eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
49 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بالاخره سقوط را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود . نگاه نشسته اش روی خشک میشود و سیل بر چشمانش جاری میشود ... . 🍃چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند . 🍃 تیمسار , بزرگ مردی که در مکتب پرورش یافت . . 🍃مجاهدی که و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. . 🍃 مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش و از خودگذشتگی و کرامت بود، که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با ی خویش. . 🍃 از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلی‌اش به‌نحو احسنت انجام دهد . به راستی او ، اما همه بود. . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد۱۳۶۶ . 📅تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید :گلزار شهدا قزوین. .
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷 وقتایی که ناراحت بودم یا اینکه حوصلم سر می رفت و سرش غر می زدم ... می گفت : دل ؟ چیه ؟ چند هفته بیشتر از نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود فقط اشک می ریختم و ناله می زدم . دلم داشت می ترکید از و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به از عذاب و عشقم نوشتم براش . نوشتم ، فقط یه بار ، فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم . بعد بهترین خوابی بود که می تونستم ازش ببینم . دیدمش با و عشق درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام می کرد . صداش زدم و بهترین جوابی بود که می شد بشنوم . دلِ . چیه ، چرا اینقد میکنی؟ تو جات پیش خودمه شده ای. راوی : 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
می‌آید اولین روزهای ماه محرم ۲۰ سال قبل بود مثل همه سال‌های قبل با خانم‌های همسایه‌ برای کردن ظرف و ظروف مسجد به آشپزخانه مسجد محل رفتم. مشغول شستن دیگ بزرگ مسی بودم که گفتند داخل مسجد، است با عجله دیگ مسی را آب‌کشی کردم و برای شرکت در روضه داخل مسجد رفتم اواسط روضه وقتی که متولی مسجد مُهرها را برای سجده زیارت پخش کرد ناگهان مُهرهای شکسته و لَب‌پَر شده مسجد را جلب کرد. با تمام شدن دیگر نتوانستم در مسجد بمانم بی‌خداحافظی از دوستانم با عجله به خانه برگشتم هر چه مهر در سجاده‌های خانه بود را برداشتم و با دقت نگاه کردم. چند مُهر کدر و لَب‌پَر را برداشتم و به نیت سرور و سالار شهیدان کارم را شروع کردم. وضو گرفتم و مهرها را داخل ظرفی پر از آب گذاشتم صبح گِلِ تربت کربلا را خمیر کردم و بعد گلوله‌های کوچکی از خمیر را جدا کردم. گلوله‌های گِلی را روی سنگ صاف به شکل دایره‌ای در آوردم و تمام تلاشم را کردم تا کاملا شبیه مُهرهای بازار شود. بعد از چند باز نگاه کردن به دایره‌های آن‌ها را دانه دانه در مجمعه روحی چیدم و در گوشه‌‌ای از حیاط که سایه بود گذاشتم تا چند روز به مُهرها سر می‌زدم و خشک‌شدن شان را نگاه می‌کردم کمی نگران بودم بی‌هیچ تجربه و استادی می‌ترسیدم مهرها بشکنند، ترک یا اصلا شکلشان به هم بریزد اما بعد از گذشت چند روز مهرها را بدون هیچ تَرَک یا در حالی که از تمیزی می‌درخشیدند از درون مجمعه برداشتم و در گذاشتم خیلی زود آوازه دست‌ساز من دهن به دهن چرخید. حالا کیسه‌های مُهر بود که از مساجد شهر و روستاهای سبزوار، مساجد اطراف سبزوار، امامزاده‌ها و حتی مساجد مشهد به در خانه می‌آمد. بعضی وقت‌ها تعداد که می‌آوردند آن قدر زیاد بود که تا روزی ۱۰۰ مُهر هم درست می‌کردم. دیگر مردم مُهرهای دست‌ساز مرا در مسجد هر شهر یا که می‌دیدند می‌شناختند علامت مُهرهای دست ساز من بی‌علامتی بود مُهرهایی ساده که هیچ نقش و نگاری نداشتند. تربت کربلا آرامش دارد هر بار که دست در تربت کربلا می‌بردم گویی از گوشه خانه پرمی‌کشیدم به دشت ، یاد سرور و سالار شهیدان و زینب کبری(س) آرامم می‌کرد. هنوز هم درست کردن مهر همین حس و حال را دارم بیشتر از ۲۰ سال درست کردم تا ۶ سال قبل که یک چشمم را از دست دادم. مادر شهید، طاقتش شکسته می‌شکند و می‌گوید به خاطر چشمم نمی‌توانم سرم را زیاد پایین نگه دارم. برای همین مردم و متولیان مساجد مراعات حالم را می‌کنند و کمتر برایم مُهر می‌آورند البته الان هم مُهر درست می‌کنم و هر بار که دست در گِلِ تُربت می‌برم و می‌گویم: السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.