eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
697 عکس
394 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم فبدت على صفحاته انوارُ اسرار القدم شکر آن خدایی را که او ، هست آفریده‌ست از عدم پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم ما زال فی آزاله معززا بجلاله مستغنیا بكماله لا بالعبید و بالخدم مأوای هر آواره او بیچارگان را چاره او دلدار هر غمخواره او غفار هر صاحب ندم بهر العقول ظهوره سحر القلوب حضوره نور النواظر نوره سهر النفوس بما وسم درد و غمش مهمان دل نام لطیفش جان دل دل زان او او زان دل گر عاشقی در نه قدم سعدی
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خانم معترض به وضع مدیریت این نظام و پاسخ مجری
إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ یقینا خدا همه گناهان را می‌آمرزد. زمر | ۵۳
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
با من بمان و سایه‌ی مهر از سرم مگیر من زنده‌‌ام به مهر تو ای مهربان من
نیست جویای نظر چون مه نو ماه تمام خودنمایی نکند هر که کمالی دارد
در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف... محرمی کو، تا بگویم اندک از حرف بسیار
سیبِ سرخ گونه‌ی محبوب گندمگون من تـا فریبم داد فهمیدم کـه مـن هـم آدمم
با لطفِ خبر چینیِ این  دور و بری ها شد قسمتم از عشق فقط بی خبری ها از قرعه فالی که به نامم زده شد هیچ نامی نگرفتم به جز خیره سری ها آیین کبوتر شدن از دور قشنگ است وقتی که ندانی غم  بی بال و پری ها چندیست به در گفتم و دیوار نفهمید از شیوهء دل دادگی و کم گذری ها در فکر تو درگیرم و درمانده ترینم ای وای به من وای از این در به دری ها شد همسفرم خاطرت اما به چه شکلی چون رود که با ریگ کند همسفری ها هر لحظه دعاگوی حضورت شدم اما افسوس از این رسم بد بی اثری ها من دست به دامان تو گشتم تو چه کردی انگشت نهادی سرِ این دور و بری ها؟؟؟
یا شبیه این جماعت باش یا تنها بمان هیچکس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
سر می زنی به سودا، اما نه دل به دریا محبوب من! مبادا، مرد خطر نباشی ای لذّت شبانه ! بازا که بی بهانه، از تو پر است خانه، حتی اگر نباشی
اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم كسي ‌که حرف دلش را نگفت من بودم دلم براي خودم تنگ مي شود آري: هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم نشد جواب بگيرم سلام هايم را هر آنچه شيفته تر از پي شدن بودم چگونه شرح دهم عمق خستگي ها را اشاره اي كنم ، انگار كوه كن بودم