⚠️ مدافع پدر نه، مدافع #ولایت بود...
📌 برای دفاع از امام، به آب و آتش زد.
❌ نبرد سختی بود. همین که به #میدان زد، نصفمان گریختند. او بنیهاشمی بود، چه با صلابت #رجز میخواند. شمشیر زدنش مرا یاد #عباس انداخت. چونان حیدر کرار، یک تنه تمام ما را حریف بود. چون شیر شرزه، یک به یک، سرهای جنگاوران نامی ما را به این سو و آن سو پرتاب میکرد. #علی_اکبر خیلیهایمان را کشت. تا پای جان، مردانه جنگید.
❌ تا به حال ندیده بودم کسی این چنین در دفاع از امام خود به آب و آتش بزند. مثل دفاع جانانهی #حیدر در دفاع از امام خود رسول خدا، تا آخرین لحظه هم دلواپسِ امامش بود. خودم شنیدم که مدام میگفت: #حسین
☑️ علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا...
📌 او #امام و مولای خود را شناخته بود. او برای یاری مولایش اباعبدالله میجنگید. سیدالشهداء نیز، بخاطر جوان خودش #اشک نریخت. سیدالشهداء بخاطر داغ فرزند نگفت که بعد از تو، خاک بر سر این دنیا. اباعبدالله، برای کسی اشک ریخت که بهترین خلق خداوند در امام شناسی، #بصیرت، سربازی، ایثار، زمان شناسی، #ولایتمداری، عشق و فداکاری بود. آری خاک بر سر دنیایی که بین عاشق و معشوق فاصله انداخت، تا وقت #ظهور
💔 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ 🏴
🖤 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸
#عاشورا #کربلا #انقلاب #جانفدا #تاسوعا
✍ برای علمدار #شهید دشت کربلا (۱/۲)
📌 روز #عاشورا از نیمه گذشته بود. پس از شهادت اصحاب و یاران، #عباس علیهالسلام تنهایی امام را نتوانست تحمل کند. محضر #امام رسید و اذن میدان و جانفشانی خواست و عرض کرد: مولای من، اجازهی میدان میدهی؟ #امام_حسین علیهالسلام گریهی شدیدی کردند و فرمودند: برادر، تو #علمدار منی. عباس عرض کرد: سینهام تنگ است و از زندگی سـیر شدهام. امام فرمودند: برو و مقداری #آب برای این اطفال بیاور...
🔹 جناب قمر منیر بنیهاشم، #مشک به دوش گرفت و روانهی میدان شد. با سپاه عدو، دربارهی آوردن آب به خیمهها سخن گفت. وقتی از آنها مأیوس شد، نزد امام بازگشت و طغیان و سرکشی دشمن را به عرض رسانید. در این حال صدای #العطش کودکان، فضای خیام را پر کرده بود.
▫️ از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد
▫️ معلوم شد که منصب تو فرق دارد
▪️ مثل #علی مرد خدا مرد دعایی
▪️ در سجده یارب یارب تو فرق دارد
▫️ عباسیون را به #بصیرت میشناسند
▫️ آقا، اصول مکتب تو فرق دارد
▪️ تو پیر عشقی، میر عشاق الحسینی
▪️ با کل عالم، مذهب تو فرق دارد
🔺 #سقا، غیرتالله، خدای ادب و احساس، نگاهی به چهرهی معصوم کودکان انداخت و بدون تأمل به سوی شریعه #فرات رفت. لشگر نزدیک به سی هزار، بین او و شریعه حائل بودند. فقط چهار هزار نفر مامور محافظت از شریعه بودند.
✅ #حسین از یک سو و #ابوفاضل از سوی دیگر به قلب دشمن زدند. عجب نبردی، عجب حماسهای. چه مبارزانی. به به، پسران حیدر به دل #میدان زدهاند و دشمن بیشمار، رمیده و هراسان، به عقب رانده میشود. این گلهی رمیده، چارهای ندارد جز نامردی و ناجوانمردی، حمله به خیمهها برای برگشتن #اباعبدالله از میانهی میدان
💥 #ابالفضل دلاور، مردانه به نگهبانان شریعه حمله کرد. شوخی نیست، عبور از بین سی هزار غدّار و نابکار و جانی. علمدار، جمع کثیری را کشت و وارد #شریعه شد، دست زیر آب برده و آب را تا مقابل صورت، بالا آورد. ذَکَرَ عَطَش الحسین و اهل بیته، به یاد لبان خشکیده حسین و اهل بیت افتاد و آب را برگرداند به شریعه. مشک را پر کرده و راهی شد...
🔥 دیوان و ددان، چون گلهای رمیده از مقابلش میگریختند. عباس یل امالبنین، چونان شیر خشمگین، به سمت خیمهها روانه شد. یا حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر
❌ دشمن ناجوانمرد، وقتی دید حریف شیر پسر #حیدر کرار، برادر رشید #شیر_جمل و یل دلاور #ثارالله نیست و فرماندهان و جنگاوران نامی عرب، یک به یک و تنها با یک ضربت، به دستان پرتوان عباس راهی جهنم میشوند و مابقی نیز جرات رویارویی ندارند، رو به حیلت قدیمی نظامی اعراب در جنگها آورد. تیراندازی از راه دور و با تعداد تیر فراوان
▪️ مانند تو در ارتش #اسلام که دیده؟
▪️ #فرمانده و سقا و علمدار #ابالفضل
🔥 دشمن نامرد، راه را بر او بست. کاشف کربالحسین، برای محافظت از مشک، از میدان فراخ، به سمت نخلستان رفت و دشمن نیز به دنبالش. دشمن از هر سو، تیر و نیزه به سمتش پرتاب میکردند، تا اینکه زره #یل_کربلا از انبوه تیرها همچون خار پشت به نظر میرسید.
🔹 رمق از بازوان عباس رفته بود. شوخیست مگر؟! یک نیمه روز کامل، در اوج گرما، با #تشنگی کامل، همراه با اندوه فراوان از تنهایی مولا، در غم از دست دادن یکایک یاران، برادران، بنیهاشم و اصحاب، و در پی هر یورش دشمن سرکش به خیمهها، جنگیده باشی و باز هم تشنهکام، دلاورانه، یک به سی هزار، به قلب دشمن سرکش بزنی. یا فاطمهالزهرا...
🔥 تیرها و نیزهها به سوی عباس روانه، رمق از او گرفته شده. عباس در میان نخلستان، مردانه #مقاومت میکرد و از امید خیمهها، حفاظت میکرد. ابرص بن شیبان، از میان بوتهها و درختان بیرون آمده، دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت، مشک را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگید و اینگونه #رجز خواند: وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید، من دست از حمایت از دینم بر نمیدارم. یا رسولالله
🔥 در این هنگام (ادامه در بخش دوم)
🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله 🇮🇷🇵🇸
#ظهور #تاسوعا #کربلا #اربعین #حرم
@sedaye_zohoor313 🏴🚩
✍ برای علمدار #شهید دشت کربلا (۲/۲)
🔥 در این هنگام، حکیم بن طفیل، دست چپ حضرتش را از مچ قطع کرد. #علمدار، مشک را به دندانهای مبارک گرفته، تمام سعی خود را میکرد که آب را به #خیام برساند. خود را به روی مشک انداخت تا تیرها به خودش بخورد و به مشک آسیب نرسد. موج پرتاب تیر و نیزه ادامه داشت. تیری به #مشک خورد و #آب بر روی زمین ریخت...
▪️ تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست
▪️ عشق ساکت منشین با دل من زاری کن
🔺 در این حال، دشمن تیری به چشم و تیری به مشک زد، حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد. #ابالفضل با صورت از روی اسب به زمین افتاد. یا الله...
▪️ تیر را با سرِ زانوش کشید از چشمش
▫️ حیف از آن چشم، که مژگانِ ترش ریخت به هم
▫️ او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم
▪️ خواهرش خورد زمین، مادرِ #اصغر غش کرد
📌 #عباس دلاور در این هنگام عرضه داشت: یا #اباعبدالله علیک منیالسلام، ای ابا عبدالله بر تو سلام، مرا دریاب...
💢 یگانه دلاور عرب، چونان باز شکاری، گلهی کفتارهای خونخوار را متفرق کرده، خود را به نعش پارهپارهی برادر رشید خود رسانید. این شیرمرد #حماسه و #عشق و ایستادگی، وقتی به #قمر_بنیهاشم رسید، از یکسو نگران خیام و تنهایی زنان و کودکان بود و از سویی، نگران برادر. نمیشود ماند و نمیشود رفت. #یاحسین چه بد حالیست این حال...
💥 برخی در تاریخ نگاشتهاند، عباس در بالین #امام_حسین جان سپرد، حضرت در آن هنگام فرمودند: الان انْکَسَر ظَهری، عباسم، الآن کمرم شکست و چارهام از هم گسست...
▪️ جز تو به فکر خیمهگاهم هیچکس نیست
▪️ بعد از تو آب آور بخواهم هیچکس نیست
▫️ پای شریعه، لشکرم را دادم از دست
▫️ جز یک حرم زن، در سپاهم هیچکس نیست
▪️ غربت سراغم آمد عباسم که میرفت
▪️ غیر از علی اصغر، گواهم هیچکس نیست
▫️ زیر بغلهای مرا باید بگیری
▫️ من داغ دیدم، عذرخواهم هیچکس نیست
▪️ تنها شدم اطرافم اما ازدحام است
▪️ هم هست یعنی آشنا هم هیچکس نیست
▫️ بیدست میشد کاش دستم را بگیری
▫️ حالا که بیتو تکیهگاهم هیچکس نیست
▪️ فرقت شکسته، با علی فرقی نداری
▪️ پاشیدهتر از جسم ماهم هیچکس نیست
✍ #یا_عباس، ای پرچمدار عشق و دلدادگی، #صدای_ظهور فرزند عزیز غیرتالله، صاحب جود و سخا، اقامهگر عزا، انتقام گیرندهی خون خدا، به خوبی شنیده میشود. یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ، قسم میخوریم که ما نیز همچون شما، با بصیرت و هشیاری در دفاع از #ولایت، تا پای جان پای کار می مانیم و فرزند زهرای مرضیه را تنها نخواهیم گذاشت...
💔 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ 🏴
🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله 🇮🇷🇵🇸
#ظهور #تاسوعا #کربلا #اربعین #حرم
🔴 لحظات نبرد حماسی سالار شهیدان / از نابترین و زیباترین لحظات تاریخ آفرینش
⚪️ از نابترین و خارقالعادهترین لحظات تاریخ آفرینش، لحظات تنها و بییار و یاور شدن و جنگیدن تک نفره #سیدالشهدا علیهالسلام در مقابل هزاران هزار جنگجوی سپاه کفر بود...
📌 در تاریخ آمده که وقتی حضرت تمام یاران خود را از دست داد، یکه و تنها به #میدان آمد.
🟢 کسی که در یک نیمه روز، از طفل شیرخوار تا جوان برومند تا برادر رشید خود را پیش چشمانش تکه تکه کردند.
🔥 بزرگان و شجاعان عرب، وقتی #حسین را بییاور دیدند، به خیال اینکه او پس از دیدن کشته شدن فرزندانش ضعیف شده، برای اینکه افتخار کشتن حضرت را برای قبیله خود ببرند، به میدان آمدند و از هم سبقت میگرفتند!
❌ مطالب زیر گزینشی از عینِ روایت راویان سپاه #یزید است که در #مقاتل آمده:
🟣 وقتی بزرگان قبایل #کوفه به سمت حسین حمله میکردند، کار به #جنگ و چکاچک شمشیر نمیکشید و حسین هر کدام را فقط با یک ضربت شمشیر هلاک میکرد و سرهای آنان به این سو و آن سو پرتاب میشد! او پسر قتالالعرب #حیدر_کرار و برادر شیر جمل حسن بن علی بود. نه، انگار او خود علی بود.
✍ راویان میگویند که هیچ شکست خوردهای را ندیده بودند که اینگونه #رجز بخواند، دلیرانه بجنگد و یک تنه به قلب سپاه بزند.
‼️ وقتی لشگر کشتهشدن بزرگان خود را دید، دیگر جرأت حمله نداشت؛ و این فرزند حیدر کرار، یل #فاطمه_زهرا بود که یک تنه بر یمین و یسار سپاه میزد و لشگریان عمر سعد مثل گلهبزهایی که مورد حمله قرار میگیرند، به این سو و آن سو فرار میکردند.
✅ شخصاً در مقتل شیخ جعفر شوشتری خواندم که حضرت آنقدر از سپاه ابنزیاد کشت، آنقدر از این درندگان کشت که در قسمتی از سپاه، جمعیت کمی دیده میشد؛ و در آخر با همان حربه جنگی قدیمی، که جنگاوری چون #عباس بن علی را در شریعه #فرات به شهادت رساندند، #امام را هم زمینگیر کردند؛ تیراندازی از راه دور...
▪️ هـوا ز جور مخالف چو قيرگون گرديد
▫️ عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد
▫️ بلندمرتبه شاهی زصدر زين افتاد
▪️ اگـر غلط نكنم، عرش بر زمين افتاد
✅ آری ای دوستداران حسین؛
💢 #اباعبدالله علیهالسلام در اینچنین ساعاتی، یک به سی هزار میجنگید و شمشیر میزد تا درس #آزادی و #آزادگی را تا ابدیت به ابنا بشر بدهد؛ که اگر روزی بین شمشیر و ذلت قرار گرفتید: فریاد زنید #هیهات_من_الذله
📌 شاید این اتفاق جوابی است بر آن سؤال ملائک، آنگاه که به خدا گفتند چرا انسان را خلق میکنی؟ فرمود من چیزی را میدانم که شما نمیدانید.
⚫️ سلام ما از سویدای جان بر تو و بر عباست و بر کربلایت، ای بزرگ پرچمدار آزادگی تاریخ
#لبیک_یا_حسین
#کل_یوم_عاشورا_و_کل_أرض_کربلا
🖤 السلام علیک یا اباعبداللهالحسین 🇮🇷
▪️ ملجأ اهل #حرم تا ظهر اگر #عباس بود
▫️ شب نگهبان در کنار نهر علقم، #زینب است
▫️ پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
▪️ غممخور بعدازتو پشتیبانپرچم زینب است
📌 نبرد تمام شد، اما پرچم #امام_حسین علیهالسلام زمین نیفتاده، شیرزنی علم بر دوش میگیرد تا پیام #امام_زمان خود را به گوش تمام تاریخ برساند.
◾️ #فرات اشک خجالت میریزد و خارها از روییدن پشیماناند. آفتاب شرم دارد از طلوع دوباره و از همه محزونتر ناقهایست که تا چندی قبل، بانویی با جلال و جبروت، با سلام و صلوات بر آن سوار میشد، اما حالا آن بانو، تنها و بیمحرم است، نه علی اکبر هست که دستش را بگیرد و نه #علمدار که رکاب بگیرد و بانو سوار شود. اما بانو هنوز همان بانوست؛ با همان صلابت حیدری و نجابت فاطمی. محکم و امیدوار به آینده. بانو علمدار این حرم است. میداند منتقمی هست تا بیاید و انتقام این خونها را بگیرد. میداند #ظهور فرزند برادرش، در راه است. #پرچم بالاست و بالا میماند...
🏴 سلامٌ عَلى قلب زینب الصبور 🇮🇷
#کربلا #عاشورا #تاسوعا #حضرت_زینب