eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: ✍🏻گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این یک دعوت از طرف شهداست؛ #شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن...♥️ ♥️#شهدا مدیون هیچکس نمی‌مونن! ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛ ♦️بهش گفتم: پسرم! حالا می‌موندی، بعد از تمام شدن دانشگاه می‌رفتی. محمدرضا گفت: مادر! صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین علیه السلام رو الان دارم می‌شنوم، بعد شما میگی دو سال دیگه برم؟ شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم... آخرین باری که تماس گرفت، گفت: مادر! دعا کن شهید بشم. مادر جواب داد: برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی. محمدرضا گفت: این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم... 📚 "مجموعه خاطرات مدافعان حرم ۱"، به نقل از مادر شهید. خاطره ای از زندگی سردار شهید محمدرضا دهقانی امیری 🥀 @yaade_shohadaa
آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛ ♦️توی شرایط حساس، یه شب نگهبان‌ها پستشون رو بدون اجازه ترک کردند. محمود دستور داد وسط محوطه سینه خیز بروند و غَلت بزنند تا تنبیه بشن و حساب کار دستشون بیاد. تنبیهِ نگهبان‌ها که شروع شد، یه مرتبه دیدم محمود هم لباسش رو درآورد و همراه اونا شروع کرد به سینه خیز رفتن، وقتی هم نگاه متعجب ما رو دید، گفت: یک لحظه فکر کردم از روی هوای نفس میخوام اینا رو تنبیه کنم؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور بر من پیروز نشه... 📚 "مجموعه رسم خوبان، کتاب مقصود تویی"، صفحه ۴۵. خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود دولتی مقدم 🥀 @yaade_shohadaa
🥀 ❤️‍🔥دستخط پسرمه ✍🏻 پیکر یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت، تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!» حق هم داشت. او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت. اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرمه، این پیکر پسرمه، خودشه.» 🥀 @yaade_shohadaa
📚کتاب کاش برگردی کتاب کاش برگردی نوشته محمدرسول ملاحسنی است. این کتاب زندگی شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید است. خواندن زندگی شهدای مدافع حرم به جوانان امروز کمک می‌کند درک بهتری از زندگی مردان از خود گذشته داشته باشند و بتوانند دنیای اطرافشان را بهتر درک کنند. کتاب کاش برگردی روایت شجاعت و فداکاری است که به همت انتشارات شهید کاظمی برای تمام علاقه‌مندان منتشر شده است. این کتاب از زبان مادر این شهید بزرگوار است و ما را به قلب زندگی ایشان می‌برد. این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست. این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ ناامنی را نچشیم. این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است. 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "منصور" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۴۰۰ مدت‌زمان فیلم: ۱۰۰ دقیقه ژانر: جنگی کارگردان: سیاوش سرمدی نویسنده: سیاوش سرمدی بازیگران اصلی: محسن قصابیان، حمیدرضا نعیمی، علیرضا زمانی‌نسب، سید جواد هاشمی، قاسم زارع، لیندا کیانی رده سنی: بالای ۱۲ سال ✍🏻فیلم «منصور»، درباره بخش‌هایی از زندگی "شهید منصور ستاری"، فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و ساخت اولین جنگنده ایرانی است. "شهید ستاری" با جدیت به دنبال هواپیماهای جنگی است تا بتواند رزمنده‌ها را تجهیز کند. در ابتدا آن‌ها با کارخانه ساخت هواپیما همکاری می‌کردند و صرفاً قطعات وارد شده از خارج از کشور را مونتاژ می‌کردند. اما این کارخانه با کارشکنی‌هایش باعث کند شدن و حتی توقف کار آن‌ها و نرسیدن هواپیماها به خلبانان ارتش شده بود. "شهید ستاری" و تیمش ابتدا برای وارد کردن چند هواپیمای جنگی اقدام کردند که بخاطر حمله آمریکایی‌ها به هواپیماها و بمباران آن‌ها، با شکست مواجه شد. "شهید ستاری" به تیمش دستور داد که با داشته‌ها و دانش خودشان قطعات مورد نیاز هواپیماها را در یکی از سوله‌های ارتش، تولید کنند. در ابتدا هیچ‌کس به تصمیم او اطمینان نداشت و آن‌ها این کار را غیرممکن می‌دانستند. تمام طول فیلم تماشاگر شاهد تلاش‌های او برای پیدا کردن راه خودکفایی است. 🎭جوایز و دستاوردها: ♦️بهترین عکس ♦️چهره برگزیده سینما 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "۲۳ نفر" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۳۹۷ مدت‌زمان فیلم: ۱۰۱ دقیقه ژانر: جنگی کارگردان: مهدی جعفری نویسنده: مهدی جعفری _ احمد یوسف‌زاده بازیگران : سعید آلبوعبادی، رضا نوری، عبدالحلیم تقلبی، عباس خلف زاده، ابوالفضل امیری، حسین پوریده، محمد رشنو، علی آزادمند، مالک محمدآبادی، حمزه وطانی رده سنی: بالای ۱۳ سال ✍🏻فیلم سینمایی «۲۳ نفر»، بر اساس کتابی اثر "یوسف احمدزاده" به نام «آن بیست و سه نفر» نوشته شده و درباره ۲۳ رزمنده نوجوان است که بین ۱۳ تا ۱۷ سال داشتند و در جریان جنگ ایران و عراق در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در مرحله مقدماتی عملیات بیت‌المقدس در مناطق مختلف جبهه به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. 🎭جوایز و دستاوردها: ♦️سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر ♦️پروانه زرین بهترین فیلم از جشنواره کودکان و نوجوانان(۱۳۹۸) ♦️نشان کمیسیون ملی یونسکو به عنوان فیلم منتخب سال ۲۰۱۹ ♦️جایزه سینمایی ققنوس در جشن «سینما انقلاب»(۱۳۹۷) 🥀 @yaade_shohadaa
📚کتاب پوتین‌های مریم کتاب پوتین‌های مریم نوشته‌ی فریبا طالش پور، روایتگر خاطرات یک بانوی خرمشهری به نام مریم امجدی از دوران جنگ ‌عراق علیه ایران است. مریم امجدی که دوران نوجوانی و جوانی‌اش هم‌زمان با روزهای جنگ بوده است، پس از انقلاب حین تحصیل در دبیرستان به‌ عضویت حزب جمهوری اسلامی، جهاد سازندگی و بسیج‌ مستضعفین خرمشهر درآمد و دوره‌های امدادگری و فنون نظامی را آموزش دید. امجدی با شروع حمله عراق به خرمشهر در مشاغل‌ مختلف چون امدادرسانی در بیمارستان، نگه‌داری از انبار مهمات مسجد جامع خرمشهر خدمت کرده و نیز در این مدت‌ گاهی به خط مقدم جبهه رفته است. فریبا طالش پور در کتاب پوتین‌های مریم که با مصاحبه‌هایش از مریم امجدی شکل گرفته تلاش کرده تا به نقل خاطراتی از ایشان در زمان شروع جنگ ایران و عراق و اشغال خرمشهر تا زمان آزادسازی آن بپردازد. مریم امجدی این روزها در میان ما نیست و چندی پیش از بین ما پر کشیده است. این راوی دفاع مقدس، یکی از دختران شجاع خرمشهری است که در شهریور ۵۹ و در آغاز هجوم دشمن به کشورمان تنها ۱۷ سال داشت، اما در برابر دشمن بعثی ایستاد و با شروع تهاجم به شهر دلاور خرمشهر، در مشاغل ‏مختلفی چون امدادرسانی و نگهبانی انبار مهمات مسجد جامع خرمشهر خدمت ‏کرد. او در این مدت، ‏گاهی به خط مقدم جبهه نیز رفت. امجدی در سال ۱۳۹۰ در حالی که فقط ۴۸ سال داشت، دار فانی را وداع گفت. 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "اروند" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۳۹۴ مدت‌زمان فیلم: یک ساعت و نوزده دقیقه ژانر: جنگی_ اکشن_خانوادگی_درام کارگردان: پوریا آذربایجانی نویسنده: پوریا آذربایجانی بازیگران اصلی: سعید آقاخانی، طناز طباطبایی، پانته‌آ پناهی‌ها، مهرداد صدیقیان، امید روحانی، حسین سلیمانی، کاظم سیاحی، علی شادمان رده سنی: مناسب برای بالای ۱۵ سال ✍🏻فیلم «اروند»، در مورد یونس جانباز اعصاب و روان است؛ که حالا بیست و هفت سال پس از پایان جنگ، هنوز هم با خاطره هم رزمانش روزگار می‌گذراند. همراه شدن او با یک گروه تفحص اما اتفاقات تازه‌ای را در این جریان سیال ذهن وارد می‌کند. 🎭جوایز و دستاوردها: ♦️برنده جایزه بهترین فیلم با موضوع جنگ و صلح در جشنواره بین‌المللی فیلم جیپور (پوریا آذربایجانی) ♦️برنده تندیس زرین بهترین موسیقی متن در جشن بزرگ سینمای ایران (کارن همایون فر) ♦️برنده سیمرغ سیمین در سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر بهترین دستاورد هنری و فنی (پوریا آذربایجانی) ♦️برنده سیمرغ سیمین جایزه ویژه هیئت داوران در سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر (پوریا آذربایجانی) 🥀 @yaade_shohadaa
📚کتاب خاتون و قوماندان کتاب خاتون و قوماندان نوشته مریم قربان‌زاده، روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی معروف به (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون است.  علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ۱ مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد و ۹ اسفند ۱۳۹۳ در سوریه، شهر درعا شهید شد. ا. فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود. او تمام زندگی‌اش را رزمنده بود و در جبهه‌ها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، دوباره به افغانستان رفت. در این میان با ام البنین ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آن‌ها به امغان آورد.  وقتی بحران سوریه، آغاز شد، او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد در نبرد با جبهه النصره شهید شد. آرامگاه او در مشهد است. 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "نه و پنج دقیقه" 🎬اطلاعات فیلم: مدت‌زمان فیلم: نود دقیقه ژانر: جنگی نویسنده و کارگردان: مسعود نجف‌پور بوشهری بازیگران اصلی: ساسان جاهدین محمدی، عباس جوادی، منوچهر سلطانی، بنیامین معین کیا، مجید فیلی، مهدی جلالی، مارال حداد ✍🏻این فیلم برشی است از زندگی شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی بین سالهای ۵۹ تا ۷۳؛ در یک عملیات برون مرزی هواپیمای او بخاطر اصابت موشک نزدیک بصره سقوط میکند. یک شیعه عراقی بنام عبدالرزاق او را به خانه میبرد تا در موقعیتی مناسب به نیروهای ایرانی تحویل بدهد ولی روز بعد مردی بنام ابو عباس با باندش وارد ماجرا میشود او میخواهد به هر قیمت یاسینی را با خود ببرد چونکه قرار است با بعثیها در ازاء آزادی تنها پسرش که در آستانه اعدام در ابوغریب است معامله کند. 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "ضد" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۴۰۰ مدت‌زمان فیلم: ۱۱۵ دقیقه ژانر: درام، تاریخی، سیاسی و اجتماعی  کارگردان: امیرعباس رفیعی نویسنده: حسین تراب‌نژاد بازیگران اصلی: مهدی نصرتی، لیلا زارع، نادر سلیمانی، لیندا کیانی، مهشید جوادی، مجید پتکی، روزبه رئوفی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی رده سنی: مناسب برای بالای ۱۳ سال ✍🏻ضد یک درام سیاسی است که در بستر التهابات کشور در تابستان سال ۱۳۶۰ می‌گذرد. قصه این فیلم دربارهٔ یک عشق در دل حوادث سیاسی است که پس از سال‌ها دوباره شعله‌ور می‌شود. 🎭جوایز و دستاوردها: ♦️برنده جایزه بهترین طراحی صحنه در جشنواره فیلم فجر (محمدرضا شجاعی) ♦️برنده بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر (نادر سلیمانی) 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فلسطین، راهی جز مبارزه ندارد! 🎙به روایت شهید سلیمانی 🥀 @yaade_shohadaa
🎥فیلم سینمایی "در مسلخ عشق" 🎬اطلاعات فیلم: سال تولید: ۱۳۶۹ مدت‌زمان فیلم: ۹۰ دقیقه ژانر: دفاع مقدس نویسنده و کارگردان: کمال تبریزی بازیگران اصلی: محمود بی غم، امیر یزدانی، حسین یاری، سیدرحیم حسینی، منصور اخوان ✍🏻شهید «محمود آیت» با سمت فرماندهی یک تیم عملیاتی، در حمله‌ای گسترده علیه دشمن شرکت می‌کند. همه آثار و شواهد حاکی از آن است که «محمود آیت» به شهادت خواهد رسید. وی در طول این حمله، لحظه به لحظه به سرنوشت خود نزدیک می‌شود. اما به تدریج حوادث رنگ دیگری به خود می‌گیرد و شواهد و نشانه‌ها صورت دیگری پیدا می کنند. 🥀 @yaade_shohadaa
✍️ 💠 در میان برزخی از هوش و بی هوشی، هنوز حرارت نفس هایش را حس می کردم که شبیه همان سال ها نفس نفس می زد؛ درست شبیه ده سال پیش... . . . 💠 چادرم را با کلافگی روی مقنعه سبزم جلو کشیدم که دیگر از این چادر سر کردن هم متنفر شده بودم. وقتی همین ها و ها، با روزی هزاران دروغ، فریب مان می دهند و حق مان را جلوی چشم همه دنیا غصب می کنند، دیگر از هر چه مذهب و چادر است، متنفرم! من که از کودکی مادرم با و پرورشم داده بود، حالا در سن 23 سالگی بلایی بر سر اعتقاداتم آورده بودند که انگار حتی خودم را گم کرده بودم! 💠 نگاهم همچنان روی نشریه ها و پوسترهای چسبیده به دیوارها سرگردان بود و هنوز باورم نمی شد همه چیز به همین راحتی تمام شد که در انتهای راهروی دانشکده، پریسا را دیدم. به قدری پریشان به نظر می رسید که مثل همیشه آرایش نکرده و موهایش به هم ریخته از مقنعه اش بیرون بود. هنوز دستبند سبزش به دستش بود، مثل من که هنوز مقنعه سبز به سرم می کردم، انگار نمی خواستیم یا نمی توانستیم بپذیریم رؤیای ریاست جمهوری سید سبزمان از دست رفته است. 💠 خواستم حرفی بزنم که پیش دستی کرد و با غیظ و غضبی که گلویش را پُر کرده بود، اعتراض کرد :«تا تونستن کردن! رأی مون رو بالا کشیدن! دارن دروغ میگن!» چندنفر دیگر از بچه ها هم رسیدند، همه از طرفداران میرحسین بودیم و حالا همه همچنان در بهت این تقلب بزرگ، ماتم زده بودیم. 💠 هر چند آن ها همه از دانشجوهای کم حجاب دانشگاه بودند و من تقریباً تنها چادری جمع شان بودم، اما به راه مبارزه شان ایمان آورده و یقین داشتم نظام رأی ما را دزدیده است. همه تا سر حدّ مرگ عصبانی و معترض بودیم که یکی صدایش را بلند کرد و با خشمی آتشین خروشید :«ما خودمون باید حق خودمون رو پس بگیریم! باید بریزیم تو خیابونا...» و هنوز حرفش تمام نشده بود که پریسا کسی را با گوشه چشم نشان داد و با اشاره او، سرها همه چرخید. 💠 مهدی بود که با حالتی مردد قدمی به سمت مان می آمد و باز به هوای حضور دوستانم، پایش را پس می کشید. با دیدن او، آتش خشمم بیشتر شعله کشید و خواستم با بچه ها بروم که دیدم دخترها فاصله گرفتند و رفتند. چرا نباید از دستش عصبانی باشم وقتی نه تنها در اردوگاه و فریب، برای مزدوری می کرد بلکه حتی دوستانم را هم از من می گرفت! 💠 قامت باریک و بلندش پوشیده در پیراهنی سفید و شلواری کِرِم رنگ، بیشتر شبیه دامادها شده بود و همین عصبانی ترم می کرد. می دید من در چه وضعیتی هستم و بی توجه به همه چیز، تنها به خیال خودش خوش بود. نزدیکم که رسید با لبخندی ظاهری سلام کرد و به عمق چشمانم خیره شد و از همین انتهای نگاهش حسی کردم که دلم ترسید. نگاهی که روزی با عشق به پایم می نشست، امروز به شدت به شک افتاده بود. 💠 خوب می دانستم در همین چند ماه نامزدی مان که مَحرم شده بودیم، به دنبال دنیایی از بحث و جدل های سیاسی بر سر انتخابات، هر روز رابطه مان سردتر می شد، اما امروز رنگ تردید نگاهش از همیشه پُررنگ تر بود. با همان ردّ تردیدِ نگاهش از چشمانم تا پیشانی ام رسید و به نظرم موهایم از مقنعه بیرون آمده بود که برای چند لحظه خیره ماند، اما همچون همیشه باحیاتر از آنی بود که حرفی بزند که باز لبخندی زد و سر به زیر انداخت. 💠 خودم فهمیدم، با یک دست موهایم را مرتب کردم و همزمان پاسخ سلامش را به سردی دادم که دوباره سرش را بالا آورد و با دلخوری پرسید :«حالا که انتخابات تموم شده، نمیشه برگردیم سر خونه اول مون؟» و آنچنان از عصبانیت شعله کشیدم که از نگاه خیره ام فهمید و خواست آرامم کند اما اجازه نداده و به تلخی توبیخش کردم :«خونه اول؟؟؟ کدوم خونه؟؟؟ دروغ گفتید! تقلب کردید! خیانت کردید! حالا انگار نه انگار؟؟؟ برگردیم سر خونه اول مون؟؟؟» 💠 از تندی کلامم جا خورد، در این مدت و به خصوص در این دو ماه آخر، سر انتخابات زیاد بحث کرده بودیم، کارمان به مجادله هم زیاد کشیده بود، اما هیچگاه تا این اندازه تند نرفته بودم و دست خودم نبود که تحمل این همه وقاحت را نداشتم. صورتش در هم رفت، گونه هایش از ناراحتی گل انداخت و با لحنی گرفته اعتراض کرد :«مگه من تو ستاد انتخابات بودم که میگی تقلب کردم؟ اگه واقعاً فکر می کنین شده، چرا آقایون رسماً به شکایت نمی کنن؟»... ادامه دارد... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد 🥀 @yaade_shohadaa
💫مسئولیت! 👈🏻پس از اعلام آراء و نتایج انتخابات از مشهد و رأی بالای "شهید دیالمه"، به محض دیدار در اولین برخورد، بی اختیار به او گفتم:«تبریك می گویم.» 💔یادم نمی رود كه چهره اش درهم رفت و گفت:«مسئولیت كه تبریك ندارد!» 🥀 @yaade_shohadaa
یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام علیرضا ماهینی(فرمانده جنگهای نامنظم) ✍🏻شهید «علیرضا ماهینی»، سال ۱۳۳۵ در بوشهر متولد شد. شخصیت والا، شجاعت و بی باکی اش و موفقیت هایش در عملیات ها باعث شده بود که دکتر چمران، به او لقب مالک اشتر بدهد. شهید علیرضا با بالاترین معدل دبیرستان بدون کنکور در دانشگاه علم وصنعت تهران پذیرفته شد. به علت فعالیت های مستمر سیاسی، از ادامه تحصیل وی در دانشگاه منع شد تا اینکه در نهایت موفق شد در رشته الکترونیک دانشسرای عالی ایران مهر تهران تحصیلات عالی خود را به پایان برساند. شهید‌ علیرضا ضمن تحصیل، فعالیتهای سیاسی نیز میکرد، از جمله فعالیتهای چریکی و عمدتا کوهنوردی دسته جمعی و تشکیلاتی. ایشان در آستانه ی انقلاب با شرکت در مبارزات، پخش اعلامیه های امام و ایجاد ارتباط تنگاتنگ با روحانیت انقلابی، وفاداری خود را به امام و انقلاب نشان داد و تا پیروزی کامل انقلاب در صحنه باقی ماند. هنگامی که تنور جنگ داغ بود، پستها و مناصب زیادی به وی پیشنهاد شد، اما چون مسئله جنگ را از مهمترین امور کشور می دانست و حضور خود را در جبهه ها لازم و مؤثرتر می دید، از تمامی عناوین و مناصب پیشنهادی کریمانه گذشت. و در ۱۳۶۰/۱۱/۲۳ در چزابه به شهادت رسید. مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت صادق بوشهر است. 🥀شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند… «هدیه به شهید بزرگوار علیرضا ماهینی ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام مجید ثابت ✍🏻شهید «مجید ثابت» بیست و پنجم مهر سال ۱۳۳۹ در کرمانشاه چشم به جهان گشود. وی به‌عنوان پاسدار در جبهه حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در تاریخ بیستم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، بر اثر اصابت ترکش در «خرمشهر» به شهادت رسید و در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد. 🥀شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند… «هدیه به شهید بزرگوار مجید ثابت ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
💫حرف حساب، جواب نداره... 💔داشتیم خانه‌مان را می‌ساختیم؛ بنّای کار، خودمان بودیم. عصر بود و خسته از کار نشستیم به استراحت. آنقدر کار کرده بود که دست‌هایش تاول زده بود. گفت:«کار ساختمان دیگر تمام است، اگر اجازه بدهید بروم جبهه.» گفتم:«تو که زیاد رفته‌ای، این بار جبهه‌ نرفته‌ها بروند.» ساکت شد. چیزی نگفت. جانمازم را که باز کردم، آمد جمعش کرد. گفت:«این همه نماز خوانده‌ای، اجازه بده کمی هم بی نمازها نماز بخوانند.» جوابی نداشتم. رفت. 🥀راوی پدر شهید بسیجی "سید جواد موسوی" 🥀 @yaade_shohadaa
📚موقعیت ننه "موقعیت ننه" روایتی کمتر دیده شده از جنگ است. روایت هایی که خنده بر لبانتان می آورد و باعث می شود از دریچه لبخند و طنازی رزمندگان به جنگ بنگرید. جنگ با تمام نازیبایی ها و وجه غیر انسانی خود، الهام بخش آثاری انسان باور و زیبا در حوزه ادبیات دفاع مقدس شده است که بی شک "موقعیت ننه" یکی از جذاب ترین آنهاست. این کتاب شامل ۶۲ خاطره طنز از زبان رزمندگان، جانبازان و آزادگان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. "موقعیت ننه" در حالت های مختلف مخاطب را با شوخ طبعی در جبهه ها، بیمارستان ها و آسایشگاه ها روبه رو می کند و نقش طنز به عنوان یک تقویت کننده روحیه را نمایش می دهد. «رمضانعلی کاوسی»، از جانبازان قطع نخاعی دفاع مقدس، این خاطرات را گردآوری کرده است. بیشتر این خاطرات از نیروهای رزمنده‌‌ی اصفهانی است. نویسنده‌‌ی کتاب «موقعیت ننه» از نحوه‌‌ی گردآوری خاطرات موجود در کتاب گفته است: «من چون خودم جانباز قطع نخاع از ناحیه‌‌ی گردن هستم، با موتور یا با ماشین به این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتم. یک رکوردر همراهم بود و زمان‌هایی که به بنیاد شهید یا سپاه در اصفهان می‌رفتم، هنگامی‌که رزمنده‌ای به آنجا می‌آمد، به او می‌گفتم که من می‌خواهم یک کتاب بنویسم، با من همکاری می‌کنید و یکی، دو خاطره‌‌ی طنز برای من می‌گویید؟ درنهایت من ۶۲ خاطره از این دوستان جمع‌آوری کردم. 🥀 @yaade_shohadaa
📚خون دلی که لعل شد؛ ♦️«خون دلی که لعل شد»؛ اثری است که در آن خاطرات حضرت آیت الله العظمی علی خامنه ای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب توسط خود ایشان ابتدا به زبان عربی به چاپ رسیده و سپس به قلم دکتر "محمدعلی آذرشب" گردآوری و به وسیله ی "محمدحسین باتمان غلیچ" به فارسی بازگردانی شده است. همین نقل خاطرات از قلم شخص ایشان، سبب شده تا این کتاب، از دیگر خاطراتی که در زمینه ی مبارزات قبل از انقلاب به رشته ی تحریر درآمده اند، متمایز شود. "حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله"، در این اثر از روزهای کودکی و اشتغال به تحصیل تا آغاز فعالیت های خود به عنوان یک مبارز علیه رژیم طاغوت و سپس درگیری ها و دستگیری ها، همه چیز را با جزییات دلچسبی شرح داده اند. از دیگر ویژگی های این کتاب، نگارشی به دور از اطناب است؛ ایشان از آوردن مطالب غیرمفید خودداری کرده اند و خواننده هرآنچه می خواند، مطالبی است که به نحوی نکته ای را آشکار می سازد و باقی سرگذشت نامه را پیش می برد. توصیفات در این اثر، با دقت و ظرافتی مثال زدنی به رشته ی تحریر درآمده اند و تصویر جامعی از فضایی که رهبر معظم انقلاب و دیگر هم رزمان پاکبازشان در آن به مبارزه مشغول بودند را به مخاطب نشان می دهد. با وجود این که کتاب "خون دلی که لعل شد"، عمدتا به دوران تبعید و اسارت های رهبر فرزانه ی انقلاب پرداخته، اما جزییات دلپذیر و روشنگری از افکار و سیره ی آن حضرت در امور زندگانی را نیز به همراه دارد. 🥀 @yaade_shohadaa
📚کتاب تازه داماد کتاب تازه داماد نوشتهٔ فرشته عسگری است. انتشارات سفیران طلائیه آفتاب این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی زندگی‌نامهٔ تکاور شهید «مهدی جودکی» است. کتاب تازه داماد حاوی زندگی‌نامه‌ٔ شهید «مهدی جودکی» است؛ شهیدی از شهر اراک که درست چند روز مانده به عروسیش، در منطقهٔ سنگ‌های آذرین، به‌ دست گروهک تروریستی پژاک از دنیا رفت. این زندگی‌نامه قالبی داستان‌ مانند دارد و در چندین بخش نوشته شده است. «مهدی جودکی» با توجه به شرایط کاری پدر در شهرستان چابهار در یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۷ چشم به جهان گشود، در شهریور ماه سال ۱۳۸۸ اقدام به ازدواج نمود و پس از انجام عقد قصد داشت در خرداد ‌سال ۱۳۸۹ مراسم عروسی خود را برگزار کند که متاسفانه این تصمیمش عملی نشد، در سی ام فروردین ‌سال ۱۳۸۹ در شمال غرب کشور در منطقه سنگ های آذرین (ماکو) و هنگام درگیری با گروهک تروریستی پژاک به سوی یار شتافت. پیکر مطهر شهید در گلزار مطهر شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 💔مشاهده ڪنید شهید زین‌الدین کجا بہ شهادت رسید... 🎙شهید حاج قاسم سلیمانی 🥀 @yaade_shohadaa
📚یک روز بعد از حیرانی کتاب «یک روز بعد از حیرانی» نوشته فاطمه سلیمانی ازندیاری، زندگی‌نامه‌ی داستانی شهید مدافع حرم؛ محمدرضا دهقان امیری را روایت می‌کند. در این کتاب سرگذشت این شهید بزرگوار را از زبان خانواده، دوستان، نزدیکان و همرزمانش می‌خوانید. محمدرضا در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۴ به‌عنوان بسیجی تکاور راهی دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. هم‌زمان با روزهای آخر ماه محرم‌الحرام، در عملیات محرم، در حومۀ حلب به فیض شهادت نائل آمد. محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی‌اکبر(ع) چیذر دفن کنند. از صفات بارز اخلاقی او می‌توان به خوش‌خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی اشاره کرد. از آثار نویسنده این اثر می‌توان به کتاب‌هایی چون یک خوشه انگور سرخ، رد سرخ جا مانده بر فنجان، به سپیدی یک رویا اشاره نمود. 🥀 @yaade_shohadaa
💔فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم؛ «شهید حامد جوانی» ✍🏻همیشه آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از حرم اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. حال به منظور دفاع از حرمین، عازم سوریه هستم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. ❤️‍🔥یاحسین تا آخرین قطره‌ی خونمان نمی‌گذاریم دوباره خواهرتان به اسارت برود. 🥀تنها دلخوشی من این است که برادر زاده‌ام علی وقتی بزرگ شد، بگوید عمویم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده است. 🥀 @yaade_shohadaa