eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهــود♡
توی خوابگاه نمیشد به بحث وفعالیت ها ادامه داد. مهدی رفت و یک خانه پیداکرد خانه ای انتهای کوچه ونمور باسقفی خیس. دوتاپتو انداختیم به جای فرش یک پوستین هم روی آنها. همانجا دیدم‌ که مهدی چطوری روی اش کارمیکرد ومی اندیشید. 🌹
اول یک سیرمطالعاتی مشخص راشروع کرد. درکنارش به خود واقعی خودش میپرداخت. البته به من هم یادمیداد. مثلاوقت غذا دوتا ژتون نمیگرفتیم وباهم غذامیخوردیم. یااگرژتون میگرفتیم نصفه غذامیخوردیم یامیگفت فرداهرجا که باشیم‌فقط نان بخوریم!وهمین کار رامیکردیم وسیرهم میشدیم.یا میگفت روزه بگیریم و برویم کوه!میرفتیم، هم ورزش بود هم عبادت میدانستم‌ مهدی ‌دارد روی‌ کارمیکند. همین کارهابود که او را ازدنیا جداکرده بود.باوجود نبوغ مهندسی که داشت هرگز دنبال مطرح کردن خودش نبود. 🌹
آقامهدی همینطور روی خودش کارمیکرد. میرفت ارومیه ودرباغچه ای که داشتند صبح تاشب کارمیکردونهار هم فقط،یک کم نان وماست میخورد.زمستان آن سال هیچ وقت توی خانه ما نفت نیامد.مهدی میگفت: «میسازیم یعنی باید بسازیم» «این راه رارفتن کارسختی است، برای رفتن باید توشه برداریم. این توشه جز دین ودیانت و آدم سازی چیز،دیگری نیست» 🌹
هیچ وقت نشد کسی ببینید‌مهدی بعداز عملیات باتمام خستگی وتشنگی ازکسی درخواست آب خنک کند! مهدی همیشه میگفت«ما بایدجواب این سوال هارا باخودمان حل کنیم که چرامیخوریم؟چرامیخوابیم؟چرا میخوانیم چرا ورزش میکنیم و...» هروقت که مجروح میشد نمیگفت گلوله خورده میگفت: خوردم به جایی! هیچ وقت خودش برای خودش مهم نبود. 🌹
آنقدر روزها نمیخوابید که از فرط‌خستگی می افتاد. میگفت: « پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه، خسته نشه کسی که نخوابه ، تا وقتی خود به خود خوابش ببره...» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشق لباس بسیجی هابود. اینکه شبیه آنها باشد.بی ادعا وبسیارساکت درعین حال شوخ طبع اما درکارجدی! جزءافتخارات هرکسی بود که آقا مهدی اوراصدامیزد یا کاری از،او میخواست:) هروقت جایی گیرمیکردیم و شرایط بد درعملیات بود میگفت «پیشانی روی خاک بگذارید وقلبا ازخدا کمک بخواین. اونوقت خداوند کمک تون خواهد کرد» 🌹
نام: علی نام خانوادگی: خلیلی نام پدر: پرویز تاریخ تولد: ۷۱/۸/۹ محل تولد: تهران تاریخ مجروحیت: ۹۰/۴/۲۵ محل حادثه: تهران تاریخ شهادت:۹۳/۱/۳ از نامه شهید علی خلیلی به حضرت آقا آقاجان! به خدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟ مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟ یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟ رهبرم! جان من و هزاران چون من فدای غربتت.بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم می شود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ می نشینید. دارد...
نام : محمدحسین نام خانوادگی: معز غلامی نام پدر : علی اکبر تاریخ تولد :۱۳۷۳/۱/۶ محل تولد : امیدیه - خوزستان تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۱/۴ محل شهادت: حماه- سوریه محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران قطعه و ردیف و شماره : ۱۸ - ۱۱۶ - ۵۰ کتاب مربوط به این شهید: سرو قمحانه شعرسنگ قبرشهیدمحمدحسین معز غلامی به سفارش ایشان مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام سر خود با لبه سنگ لحد می‌شکنم دارد....
4_6039531888639475805.mp3
6.74M
غروب جمعه نوای : الهى عظم البلاء... آقا به خاطر شهيدان فقط بیا🕊
4_5963100282727432215.mp3
13.75M
‍ 🔉صوت مداحی شهید مدافع حرم به نیت سفر به سوریه بارمو بستم یعنی قسمت میشه منم شهید بشم تو سوریه😭😭
شـهــود♡
🌷📿سبک زندگی یک بچه 📿🌷 حسین ۱۳ سال در مسجد قمر بنی‌هاشم (ع) فعالیت کرد؛ و در سال‌های اخیر در عرصه فرهنگی بسیار تلاش کرد. از سال ۹۱ تمرکز خود را به‌صورت جدی برای راه‌اندازی و تحکیم هیئت نوجوانان منتظران المهدی قرارداد. در این زمینه بسیار با اخلاص و موفق فعالیت می‌کرد. در مداحی و ذکر امام حسین بسیار با دقت، با اخلاص و با علم رفتار می‌کرد و معتقد بودند به شان دستگاه به‌هیچ‌وجه نباید خدشه‌ای وارد شود . تا چند ماه مبلغ قابل‌توجهی از حقوق ماهیانه خود را خرج این هیئت می‌کرد. بشدت مهربان و بامحبت بود. نسبت به امربه‌معروف و نهی از منکر حساس بود. شیوه‌اش هم شیوه‌ی محبت و رفاقت بود و از این طریق سبک اخلاق اسلامی و معارف اهل‌بیت را ترویج می‌داد. فتنه ۸۸ و دیدن گریه‌های سید مظلوم امام خامنه‌ای، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز‌درمان نشد. وی پس‌ازآن مسئول حلقه صالحین بسیج شد و به اذعان اهالی محله، تاثیر شگفت‌انگیزی روی جوانان داشت. از جذب جوانان منحرف تا جلوگیری از اقدام به خودکشی بعضی نوجوانان. در درگیری حماه، حسین که تنها دو روزبه تولدش مانده بود به آسمان‌ها پر کشید و به آرزوی دیرینه‌اش رسید. سه تیر به چشم راست، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و او را به شهادت رساند. هدیه خداوند در هشتم فروردین‌ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیر مردش در قطعه ۵۰ بهشت‌زهرای تهران آرام گرفت. 🌷📿📿📿🌷
🌸 🌷 اا سه روز مونده بود به آخرین اعزامش؛ بهش گفتم لااقل این چند شب رو راحت بخواب؛پس تو کی میخوای یکم برای خودت وقت بذاری و بخوابی، اونجا هم که بهت میگن "عقاب شب" از بس شبها بیداری و هوشیار؛ آنقدر نرو قم و جمکران و هیات و گشت و ... یکم استراحت کن بدنت کم نیاره... گفت چشم و رفت. چندساعت بعد با این پستش جوابمو داد 👇👇 . تضرع اربابمان حسین کنار بدن علی اکبرش👇😢😔 " لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقی ابوک (و امک) فردا و وحیدا" پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت‌شدی ولی پدرت غریب و تنها باقی ماند 😭💔😔