گریه کرده اند. (فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، ص ۸۶۲) بازنشر پیام (۲۵۹)هزار و یک نکته پیرامون @toubaefaf
با کاروان (۱۰) ...شمر عصر پنجشنبه نهم محـرم، بـا فرمـان جدیـد عبیـداالله بـه کـربلا رسـید و نـزد عمرسعد رفت. ابن زیاد به شمر گفت: اگر عمرسعد جنگ با حسین علیه السلام را نپذیرفت، تو، امیـر و فرمانده لشکر باش. شمر برابر لشکر امام آمد و به عباس، جعفر و عثمان، فرزندان حضرت علیهم السلام گفـت: شـما در امانید، اما آنان نپذیرفتند که علیه السلام را تنها بگذارند. روز حضرت عباس علیه السلام پیش آمد و عرض کرد: برادر جان، لشکر دشمن به سـوي تـو مـی آینـد. علیه السلام فرمود: برادر، از ایشان بپرس چه پیش آمده و چه می خواهند؟ علیه السلام بـا بیـست سـوار ازجمله زهیربن قَین و حبیب بن مظاهِر نزد لشکر ابن سعد آمد و به آنان گفت: چه پیش آمـده و چـه می خواهید؟ آنان گفتند: از امیر دستور رسیده که به شما پیشنهاد کنیم به حکم او تن دهید، و الّـا بـا شما جنگ کنیم. علیه السلام نزد علیه السلام رفت و سخن آن لشکر را به عرض آن حـضرت رساند. علیه السلام فرمود: پیش آنان برگرد و اگر بتوانی تا فردا از ایـشان مهلـت بگیـر تـا اینکـه امشب براي پروردگار خود نماز گزاریم و دعا کنیم و از او طلب آمرزش نماییم؛ زیرا خدا خـودش میداند که من و تلاوت و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم. از علیه السلام نقل شده است هنگام غروب روز نهم محرم(شب عاشـورا)، پـدرم یـاران خـود را جمع کرد و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «اما بعد، من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سـراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود ندیده ام؛ خدایتان از جانـب مـن پـاداش نیکـو دهد. بدانید که من می دانم فردا سرنوشت ما با این دشمنان چه خواهد شد.» نک: قصه کربلا، ص۲۳۸ @toubaefaf