eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
49 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ♻️ شبی که شهید خواستند بروند جبهه خیلی خوشحال بود آن شب وقتی من رختخواب را برای او و برادرش منصور انداختم ، ایشان جای خود را برداشت و آورد به اتاق من و کنار جای من گذاشت و گفت : مادر ، من امشب آخرین شبی است که پیش شما هستم دوست دارم که بغل مادر عزیزم بخوابم  و روزی که رفت برادرزاده هایش را بغل کرد و به ما گفت بچه ها را دعوا نکنید و اذیتشان نکنید من راضی نیستم . 🌷🕊  ✨
🥀 🕊 🌸 🌾بسیار مهربان و رئوف بود و حاضر بود خودش چیزی نخورد و به برادر و خواهرش بدهد .او همراه استاد قربان به کار بنایی مشغول شد و پولی که از این کار به دست می آورد به آن هایی که وضع مالی شان خوب نبود کمک می کرد در همه حال بسیجی وار زندگی می کرد . 🌾چنانکه در منزل پدرش تشک پهن می کردند بسیار ناراحت می شد و می گفت من روی زمین می خوابم مگر بچه هایی که روی زمین می خوابند چه فرقی دارم . یا یک شب پدرش ماهی سفید خرید .آن ماهی سفید را برای ما زهر مار کرد می گفت:« پیرزن با دادن ۴ تا تخم مرغ به جبهه کمک می کند . حالا پدر برای ما ماهی سفید خرید بخوریم .من نمی خورم!» 🌾در خصوص امانت داری اش این که یک بار ۲۰۰ تومان پول پیدا کرد به من گفت مادر من ۲۰۰ تومان پول پیدا کردم دادم به شخصی در مسجد صبوری تا صاحبش را پیدا کند . این چنین اتفاق خیلی برایش پیش می آمد که حق را رعایت کند.  🌼 : مادر شهید 🥀 🕊 🥀 ✨🌙
سی سال ..... پایِ قاب عکسی صبر کردن این عشق‌ها تنها به یک مادر می‌آید 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
❤️ | 🔅 نشسته‌ام ؛ و خاک را نگاه می‌کنم شاید تو را خاک به من بدهد ... 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 بعد از تو تا همیشه شبها و روزها بی مهر و ماه از کنار من می گذرند اما در عمق سینه ها خورشید قصه های دلاوریهایت همواره روشن است . شادی روح و 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌺🕊🌹💐🌹🕊🌺 خیلی حال میده یه بچه خوشگل دنیا بیاری خیلی حال میده تو کودکی همه جا از ادبش و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیتش حرف بزنند خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟ اینه که وقتی بعد چندین سال چشم انتظاری پسر خوشتیپتُ بیارن ، کفن ُ بگیری سمت آسمون و آروم بگی : .. 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 برادر و همرزم ، تعریف می کرد : به خاطر هوش بالایی که داشت ، شرکت نفت دنبالش فرستاده بودند برای استخدام . مادرمان من تحصیل نکرده ولی علاقه بسیار شدیدی به اهل بیت داشت . یه روز میاد خونه همینطوری که وارد خونه می شه ، می بینه مادر داره آش می پزه و در عین حال با درد و دل می کنه و می گه که این بچه ام (امیرحسین) پاش قطع شده و من دیگه رزمنده ندارم برای راه تو یا زهرا و گریه می کنه مادر ادامه میده که هم دنیا را برداشته و آخرتش رو فروخته . شب این و برام تعریف کرد و گفت : من پشت سر مادر بودم ولی مادر اینو نمی دونست ، وقتی تنهایی داشت آش پزی می کرد و با صحبت می کرد ، رفتم بوسیدمش و بهش گفتم : « ننه به خدا اینجوری نیست که تو ناراحتی ». همون روز کارت رسمی حفاری نفت را از شرکت گرفته بود . هم همون لحظه کارتش را به مادرم نشون میده و می گیره رو گاز و بهش میگه ببین ننه اینم دنیا ، سوزوندمش ، از فردا هم میرم عملیات و بعداز اون آمد جبهه . از سال ۵۹ تا ۶۳ همه عملیات ها را شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس هم خیلی تاثیر گذار بود . متولد : 1337 : 1363/12/22 عملیات : منطقه : 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 مادر مدافع حرمی که خواب فرزندش را دید... شب قبل از محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است. آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است. صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود. به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم. احساس می‌کردم مهمان داریم. عصر بود که همسرم، دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا (س) آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر محمدرضا را آورده‌اند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است. من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است... 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 بهش می گفتن امّ الشهدا آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود هیچ وقت عصبانے ندیدیمش جز یه بار اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم مامان از خستگی خوابش برد ما هم بے سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ، پا شد و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله» گفت و با عصبانیت پرسید: پس چرا بیدارم نکردین؟ گفتیم:آخه خسته بودی ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم ! همونطور که داشت وضو می گرفت گفت : من همه زندگیم به نماز اول وقته نمی خوام باشم تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم . 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 دیدن عکست تمام سهم من است از تو آن را هم جیره بندی کرده ام تـا مبادا توقعش زیاد شود ! دل است دیگر، ممکن است فردا خودت را از من بخواهد. 🕊 🌹🥀 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 ‌‌ای آنـــڪہ مـــرا بــرده ای از یاد ، ڪـجـایــی ؟ بیــگانـہ ؟ دست مریـــزاد ، ڪـجـایـی ؟ از دام تــوأم نـیـسـت مــرا راه گـریــــزی . . . مــن عاشـــق ایــن دام و تو صـیّــاد .... ڪـجـایــی ؟ شادی روح که شده اند و سلامتی و طول عمر که هنوز برکت زندگی ما هستند . 🌹🥀🌴 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
42.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌊 یکی از آن ۱۷۵ غواص دست بسته ... . . 🎥کلیپ دیدار با مادر چهار محمد صادق معلمی ( ۱۴۰۲) . ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
روز اعزامش به من گفت: "مادر برایم نان نیاوردی؟ گفتم تو نان نخواستی!! رفتم تا برایش نان بگیرم وقتی برگشتیم دیدیم که حرکت کردند و رفتند بعدها فهمیدم به یکی از اقوام گفته بود که " نمی‌خواستم گریه‌‌ ی مـادرم را موقع خداحافظی ببینم". 💞 💫 ♥️🕊 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🥀🌹🕊💐🕊🌹🥀 ڪه شوے یڪبار میشوے ڪه باشے صدبار و ڪه باشے هر ثانیـه باز آئینه ، آب ، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد
تمام دلم را تو با خودت بردی مادر ...🥀 . 📷 ۱۳۶۲_ حسنقلی ترحمی با فرزندش . در والفجر۴ در رسید.شادی روحش صلوات‌. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛