eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
392 دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
11.1هزار ویدیو
63 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ شهید بلباسی در فروردین ماه سال 1358همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان قائم‌شهر استان مازندران دیده به دنیا گشود. در خانواده‌ای تربیت شد که یک شهید را تقدیم 🍂 و یک شهید را تقدیم کرد وپدر مرحوم ایشان بود. مادر ایشان اورا با ذکر ائمه معصومین و توسل به چهارده نور واحد شیرمیداد. تبعیت و سربازی ولی فقیه حضرت امام خامنه‌ای جزو اصول زندگی شان بود. به پیشنهاد پدرش با دختری کرد که فردی مومنه و عفیف بود حاصل زندگی شان 4 فرزند {فاطمه، حسن ، مهدی و زینب}هستند که خداوند متعال به آنها عطا فرمود. (فرززند آخرشون 6 ماه بعد از شهادتشون به دنیا اومدن) با آغاز جنگ تكفيری های داعش عليه ملت مظلوم عراق و سوريه با وجود داشتن سه فرزند خردسال و يك فرزند در راه ، رفتن را بر ماندن ترجيح داد تا برای ديگران شود كه داشتن زن و فرزند را ماندن قرار ندهند.🍂 4⃣
✨ شهید راضیه کشاورز 11 شهریورماه سال 1371 در یک ظهر گرم تابستانی همزمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش بخاطر ارادتی که به خانم (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند. راضیه روز به روز بزرگتر می شد و با وجودش شور و نشاط مضاعفی به خانه می بخشید. از همان کودکی روحیه ای شاداب و پرشور و نشاط داشت و لطافت و مهربانی اش به وضوح در برخورد با اطرافیان آشکار بود.🍂 4⃣
✨ شهيد حاج محمد ابراهيم همت در فروردین سال ۱۳۳۴ در خانواده‌اي مذهبي در شهرستان شهرضا چشم به جهان گشود. شهيد همت در زير سايه پدري وارسته و مادري پاكدامن و مهربان، دوران خردسالی را پشت سر نهاد. او از همان دوران طفوليت بيش از حد معمول ديگر كودكان به و ابراز علاقه مي‌كرد به گونه‌اي كه در سن هفت سالگي از مادرش ميخواهد قران را به او تعليم دهد. در دوران تحصیلش از واستعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.🍂 پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانش سرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به رفت به گفته خودش دوران عمرش همان دوسال سربازی بود که در لشکر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود. 🌿(نمونه ای از رویداد های سربازیشون این بود که، در ماه رمضان ایشون به سربازا میگن اگه کل ماه رو روزه بگیرید موقع سحر میتونید بیاید آشپزخونه فرماندشون این ماجرا رو که فهمیدن همه ی سربازا رو وادار کردن که روزشونو باطل کنن)🌿 4⃣
✨ طلبه شهیده زهرا دقیقی دراواخر سال 1349 در خانواده مذهبی ودر روستای خداشهر فومن دیده به جهان گشود.🍁 ایشان دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در همان جا و دوران دبیرستان و تحصیلات حوزوی را به صورت حضوری در شهر رشت و به صورت غیر حضوری در قم گذراند. وی از همان ابتدای دوران حیات خویش که خود را شناخت دارای اعتقاد و بود و علیهم السلام و درراه خدا بود🥀 4⃣
مهم ترین دغدغه مذهبی همسرم نمازش بود. نمازش را حتما اول وقت و تا جایی که می‌توانست به جماعت می‌خواند. حتما مقید به حضور در مسجد بود. حتی اگر مهمان داشتیم، موقع اذان می‌گفت : من می روم نماز و برمی‌گردم. گاهی هم نماز جماعت را در خانه برپا می‌کرد. برای راحتی خانواده در حد توانش کار می کرد و زمانی که از ماموریت می آمد حتی الامکان ما را به مسافرت یک روزه هم که شده بود می برد. اقا جواد اهل کارهای بزرگ و فرهنگی بود ولی برای خانواده کم نمی گذاشت تا جایی که برای من گل مریم می خرید و یا گاها اگر دسترسی به خرید گل نداشت از باغچه گل می چید و به من هدیه می داد و همه این موارد نشان از عشق سرشارش به خانواده بود ولی همه این موارد مانع رفتنش به سوریه نشد زیرا قول و قرار اولمان هم این بود که همدیگر را برای رسیدن به خدا آماده کنیم.
۱۱ بهمن ماه ، گرامی باد. 🥀 پانزدهم فروردین 1347، در محله فیروزآباد از توابع شهرستان میبد به دنیا آمد. پدرش پنجعلی، قصاب بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم بهمن 1365، با سمت تک‌تیرانداز در شلمچه به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادر وی مصطفی نیز شهید شده است. برادران، مي‌خواهم در آخر عمرم چند كلمه‌اي با شما صحبت كنم. يك وقت از رفتن پسرانتان به جبهه جلوگيري نكنيد. انسان وقتي وارد خط مقدم جبهه حق عليه باطل مي‌شود، شور و حال ديگري پيدا مي‌كند. بگذاريد به جبهه بيايند تا عاشقان، معشوق خود را دريابند. اين جمله‌ها را از زبان خود مي‌گويم. شما مردم ميبد واقعاً دين خود را نسبت به اين انقلاب و جنگ تحميلي ادا كرديد و ديگر صحبتي دارم با هم‌‌سن و سالان خود. از شما مي‌خواهم با درس‌خواندن كاملتان راه ما را ادامه دهيد. جبهة شما درس خواندن است. درس بخوانيد كه كشور عزيزمان نياز به علم و تخصص دارد. با درس خواندنتان مي‌توانيد كشور را يك كشور كاملاً مستقل نمایید.مادر و پدر و برادران و خواهران عزيزم! همه شما را خيلي اذيت كردم. مرا به بزرگي خودتان ببخشيد. از تمام معلمان و همكلاسي‌ها و تمام اهالي حلالیت مي‌طلبم.
ایشان در سال ۱۳۳۸ در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش كه بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش كوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد كه او در اوان كودكی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و رابر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیكاری به پدرش كه كتابفروشی داشت، كمك می‌كرد و به عنوان یك فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد. مهدی در دوران تحصیلات متوسطه به لحاظ زمینه‌هایی كه داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید محراب آیت‌الله مدنی (ره) سیراب می‌نمود. به همین دلیل از حضرت آیت‌الله مدنی بسیار یاد می‌كرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان می‌دانست. در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین برای بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعید شد. این امر باعث شد تا مهدی كه خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل كند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرم‌آباد بر دوش كشد. در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، كینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا كرد و زمانی كه حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری می‌نمود. مهدي زین‌الدین به عضویت این حزب درنیامد و با سوابقی كه از او داشتند از دبیرستان اخراجش كردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفته‌شدگان دانشگاه شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدی‌تر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد. پس از مدتی پدرش از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام كه مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیش‌آمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایر اعضای خانواده، از خرم‌آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده‌دار شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین كسانی بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دست‌آوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه كرد. در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئه‌های پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در خنثی كردن حركتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهكهای آمریكایی نقش به سزایی داشت. با آغاز جنگ تحميلي، مهدي زین‌الدین بی‌درنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامی، به همراه یك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بی‌امان علیه كفار بعثی پرداخت. پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید. در این مسئولیتها با شجاعت، ایمان و قوت قلب،‌ تا عمق مواضع دشمن نفوذ می‌كرد و با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات كوبنده‌ای بر پیكر لشكریان صدام وارد می‌آورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیات فتح‌المبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همكارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود. دلاور رزمنده مهدي زین‌الدین در عملیات بیت‌المقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و به خاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) - كه بعدها به لشكر تبدیل شد - انتخاب گردید. در عملیات رمضان، تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خط‌شكن بود و با قدرت فرماندهی و هدایت وي به لشكر تبدیل شد. لشكر مقدس علی‌بن ابیطالب(ع) در تمام صحنه‌های نبرد سپاهیان اسلام (عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان یكی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین كننده‌ای را برعهده داشت. از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتكها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای كه اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود. مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد. 👇 🇮🇷
نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی نام پدر : حشمت الله محل تولد : قزوین تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۲/۴ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴ محل شهادت: سوریه،جنوب غرب حلب مدت عمر: ۲۶ سال محل مزار : گلزار شهدای قزوین قطعه و ردیف و شماره : ------ کتاب مربوط به این شهید: یادت باشد حمید سیاهکالی مرادی ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد. این شهید بزرگوار دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود. در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد. ایشان توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. حمید مهربان و مودب بود و برای همه افراد خانواده سرمشق بود. در فامیل و آشنا، اخلاقش زبانزد بود و هرگز کسی را از خود نمی‌رنجاند. عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن است؛همیشه عادت داشت قرآن را با معنی و تامل مطالعه می‌کرد. هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه. همیشه عاشق کمک کردن به دیگران بود. با اخلاق و با ایمان بود و بسیار باحیا بود. نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع... سنگ مزار شهید مرادی مزین به چند خط از وصیت نامه این بزرگوار است که تأکید می‌کند: «هیچ‌چیز بالاتر از حسن اخلاق و حسن رفتار نیست». نحوه ی شهادت شهید حمید سیاهکالی‌مرادی که از پاسداران تیپ ۸۲ سپاه حضرت صاحب الامر(عج) بود،در ۴ آذر ماه سال ۹۴ در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) و نبرد با تروریست‌های تکفیری وداعش
محمّدمهدی خادم الشریعه فرزند محمّد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد. مادر شهید درباره قبل از تولد او می‏ گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین(علیه السلام) اوّلین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء(علیه السلام) دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.» پدر شهید می‏ گوید:« در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی ‏توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی‏ قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.» برادرش می گوید :«محمّدمهدی هنوز شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد .در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدّت معیوب می شد . بعد از بیماری محمّد مهدی ، +پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند.» یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمّدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :« هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست ». 🇮🇷
947.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹غواص شهید سیداصغر احمدی🌹 محل تولد : زنجان، سلطانیه تاریخ تولد : ۱۳۴۷/۸/۳ تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ نام عملیات : کربلای ۴ محل شهادت : شلمچه مزار شهید : جاویدالاثر : وی همزمان با تحصیل در پایگاههای محل و مساجد به فعالیت مشغول بود، با آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفت تا عازم جبهه شود و راهی منطقه غرب و سپس جنوب کشور شد و در جبهه در تمرینات نیروهای غواصی شرکت کرد. وی با شرکت در عملیات غرورآفرین کربلای ۴، در حالی‌که از اعضای گروهان یک غواصی بود، در حوالی منطقه جزیره ماهی (بوارین) لحظه بیرون آمدن از آب، مورد اصابت گلوله دوشکا قرار گرفت و به درجه والای شهادت نائل گشت. جریان آب پیکر مطهرش را با خود برد تا همچون حضرت فاطمه زهرا (س) که به او ارادت خاصی داشت، گمنام باقی بماند. اکنون که امام، فرمان جنگ داده‌اند، من‌نیز با حس‌غیرت و مردانگی که باید یک انسان مسلمان داشته باشد، نمیتوانم در خانه بنشینم و شاهد کشته شدن برادرانم باشم، به جبهه آمدم و امیدوارم غیر از خدا، از هیچ چیز نترسم و شجاعانه نبرد کنم و امیدوارم درهای رحمت به رویم باز شوند و در آسمان بیکران یقین، همراه مشتاقان و پیشتازان، پر بگشایم و شهادت بزرگترین آرزوی هر انسان مسلمان است. من در جست‌وجوی خدا و با اطاعت از امر خدا به جبهه آمدم، امیدوارم خانواده‌ام صبر کنند و خدا به آنان شکیبایی عنایت فرماید. 🙏 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
دربیان شهدا 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
کانال شهدایی یاد یاران
‍ 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📜 🌹شهیدمدافع وطن ‍ 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📜 🌹شهیدمدافع وطن 🌸شهيد مختار شيري در تابستان گرم سال ۱۳۶۰ زماني كه ميهن اسلامي ايران مورد تهاجم ارتش بعثي عراق قرار گرفت و استان ايلام همچون ديگر استان‌هاي مرزي مورد تعرض و تجاوز نظامي نيروهاي صدامي واقع شد، كودكي در روستاي «شه‌نشين» شهرستان دره‌شهر «استان ايلام» ديده به جهان گشود. پدرش رحمتعلي و مادرش نصرت نام اين كودك را «مختار» نهادند. 🌸از آنجایی كه او در خانواده‌ای متدین، مذهبی و سخت‌كوش بزرگ شده بود، هیچ‌گاه از اعتقادات دینی غافل نماند، به گونه‌ای كه در نمازهای جمعه و جماعات شركت فعال داشت. وی جدا از هرگونه تظاهر و ریا با پای پیاده مسیر روستا تا مركز شهر را از طریق میان‌برها و تپه‌ماهورهای دشوار طی می‌نمود تا به نمازجمعه بیاید. 🌸شهید مدافع وطن مختار شیری در تاريخ ۱۳۹۰/۸/۱۹ با توجه به وجود عوامل فرامنطقه‌اي و گروهك‌هاي معاند، مختار به همراه دو تن از همرزمانش به منظور عمليات گشت شناسايي رزمي به شمال شرقي پاسگاه مرزي قره‌تپه اعزام و در حين مأموريت به ميدان مين والمر باقي‌مانده از جنگ تحميلي برخورد و بر اثر انفجار مين به شدت از ناحيه دست، پا و بدن مصدوم مي‌شود . 🌸يك نفر از همكارانش در دم شهيد و ديگري نيز به شدت مجروح مي‌شود،كه ايشان را به بيمارستان شهداي دهلران انتقال مي‌دهند، سپس به علت ناتواني در درمان، وي را به بيمارستان گنجويان دزفول اعزام مي‌نمايد كه در بين راه به علت شدت جراحات به شهادت مي‌رسد و اين گونه جان خويش را در راه وطن، اسلام، ولايت و آرمان خويش هديه مي‌كند. ✨شادی روح مطهرش صلوات✨ 💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛