گفتگوی امام سجاد (علیه السلام) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه
ابن زیاد رو به امام سجاد (علیه السلام) کرد و پرسید:
_تو کیستى؟
حضرت پاسخ داد:
_من على بن الحسین هستم.
ابن زیاد گفت:
_مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟
امام(علیه السلام) فرمود:
_من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.
ابن زیاد گفت:
_نه، او را خداکشت!
امام (علیه السلام) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود:
_«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد).
(یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به #شهادت رساندند).
ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت:
_تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!!
#حضرت_زینب (سلام الله علیها) وقتی این وضع را دید، #امام_زین_العابدین (علیه السلام) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود:
_بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان!
ابن زیاد به حضرت زینب و #امام_سجاد (علیه السلام) نگاهى انداخت و گفت:
_شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (#علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است!
امام سجاد (علیه السلام) رو به عمه اش کرد و فرمود:
_عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود:
_آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟!
پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (علیه السلام) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.
📚لهوف، سیدبن طاووس، ص ۲۰۲
http://eitaa.com/ebratha_ir
https://eitaa.com/joinchat/4252696586Ce586060fd5
راهبردهای تبلیغی #امام_سجاد علیه السلام برای زنده نگاهداشتن قیام #عاشورا
«برای حضرت #علی_بن_الحسین علیهالسلام فرصتی نظیر فرصت امام اباعبدالله علیه السلام پدر بزرگوارش پیدا نشد، همچنان که فرصتی نظیر فرصتی که برای #امام_صادق علیهالسلام پدید آمد پیدا نشد، اما برای کسی که میخواهد خدمتگزار اسلام باشد همه مواقع فرصت است ولی شکل فرصتها فرق میکند.
ببینید #امام_سجاد علیهالسلام به صورت دعا چه افتخاری برای دنیای شیعه درست کرده؟! و در عین حال در همان لباس دعا امام کار مبارزاتی خودش را میکرد.
بعضی خیال کردهاند #امام_زینالعابدین علیه السلام چون در مدتی که حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف نکردند، پس گذاشتند قضایا فراموش شود.
ابدا! از هر بهانهای استفاده میکرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریهها که گریه میکرد و یادآوری مینمود برای چه بود؟ آیا تنها یک حالتی بود مثل حالت آدمی که فقط دلش میسوزد و بیهدف گریه میکند؟! یا میخواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا #امام_حسین علیه السلام قیام کرد و چه کسانی او را کشتند؟ این بود که گاهی امام گریه میکرد، گریههای زیادی.
روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ (فهمید که امام برای عزیزانش میگرید.)
فرمود: چه میگویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت. قرآن عواطف او را اینطور تشریح میکند: «وَابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْنِ» (یوسف/۸۴). من در جلوی چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند.
سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، #شهیدمطهری ره، ص۱۰۳-۱۰۲
@toubaefaf
با کاروان #امام_حسین علیه السلام(۲۷)
نقل شده در یکی از مجالسی که یزید در حضور اسرای اهل بیت (علیهمالسّلام) و سرهای مقدس شهدا، تشکیل داده بود به دستور او، ماموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از #امام_حسین علیهالسّلام و پدر بزرگوارش بپردازد.
خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از #امام_أمیرالمؤمنین و #امام_حسین علیهمالسّلام به بدی یاد کرد و تا میتوانست در مدح و ستایش از معاویه و یزید مبالغه کرد.
#امام_سجاد علیهالسّلام از یزید خواست به منبر رود و خطبهای بخواند، اما یزید اجازه نداد. امام فرمود:
«ای یزید اجازه بده تا بر این چوبها بالا بروم و سخنانی بر زبان آورم که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در اینجا نشستهاند، پاداش و ثواب ببرند.»
یزید نپذیرفت. ولی مردم گفتند: «ای امیرمؤمنان اجازه بده تا بالای منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم».
سرانجام با اصرار زیاد مردم اجازه داد تا امام علیهالسّلام به ایراد سخن بپردازد.
بعد از سخنان خطیبی که از امامان بدگویی کرد، امام #علی_بن_الحسین علیهالسّلام برخاست و با صدای بلند خطاب به آن مرد گفت: «وای بر تو ای سخنگو؛ خشنودی آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کردی و آتش جهنم را بر خود خریدی.»
سپس #امام_سجاد علیهالسّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«أيُّهَا النّاسُ، اُعطينا سِتّاً و فُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطينَا العِلمَ وَ الحِلمَ، وَالسَّماحَةَ وَ الفَصاحَةَ وَ الشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ.
و فُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلى اللَّه عليه وآله و مِنَّا الصِّدّيقُ و مِنَّا الطَّيّارُ و مِنَّا أسَدُاللَّهِ و أسَدُ الرَّسولِ و مِنّا سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ #فاطِمَةُ البَتولُ و مِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ و سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَنی و مَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي و نَسَبي، أنَا ابنُ مَكَّةَ و مِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا...
«ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافتهایم. دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در دلهای مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است: #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، #محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ماست. صدیق و راستگوی این امت، #علی علیهالسّلام از ماست. جعفر طیار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ماست. سرور زنان عالم، #فاطمه بتول سلاماللهعلیها از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند.
پس هر کس مرا میشناسد که میشناسد و برای کسانی که مرا نمیشناسند حسب و نسب خویش را باز میگویم: منم فرزند مکه و منی، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آنرا در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از #مسجدالحرام به #مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند کسی که #جبرئیل او را به #سدرةالمنتهی رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او وحی کرد. منم فرزند #محمدمصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، منم فرزند #علی_مرتضی علیهالسّلام، منم فرزند کسی که با مشرکان جنگید تا آنکه #لااله_الاالله را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبهروی #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با دو شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر و حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایستهترین مؤمنان، وارث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زندهداران #آل_یاسین و خاندان رسول رب العالمین. منم فرزند تایید شده توسط جبرئیل و یاری شده توسط میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمانشکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبیاش جنگید، و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که #خدا را لبیک گفت.
پیشگامترین پیشگامان، درهم کوبنده تجاوزگران، بنیانکن مشرکان و تیری از تیرهای خدا بر ضد منافقان، زبان حکمت عابدان، یاور دین خدا، ولی امر خدا، باغ حکمت خدا و ظرف علم خدا، جوانمرد و بخشنده؛ بزرگوار و پاکیزهای از سرزمین بطحا، راضی به حکم خدا و مورد رضای پروردگار. پیش آهنگ، رادمرد، شکیبا و بسیار روزهدار، پاکیزه و استوار، دلاور و پربخشش. برکننده ریشه ستمگران؛ پراکندهساز احزاب. از همه مهربانتر، بخشندهتر و زبانآورتر، مصمم و سرسختتر. شیر ژیان، ابر پرباران که هر گاه در میدان جنگ شرکت میکرد، دشمنان را درهم میشکست و آنان را چونان آسیاب خرد میکرد و چون تند باد، دشمنان را به سان خار و خاشاک پراکنده میساخت. شیر حجاز، صاحب اعجاز، سپهسالار عراق، امام به نص و استحقاق، مکی، مدنی، ابطحی، تهامی، خیفی، عقبی، بدری، احدی، شجری، مهاجری، سرور مردم عرب و شیر میدان کارزار، وارث مشعر و منی، پدر دو سبط حسن و حسین علیهماالسّلام، مظهر عجایب، پراکندهساز سپاههای زبده، برق جهنده، نور شتابنده، شیر پیروز خدا، خواسته هر جوینده و بر هر پیروزی پیروز.
این جد من #علی_بن_ابیطالب علیهماالسّلام است.
منم فرزند #فاطمه_الزهرا سلاماللهعلیها، منم فرزند سرور زنان، منم فرزند پاکیزه بتول سلاماللهعلیها، منم فرزند پاره تن #رسول_الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم».
راوی گوید: او پیوسته «منم منم» گفت و خود را معرفی میکرد تا آنکه صدای گریه و زاری مردم بلند شد و یزید از بیم برخاستن فتنه، به مؤذن دستور داد که برخیزد و اذان بگوید. پس سخن امام علیهالسّلام قطع شد و حضرت علیهالسّلام خاموش گشت.
چون مؤذن گفت: «#الله_اکبر » #علی_بن_الحسین علیهالسّلام گفت: «بزرگی را بزرگ شمردی که هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد و با حواس درک نگردد. هیچ چیز از خداوند بزرگتر نیست.» مؤذن گفت: «#اشهدان_لااله_الاالله »
#علی_بن_الحسین علیهالسّلام گفت: «مویم و پوستم و گوشتم و خونم و مغزم و استخوانم به آن گواهی میدهد.»
هنگامی که گفت: «#اشهدان_محمدا_رسول_الله »
امام #علی_بن_الحسین علیهالسّلام از بالای منبر رو به یزید کرد و گفت: «ای یزید آیا این جد توست یا جد من؟ اگر بگویی که جد توست، دروغ گفتهای و اگر بگویی که جد من است، پس چرا خاندانش را کشتی؟
چون مؤذن از اذان و اقامه فراغت یافت، یزید پیش رفت و نماز ظهر را به جای آورد و تحولی عجیب در مردم رخ داده بود و همدیگر را و یزید را سرزنش می کردند.
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲
و خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، ج۲، ص۷۶
و لهوف، سیدابن طاوس ره و
شیخ طبرسی ره، الاحتجاج، ج۲، ص۳۹
و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳
@toubaefaf
با کاروان #امام_حسین علیه السلام(۲۹)
هنگامی که #امام_سجاد علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید.
روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت:
این جوان کیست؟
یزید گفت: او #علی_بن_الحسین است.
یهودی گفت: #حسین کیست؟
یزید در جواب گفت: پسر #علی_بن_ابیطالب می باشد.
عالم یهودی گفت: مادر #حسین کیست؟
یزید گفت: #فاطمه_دخترمحمّد.
یهودی گفت: سبحان اللَّه! این #حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه #پیامبرخدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!
در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند.
در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت:
اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.
بحارالانوار، ج۴۵
نفس المهموم و قصه کربلا، از کربلا تا شام
@toubaefaf
همراه با کاروان #امام_حسین علیه السلام(۲۸)
نقل شده در یکی از مجالسی که یزید در حضور اسرای اهل بیت (علیهمالسّلام) و سرهای مقدس شهدا، تشکیل داده بود به دستور او، ماموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از #امام_حسین علیهالسّلام و پدر بزرگوارش بپردازد.
خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از #امام_أمیرالمؤمنین و #امام_حسین علیهمالسّلام به بدی یاد کرد و تا میتوانست در مدح و ستایش از معاویه و یزید مبالغه کرد.
#امام_سجاد علیهالسّلام از یزید خواست به منبر رود و خطبهای بخواند، اما یزید اجازه نداد. امام فرمود:
«ای یزید اجازه بده تا بر این چوبها بالا بروم و سخنانی بر زبان آورم که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در اینجا نشستهاند، پاداش و ثواب ببرند.»
یزید نپذیرفت. ولی مردم گفتند: «ای امیرمؤمنان اجازه بده تا بالای منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم».
سرانجام با اصرار زیاد مردم اجازه داد تا امام علیهالسّلام به ایراد سخن بپردازد.
بعد از سخنان خطیبی که از امامان بدگویی کرد، امام #علی_بن_الحسین علیهالسّلام برخاست و با صدای بلند خطاب به آن مرد گفت: «وای بر تو ای سخنگو؛ خشنودی آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کردی و آتش جهنم را بر خود خریدی.»
سپس #امام_سجاد علیهالسّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«أيُّهَا النّاسُ، اُعطينا سِتّاً و فُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطينَا العِلمَ وَ الحِلمَ، وَالسَّماحَةَ وَ الفَصاحَةَ وَ الشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ.
و فُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلى اللَّه عليه وآله و مِنَّا الصِّدّيقُ و مِنَّا الطَّيّارُ و مِنَّا أسَدُاللَّهِ و أسَدُ الرَّسولِ و مِنّا سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ #فاطِمَةُ البَتولُ و مِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ و سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَنی و مَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي و نَسَبي، أنَا ابنُ مَكَّةَ و مِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا...
«ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافتهایم. دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در دلهای مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است: #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، #محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ماست. صدیق و راستگوی این امت، #علی علیهالسّلام از ماست. جعفر طیار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ماست. سرور زنان عالم، #فاطمه بتول سلاماللهعلیها از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند.
پس هر کس مرا میشناسد که میشناسد و برای کسانی که مرا نمیشناسند حسب و نسب خویش را باز میگویم: منم فرزند مکه و منی، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آنرا در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از #مسجدالحرام به #مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند کسی که #جبرئیل او را به #سدرةالمنتهی رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او وحی کرد. منم فرزند #محمدمصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، منم فرزند #علی_مرتضی علیهالسّلام، منم فرزند کسی که با مشرکان جنگید تا آنکه #لااله_الاالله را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبهروی #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با دو شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر و حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایستهترین مؤمنان، وارث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زندهداران #آل_یاسین و خاندان رسول رب العالمین. منم فرزند تایید شده توسط جبرئیل و یاری شده توسط میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمانشکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبیاش جنگید، و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که #خدا را لبیک گفت.
با کاروان #امام_حسین علیه السلام(۳۰)
هنگامی که #امام_سجاد علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید.
روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت:
این جوان کیست؟
یزید گفت: او #علی_بن_الحسین است.
یهودی گفت: #حسین کیست؟
یزید در جواب گفت: پسر #علی_بن_ابیطالب می باشد.
عالم یهودی گفت: مادر #حسین کیست؟
یزید گفت: #فاطمه_دخترمحمّد.
یهودی گفت: سبحان اللَّه! این #حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه #پیامبرخدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!
در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند.
در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت:
اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.
بحارالانوار، ج۴۵
نفس المهموم و قصه کربلا، از کربلا تا شام
@toubaefaf