صبح یعنی لب هرپنجره روبه زمان
تو بتابی وبه من خنده تعارف بکنی
#کـافـهیـادگـاه
شاه نشین چشم من،تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من،بی تو مباد جای تو
#حافظ
#کـافـهیـادگـاه
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
صبح بخیر 💞
#کـافـهیـادگـاه
حتی اگر از شش جهت آماج بلاها بودی
#ایمان و #امید خویش از دست نده
#محمدحسنابراهیمی
#کـافـهیـادگـاه
#کاشتباورهایخداباورانه
کـافـهیــادگــاه
حتی اگر از شش جهت آماج بلاها بودی #ایمان و #امید خویش از دست نده #محمدحسنابراهیمی #کـافـهیـادگ
#بداههسرایی کنید
با موضوع #ایمانوامید
ازطریق لینک ناشناس میتونید اشعار یا دلنوشته هاتون رو ارسال کنید (بیو ی کانال لینک ناشناس هست)
عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
وز خدا دولت این غم به دعا خواستهام
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
شرمم از خرقه آلوده خود میآید
که بر او وصله به صد شعبده پیراستهام
خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمربسته و برخاستهام
با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار
در غم افزودهام آنچ از دل و جان کاستهام
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا
بو که در بر کشد آن دلبر نوخاستهام
#حافظ
👤#هوشنگ_ابتهاج
ز روی خوب تو برخوردهام
خوشا دل من
که هم عطای تو را دید و هم
لقای تو را
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مُقیم
#سعدی
تا داشته ام فقط تو را داشته ام
با یاد تو قدّ و قامت افراشته ام
بوی صلوات می دهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشته ام
#سعید_بیابانکی
#رباعی
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
#خیام
جادوی_رسانه_مسخمان_کرد
#مهدی_جهاندار
این را بنویس یادگاری:
گنجشک به قیمت قناری!
جادوی رسانه مسخمان کرد
با شعبده و شلوغکاری
چادر ز سر زنان کشیدند
گفتند حجاب اختیاری!
سرباز مدافع وطن را
کشتند به جرم پاسداری!
جلّاد و شهید جابجا شد
در مغلطهی خبرگزاری!
افسوس که چشم ْانتظاران
ماندند به چشمانتظاری!
کو غیرت قیصر امینپور؟
کو شور حمید سبزواری؟
از پا منشین، دوباره برخیز
ای شعر بلند پایداری
#کافه_یادگاه
#کاشتباورهایخداباورانه
#فتنه_شناسی
دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه میکند با دگران
#ابوسعید_ابولخیر
.
شب اسطوره
دور از همه مردم شدهام در خودم امشب
پیدا شدهام، گم شدهام در خودم امشب
لبریز ز سرمستی و سرریز ز هستی
دریای تلاطم شدهام در خودم امشب
در هر نفسم، بوی گلی تازه شکفته است
یک باغ تبسّم شدهام در خودم امشب
تا نور تو تابیده به طور کلماتم
موسای تکلّم شدهام در خودم امشب
باریده مگر نمنم نام تو به شعرم
باران ترنّم شدهام در خودم امشب
هم دانهی دانایی و هم دام هُبوطم
اسطورهی گندم شدهام در خودم امشب
دستور زبان عشق، قیصر امینپور، چاپ نهم، انتشارات مروارید، ۱۳۸۸، ص ۵۷.
#قیصر_امینپور
#کافهیادگاه
شهریست شلوغ با هیاهویی چند
بازار سیاه چشم و ابرویی چند
هر گوشهی این شهر، بساطی پهن است
ای عشق! دل شکسته کیلویی چند؟!
#جلیل_صفربیگی
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا
و زمین را بعد از آسمانها، گسترش داد.
سوره نازعات، آیه۳۰
کجا بودی که دیشب تا سحر در فکرِ گیسویت
دلم خوابِ پریشان ديد و من تعبیرها کردم!
#نجیب_کاشانی
#به_تماشای_ِتو_یک_عمر، تعلُّل کردم...
گفته بودند می ایید، تحمّل کردم...
من سرم گرمِ گناهاست، تو را گم کردم...
با نگاهی، بطلب، سویِ خودَت برگردم...
کفر، باز آمده، ایمان ِمرا، پَس گیرد...
بی تو این نَفْس، گریبانِ مَرا می گیرد...
کاسه ی صبر، به سر آمده آقا، برگرد...
جانِ این «قلب»، به لب آمده آقا، برگرد...
"الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ"
تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات
♦️واکاوی واژگان - خانواده
#واکاوی_واژه
🦋واکاوی واژه #مادر
1.مادر: ماد + در= یعنی«پدید آورنده ما»
2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده
(در آورده) است.
3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای)
که فرزندی به دنیا می آورد.
4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد.
این واژه در زبان اوستایی ماتر mã-tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند.
♦️واکاوی واژه #پدر
در زبان سنسکریت: پیتر
حرف «پـِ » در «پدر» از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می پاید.
معانی دیگر: پشتیبان، پاینده، مراقبت کننده، ارث و میراث( در زبان سغدی)
پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ «فاذر» در انگلیسی بیشتر به «پادَر» شبیه است تا تلفظ «پدر» !
پدر: کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید.
♦️واکاوی واژه #مامان
مامان : ما + مان( بن مضارع ماندن است). چنانچه مان در کلمات مانا و ماندگاری و ساختن … کاربرد دارد.
مامان: ما+ مان= ما و میهمان را برای ماندن در زندگی نگهداری می کند.
میهمان: میه و مه = بزرگ + مان
مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است نه خانه، چراکه خانه محل گذر و خان است.
آری میهمان، بزرگی است که از خان عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) رسیده است.
♦️واکاوی واژه #بابا (ریشه کُردی)
بابا= معرب(عرب شده) پاپا است.
کسی که بر روی دو پا می ایستد و استوار است و در راه خانواده کار می کند.
به پیران کامل که بمنزله ٔ پدر باشند «بابا» گویند چنان که باباافضل کاشی و باباطاهر.
صورت های دیگر بابا= پاپ، آتا، دادا، daddy، tata و…
♦️واکاوی واژه #دختر
دُختر از ریشه «دوغ» است که در میان مردمان آریایی به معنی «شیر» بوده و ریشه واژه ی دختر «دوغ دَر» بوده به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود. به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوختدر می باشد. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد .
چکیده معنی دختر
1. آنکه کار دوخت و دوز را بر عهدهدارد.
2. آنکه برای خانواده شیر و فرآورده های شیر را از مَشک درمی آورد.
♦️واکاوی واژه #پسر
تلفظ پِسر تحت تأثیر کلمه پِدر پدیدآمده که در واقع پُسَر درست است.
اما پُسر، «پوسْتْ دَر» بوده است. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند.
پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» که به معنی «کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد».
پسر: برای خانواده پوست حیوان( گوسفندو…) در می آورد تا لباس و… فراهم کند.
♦️واکاوی واژه #خواهر/ خوهر
مادینه ای که دارای یک پدر و مادر باشد.
به نظر میرسد خواهر (خوهر) خواه+ پسوند معنا ساز ــَر یا ــار، است
یعنی آنکه خواهنده( در حالت فاعلی زبان خوارزمی) و خواهانِ خانواده و آسایش آن است.
♦️واکاوی واژه #برادر
ریشهbher هندواروپایی است به معنی بردن.
برادر: بَرَنده، حمل کننده، حفظ کننده، حامی و پشتیبان، نگهبان آتش..
بَرادر: بَرا + در/بر +اَدر. یعنی آنکه برای آسایش ما کار(پشتیبانی و نگاهبانی و.. ) انجام می دهد.
منبع : فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن دوست ج1 ص 431
همچنین شکل های دیگر «بَر» در برادر، مثل : بَر و بازو، بَرومند، بَر و سینه و…
پس «بَر» در برادر: دارنده بَر و بازو و قدرت برای بَرندگی حَمل کردن و نگهبانی و… است.
♦️واکاوی #مهمان/میهمان
مهمان/ میهمان: مِیه و مِه = بزرگ + مان(جایگاه ماندن، مثل خانه/خانمان)
اما، اصل واژه خانه، خانمان است. مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است و خانه، گذرگاه و خان است.
پس میهمان: یعنی بزرگی که از خان (خانه) عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) می رسد و می ماند.
خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم/
پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا/
دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت/
غریب نیست، نگهدار میهمان مرا/
شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان/
چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان/
(امیر خسرو دهلوی)
♦️ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژگان باشد.
✍️دکتر محمدی مبارز
#کـافـهیـادگـاه
قصهی روز و شبِ من سخنی مختصر است
روز در خوابِ خیالاتم و شب بیدارم..
#مهدى_اخوان_ثالث
مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر
چو شمعی سوختم از آتش عشق
مرا آتش به جان بگذار و بگذر
دلی چون لاله بی داغ غمت نیست
بر این دل هم نشان بگذار و بگذر
مرا با یک جهان اندوه جانسوز
تو ای نامهربان بگذار و بگذر
دو چشمی را که مفتون رخت بود
کنون گوهرفشان بگذار و بگذر
در افتادم به گرداب غم عشق
مرا در این میان بگذار و بگذر
به او گفتم: حمید از هجر فرسود!
به من گفتا: جهان بگذار و بگذر
حميد مصدق
نه شگفت اگر بگویی که مرا نمی شناسی
بلی ای بلا تو شاهی و گدا نمی شناسی
نه همین وفای ما را، که محبت و وفا را
به خدا نمی شناسی ، به خدا نمی شناسی
دل من شکستی آخر به نگاه خشمباری
به خدا تو قدر دل را و مرا نمی شناسی
گهری گرانبها را چو خَزَف فکندی از کف
چه کنم تو را که طفلی و بها نمی شناسی
به نگه شناختم من، که تو بیوفا حبیبی
تو صفای مهربانان ز صدا نمی شناسی
غم عشق و دردمندی ز نگاه بی زبانم
به سزا شناس جانا، به سزا نمی شناسی
نکنم سفر به شهری که در او صفا نباشد
تو ولی سفر پرستی و صفا نمی شناسی
مهدی اخوان ثالث