eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
652 عکس
350 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
کجا بودی که دیشب تا سحر در فکرِ گیسویت دلم خوابِ پریشان ديد و من تعبیرها کردم!
، تعلُّل ‌کردم... گفته ‌بودند می ایید، تحمّل‌ کردم... من‌ سرم‌ گرمِ‌ گناه‌است، تو را گم‌ کردم... با نگاهی، بطلب، سویِ‌ خودَت ‌برگردم... کفر، باز آمده، ایمان ِ‌مرا‌، پَس‌ گیرد... بی‌ تو‌ این‌ نَفْس، گریبانِ‌ مَرا ‌می گیرد... کاسه ‌ی‌ صبر، به ‌سر آمده‌ آقا، برگرد... جانِ‌ این ‌«قلب»، به ‌لب ‌آمده ‌آقا، برگرد... "الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" ‌ تعجیل ‌در فرج‌ آقا امام‌ زمان ‌‌صلوات
♦️واکاوی واژگان - خانواده 🦋واکاوی واژه 1.مادر: ماد + در= یعنی«پدید آورنده ما» 2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده (در آورده) است. 3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای) که فرزندی به دنیا می آورد. 4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد. این واژه در زبان اوستایی ماتر mã-tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند. ♦️واکاوی واژه در زبان سنسکریت: پیتر حرف «پـِ » در «پدر» از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می پاید. معانی دیگر: پشتیبان، پاینده، مراقبت کننده، ارث و میراث( در زبان سغدی) پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ «فاذر» در انگلیسی بیشتر به «پادَر» شبیه است تا تلفظ «پدر» ! پدر: کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید. ♦️واکاوی واژه مامان : ما + مان( بن مضارع ماندن است). چنانچه مان در کلمات مانا و ماندگاری و ساختن … کاربرد دارد. مامان: ما+ مان= ما و میهمان را برای ماندن در زندگی نگهداری می کند. میهمان: میه و مه = بزرگ + مان مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است نه خانه، چراکه خانه محل گذر و خان است. آری میهمان، بزرگی است که از خان عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) رسیده است. ♦️واکاوی واژه (ریشه کُردی) بابا= معرب(عرب شده) پاپا است. کسی که بر روی دو پا می ایستد و استوار است و در راه خانواده کار می کند. به پیران کامل که بمنزله ٔ پدر باشند «بابا» گویند چنان که باباافضل کاشی و باباطاهر. صورت های دیگر بابا= پاپ، آتا، دادا، daddy، tata و… ♦️واکاوی واژه دُختر از ریشه «دوغ» است که در میان مردمان آریایی به معنی «شیر» بوده و ریشه واژه ی دختر «دوغ دَر» بوده به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود. به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوختدر می باشد. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . چکیده معنی دختر 1. آنکه کار دوخت و دوز را بر عهدهدارد. 2. آنکه برای خانواده شیر و فرآورده های شیر را از مَشک درمی آورد. ♦️واکاوی واژه تلفظ پِسر تحت تأثیر کلمه پِدر پدیدآمده که در واقع پُسَر درست است. اما پُسر، «پوسْتْ دَر» بوده است. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند. پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» که به معنی «کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد». پسر: برای خانواده پوست حیوان( گوسفندو…) در می آورد تا لباس و… فراهم کند. ♦️واکاوی واژه / خوهر مادینه ای که دارای یک پدر و مادر باشد. به نظر می‌رسد خواهر (خوهر) خواه+ پسوند معنا ساز ــَر یا ــار، است یعنی آنکه خواهنده( در حالت فاعلی زبان خوارزمی) و خواهانِ خانواده و آسایش آن است. ♦️واکاوی واژه ریشهbher هندواروپایی است به معنی بردن. برادر: بَرَنده، حمل کننده، حفظ کننده، حامی و پشتیبان، نگهبان آتش.. بَرادر: بَرا + در/بر +اَدر. یعنی آنکه برای آسایش ما کار(پشتیبانی و نگاهبانی و.. ) انجام می دهد. منبع : فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن دوست ج1 ص 431 همچنین شکل های دیگر «بَر» در برادر، مثل : بَر و بازو، بَرومند، بَر و سینه و… پس «بَر» در برادر: دارنده بَر و بازو و قدرت برای بَرندگی حَمل کردن و نگهبانی و… است. ♦️واکاوی /میهمان مهمان/ میهمان: مِیه و مِه = بزرگ + مان(جایگاه ماندن، مثل خانه/خانمان) اما، اصل واژه خانه، خانمان است. مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است و خانه، گذرگاه و خان است. پس میهمان: یعنی بزرگی که از خان (خانه) عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) می رسد و می ماند. خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم/ پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا/ دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت/ غریب نیست، نگهدار میهمان مرا/ شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان/ چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان/ (امیر خسرو دهلوی) ♦️ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژگان باشد. ✍️دکتر محمدی مبارز
دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت! سببی‌ساز خدایا که پشیمان نشود… 👤 حافظ
قصه‌ی روز و شبِ من سخنی مختصر است روز در خوابِ خیالاتم و شب بیدارم..
مرا با سوز جان بگذار و بگذر اسیر و ناتوان بگذار و بگذر چو شمعی سوختم از آتش عشق مرا آتش به جان بگذار و بگذر دلی چون لاله بی داغ غمت نیست بر این دل هم نشان بگذار و بگذر مرا با یک جهان اندوه جانسوز تو ای نامهربان بگذار و بگذر دو چشمی را که مفتون رخت بود کنون گوهرفشان بگذار و بگذر در افتادم به گرداب غم عشق مرا در این میان بگذار و بگذر به او گفتم: حمید از هجر فرسود! به من گفتا: جهان بگذار و بگذر حميد مصدق
نه شگفت اگر بگویی که مرا نمی شناسی بلی ای بلا تو شاهی و گدا نمی شناسی نه همین وفای ما را، که محبت و وفا را به خدا نمی شناسی ، به خدا نمی شناسی دل من شکستی آخر به نگاه خشمباری به خدا تو قدر دل را و مرا نمی شناسی گهری گرانبها را چو خَزَف فکندی از کف چه کنم تو را که طفلی و بها نمی شناسی به نگه شناختم من، که تو بیوفا حبیبی تو صفای مهربانان ز صدا نمی شناسی غم عشق و دردمندی ز نگاه بی زبانم به سزا شناس جانا، به سزا نمی شناسی نکنم سفر به شهری که در او صفا نباشد تو ولی سفر پرستی و صفا نمی شناسی مهدی اخوان ثالث
اگر در هنگام شنیدن انتقاد افراد، آرامش خود را حفظ کنید، فردی با اعتماد به نفس بالا هستید، ولی اگر خشمگین شوید و به انتقادها بتازید، شما فردی خودشیفته هستید.
هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟ یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟ نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست سعدی
🌸 قو تنها پرنده‌ايه كه، يک بار عاشق ميشه و برای هميشه پای عشقش ميشينه، و در تمام زندگيش هر كاری برای راحتی عشقش انجام ميده. "قو" تنها پرنده‌ايه كه زمان مرگش‌رو ميدونه كه هست! قو يک هفته مانده به مرگش ميره جايی كه برای اولين بار "عشقش" يعنی جفتشو ديده و عاشقش شده، اونجا "ميمونه" تا زمان مرگش فرا برسه و يک روز مانده به مرگش آوازی برای عشقش از خودش سر ميده و ميخونه كه بهترين و زيباترين آواز ميان پرنده‌هاست و بعد سرش‌رو روی بال هاش ميزاره و میمیره...
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺰﻟﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻡ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍﺑﻤﯿﺮﺩ ﭼﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ شبی هم در آغوش دریا بمیرد حمیدی شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺰﻟﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻡ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍﺑﻤﯿﺮﺩ ﭼﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ شبی هم در آغوش دریا بمیرد حمیدی شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعری از مهدیه الهی قمشه‌ای هست کافی برای خوش‌بختی دوستی نکته‌دان ز من پرسید که ز دید تو نیک‌بختی چیست؟ گفتم از دید من اگر پرسی خانه‌ای دور و خالی از اَغیار در اتاقی کنار سبزه و گل میز تحریر و چند جلد کتاب همزبانی، مصاحبی، همفکر هست کافی برای خوش‌بختی معبد عشق (مجموعه‌ی اشعار)، مهدیه الهی قمشه‌ای، انتشارات روزنه، ۱۳۷۸، ص ۹۶.
می‌پرسه «دحوالارض»یعنی چی؟ یعنی امروز تولد زمین خداست 😊
تو عادت کرده ای هی داغ روی داغ بگذاری به چشمت آمد این قلبم شبیه زیر سیگاری
تو مغروری خودت را از خدا هم دوست تر داری چه می شد چشم بگذاری چه می شد دست بر داری برای
کاش بودی جای سیگار نازت را میکشیدم ..!
زجر و آه و رنج هست، و گاه گاهی پنجره روی بغض و کینه هایت بسته باشد بهتر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"وَ اذکُرِ اسمَ رَبّکَ وَ تَبَتَّل اِلَیه ِ تَبتیلًا" و یاد کن اسم پروردگارت را و تنها به او دل ببند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 : یکی از اساتید حوزه و دانشگاه میگن: («رنج‌‌های انسان به‌اندازۀ توقّعات و تعلّقات اوست. شما اگر ازدواج می‌کنید در این ازدواج، به هر اندازه‌ای که توقّعتان بالا باشد، رنجتان افزایش پیدا می‌کند. یک استاد عزیزی می‌فرمود: «من وقتی خانه می‌روم، متوقع نیستم که همسر من در عالَم طبیعت باشد. وقتی می‌روم و در می‌زنم و او پاسخ می‌دهد، می‌گویم: الحمدلله که زنده و سالم است. وقتی می‌بینم روی باز دارد، می‌گویم: الحمدلله که در خانه مشکلی پیش نیامده است. سفره که می‌اندازد، می‌گویم: الحمدلله فرصت کرده و غذا هم پخته است. می‌بینم غذای لذیذی پخته، باز می‌گویم: الحمدلله...». همه‌اش می‌شود الحمدلله. اما اگر کسی خیال کرد که باید با یک سفرۀ آراسته مواجه شود، اگر یک مشکل کوچک در خانه پیش آمده باشد، رنج می‌بَرَد؛ در حالی که اگر توقّع پایین بود، دائماً لذّت می‌برد. بنابراین، توقّعات ماست که رنج‌های ما را شکل می‌دهد. وقتی آدم در این دنیا توقّعات زیادی داشت که امکان وصولش در این دنیا نیست، رنج می‌برد. این آدم‌ها دارای حرص و توقّعات فراوان از دنیا هستند و خیال می‌کنند دنیا دارالخلود است، که نیست! انسان وقتی به امری ـ که آن امر فانی است ـ تعلّق پیدا می‌کند، پیداست که همراه با بودنش هم رنج می‌برد؛ انسانی که دلخوش به بهار است، در بهار نگران پاییز است؛ لازم نیست پاییز بیاید؛ چون وقتی پاییز آمد، دائم محزون است، اما «إِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ».)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمدفصولی ای‌پناهم - yasfatemii .mp3
9.32M
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم سعدی
🍃 آنجا که چندان به نتیجه‌گیری امیدوار نیستید، همان‌جا بیشتر به خدا امید داشته باشید! امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (ع) خَرَجَ يَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَكَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجَعَ نَبِيّاً» آن جایی که در مسیر حرکتتان به‌سمت خدای متعال چندان امیدوار نیستید که نتیجه بگیرید و در عمل به داشته‌ها و شرایط امیدوار نیستید، همان‌جا بیشتر به خدا امید داشته باشید! حضرت موسی به‌قصد آوردن آتش رفته بود، اما به پیامبری رسید. از این بالاتر، در دعای عرفه هم هست که ساحران فرعون برای درگیری با حضرت موسی می‌رفتند، اما خدای متعال دستشان را گرفت، موحّد شدند و برگشتند.»🌱
میگویند «برای پختن یک املت خوشمزه، حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست!» يعنی برای بدست آوردن هر چيزی، بايد هزينه‌ای پرداخت كرد! اين هزينه ◀️گاهی زمان و عمر انسان است ، ◀️گاهی پول است، ◀️گاهی گذشتن از خوشی‌هاست، ◀️گاهی گذشتن از خواب و... 👈موفقیت  بهایی دارد که باید بپردازیم هر که تسلیم خدا باشد موفقیت تسلیم اوست کلید موفقیت ، در دست خداییست که خزائن همه چیز در دستان اوست .
ای کاش به جای شعر این دفعه مستقیم... یعنی بگویم عشقِ منی از همان قدیم... اصلا بدان که از همان اول عزیز من... یعنی همان اول شما را دوست... بگذریم! نه! گوش کن بگذار از اول بگویم که... آخر شما... یعنی که بی تو حال من وخیم... نه نه! ببین وقتی که هستی در کنار من... هی می وزد در شعر من، در قلب من نسیم...! ای کاشکی خدا تورا، یعنی کمی فقط... یعنی خدای مهربان، بخشنده و کریم... در سرنوشت من تو را، من را به طالعت... آخر نه که عشقی! نه که در شعر من سهیم... هستی! ولی اصلا محال است اینکه با شما... یعنی تُو هم، یعنی مرا خب دوست... بگذریم!
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشد از او غیر او تمنایی!
حکمت دستی برآر و ظلمت شب را خراب کن خورشید را برای دلت انتخاب کن روزی اگر زمین و زمان، منجمد شدند قرآن بخوان و قلب فلک را مُذاب کن گر چه بهشت را به دو گندم فروختیم یک بار روی حکمت عصیان حساب کن امشب برای خواندن اَمَّن یُجیب عشق از پشت در، تمام جهان را جواب کن فصلی نویس در طلبِ یک حضور ناب مفهوم روشن سخنت را کتاب کن در فصل دردسوز، دعا هم چشیدنی است آتش بیار و این دم آخر، ثواب کن عشق است و این قلم،که بیانش مُطَنطَن است شعری بخوان و ذکر مرا مستجاب کن مطنطن: پر شکوه و آوازه. سروده‌ی نیّره‌السادات هاشمی، به نقل از شعر جوان، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.