eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
391 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
11.2هزار ویدیو
64 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌷 فرزند محمدابراهیم، متولد ۴۷/۱/۲ در شهرستان قائمشهر، استان مازندران دیده به جهان گشود. 🌹محمدعلی فرزند دوم خانواده بود و در دامان خانواده ای مومن و معتقد و پدر و مادری دلسوز و مهربان با رزقی حلال بزرگ شد. 🌹از دبیرستان شهید مطهری قائمشهر در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. رفتارش با پدر و مادرش بسیار خوب بود. مواردی از جمله انقلاب اسلامی و افکار امام خمینی ره در محمدعلی بسیار تاثیرگذار بود. 🌹دوره آموزشی را در گهرباران ساری گذراند. و طی دو مرحله در سال ۶۳ و ۶۴ از سپاه قائمشهر لشکر ۲۵ کربلا به منطقه کردستان و جنوب اعزام شد. 🌹سرانجام در تاریخ ۶۴/۶/۱ در منطقه هورالهویزه در اثر اصابت تیر به شهادت رسید. 💔🕊 🌹 پیکر مطهرش در تاریخ ۱۳۷۷/۸/۲ در گلزار سیدکاظم الدین قائمشهر به خاک سپرده شد💔😔 🍂‌ یا رب نرود ناله ز خاکستر عشاق... در خاک هم این سوختگان فاخته باشند...🕊 یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹
🥀 🕊 🍃 🌿ایشان علاقه زیادی به مدرسه داشت همیشه قبل از این که مدرسه باز شود در مدرسه حضور داشت و تا آخرین سال تحصیلی اش شاگرد نمونه کلاس بود . اوقات فراغتش را اصلاً به بطالت نمی گذراند به ورزش فوتبال و کشتی می پرداخت یا به بچه های کوچکتر از خودش قرآن و نماز یاد می داد.. 🌿بسیار به مقید به حق و حقوق مردم بود. چنانکه یک بار با اعضای خانواده می خواستیم با ماشین به مشهد برویم در نزدیکی جنگل گلستان چوپانی با دست به من اشاره کرد و می خواست سوالی از من بپرسد . 🌿من با شوخی فرمان ماشین را به سمت چوپان گرفتم و چوپان ترسید و از جاده فرار کرد. محمدعلی بسیار ناراحت شد با وجود این که حدود ۱۰۰ متر از او دور شده بودیم از من خواست که برگردم و ایشان پیاده شدند و چوپان را بغل کرد و بوسید و از این کار من معذرت خواهی کرد. 🌿یا زمانی که من داشتم خانه مان را سنگ کاری می کردم به من گفت :«پدر جان این کار را نکنید با این کار عرش خدا به لرزه در می آید . » گفتم چطور ؟ گفت :«الان وضع مردم ما خوب نیست .» گفت: «با این کار شما اذیت می شوند . » 👤 : پدرشهید 🥀 🕊 🥀
🥀 🕊 🌸 🌾بسیار مهربان و رئوف بود و حاضر بود خودش چیزی نخورد و به برادر و خواهرش بدهد .او همراه استاد قربان به کار بنایی مشغول شد و پولی که از این کار به دست می آورد به آن هایی که وضع مالی شان خوب نبود کمک می کرد در همه حال بسیجی وار زندگی می کرد . 🌾چنانکه در منزل پدرش تشک پهن می کردند بسیار ناراحت می شد و می گفت من روی زمین می خوابم مگر بچه هایی که روی زمین می خوابند چه فرقی دارم . یا یک شب پدرش ماهی سفید خرید .آن ماهی سفید را برای ما زهر مار کرد می گفت:« پیرزن با دادن ۴ تا تخم مرغ به جبهه کمک می کند . حالا پدر برای ما ماهی سفید خرید بخوریم .من نمی خورم!» 🌾در خصوص امانت داری اش این که یک بار ۲۰۰ تومان پول پیدا کرد به من گفت مادر من ۲۰۰ تومان پول پیدا کردم دادم به شخصی در مسجد صبوری تا صاحبش را پیدا کند . این چنین اتفاق خیلی برایش پیش می آمد که حق را رعایت کند.  🌼 : مادر شهید 🥀 🕊 🥀 ✨🌙