eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
49 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 هم رفاقتای قدیم... نه❌❌❌ هر زمانی که باشد، چه الان چه قدیم... رفاقت داریم تا رفاقت این رفاقتی که آدمو ببره تا بهشت کجا و رفاقتی که آدمو زمین بزنه کجا خدا نصیبمان کند رفاقتی که بوی بدهد🥀 رفاقتی که عاقبتی داشته باشد سالروز 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
💐💐 شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست همیشه چشمه ی الطاف او بُوَد جاری رسیده بر همگان بخشش و عنایت او سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
سردار شهید دروس حوزوی را تا مقطع کارشناسی ارشد در «جامعه المصطفی العالمیه» ادامه داد و پیش از شهادتش در حال تدوین پایان‌نامه‌اش با محور تحولات بود. او در دانشگاه پیام نور فریمان نیز در مقطع کارشناسی رشته حقوق تحصیل کرد این مدافع حرم، به جز فارسی به زبان‌های انگلیسی و عربی نیز کاملا مسلط بود. اما مهم‌ترین بخش داستان این سردار اسلام در جملاتی روایت می‌شود که پس از این خواهیم گفت خیلی از رزمنده‌های ایرانی و عراقی و سوری و دیگر مدافعان حرم او را به نام « » می‌شناختند و می‌دانستند هرجا که فاتح پا بگذارد عملیات حتما با پیروزی همراه است نبردهای رودررویش با تکفیری‌ها و رشادت‌ها و دلیری‌های شهید بخشی همچنان در و و و و بر زبان رزمنده‌های مقاومت جاری است سرانجام اسفند سال ١٣٩٣ و در حال و هوای ایام در درگیری با تروریست‌های تکفیری در جریان آزادسازی در به رسید ﴿سردار شھید«رضابخشی(فاتح)» جانشین فرمانده«فاطمیون»﴾ ؛ 1365/07/09 ؛ 1393/12/09 ؛ سوریه - تل قرین 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
💕 ❣مسجد ڪه میرفتم، چند بارے دیدمش... خیلے ازش خوشم مے اومد چون مرد بودن را در اون مے دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم . ❣ساده زیست بود، طوریڪه خرید عروسے اش فقط یه حلقه 4500 تومنے بود ... مهرےه ام 14 سڪه و یه سفر حج بود ڪه یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. ❣هےچ وقت بهم نمے گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین مے چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون مے دیدم ڪه برایش ماندن چقدر سخت است ... برای شهادتش چله گرفتم چون خیلے دوستش داشتم و میخواستم به آنچه ڪه دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود 💟همسر شهید براے رسیدن و با مهدے عسگرے چله میگیرد و ده سال بعد براے رسیدن مهدے به چله مےگیرد 💟 : : 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
💕 ❣مسجد ڪه میرفتم، چند بارے دیدمش... خیلے ازش خوشم مے اومد چون مرد بودن را در اون مے دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم . ❣ساده زیست بود، طوریڪه خرید عروسے اش فقط یه حلقه 4500 تومنے بود ... مهرےه ام 14 سڪه و یه سفر حج بود ڪه یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. ❣هےچ وقت بهم نمے گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین مے چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون مے دیدم ڪه برایش ماندن چقدر سخت است ... برای شهادتش چله گرفتم چون خیلے دوستش داشتم و میخواستم به آنچه ڪه دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود 💟همسر شهید براے رسیدن و با مهدے عسگرے چله میگیرد و ده سال بعد براے رسیدن مهدے به چله مےگیرد 💟 : : 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و تبریک 🌱 به مناسبت ولادت باسعادت امام محمد باقر علیه السلام❤️ 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
💚| ✨ سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی جان همگـان در قـدمش باد فدایی جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🎥 | 🕊️ 』 مجاهد فی سبیل الله بزرگتر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را ... به عیار زخارف دنیا محک بزند.....🌱 🌿 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
💢 عباس کامران( ) : ۶ آذر ۱۳۴۵_ ۴ ۱۳۶۵ : . ▪️نرگس کامران- خواهر شهید: یک بار در یکی از راهپیمایی ها که دو روز مانده بود به آخرین اعزام ایشان برای رفتن به جبهه، همه ی بچه هایی که قرار بود اعزام شوند، رفتند سر مزار شهدا تا با شهدا وداع کنند. یادم می آید شهید عباس بلندگو را گرفت و به مردم گفت: ای کسانی که می گوئید این رزمنده ها برای پول مال می روند، ما دو برابر این پول ها به شما می دهیم شما بروید. چرا پشت سر رزمنده ها که جان شان را در دست شان می گیرند و می جنگند و زن و بچه هایشان را این جا گذاشتند، حرف می زنید. آن روز بعضی از رزمنده ها گفتند: عباس جان! تو حرف دل همه ی ما را زدی. . ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🔻سالروز شهادت: شهید عبدالله عبدالله تبار درزی :1316/07/06 : 1365/11/11 محل شهادت : شلمچه گلزار: درزیکلا شیخ بابل (8سال مفقود) 🔹یک نکته با شما جوانان بگویم ، شما امید اسلام و انقلاب هستید به همین خاطر دشمن سعی کرد شما را از اسلام جدا کند. بهوش باشید و گول زمزمه های شیطان را نخورید و با اسلام آشتی کنید که اسلام سعادت دنیا و آخرت شما را تضمین می کند . 🔸برادران انجمن اسلامی وبسیج محل !سنگرخود رامحکم حفظ کنید از مشتی خود فروخته که همیشه و در هر جا کاری جز تضعیف روحیه برادران حزب اللهی ندارند ، بیم به خود راه ندهید و با توکل برخدا استوار به فعالیت خود ادامه دهید. ♦️شما برادران بسیجی ، ای پاسداران جبهه حق !لباس شما بسیار مقدس است ، پس شأن این لباس را حفظ کنید . ! به خودسازی بپردازید ،نماز را فراموش نکنید .بیشتر قرآن بخوانید که هر چه داریم از قرآن است .بازوان انقلاب باشید و تا جان در بدن دارید ،دست از امام بر ندارید. 🌱تو ای دخترم !با حجابت دینت را حفظ کن ،که حجاب مایه سر بلندی و عزت نفس است.
💢 . ▪️سردار شهید علی محمد بابانیا بازگیر : ۱۳۳۸/۰۸/۰۱_بابل : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ _شلمچه : جانشین محور ۳ لشکر ویژه ۲۵ کربلا . 📩 قسمتی از وصیت نامه شهید: ای همیشه مشغول! ای همه جا گرفتار! ای پول دوست نزول خور! ای بیت المال خورخدا نشناس! ای نادان منافق! ای شب نماز خوان گوشه مسجد نشین! که فرج امام می‌خواهید ولی پیرو امام نیستید و به جبهه جنگ نمی‌آیید. ظاهر شما فریبنده مردم است و ما همیشه هستیم و به تو و امثال تو می‌گوییم که الان هم در مراسم می‌باشید چه زن و مردتان داخلی و خارجی به همگی تان می‌گویم. اما از امت حزب الله پوزش می‌خواهم که وقت شما عزیزان را در مراسم خودم گرفتم چون دلم درد و پر از خون می‌باشد از این ناجوان مردان روزگار. والله وقتی خودت را بازجویی کنی و به نقاط مثبت و منفی کارها، نیک و بد خیرو شرخود آگاه شوی و هم قدمی در خودشناسی بر داشته ای و هم بهتر می‌توان در راه خداوند حرکت کنی.🦋
💢 شهید قنبرعلی مهدی پور :۱۳۴۱/۰۹/۰۸_فریدونکنار :۱۳۶۵/۱۰/۰۴_ام_الرصاص : جانشین گروهان . ▪️اوایل انقلاب اجناس کم بود آن موقع مسئول ستاد توزیع کالا بود هیچ وقت از آن برای خانه استفاده نمی کرد ، خیلی سفت و سخت بود و با قاچاق  کالا مبارزه می کرد .عاشق بچه های کوچک بود خودش فرزندش 8 ماهه بود زیاد او را بغل نمی کرد ؛ به خاطر این که وابستگی ایجاد نشود برای رفتن به جبهه . ده بار به جبهه ها اعزام شد. . ▪️عشق و علاقه زیادی به شهدا داشت تا جایی که روز عروسی اش مصادف می شد با تشیع جنازه ی شهید ایشان روز عروسی را تغییر داد . اهل ورزش بود و بهترین دفاع تیم فریدونکنار بود ...عملیات والفجر هشت روزی که برای تحویل  خط به سمت کارخانه نمک می رفتیم قنبرعلی فرمانده گروهان بودند . بچه ها مریض شده بودند . قنبر شب تا صبح  همه بچه ها را پاشویه کرد .  . ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
💢 یداله صادقی : ۱۳۴۲ _ساری( روستای پرکوه) :۱۶ بهمن ۱۳۶۲ _مهران : اصابت ترکش به شکم : ملامجدالدین ساری 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊 . «صبح روز عمليات، آرام و قرار نداشت! سپاه چهارم عراق با تحرّكات خود، عرصه را بر بچه ها تنگ كرده بود. شهيد صادقي به همراه شهيد عالي، دست به يك اقدام شجاعانه زدند. حمل اَدوات و آر.پي.جي 11 در بالا بردن از سراشيبي كوه­هاي مهران سخت بود، امّا يدالله بدون واهمه از اين اسلحه براي نابودي دشمن استفاده كرد و هنگام اصابت گلوله، نواي حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار ماست، سر داد.» . 📩 : مادرم ؛ سخنی چند با تو دارم: تو خود می دانی که هروقت کنارت می نشستم و با تو سخن می گفتم به تو می گفتم که تنها آرزوی هر مسلمان واقعی شهادت است و این آرزو نیز در دل من پرورش یافته و دیگر تاب ماندن در این زندان را ندارم زیرا عزیزی عزیزتر از شما را یافتم که به همین زودی به مهمانی آن عزیز خواهم رفت.🕊
💢 حسین غمگین ورکلایی : روستای ورکلا میاندرود_سال ۱۳۴۴ : دی ماه ۱۳۶۵ _شلمچه . ▪️تو جبهه نماز شب های حسین معروف بود. همیشه هم عادت داشت قبل از نمازش قرآن میخوند‌.عجیب با قرآن مانوس بود.عاشق امام حسین بود.آخرشم تو شلمچه تیر مستقیم خورد به سرش.‌..
💢 ابراهیم عبدالله پور :۱۳۴۷ _توشکون : ۱۳۶۵_ پنج تاریخ تدفین : ۱۱ سال مفقود بود_سال ۱۳۷۴ . ▪️مادر شهید : زمانی که کوچک بود آن موقع 1 ریال ، 2 ریال پول زیادی بود، از ما پول می گرفت ، عکس امام خمینی را می خرید و عکس شهید بهشتی و شهید رجایی را می خرید و به مردم میداد ، می گفتم پسر چرا اینکار را می کنی ؟ می گفت : «باید تبلیغات شود باید بچه های محل بدانند امام کیست.
💢 غلامرضا جعفری سوته :۱۳۴۴_فریدونکنار :۱۹ بهمن ۱۳۶۴_هورالهویزه :اصابت تیر به سر : مسئول اطلاعات و عملیات محور هورالعظیم . ▪️یک روز یک روحانی در مسجد محل مشغول سخنرانی بود؛ غلامرضا بلند شد و گفت: حاج‌آقا! شما باید بدی‌های رژیم شاه را برای مردم توضیح دهید. بعد یک نی بزرگ را برداشت، پارچه‌ای به آن بست و ندای الله‌اکبر سر داد. آن روز حدود چهل، پنجاه نفر از بچه‌های محل، در تمام کوچه پس‌کوچه‌های روستای سوته دور زدند و مرگ بر شاه گفتند. این اولین تظاهرات بود که در این روستا بر پا شد؛ و بعد از آن روز، بچه‌ها را جمع می‌کرد و برای تظاهرات ضد رژیم، به فریدونکنار می‌رفت.
💢 علی اصغر اسدی : ۱۳۴۸ _ آمل : ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ فاو : اصابت ترکش به پهلو و قطع دست و پا . ▪️حسن- برادر شهید : آخرین باری که قرار بود بره جبهه  بعد از مجروحیت ش بود  ، پاهاش تو گچ بود . خونه بودیم که اعلام کردند برای عملیات والفجر 8 دارند نیرو اعزام می کنند و علی اصغر ثبت نام کرد و گچ پای خودش رو باز کرد و با ذوق و شوق فراوانی رفت و بشهادت رسید.🇮🇷 .
💐داماد که نشده بودن ، بعد شهادتشون براشون می‌کردند. . 🌷شهید محمد مهدی سیدی ۱۳۴۸ مازندران ( ) : ۷ اسفند ۱۳۶۲ جزیره مجنون تاریخ تدفین: ۱۲ سال بعد شهادت ۱۳۷۴ . 📩 قسمتی از وصیت نامه : این حرف مطهری که  : شمع محفل بشریت اند .در واقع حرف به جایی است , چون این ها هستند که راه را برای دیگر انسان ها روشن می کنند و دیگران هستند که ادامه دهندگان راه آنان می باشند . .
💢 محمد گروسیان : ۱۳۴۷ رودبارسر کلاردشت : ۴ تیر ۱۳۶۷ جزیره مجنون ( ابتدا به اسارت درآمد و بعد بشهادت رسید) . ▪️خواهر شهید: هیچ وقت نماز اول وقتش ترک نمی شد. یادم هست ما سر زمین کارگر داشتیم موقع اذان ظهر بود، مادرم غذا آماده کرده بود که برادرم برایشان ببرد ولی ایشان ایستاد نمازش را خواند و بعد رفت، مادرم گفت: پسر! دیر می شود، بیا غذا را ببر، بعد بیا نمازت را بخوان خندید و گفت: مامان نماز تکلیف من است ولی غذا بردن و حرف گوش کردن وظیفه من است چشم غذای تو را می برم منتهی بعد از نماز
💢 بسیجی شهید سید حسین موسوی نژاد : سال ۱۳۴۷ _ :۱۸ اسفند ۱۳۶۴_ : ۱۵ سالگی : ۱۷ سالگی . ▪️مادر شهید، زبیده تقدس: شهید هنگامی که موقع ظهر در مدرسه بود، زمزمه اذان را می شنید خودش به سکوی مدرسه می رفت و اذان می گفت و معلم مدرسه می گفت: این اذان را چه کسی می گوید؟ و از صدای او خوششان آمد و به ایشان می گفتند که تنها اذان بگو و ایشان از علاقه ی زیاد در مدرسه با صدای بلند موقع ظهر اذان می گفت و دانش آموزان نماز خود را اقامه می کردن. 
💢 هادی رضایی : اشکار دشت :۱۸ اسفند ۱۳۶۵ . ▪️مادر: حرف گوش کن بود. در کارخانه کمک می کرد و یک باغ چایی داشتیم که در آن هم کار می کرد و به ما کمک می کرد.ابتدا در سن 16 یا 17 سالگی اعزام جبهه شد. یک بار از ناحیه ی پا ترکش خورد که 17، 18 روزی در بیمارستان اصفهان بستری بود. در عملیات کربلای 5 در شلمچه هم از ناحیه سینه و کتف چپ بر اثر اصابت ترکش مجروح شد که منجر به شهادتش شد. شادی روحش صلوات.
🍃 که مانع عزیمتش به نشد.🌷شهید محمدرضا وطنی▪️:۲۶آبان۱۳۳۴/سیدمحله،▪️: ۷مرداد۱۳۶۱/منطقه ،عملیات ... ⚽️ نام «شهید وطنی» برای اهالی فوتبال نامی آشناست، از آن‌رو که «شهید وطنی» نام ورزشگاهی است که میعادگاه هواداران عاشق مازندران است.«فوتبالیست شهید محمدرضا وطنی» با وجود پذيرش در دانشگاه هندوستان به جای انتخاب ميدان علمی، ميدان مهم‌تر و واجب‌تر، یعنی ميدان جنگ را انتخاب كرد. او در واقع بورسیه‌ی دانشگاه امام خمینی(ره) شده بود. خواهر شهيد وطنی می‌گوید: در مراسم برادرم از چندین روستا آمده بودند، تعجب کردم، پرس‌وجو کردم و آنان در حال گريه از تلاش محمدرضا و دوستانش براي ساخت خانه و كمك در زمان برداشت محصول كشاورزی برای خانواده‌های مستضعف گفتند. . 📩 وصيت‌نامه: من به پيروی از خمينی روح خدا و به حكم وظيفه شرعی، خود را موظف دانستم تا براي دفاع از مكتب و ميهن اسلامی و رويارويی و ستيز با بعثيون كافر، داوطلبانه به جبهه بيايم و شهادت را شرافتمندانه‌ترين مرگها و رستگاری قطعی و بالاترين مرحله تكاملی می‌دانم تا شايد اگر لايق بودم خدا توفيق شهادت را نصيبم گرداند. . 🚩 همچنین برادر کوچک‌تر محمدرضا « حاج عیسی وطنی» نیز در ۴ ۱۳۶۷ در به برادر پیوست.
💢به امیدوار نباشید/ از شما بازخواست خواهیم کرد که با ما چه کردید... . 🌊 غواص شهید مهدی دباغ وصیتنامه بسیار طوفانی دارد و از مردم در قبال خون شهدا مطالبه گری می کند، شهید دباغ می گوید: ◇ ما باید قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. به شفاعت شهدا امیدوار نباشید. ◇ شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر. 🔸️ من از جانب خودم و دوستانم می گویم: از یکایک شما بازخواست می‌کنیم که با خون ما چه کردید. ◇ آیا در مقابل کفر، منکرات و فساد فاسدان ایستادید یا گذشتید و گفتید به ما چه؟ اگر بی تفاوت بودید منتظر غضب ما باشید. ◇ اگر اشکی دارید، بر مظلومیت خاندان اهل بیت (ع) و سالار شهیدان بریزید». : ۱۳۴۹/۶/۵ قوچان ، خراسان‌رضوی ■ : ۱۳۶۷/۱/۲۳ حلبچه . ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
💢 ▫️ ▫️ : ۱۳۶۳ ▫️ : ۱۳۹۰ . ▪️ / يك روز توي اتاق دراز كشيد و چفيه اي را روي صورتش قرار داد. گفت: فرض كن من شهيد شدم، توام اومدي بالاي سرم، ميخواهم ببينم عكس العملت چيه؟ گفتم: محمدآقا! بازم از اين حرفا زدي؟ خيلي اصرار كرد. پيش خودم گفتم: دلش را نشكنم. اومدم بالاي سرش، چفيه را كنار زدم. دست روي محاسنش كشيدم و گفتم: محمد عزيزم! شهادتت مبارك بالاخره به آرزویت رسيدي! وقتي اين جمله رو به زبان آوردم خيلي خوشحال شد. . اين خاطره دوباره تکرار شد. آنروزي كه جنازه شهيد را آوردند، وقتی وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهيد توي سردخانه تنها ديدم، رفتم بالاي سرش و به صورتش نگاه كردم و به ياد آنروزي افتادم كه محمدآقا خواست عکس‌العمل من را بعد از شهادت اش ببيند، همان جمله اي كه آن روز گفتم را تكرار كردم: محمد عزیزم! شهادتت مبارك، بالاخره به آرزويت رسيدي! 🇮🇷 شادی روحش صلوات... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
📩 از فرامرز غرباء( ۱۳۳۹ بابل_ ۱۳۶۳ قصرشیرین 🌷) . ▫️سلام مرابه امام امت و ملت امام برسانيد و بگوئيد تا آخرين قطره خونمان ايستادگي مي كنيم. امام مي خواهم بگويم كه خون من و خون برادرانم را براي حفظ مكتب بكار ببريد ونگذاريد شياطين در داخل و بيرون از كشور خونمان را پايمال كنند و از خداوند تبارك و تعالي خواستارم كه اين چند قطره خونم را به درگاه خود قبول فرمايد و ما را جزء شهدا مشهور گرداند.