eitaa logo
طوبای عفاف
647 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
503 فایل
قرآن، زندگی، اندیشه ارتباط با مدیر @mfathi135
مشاهده در ایتا
دانلود
با کاروان علیه‌السلام(۲۱) حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها یکی دیگر از پیام رسان های ویژه کربلا و در پناه حضرت علیه السلام بود و تجلی نور که در کوفه فرمود: «از جمله چیزهایی که بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شد، پیمان گرفتن بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام بود ولی مردم حق او را غصب کردند و او را به ناحق به شهادت رساندند... اى كوفيان! اى حيله گران و ...! ما خاندانى هستيم كه خداوند ما را مبتلاى شما ساخت و شما را مورد آزمون ما قرار داد، ولى امتحان ما را نيكو قرار داد (ما از عهده اين آزمون به خوبى برآمديم)... شما ما را تكذيب كرديد و در حق ما ناسپاسى روا داشتيد، كشتن ما را حلال دانستيد و اموال ما را به غارت برديد، گويا ما مسلمان نيستيم». متن کامل خطبه: احتجاج شیخ طبرسى ره، ص 104 - 108 همچنين رجوع كنيد به: ملهوف (لهوف)، ص 194 - 197 و بحارالانوار، ج 45، ص 110 - 111 ✍مراد از حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها: ظاهراً اين فاطمه، همان فاطمه بنت الحسين است كه همسر حسن مثنّى (فرزند امام حسن عليه السلام) بوده است و تعبير به «كَما قَتَلْتُمْ جَدَّنا بِالاَْمْسِ» در خطبه وى كه مراد از آن اميرمؤمنان عليه السلام است، نيز شاهد اين سخن است؛ اما تعبير به «فاطمه صغرى» شايد نشانگر آن باشد كه امام حسين عليه السلام دختر ديگرى به نام فاطمه داشته، كه از او بزرگتر بوده است. برگرفته از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، ص 565 @toubaefaf
امام سجاد علیه‌السلام: «مَا رَأَیْتُ مَصِیبَةً أَشَدَّ عَلَى قَلْبِی مِنْ کَرْبَلَاءَ وَ مَذَلَّةِ السَّبْیِ وَ أَهْلِ بَیْتِی هرگز مصیبتی سخت‌تر از کربلا و ناگواری اسارت و رنج اهل بیتم ندیدم.» الخصال، ج ۱، ص ۲۸۰ سالگرد شهادت جانکاه بزرگ پاسدار نهضت سرخ حسینی حضرت علیه السلام تسلیت باد.
همراه با کاروان علیه السلام(۲۷) شدت دشمنی بنی امیه با کاروان اسرای کربلا علیه السلام در مورد رفتار دشمن نسبت به ايشان چنين مي‌فرمايد: «من را بر شتري لاغر و عريان و لنگ، سوار كردند (كه ناهموار راه مي‎رفت) درحالي كه سرِ علیه السلام بر نيزه و خاندان ما پشت سر من، سوار بر شتراني لاغر و استخواني مي‎آمدند و بچه‎هاي كوچك و بزرگ پشت سرِ ما و نيزه‎ها گرداگرد ما بود. اگر اشکي از چشم يکي از ما جاري مي‌شد، با به سرش مي‌زدند، تا آنکه وارد شديم آن‌گاه امام سجاد اضافه کرد: حتي اذا دخلنا الدمشق صاح صائح: يا اهل‌الشام هولاء سبايا اهل‌البيت الملعون» بنا به نقل ابن‌اعثم و خوارزمي، مأموران عُبَيْدالله‌بن‌زياد، حرم صلی الله علیه وآله را از تا شام بر محمل‌هاي بي پرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آن‌‌گونه که اسيران كافر ترک و ديلم را مي‌بردند. 📚سيدبن‌طاووس، الاقبال بالاعمال‌الحسنة،‌ ج3،‌ ص89. 📚ابن‌اعثم، الفتوح، ج5، ص127؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص56_ 55. @ahlebait110
﷽ همراه با کاروان علیه السلام (۲۸) کاروان أهلبیت علیهم السلام پس از خارج شدن از کوفه، حدود بیست منزل از حصاصه (از نواحی کوفه)، تکریت و مشهدالنقطه گذشتند تا به دمشق رسیدند. در مسیر کوفه تا به دمشق، بعضی از کودکان کاروان بر اثر سختی راه اسارت به شهادت رسیدند، مانند: حضرت محسن_بن_الحسین علیهماالسلام که در نزدیکی حلب صاحب بارگاه و زیارتگاه است و آنجا مقام رأس الحسین علیه السلام نیز هست. هر کدام از آن منازل، شرحی دارد و حکایاتی که در کتاب قصه کربلا به آن منازل و بعضی حکایات و کرامات سر مبارک امام حسین علیه‌السلام و کاروان أهلبیت علیهم السلام اشاره کرده است. و أهلبیت علیهم السلام در تاریخ اول صفر سال ۶۱ه.ق به دروازه شام رسیدند و چند روزی در دمشق ماندند. آنجا بود که علیه السلام و سلام الله علیها با خطب خویش، ارکان فرهنگ شوم سقیفه و ثمره اش بنی امیه را متزلزل ساختند و مردم زمانه بلکه همه عالم در همه دوران ها را به عظمت قیام علیه‌السلام و پیروزی عجیب بر شمشیرظلم و کینه یزیدیان، آگاه ساختند. نک: قصه کربلا، منازل کوفه تا شام @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۲) در مدت زمانى كه عليهم السلام را در خرابه شام سكونت دادند آنان روز از گرما و شب از سرما آسوده نبودند. روزى عليه السلام از آنجا بيرون آمد تا هوايى تازه كند كه «منهال بن عمر» آن حضرت را ديد و عرض كرد: «كَيْفَ أَمْسَيْتَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ اى پسر چگونه شب را سپرى كردى؟. فرمود: «أَمْسَيْنا كَمِثْلِ بَني إِسْرائِيلَ في آلِ فِرْعَونَ يُذَّبِّحُونَ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَهُم»؛ (روزگار ما همانند بنى اسرائيل در چنگال فرعونيان است كه پسران آنها را مى كشتند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند). آنگاه افزود: «عرب بر مردم عجم مباهات مى كند كه صلى الله عليه وآله از آنهاست و قريش بر سائر عرب فخر مى كند كه صلى الله عليه وآله از قبيله آنهاست، ولى ما پيامبر را از دم تيغ گذراندند و گروهى را نيز آواره ساختند؛ «إِنّا للهِِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». منهال مى گويد: امام عليه السلام با من مشغول سخن گفتن بود كه زنى از خرابه به سوى او آمد و فرمود: «إِلى أَيْنَ يا نِعْمَ الْخَلَفُ»؛ (اى بهترين بازمانده اهل بيت، به كجا مى روى؟) حضرت نيز از من جدا شد و به سرعت به سوى آن زن رفت. من پرسيدم اين زن كه بود؟ گفتند عمّه او حضرت عليها السلام بود». لهوف، ۳۲۲ و مقتل الحسين مقرّم، ص۳۶۰ و عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، ص۶۱۴ @toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام(۳۵) باز بودن راه هدایت الهی و توبه نقل شده است هنگامی که علیهم السلام در شام بودند پیرمردی به نزدیک کاروان علیه‌السلام آمد و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و کشور را از مردان شما راحت کرد و یزید را بر شما پیروز ساخت.» حضرت علیه السلام به او فرمود: «پیرمرد! قرآن خوانده‌ای؟» گفت: آری.   فرمود: آیا این آیه را می‌دانی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودَﺓ فی القربی» ( ) بگو جز خویشاوندان از شما مزدی نمی‌خواهم.» گفت: «آری، خوانده‌ام.» امام فرمود: «ای پیرمرد! ما همان هستیم.» آیا این آیه را خوانده‌ای که: «و آت ذا القربی حقه؟ حق خویشاوندان را ادا کن.» گفت: خوانده‌ام.   فرمود: «ما همان هستیم.» آیا این آیه را خوانده‌ای: «واعلموا انما غنمتم من شیء فان للّه خمسه و للرسول و لذی القربی» بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید، خمس آن مال خدا و پیامبر و ذی‌القربی است.» گفت: آری. حضرت فرمود: «پیرمرد! آن ماییم.» آیا این آیه را خوانده‌ای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» ( ) خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.» پیرمرد گفت: خوانده‌ام. حضرت فرمود: «ما همان اهل‌بیتی هستیم که خداوند آیۀ پاکی ( ) را مخصوص ما ساخته است.» راوی گوید: آن مرد ساکت ماند و از حرفی که زده بود پشیمان شد و گفت: «به خدا آیا شما همان‌هایید؟» علیه السلام فرمود: «به خدا بی‌تردید ما همان‌هاییم. به حق جدمان صلی الله علیه و آله ما همان‌هاییم.» آن مرد گریست. عمامه‌اش را از سر افکند، سر به‌سوی آسمان گرفت و گفت: «خدایا من از دشمنانِ خاندان پیامبر، از جن و انس به درگاهت بیزاری می‌جویم. آنگاه گفت: آیا برای من راه توبه باز است؟» فرمود: «آری، اگر توبه کنی خدا می‌پذیرد و با مایی. گفت: توبه کردم.» این خبر به یزید رسید، دستور داد او را کشتند. لهوف، ص ۲۱۱، مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶۱ @toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام(۳۶) نقل شده در یکی از مجالسی که یزید در حضور اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) و سرهای مقدس شهدا، تشکیل داده بود به دستور او، ماموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از  علیه‌السّلام و پدر بزرگوارش بپردازد. خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از  و علیهمالسّلام به بدی یاد کرد و تا می‌توانست در مدح و ستایش از معاویه و یزید مبالغه کرد. علیه‌السّلام از یزید خواست به منبر رود و خطبه‌ای بخواند، اما یزید اجازه نداد. امام فرمود: «ای یزید اجازه بده تا بر این چوب‌ها بالا بروم و سخنانی بر زبان آورم که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در این‌جا نشسته‌اند، پاداش و ثواب ببرند.» یزید نپذیرفت. ولی مردم گفتند: «ای امیرمؤمنان اجازه بده تا بالای منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم». سرانجام با اصرار زیاد مردم اجازه داد تا امام علیه‌السّلام به ایراد سخن بپردازد. بعد از سخنان خطیبی که از امامان بدگویی کرد، امام علیه‌السّلام برخاست و با صدای بلند خطاب به آن مرد گفت: «وای بر تو‌ ای سخنگو؛ خشنودی آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کردی و آتش جهنم را بر خود خریدی.»  سپس علیه‌السّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «أيُّهَا النّاسُ، اُعطينا سِتّاً و فُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطينَا العِلمَ وَ الحِلمَ، وَالسَّماحَةَ وَ الفَصاحَةَ وَ الشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ. و فُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلى اللَّه عليه وآله و مِنَّا الصِّدّيقُ و مِنَّا الطَّيّارُ و مِنَّا أسَدُاللَّهِ و أسَدُ الرَّسولِ و مِنّا سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ البَتولُ و مِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ و سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَنی و مَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي و نَسَبي، أنَا ابنُ مَكَّةَ و مِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا... «ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافته‌ایم. دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در دل‌های مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است:  صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ماست. صدیق و راستگوی این امت، علیه‌السّلام از ماست. جعفر طیار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ماست. سرور زنان عالم،  بتول سلام‌الله‌علیها از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند. پس هر کس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و برای کسانی که مرا نمی‌شناسند حسب و نسب خویش را باز می‌گویم: منم فرزند مکه و منی، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آن‌را در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از  به  برده شد. منم فرزند کسی که  او را به  رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او وحی کرد. منم فرزند صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، منم فرزند علیه‌السّلام، منم فرزند کسی که با مشرکان جنگید تا آن‌که  را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبه‌روی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با دو شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر و حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایسته‌ترین مؤمنان، وارث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زنده‌داران و خاندان رسول رب العالمین. منم فرزند تایید شده توسط جبرئیل و یاری شده توسط میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمان‌شکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبی‌اش جنگید، و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که را لبیک گفت... . قصه کربلا، خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد دمشق، ص۵۰۶ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۷) نقل شده حضرت علیه السلام در ادامه خطبه شام فرمود: «أَنَا ابْنُ الْحُسَيْنِ الْقَتيلِ بِكَربَلاءَ، ... أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَكى عَلَيْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَيْهِ الطُّيُورُ فِى الْهَواءِ» من فرزند حسينم، همو كه در كربلا به شهادت رسيده؛ من فرزند كسى هستم كه به خونش آغشته شده، من فرزند كسى ام كه جنيان بر او گريستند، من فرزند كسى ام كه پرندگان در ماتم او نوحه و شيون كردند... قصه کربلا، خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد دمشق، ص۵۰۶؛ نفس المهموم، ص۲۶۱ @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۳۸) هنگامی که علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت: این جوان کیست؟ یزید گفت: او است. یهودی گفت: کیست؟ یزید در جواب گفت: پسر می باشد. عالم یهودی گفت: مادر کیست؟ یزید گفت: . یهودی گفت: سبحان اللَّه! این پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید! در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند. در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد. بحارالانوار، ج۴۵ نفس المهموم و قصه کربلا، از کربلا تا شام @toubaefaf
طوبای عفاف
🍃امام صادق (علیه السلام) فرمودند: امام سجاد(علیه السلام) وقتی به سفر حج و عمره تشریف می بردند، مقدار
یکی از غذاهایی که حتی در حکم دارو نیز می باشد «سویق» است. غذایی مغذی و مورد سفارش روایات اهلبیت(علیهم السلام) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) إِذَا سَافَرَ إِلَى مَكَّةَ لِلْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ أَطْيَبِ الزَّادِ مِنَ اللَّوْزِ وَ السُّكَّرِ وَ السَّوِيقِ‏ الْمُحَمَّضِ وَ الْمُحَلَّى‏.» (شرح الكافي، الأصول و الروضة (مولى صالح مازندراني)، ج‏12، ص: 405 (علیه السلام) فرمودند: (علیه السلام) وقتی به سفر حج و عمره تشریف می بردند، مقداری از بهترین توشه ها را از جمله بادام، شکر، سویق با عسل یا شیرینی مخلوط شده را با خود به همراه داشتند. سویق چیست؟ سویق پودر بعضی حبوبات مثل عدس، گندم با سبوس، جو با سبوس و ... است که بسیار غذای مغذی و مورد سفارش طب اسلامی است و در رنگ چهره، محکم کردن استخوان، درمان ضعف، پیشگیری از بیماری ها موثر است. دو قاشق غذاخوری سویق را می توان با روغن زیتون کمی تفت داد و با عسل یا شکر طبیعی(قهوه ای) یا خرما مصرف کرد؛ به ویژه برای درمان ضعف عمومی بدن، رفع رطوبت زیادی از بدن، غذای سحر و حین افطار نیز می تواند باشد. 👈🏻برای تهیه مثلاً سویق جو:👇 جو را پس از تمییر کردن پودر می کنید؛ این می شود سویق جو و دیگر سویق ها نیز چنین است. اگر خواستید قبلش هم کمی آن را تفت بدید. انواع سویق: سویق موارد استفاده و انواع گوناگونی دارد جو: مقوی است و اگر به صورت خشک به جای صبحانه مصرف شود بدون ایجاد ضعف باعث لاغری می شود. کاهش دهنده ی قند است به طوری که مصرف دو قاشق غذا خوری همراه با هر وعده ی غذایی در مدت کوتاهی باعث قطع انسولین می شود. البته سویق جوشسته هم چنین است وبرای قوت در پاها نیز توصیه می شود. گندم: مقوی، چاق کننده و افزایش دهنده ی نیروی جنسی است. برنج: برطرف کننده ی اسهال و گشاد کننده ی روده ها است. برای افرادی که به علت بیماری لاغری شده اند بهترین چاق کننده است. عدس: مقوی، قطع کننده ی عطش و تقویت کننده ی معده است. صفرا را خاموش و درون را خنک و هیجان خون را ساکن می کند. داروی خونریزی (عدم قطع حیض) زنان و شفای هفتاد نوع بیماری است. در صورت غلبه خون و بروزعصبانیت یا میل جنسی مفرط، از سویق عدس استفاده شود. نقل شده است که امام صادق (علیه ‏السلام) چون در كسى از خدمتگزارانش خون به جوش مى‏ آمد(عصبانی می شد)، به وى مى‏ فرمود : از سویق عدس بخور ؛ چرا كه جوش‏آمدگىِ خون را فرو مى ‏نشاند و حرارت را خاموش مى ‏كند. سنجد: مقوی، مؤثر در رشد و تحکیم بدن بویژه استخوان ساز و افزایش دهنده ی شیر مادر. برای بی همسران توصیه نمی شود. سیب: برطرف کننده ی خون دماغ، بهترین درمان برای مار و عقرب گزیدگی و دفع انواع سموم از بدن مثل مواد مخدر باقی مانده در بدن و قطع کننده ی تب است. درمان مسمومیت سویق سیب است. در حدیثی از امام صادق (علیه ‏السلام)، آمده است: «براى مسمومیّت، دارویى سودمندتر از سویق سیب، سراغ ندارم.» در كافى آمده است: ایشان، چون كسى از اهل خانه را مار یا كژدم مى‏ گزید، مى‏ فرمود: به او سویق سیب بخورانید. نخود: مقوی، برطرف کننده ی مشکلات و ضعف کمر و ناتوانی های جنسی به ویژه اگر با عسل یا آب عسل میل شود. کامل: سویقی ترکیب یافته از بعضی سویق ها؛ مثل گندم و نخود کودک: سویقی است با ذرات ریزتر و قابلیت انحلال در شیر؛ مثل گندم با کمی شیر، یا عدس با کمی شیر. یک اصل: بنیان طب اسلامی بر اساس پیشگیری است و در صورت نیاز درمان؛ برخلاف طب مدرن؛ ای کاش وزارت محترم بهداشت به جای ساخت و تبلیغ بیمارستان ها، نصف همان بودجه ها را خرج سلامت غذای مردم از نوع طب اسلامی - ایرانی می کرد. این کار هم در راستای اقتصاد مقاومتی است و هم اشتغال زا و هم بازگشت به اصالت های زیبای زندگی اسلامی - ایرانی. @toubaefaf
با کاروان علیه السلام(۴۰) در مدت زمانى كه عليهم السلام را در خرابه شام سكونت دادند آنان روز از گرما و شب از سرما آسوده نبودند. روزى عليه السلام از آنجا بيرون آمد تا هوايى تازه كند كه «منهال بن عمر» آن حضرت را ديد و عرض كرد: «كَيْفَ أَمْسَيْتَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ اى پسر چگونه شب را سپرى كردى؟. فرمود: «أَمْسَيْنا كَمِثْلِ بَني إِسْرائِيلَ في آلِ فِرْعَونَ يُذَّبِّحُونَ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَهُم»؛ (روزگار ما همانند بنى اسرائيل در چنگال فرعونيان است كه پسران آنها را مى كشتند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند). آنگاه افزود: «عرب بر مردم عجم مباهات مى كند كه صلى الله عليه وآله از آنهاست و قريش بر سائر عرب فخر مى كند كه /محمّد صلى الله عليه وآله از قبيله آنهاست، ولى ما پيامبر را از دم تيغ گذراندند و گروهى را نيز آواره ساختند؛ «إِنّا للهِِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». منهال مى گويد: امام عليه السلام با من مشغول سخن گفتن بود كه زنى از خرابه به سوى او آمد و فرمود: «إِلى أَيْنَ يا نِعْمَ الْخَلَفُ»؛ (اى بهترين بازمانده اهل بيت، به كجا مى روى؟) حضرت نيز از من جدا شد و به سرعت به سوى آن زن رفت. من پرسيدم اين زن كه بود؟ گفتند عمّه آن حضرت، عليها السلام بود». لهوف، ۳۲۲ و مقتل الحسين مقرّم، ص۳۶۰ و عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، ص۶۱۴ @toubaefaf
همراه با کاروان علیه السلام(۴۶) کاروان به نزدیکی مدینه رسید. بشیر بن جذلم از طرف علیه السلام مأمور شد تا مردم مدینه را از آمدن اهلبیت علیهم‌السلام آگاه کند. او به مدینه رفت و مردم را خبردار نمود و همه با اندوه از خانه ها خارج شدند و با گریه به استقبال کاروان رفتند. امام سجاد علیه‌السلام شروع کرد به گریه و سپس خطبه ای خواندند: «... ای مردم ابوعبدالله الحسین علیه السلام و عترتش کشته شدند، اهل حرم و کودکان او را اسیر کردند و سر مبارک او را در شهرها بر نیزه گردانیدند و این مصیبتی است که همانندی ندارد...» الملهوف، ص۸۴ پس از آن همه به مدینه به زیارت قبر حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتند و مجلس عزا به پا شد. از قبر مقدس صلی الله علیه وآله ناله بلندی برخاست و چون مردم این ناله را شنیدند، بر شدت گریه ها افزوده شد و شیون همه جا را گرفت. حضرت زین العابدین علیه السلام صورت بر قبر پیامبر صلی الله علیه وآله نهاد و گریست و سلام الله علیها با آه و ناله فریاد می زد: «یا جداه! من خبر شهادت حسین را آورده ام» و اشک او تمامی نداشت. برخيز حال زينب خونين جگر بپرس از دختر ستم زده حال پسر بپرس با كشتگان، به دشت بلا، گر نبوده اي من بوده ام حكايتشان سر به سر بپرس از ماجراي كوفه و از سرگذشت شام يك قصه ناشنيده، حديث دگر بپرس از كودكانت از سفر كوفه و دمشق پيمودن منازل و رنج سفر بپرس حضرت سكينه عليهاالسلام نيز در كنار قبر حضرت پيامبر صلي الله عليه وآله فرياد برآورد و با ناله گفت: «يا جدّا، به تو شكايت می كنم از آنچه بر ما گذشت. به خدا قسم! من سنگدل تر از يزيد نديدم و كافر و مشرك، جفاكارتر، خشن تر و بدتر از او نيافتم. او در حالی كه در برابرش نشسته بوديم، بر دندان های پدرم می زد و می گفت: «اين زدن را چگونه می بينی اي حسين؟!» رباب همسر عليه السلام كه در كربلا حضور داشت، پس از بازگشت از كربلا به مدينه، هرگز زير سقف نرفت و هميشه در حزن و ماتم بود تا اين كه از دنيا رفت. منتهي الآمال، ص۵۲۴ نک: قصه کربلا، ص۵۳۴ به بعد @toubaefaf