eitaa logo
ایران مقتدر
116 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
9 فایل
زیر مجموعه پایگاه سایبری سربازان گمنام امام زمان «جهاد تبیین، یک فریضه قطعی و فوری است و هرکسی می‌تواند، باید اقدام کند» #حضرت‌امام‌خامنه‌ای«مدظله العالی» طبق فرموده رهبری آتش به اختیار سرباز جنگ نرم در عرصه‌ی رسانه شو
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ مدافع پدر نه، مدافع بود... 📌 برای دفاع از امام، به آب و آتش زد. ❌ نبرد سختی بود. همین که به زد، نصف‌مان گریختند. او بنی‌هاشمی بود، چه با صلابت می‌خواند. شمشیر زدنش مرا یاد انداخت. چونان حیدر کرار، یک تنه تمام ما را حریف بود. چون شیر شرزه، یک به یک، سرهای جنگاوران نامی ما را به این سو و آن سو پرتاب میکرد. خیلی‌هایمان را کشت. تا پای جان، مردانه جنگید. ❌ تا به حال ندیده بودم کسی این‌ چنین در دفاع از امام خود به آب و آتش بزند. مثل دفاع جانانه‌ی در دفاع از امام خود رسول خدا، تا آخرین لحظه هم دلواپسِ امامش بود. خودم شنیدم که مدام می‌گفت: ☑️ علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا... 📌 او و مولای خود را شناخته بود. او برای یاری مولایش اباعبدالله می‌جنگید. سیدالشهداء نیز، بخاطر جوان خودش نریخت. سیدالشهداء بخاطر داغ فرزند نگفت که بعد از تو، خاک بر سر این دنیا. اباعبدالله، برای کسی اشک ریخت که بهترین خلق خداوند در امام شناسی، ، سربازی، ایثار، زمان شناسی، ، عشق و فداکاری بود. آری خاک بر سر دنیایی که بین عاشق و معشوق فاصله انداخت، تا وقت 💔 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ 🏴 🖤 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸
✍ برای علمدار دشت کربلا (۱/۲) 📌 روز از نیمه گذشته بود. پس از شهادت اصحاب و یاران، علیه‌السلام تنهایی امام را نتوانست تحمل کند. محضر رسید و اذن میدان و جانفشانی خواست و عرض کرد: مولای من، اجازه‌ی میدان می‌دهی؟ علیه‌السلام گریه‌ی شدیدی کردند و فرمودند: برادر، تو منی. عباس عرض کرد: سینه‌ام تنگ است و از زندگی سـیر شده‌ام. امام فرمودند: برو و مقداری برای این اطفال بیاور... 🔹 جناب قمر منیر بنی‌هاشم، به دوش گرفت و روانه‌ی میدان شد. با سپاه عدو، درباره‌ی آوردن آب به خیمه‌ها سخن گفت. وقتی از آنها مأیوس شد، نزد امام بازگشت و طغیان و سرکشی دشمن را به عرض رسانید. در این حال صدای کودکان، فضای خیام را پر کرده بود. ▫️ از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد ▫️ معلوم شد که منصب تو فرق دارد ▪️ مثل مرد خدا مرد دعایی ▪️ در سجده یارب یارب تو فرق دارد ▫️ عباسیون را به می‌شناسند ▫️ آقا، اصول مکتب تو فرق دارد ▪️ تو پیر عشقی، میر عشاق الحسینی ▪️ با کل عالم، مذهب تو فرق دارد 🔺 ، غیرت‌الله، خدای ادب و احساس، نگاهی به چهره‌ی معصوم کودکان انداخت و بدون تأمل به سوی شریعه رفت. لشگر نزدیک به سی هزار، بین او و شریعه حائل بودند. فقط چهار هزار نفر مامور محافظت از شریعه بودند. ✅ از یک سو و از سوی دیگر به قلب دشمن زدند. عجب نبردی، عجب حماسه‌ای. چه مبارزانی. به به، پسران حیدر به دل زده‌اند و دشمن بی‌شمار، رمیده و هراسان، به عقب رانده میشود. این گله‌ی رمیده، چاره‌ای ندارد جز نامردی و ناجوانمردی، حمله به خیمه‌ها برای برگشتن از میانه‌ی میدان 💥 دلاور، مردانه به نگهبانان شریعه حمله کرد. شوخی نیست، عبور از بین سی هزار غدّار و نابکار و جانی. علمدار، جمع کثیری را کشت و وارد شد، دست زیر آب برده و آب را تا مقابل صورت، بالا آورد. ذَکَرَ عَطَش الحسین و اهل بیته، به یاد لبان خشکیده حسین و اهل بیت افتاد و آب را برگرداند به شریعه. مشک را پر کرده و راهی شد... 🔥 دیوان و ددان، چون گله‌ای رمیده از مقابلش می‌گریختند. عباس یل ام‌البنین، چونان شیر خشمگین، به سمت خیمه‌ها روانه شد. یا حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر ❌ دشمن ناجوانمرد، وقتی دید حریف شیر پسر کرار، برادر رشید و یل دلاور نیست و فرماندهان و جنگاوران نامی عرب، یک به یک و تنها با یک ضربت، به دستان پرتوان عباس راهی جهنم میشوند و مابقی نیز جرات رویارویی ندارند، رو به حیلت قدیمی نظامی اعراب در جنگ‌ها آورد. تیراندازی از راه دور و با تعداد تیر فراوان ▪️ مانند تو در ارتش که دیده؟ ▪️ و سقا و علمدار 🔥 دشمن نامرد، راه را بر او بست. کاشف کرب‌الحسین، برای محافظت از مشک، از میدان فراخ، به سمت نخلستان رفت و دشمن نیز به دنبالش. دشمن از هر سو، تیر و نیزه به سمتش پرتاب می‌کردند، تا اینکه زره از انبوه تیرها همچون خار پشت به نظر می‌رسید. 🔹 رمق از بازوان عباس رفته بود. شوخی‌ست مگر؟! یک نیمه روز کامل، در اوج گرما، با کامل، همراه با اندوه فراوان از تنهایی مولا، در غم از دست دادن یکایک یاران، برادران، بنی‌هاشم و اصحاب، و در پی هر یورش دشمن سرکش به خیمه‌ها، جنگیده باشی و باز هم تشنه‌کام، دلاورانه، یک به سی هزار، به قلب دشمن سرکش بزنی. یا فاطمه‌الزهرا... 🔥 تیرها و نیزه‌ها به سوی عباس روانه، رمق از او گرفته شده. عباس در میان نخلستان، مردانه میکرد و از امید خیمه‌ها، حفاظت میکرد. ابرص بن شیبان، از میان بوته‌ها و درختان بیرون آمده، دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت، مشک را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگید و اینگونه خواند: وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید، من دست از حمایت از دینم بر نمیدارم. یا رسول‌الله 🔥 در این هنگام (ادامه در بخش دوم) 🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله 🇮🇷🇵🇸 @sedaye_zohoor313 🏴🚩
30.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️ حیدری بودن، می‌خواهد، قوی می‌خواهد، درایت فراوان نیاز دارد، هشیاری در میدان را می‌طلبد، حکمت و دوراندیشی می‌طلبد، ذکاوت می‌خواهد و رشادتی بی‌حد... ✍ عزیزان، جنگ بین حق و باطل است. جنگ بر سر است. جنگ، گرچه ظاهرا در میدان است و تا حدودی در جنوب لبنان؛ اما در اصل، این نبرد، نبردی وسیع به جغرافیای آسمان و پهنای زمین است که ما ایرانی‌ها در وسط آن قرار داریم. بله، اگر جنگی را به وضوح نمی‌بینیم و زندگی‌مان روندی عادی دارد، به دلیل هوش بالای فرماندهان گمنام امنیتی و نظامی‌مان و رهبر حکیم ماست. اما بدانیم که ما در وسط این نبرد مقدس هستیم‌. 🔥 در پایان این نبرد بزرگ، باید یکی از دو طرف، از بین برود! نتیجه‌ی پایانی این جنگ این است که بین و ائتلاف صهیونیستی - انگلوساکسونی، بین و دوستانش یا آمریکا و اسرائیل و حامیانش، یکی از بین خواهد رفت و دیگری باقی خواهد ماند. و این مسیر، گزینه‌ی سومی ندارد. ✅ اما، وعده‌ی تخلف‌ناپذیر الهی است و به زودی همگی آنرا خواهیم دید. ⚫️ با عطر می‌گوئیم 🟢 از تا صنعا می‌گوئیم یا حیدر ⚪️ تا می‌گوئیم یا حیدر 🔴 یا حیدر یا حیدر یا ❤️ السلام علیک یا حیدر کرار 🇮🇷🇵🇸
✍ این حرامزاده پسر حرامزاده، مارو از چی می‌ترسونه؟ از مرگ؟! به والله قسم از مرگ نمی‌ترسیم. ما از وقتی چشم باز کردیم، تو روضه‌‌های بودیم و لالایی مادرامون، حماسه‌ی علمدار بوده. سید میزنی، حاج قاسم میزنی، کنسولگری میزنی، که مثلا از ما زهر چشم بگیری؟! از کیا؟! از فرزندان کرار؟ به والله قسم اگر بزدلانی تو کشور وجود دارند و شما از اونا خط میگیرین و اونارو کل مردم میدونید، خیلی احمقید! ✍ شما مریدان فاتح رو نشناختین هنوز! جنگ زد و خورد داره، میدونیم که هزینه دادیم هزینه‌ی سنگینی هم دادیم! میدونیم اگر کل اشقیاء دنیارو هم بزنیم، به والله قسم بند کفش‌های سید و حاج قاسم رو هم نتونستیم بگیریم! اما ✍ اما تازه شروع شده. خواهید دید که ماجرا از چه قراره. وحشی شدین؟! رام میشین بزودی. خیلی دارین می‌خندین؟! خوشحالین؟ بخندین که گریه‌ها در پیش دارین. خیلی خواهید کرد. کنید. ما از زینب کبری یاد گرفتیم که ایستاده گریه کنیم، اما اجازه ندیم بیفته. اما شما میخواین چه کنید؟! روزها و شب‌های زیادی بین ماست و بین ما حکم میکنه 🔺 علیه‌السلام در روز عاشورا: بدانید که این حرامزاده پسر حرامزاده، ما را میان و (بین یا بیعت و ) قرار داده ولى از ما دور است، ما و رفتن زیر بار ذلت، هرگز... 🔺 ألا و اِنَّ الدّعىَّ ابْنَ الدَّعىّ قَد تَرَکَنى بَینَ السِلَّةِ و الذِّلَة، و هیهاتَ لَهُ ذلک مِنّى! هیهات مِنَّا الذّلة 🖤 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸