eitaa logo
یادداشت های فرا-مرزی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
388 ویدیو
68 فایل
دایرکت @YahyaJS ادمین: @jahangiri_amin @Elhamshiri67 تاریخ تولد کانال بهمن ۱۴۰۱ نوشته ها، از آن ِاندیشه خود ِشخصی ام است؛ بدون پیوسته های علمی، اجتماعی، کاری، اداری و ... با این سنجه، ارزیابی و نقد و نقل فرمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
برف زیاد آمده، اول صبح خبر دادند که یک مرده. بخشکی شانس. نرسیده مرگ😬 صبح رفتیم به ها دو نفر فقط بودند. گفتم کی میخواد مرده را بشورد؟ همه به من نیگا کردن.😬😬 خودمو زدم به کوچه علی چپ. قرآن برداشتم بخونم. 😉 یهو دیدم یکی گفت حاج آقا برویم بشوریم.😬😬 خلاصه بعد شستن، گفتم به دختر و پسر مرده، بیایید آخرین بار بابا را ببینید. دختر که هم نداشت، گفت نه حاج آقا من ازش ترسم. خدایا بگریم یا بخندم. رفتیم دفن. با یک تابوت که واقعا ارزشش به نظرم چند می ارزید گذاشتنش توی قبر. حیفم آمد به این تابوت که زیر خاک، ماند. اینجا مهم است.👇👇👇 داشتم می آمدم. دیدم دختره صدا زد. حاج اقا نروید، داریم. دیدم رفت از پشت ماشینش🚘، چند تا آورد. این شد احسان. بعد گفت حاج آقا نروید. بیایید سر قبر پدر 📻 بگیریم. دسته سلفی رفت بالا. دختره یک سیگار🤒 هم روشن کرد گفت بابا همیشه این وقت سیگار می کشید. و بابا تمام شد. یاد افتادم که همش می گوید: https://eitaa.com/yahyajahangiri
آرشیو| ۵ سال پیش دانشگاه خاطره فردا قرار است سخنرانی کنم یکی از دیپلمات ها گفت: محیطش حساس است. نباشید حدس میزنم فردا ها، حضور جدی داشته باشند سخنانم را خیلی لطیف کرده ام. تا مبادا.. سخنم به پایان یافت. طبق عادت به مخاطبان میکروفون سیار می‌دهند که پرسش کنند. از شانس من یک ملبس تونسی، دست بلند کرد و میکروفون خواست. تنم لرزید. دعا میکنم بحث چالشی نباشد. خطرناک تر شد وفتی که برخلاف بقیه، گفت: من میام بالای سن صحبت کنم. دلشوره داشت، منو می کشت.. چی تو دل این مرد است که می‌خواهد از اینجا بپرسد.. آمد و خودش را که معرفی کرد، دیگه من تموم کردم..‌ گفت: من فارغ التحصیل جامعه الازهر در رشته حدیث هستم. حرف های دیشب ديپلمات.. پیش فرضهای ذهنی ام از سلفیه تونس.. بک گراند دانشی این پرسشگر و.. ذهن منو آرام نکرد... تا اینکه شروع کرد.. ب صحبت.. گفت میخواهم با یک حدیث از پیامبر ص ، سوالم را بپرسم... عن .. عن.. عن..قال رسول الله.. حدیث را با سند کامل خواند.. لو کان العلم فی الثریا لنالته رجال من فارس... شروع کرد به تعریف علمی ایران.. شوکه شده بودم... بر خلاااااف همه پیش فرض هایم شد.. تازه باز بار دیگر تازه تر فهمیدم یکی از موانع و ما با ، های غلط است. پندار نادرست از غرب پندار نا سره از اهل سنت پندار نت درست از آفریقا و.... ياداشت های فرامرزی یک طلبه یحیی جهانگیری @yahyajahangiri 👍
آرشیو| ۵ سال پیش دانشگاه خاطره فردا قرار است سخنرانی کنم یکی از دیپلمات ها گفت: محیطش حساس است. نباشید حدس میزنم فردا ها، حضور جدی داشته باشند سخنانم را خیلی لطیف کرده ام. تا مبادا.. سخنم به پایان یافت. طبق عادت به مخاطبان میکروفون سیار می‌دهند که پرسش کنند. از شانس من یک ملبس تونسی، دست بلند کرد و میکروفون خواست. تنم لرزید. دعا میکنم بحث چالشی نباشد. خطرناک تر شد وفتی که برخلاف بقیه، گفت: من میام بالای سن صحبت کنم. دلشوره داشت، منو می کشت.. چی تو دل این مرد است که می‌خواهد از اینجا بپرسد.. آمد و خودش را که معرفی کرد، دیگه من تموم کردم..‌ گفت: من فارغ التحصیل جامعه الازهر در رشته حدیث هستم. حرف های دیشب ديپلمات.. پیش فرضهای ذهنی ام از سلفیه تونس.. بک گراند دانشی این پرسشگر و.. ذهن منو آرام نکرد... تا اینکه شروع کرد.. ب صحبت.. گفت میخواهم با یک حدیث از پیامبر ص ، سوالم را بپرسم... عن .. عن.. عن..قال رسول الله.. حدیث را با سند کامل خواند.. لو کان العلم فی الثریا لنالته رجال من فارس... شروع کرد به تعریف علمی ایران.. شوکه شده بودم... بر خلاااااف همه پیش فرض هایم شد.. تازه باز بار دیگر تازه تر فهمیدم یکی از موانع و ما با ، های غلط است. پندار نادرست از غرب پندار نا سره از اهل سنت پندار نت درست از آفریقا و.... ياداشت های فرامرزی یک طلبه یحیی جهانگیری @yahyajahangiri 👍
یادداشت های فرا-مرزی
میزبان سید شمشاد رضوی از علمای خدوم نروژ بودم و تندیس مسجد توحید را هدیه ام کردند در سفر سال های قبل
نروژ برف زیاد آمده، اول صبح خبر دادند که یک مرده. بخشکی شانس. نرسیده مرگ😬 صبح رفتیم به ها دو نفر فقط بودند. گفتم کی میخواد مرده را بشورد؟ همه به من نیگا کردن.😬😬 خودمو زدم به کوچه علی چپ. قرآن برداشتم بخونم. 😉 یهو دیدم یکی گفت حاج آقا برویم بشوریم.😬😬 خلاصه بعد شستن، گفتم به دختر و پسر مرده، بیایید آخرین بار بابا را ببینید. دختر که هم نداشت، گفت نه حاج آقا من ازش ترسم. خدایا بگریم یا بخندم. رفتیم دفن. با یک تابوت که واقعا ارزشش به نظرم چند می ارزید گذاشتنش توی قبر. حیفم آمد به انتخابات که زیر خاک، ماند. اینجا مهم است.👇👇👇 داشتم می آمدم. دیدم دختره صدا زد. حاج اقا نروید، داریم. دیدم رفت از پشت ماشینش🚘، چند تا آورد. این شد احسان. بعد گفت حاج آقا نروید. بیایید سر قبر پدر 📻 بگیریم. دسته سلفی رفت بالا. دختره یک سیگار🤒 هم روشن کرد گفت بابا همیشه این وقت سیگار می کشید. و بابا تمام شد. یاد افتادم که همش می گوید: @yahyajahangiri
وقتی گفتمان و ، آرمان حتی های اهل سنت می شود. پوستر منتشر شده در صفحات مجازی اسلامگرایان سوری: " در آخر الزمان سرزمین شام پناه‌گاه اسلام و اهل آن خواهد بود ".(تفسیر ابن کثیر: ج۱، ص۳۱۷). ■ راستی ما چگونه می‌توانیم برای این جنس از اسلام گرایان آخرالزمانی و البته ما و بر ما، نگاه متعالی مهدوی شیعی را تبیین کنیم؟ ■ آیا فقط بلدیم آموزه های خود را فقط به و خود بیان کنیم؟ ■■ بین الملل، نشستن و سخن گفتن فقط با همسایگان و همسویان نیست ؛ بین الملل، قدرت جذب و تغییر است!! ■ اگر این را بفهمیم و چنین کنش کنیم؛ زمین بازی را تغییر دادیم و گرنه، صرفا و نیز 😭 @resaname @yahyajahangiri