🍃✨🍃✨
✨🍃✨
🍃✨
✨
#تلنگر🌸
#داستان🌸
💢 روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى میگذشت.
در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى میکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت:
💢 «خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.»
💢مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.»
💢در این هنگام خدا به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: «ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل #غرور و خودبینى، اهل #دوزخ.»
🍃🌸🍃
💢💠 @yamahdi313z 💠💢
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌸
#داستان
#کارگران_حضرت_زهرا_س
💢تابستان 1363 كه در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندمهايشان بودند
💠 فرماندهي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندمهاي آن پيرزن را درو كنيم.
✅ به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم
💢 پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمک سربازان گندمهايتان را درو كنيم. شما فقط محدودهي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد
💠پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من ميروم براي كارگران #حضرت_فاطمهي_زهرا(سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم
✅ ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندمها را درو كرديم. بعد
از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم
💢 و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید ميروم تا براي كارگران حضرت #فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟
💠 گفت : ديشب حضرت فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) به #خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نميگيري تا گندمهايت را درو كند ديگر از تو گذشته اين كارهاي طاقتفرسا را انجام دهي
✅ من هم به آن حضرت عرض كردم: اي بانو تو كه ميداني #تنها_پسر و #مرد خانواده ما به #شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه ی كارگر را نميدهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم
🔶 بانو فرمودند: غصه نخور! فردا #كارگران از راه خواهند رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم
🔶امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت ميباشند. پس وظيفهي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم
🔶 بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات #اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر(سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به كارگري خود #قابل دانستي
📚 سرگرد مسلم جوادي منش
منبع: كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامي،
🍃🌸
💢💠 @yamahdi313z 💠💢
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌸🌷🌸
#سبک_زندگی_مهدوی
#داستان
💢پیشنهاد #رشوه به امام علی علیه السلام
✅امام علی(ع) در میان اهالی کوفه نقل کردند:
💢یک شب، شخصی دَرِ خانه ام آمد که در دستش ظرف حلوایی لذیذ بود. با دیدن آن ظرف چنان مشمئز شدم که گویی از آب #دهان_مار تهیه شده بود.
به او گفتم:
#زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است!
🌀گفت:
این حلوا نه #زکات است و نه صدقه! بلکه #هدیه است.
🌀گفتم:
#مادرت بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ دیوانه شده ای یا #هذیان میگویی؟!
سوگند به خدا که اگر همه کائنات را به من دهند تا یک پوست جو از دهان مورچه ای بیرون بکشم، هرگز نخواهم کرد. دنیای شما نزد من از برگ جویده شده ای در دهان یک #ملخ پست تر است.
📚نهج البلاغة ، خطبة ۲۲۴
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌷
♻️✨ @yamahdi313z ✨♻️
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
#داستان
توی ماشین داشت اسلحه خالی می کرد،
با دو،سه تا بسیجی دیگه،
از عرق روی لباس هایش می شد فهمید،
چقدر کار کرده...
کارش که تموم شد از کنارمان داشت می رفت...
به رفیقم گفت : چطوری مش علی ؟
به علی گفتم : کی بود این
گفت : مهدی باکری جانشین فرمانده ؛
گفتم : پس چرا داره بار ماشین رو خالی می کنه ؟
گفت : یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
💠شهید مهدی باکری
#سالروز_شهادت_شهید_مهدی_باکری
#کجاییدمردان_بی_ادعا
#مردان_خدایی
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌸🌿
✅ @yamahdi313z ✅
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
🔻 #داستان
🔻 #نماز_خوبان
💠ماجرای خارج کردن تیر از پای مبارک هنگام نماز
✅هر وقت هنگام نماز می رسید امیرالمؤمنین - حضرت علی( علیه السّلام) - حال اضطراب و تزلزل پیدا می کرد.
🔹 عرض می کردند شما را چه می شود که اینقدر ناراحتید. می فرمود: وقت امانتی که خداوند بر آسمان و زمین عرضه داشت و آنها امتناع از حمل آن ورزیدند، رسیده.
☑️ در جنگ صفین تیری بر ران مقدسش وارد شد هر چه کردند در موقع عادی خارج نمایند نتوانستند، از شدت درد و ناراحتی آن جناب.
خدمت امام حسن - علیه السّلام - جریان را عرض کردند. فرمود:
🔸صبر کنید تا پدرم به #نماز بایستد زیرا در آن حال چنان از خود #بیخود می شود که به هیچ چیز متوجه نمی گردد. به دستور حضرت مجتبی در آن حال تیر را خارج کردند.
🔶 #بعد از نماز علی - علیه السّلام - #متوجه شد خون از پای مقدسش جاری است. پرسید چه شد؟ عرض کردند تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم.
📚انوار نعمانیه، ص 342
✨اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ✨
🌿🌸🌿
💠✨ @yamahdi313z ✨💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
🔻 #داستان
🔻 #تلنگر
📚 یـکـى از عـلـمـاى وارسـتـه، کلاس درسى داشت و از میان شاگردانش به نوجوانى بیشتر احترام مـى گـذاشـت.
💢روزى یـکـى از شاگردان از آن عالم پرسید:
چرا بى دلیل، این نوجوان را آن همه احترام مى کنید؟
🔷آن عالم دستور داد چند مرغ آوردند.
آن مرغ ها را بین شاگردان تقسیم نمود و به هر کدام کاردى داد و گفت:
🔹هر یک از شما مرغ خود را در جایى که کسى نبیند ذبح کند و بیاورد.
🔸شاگردان به سرعت به راه افتادند و پس از ساعتى هر یک از آنها، مرغ ذبح کرده خود را نزد استاد آوردند، اما نوجوان مرغ را زنده آورد.
🔹عالم به او گفت:
چرا مرغ را ذبح نکرده اى؟
🔸او در پـاسخ گفت:
شما فرمودید مرغ را در جایى ذبح کنید که کسى نبیند، من هر جا رفتم دیدم خداوند مرا مى بیند.
🔸شاگردان به تیزنگرى و توجه عمیق آن شاگرد برگزیده پى بردند، او را تحسین کردند و دریافتند که آن عالم وارسته چرا آن قدر به او احترام مى گذارد.
✅عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنیم
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌸🌿
💠🔸 @yamahdi313z 🔸💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
#داستان
#بسیارزیبا
✅عماربن یاسر گوید: من با امیرالمومنین علیه السلام در مسجد جامع کوفه بودم و کسی غیر از من نزد آن حضرت نبود.
🔻شنیدم که امیرالمومنین علیه السلام می فرمود:
✨او را باور کن، او را باور کن.
🔻من به اطراف نگاه کردم و کسی را ندیدم، خیلی تعجب کردم.
💠حضرت به من فرمود:
ای عمار! مثل اینکه با خودت می گویی که من با چه کسی حرف می زنم؟
✨عرض کردم: بله، چنین است.
💠فرمود:سرت را بلند کن.
سرم را بلند کردم و، دو کبوتر را دیدم که با هم حرف می زدند.
☑️فرمود:ای عمار! می دانی که چه می گویند؟
✨عرض کردم: نه،یا امیرالمومنین!
🔹فرمود:
کبوتر ماده به کبوتر نر می گوید که تو به غیر از من، دل بسته ای و از من دوری گزیده ای؟⚡️و کبوتر نر سوگند خورده و می گوید که این چنین نیست.
☑️ماده گفت که من حرف تو را باور نمی کنم.
🔹نر به او گفت که سوگند به حق کسی که در این قبله است! من به غیر از تو به کس دیگری دل نبسته ام.
🔸عمار، من به کبوتر ماده گفتم: گفته های او را باور کن، گفته های او را باور کن.
🔸عمار گوید، عرض کردم: ای امیرالمومنین! من کسی را غیر از سلیمان بن داود علیه السلام نمی شناسم که به زبان پرندگان آشنایی داشته باشد.
فرمود:
☑️🌷ای عمار! همانا #سلیمان به حق #ما اهل بیت از خداوند درخواست کرد که به زبان پرندگان آشنایی یافت...
📕بحارالانوار،ج42،ص56
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌸🌿
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
🔸 #داستان
🔸 #بسیارزیبا
✅امام زمان (عج): ایران شیعه خانه ماست!
💢 در جنگ جهانی اول، دو مهمان ناخوانده از چپ و راست به ايران ريختند، اوضاع ايران در آن تاريخ خيلی #متشنّج شده بود، اصلاً كشوری شده بود بی صاحب. از يك طرف #روسها ريختند و تصاحب كردند، از يك طرف #ديگران ريختند و تصاحب كردند. يك وضع عجيبی بود. و مردم ايران مضطرب، منقلب، هيچ تكيه گاهی نداشتند.
☑️مرحوم #ميرزای_نائينی، از اين پيشامد ناهنجار به ساحت مقدس اميرالمومنين علیهالسلام و سایر ائمّه طاهرين علیهم السلام، مخصوصاً به پيشگاه مبارك امام زمان علیهالسلام، #شكايت هاي زيادی می کند.
🔶 مرحوم ميرزای نائينی (استادِ علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) میگوید: من خيلی به حضرت حجّت علیهالسلام ناليدم:
يابن العسكري! ايران اين طور شده است. مردم، بی سر و سامان شدهاند، بي پناه شده اند. نظم نيست، امنيّت نيست، چنين و چنان است. يك روز همينطوری كه متوسّل شده بودم، بر من #مكاشفهای شد و حضرت را زيارت كردم.
💢ديدم حضرت در کنار ديوار مرتفعی که سر به آسمان كشيده، ایستادهاند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند كه نگاه كن، و من نگاه كردم. ديدم ديواري که سي يا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالاي ديوار منحنی شده است، و قريب است كه بیافتد، چرا که به يك مویی بند است. اين ديوار چهل متری اينطور كج شده است.
☑️ پس حضرت به من اشاره کردند كه نگاه كن. نگاه كردم، ديدم انگشت حضرت هم به طرف ديوار است. پس فرمودند: اين ديوار، #ايران است (این عین عبارت است که استادِ من می گفت) #كج_میشود، امّا ما با انگشتمان نگهش داشتهایم و نمیگذاريم #خراب شود. اين جا شيعه خانه ما است. كج می شود، اما نمیگذاريم #خراب بشود.
📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱
#جمهوری_اسلامی_ایران
#خانه_امام_زمان_علیه_السلام
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌸🌿
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿
🔻 #داستان
🔻 #تلنگر
☑️رفع بلای حتمی شده!
🔶حضرت عيسى(علیه السلام) با اصحاب خود نشسته بودند که هیزمشکنی از کنار آنها گذشت.
🔸 عیسی(علیه السلام) به اطرافیان فرمودند: این هیزم شکن به زودی خواهد مُرد...
🔷اما پس از مدتی، هیزمشکن صحیح و سالم با كولهبارى از هيزم برگشت.
🔹اصحاب به حضرت عیسی گفتند: شما خبر داديد كه اين مَرد به زودی مىميرد ولی او را زنده مىبينيم!
✨حضرت عيسى به آن هیزمشکن فرمودند:ای مرد هيزمت را زمین بگذار.
✅وقتی هيزم را باز كردند، ناگهان مارى سیاه كه سنگى در دهان گرفته بود را دیدند.
☑️حضرت عيسى از هیزمشکن پرسيدند: امروز چه کردی که این بلا از تو دفع شد؟
🔅هیزمشکن پاسخ داد: دو عدد نان داشتم.
فقيرى دیدم.
و يكى از نانها را به آن فقیر محتاج دادم ...
📗عده الداعی و نجاح الساعی، صفحه۸۴
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
🌿🌸🌿
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🔸 #داستان 🔸
🍁 ترک«بسم الله الرحمن الرحیم»🍁
☑️عبدالله بن يحيى بر اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شد، صندلى "كرسى" در برابر آن حضرت بود، حضرت امر فرمود كه بر آن كرسى بنشيند؛ عبدالله نشست، چيزى نگذشت كه چيزى بر سرش افتاد و سرش شكست و خون جارى گشت.
💢حضرت امر فرمود آب آوردند و خون سرش را شستشو داد و فرمود: نزديك شو به من؛آنگاه دست بر شكاف سرش گذارد، در حالى كه عبدالله سخت بى تابى مى كرد، جراحت سر را به هم آورد و بهبود پذيرفت، گويا شكستگى پديد نگشته بود؛ پس از آن فرمود: 'اى عبدالله! سپاس خدايى را كه قرار داد گرفتاريها را كفاره گناهان پيروان ما در دنيا، تا در فرمان بردن حق، سالم بمانند و سزاوار مزد و اجر شوند'.
🔶عبدالله عرض كرد: 'اى اميرالمؤمنين به من مى فرموديد كه چه گناهى سبب محنت مجلس شد، بسيار نيكو بود كه ديگر مرتكب نشوم؟'
حضرت فرمود: 'هنگام نشستن، بسم الله نگفتى، اين مصيبت كفاره گناهت گشت؛
🔆عبدالله عرض كرد: 'پدر و مادرم فداى شما! ديگر بسم الله را ترك نمى كنم'.حضرت فرمود: 'پس تو سعادتمند خواهى گشت'!
📘 تفسيرالبرهان ج۱ ص۴۵
❤️اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❤️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍁➖➖🌷➖➖🍁
⭕️ #داستان
❇️سینی مخصوص غذای اهل بیت،نزد حضرت #مهدی(عج)
🔶روزي پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: برخيز و آن سيني را به اينجا بياور.
حضرت فاطمه برخاست و آن سيني را كه در جایي پنهان بود بيرون آورد، كه در ميان آن نان تريد شده و گوشت پخته شده بود، و ظاهرا از غذاي بهشتي بود.
❤️پيامبر و علي علیه السلام و حسن و حسين و فاطمه سلام الله علیها، سيزده روز از آن غذا خوردند.
سپس ام ايمن روزي چيزي از آن نان و گوشت را در دست حسين علیه السلام ديد، به او گفت: اين غذا را از كجا آوردي؟
❤️حسين علیه السلام فرمود: چند روز است كه ما از اين غذا مي خوريم.
🔰ام ايمن كه از بانوان مخلص و ارادتمند اهل بيت نبوت بود به حضور فاطمه سلام الله آمد و عرض كرد:
هر چه ام ايمن دارد، به فاطمه و فرزندانش تعلق دارد، اما آيا فاطمه هر چه دارد، قدري از آن به ام يمن نمي رسد؟
🔶حضرت فاطمه مقداري از آن غذا را براي ام ايمن آورد، ام ايمن از آن خورد، از آن پس غذاي آن سيني دیگر تمام شد...
🔶پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر از آن غذا به ام ايمن نمي خوراندي، تا روز قيامت تو و ذريه تو از آن غذا مي خوردند.
☑️امام #باقر علیه السلام پس از نقل ماجراي عجيب فوق فرمود: آن سيني در نزد ما است و #قائم ما در زمان ظهور خود، آن را بيرون مي آورد
📚داستانهای اصول کافی_محمد مهدی اشتهاردی
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
#یا_مهدی_علیه_السلام_ادرکنی
🍁➖➖🌷➖➖🍁
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
✨🌱✨🌱
🌱✨🌱
✨🌱
🌱
#داستان
🔰 همسفره شدن 🔰
☑️ شیخ اسد اللّه زنجانی فرمود: "این قضیه را ۱۲ نفر از بزرگان، از شخصی که در محضر سید بحرالعلوم بود، نقل کردند.
🔶آن شخص میگوید:
هنگامی که شیخ حسین نجفی، از زیارت بیت اللّه الحرام به نجف اشرف مراجعت کرد، بزرگان دین و علما، برای تبریک و تهنیت، به حضور او رسیدند و در منزل ایشان جمع شدند.
🔺 سید بحر العلوم چون با آقا شیخ حسین، کمال رفاقت را داشت، در اثنای صحبت، روی مبارک خود را به طرف او گرداند و فرمود: "آقا شیخ حسین! تو، آن قدر سربلند گشته ای که باید با امام زمان هم کاسه و هم غذا شوی!"
🔆 شیخ حالش دگرگون شد. حضّار مجلس، از شنیدن سخنش، اصل قضیه را از او پرسیدند. سید فرمود:" آقا شیخ حسین! آیا به یاد نداری که بعد از برگشت از حج در فلان منزل بودی، در خیمه خود نشسته و کاسه ای که در آن آبگوشت بود؛ برای ناهار خود آماده کرده بودی، ناگاه، از دامنه بیابان، جوانی خوش رو و خوشبو در لباس اعراب، وارد گردید و از غذای تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح عوالم امکان، حضرت مهدی بودند.
📚 میر مهر، پورسیدآقایی
🔺 چه شود ز راه وفا اگر، نظری به جانب ما کنی...
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🌱
✨🌱
🌱✨🌱
✨🌱✨🌱
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌾🍃🌾
🌾🍃🌾
🍃🌾
🌾
#داستان
#غدیری_ام
🔰 #دست_تهی کجا مرا کنی روانه یا علی (علیه السلام)
🔶نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش رنگی خواست.
حضرت هم به او هدیه داد، بی چشم داشت و کریمانه.
⭕️وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند:
«أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ»
🔘 یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد».
کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می کنم) بپذیرد.
سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است!
🔘مردم بارها دیده بودند درستی پیش بینی هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی کشی؟
پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟
✔️او که #دست_رد به سینه #قاتلش نزد، چگونه ممکن است #محبان امیدوارش را ناامید کند؟
📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۸۶
💧 #یا_علی_علیه_السلام_مددی💧
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🌾
🍃🌾
🌾🍃🌾
🍃🌾🍃🌾
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
✨🌼✨🌼
🌼✨🌼
✨🌼
🌼
#داستان
#امام_مشکل_گشا
✅یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می گوید: مرحوم #سهیلی - رضوان الله تعالی علیه - می گفت:
🔸 مغازه من در چهار راه عباسی - تهران - بود روزی در هوای گرم تابستان دیدم که شیخ نفس زنان به مغازه من آمد وضمن دادن #مبلغی_پول گفت:
« #معطل_نکن، #فورا این پول را برسان به #سید_بهشتی».
🔅او امام جماعت مسجد حاج امجد در خیابان آریانا بود. من به هر نحو شده فورا خود را به منزل ایشان رساندم وپول را به ایشان دادم.
✔️بعدها از ایشان پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز #مهمان برایم آمده بود و #هیچ_چیزی در منزل نداشتم، رفتم در اتاق دیگر وبه #حضرت_ولی_عصر، عجّل الله تعالی فرجه، #متوسّل شدم، که این حواله به من رسید! جناب شیخ هم گفت:
🔘«حضرت ولی عصر (صلوات الله علیه) به من #فرمودند: زود به سید بهشتی #پول_برسانید»
📗کیمیای محبّت، ص ٢٢٨.
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🌼
✨🌼
🌼✨🌼
✨🌼✨🌼
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌻🍃🌻🍃
🍃🌻🍃
🌻🍃
🍃
#داستان
#فهم_برای_تشرف
💎حاج آقا اسماعیل دولابی می فرماید :
✔️شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود ؛ بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به #محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه #مشرف شد.
🔘وقتی خدمت آقا رسید از حضرت #گلایه_عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار #زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟ »
☑️حضرت فرمودند : اگر #زودتر ما را می دیدید از ما #نان_و_سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه #بخواهی.
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍃
🌻🍃
🍃🌻🍃
🌻🍃🌻🍃
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
┏━━━۰*↬۰🍃🌹🍃۰↫*۰━━━┓
#داستان
#تلنگر
🔻لباسی برای امیرالمومنین🔻
🔰 این روایت زیر را قاب کنید برای دفتر رئیس جمهوری و مسئولان 👇👇
❤️امام على(ع) در بازار، به دکانی که لباس می فروخت رسیدند و به فروشنده گفتند:
"دو جامه مى خواهم به #قیمت پنج درهم."
فروشنده به ناگاه از جاى بر خواست و گفت:
🔶"فرمانبردارم يا امير المؤمنين!"
امیرالمومنین وقتی فهمید فروشنده او را شناخته است، از او چيزى نخريد و به جاى ديگر رفت.
امام علی به فروشنده ای دیگر رسيد و گفت:
"دو جامه می خواهم به پنج درهم."
🔘فروشنده گفت:
"دو جامه دارم ، آنكه بهتر از ديگرى است، به قیمت سه #درهم می دهم و آن ديگری را به دو درهم."
🔘امام على(ع) لباس ها را خریدند و به غلام خود (قنبر) گفتند:
"لباسی که به #سه درهم می ارزد برای تو باشد."
قنبر گفت:
💢"شما به منبر می روید و برای مردم سخن می گویید و #لباسی که گران تر است ، براى شما مناسبتر است"
امام على(ع) گفتند:
"نه ! تو #جوانى و شور جوانى داری. من از پروردگارم شرم دارم كه خودم را بر تو برترى دهم. زیرا از حضرت محمد(ص) شنیده ام:
"برای #زيردستان خود ، همان لباسی را تهیه کنید كه خود می پوشيد و همان خوراکی را به آنها بدهید كه خود می خوريد."
📚الغارات–ابراهيم بن محمدثقفى صفحه 46
┗━━━۰*↬۰🍃🌹🍃۰↫*۰━━━┛
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
─═ঊ ❥❥🍃🌼🍃❥❥ঊ═─
#داستان
#طیب
🔰مرحوم طاهر حاج رضایی برادر طیب میگفت: وقتی در زندان ساواک بود به ملاقاتش رفتم. از من خواست که برایش قرآن و مفاتیح بیاورم. میگفت:
🔶در این شش ماه زندانی خدا خواست که کاملا از گذشته ام توبه کنم. صبح یازدهم آبان ماشین مخصوص آمد و طیب و حاج اسماعیل را با خود برد.
♦️ وقتی طیب از محوطه زندان خارج میشد داد زد و گفت: به (امام) خمینی بگویید من پشت سر شما چیزی نگفتم. ما به شما ارادت داریم.
🔘ساعتی بعد در میدان اجرای حکم، حاج اسماعیل ترسیده بود و داد میزد.
طیب بالحن آرامی گفت: بگذار کارشان را بکنند. بعد هم آنها را به چوب بستند و .. شهید طیب کسی بود مانند حُر ولی ادب او نسبت به امام خمینی باعث نجات او شد...
📚برگرفته از کتاب طیب
─═ঊ ❥❥🍃🌼🍃❥❥ঊ═─
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
┄┄┅┅✿🌼❀🌼❀🌼✿┅┅┄
♦️ #سبک_زندگی_مهدوی
♦️ #داستان
🔰پیشنهاد #رشوه به امام علی علیه السلام
❤️امام علی(ع) در میان اهالی کوفه نقل کردند:
🔘یک شب، شخصی دَرِ خانه ام آمد که در دستش ظرف حلوایی لذیذ بود. با دیدن آن ظرف چنان مشمئز شدم که گویی از آب #دهان_مار تهیه شده بود.
به او گفتم:
#زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است!
🔻گفت:
این حلوا نه #زکات است و نه صدقه! بلکه #هدیه است.
🔷گفتم:
#مادرت بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ دیوانه شده ای یا #هذیان میگویی؟!
سوگند به خدا که اگر همه کائنات را به من دهند تا یک پوست جو از دهان مورچه ای بیرون بکشم، هرگز نخواهم کرد. دنیای شما نزد من از برگ جویده شده ای در دهان یک #ملخ پست تر است.
📚نهج البلاغة ، خطبة ۲۲۴
┄┄┅┅✿🌼❀🌼❀🌼✿┅┅┄
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
┄┄┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄┄┄
#داستان
#اهمیت_و_جایگاه_صلوات
🔰صلوات نور است
🔘زنی دختری داشت ، آن #دختر از دنیا رفت .
مادر در #خواب دید که به #عذاب الیم و عقـاب عظیم گـرفتار شـده و با اندوه ازخواب بیدار شد و گریه میکرد.
🌀چند #روز به حال #فرزند #اشک ریخت و می نالید تا اینکه بار دیگر دخترش را در خواب دید.
#خوشحال و شادمان و در روضه فردوس خرامان اشک میریخت و به او گفت : ای دختر آن چه بود که من میدیدم و این چه صورت است که مشاهده میکنم؟
🔶جواب داد: مادر! به جهت #گناهان خود در عذاب بودم چنانچه دیدی تا این که عزیزی از کنار #قبر ما گذشت و چند صلوات فرستاد و #ثواب آنها را به اهل گورستان بخشید و حق تعالی به #برکت آن صلوات عـذاب را از اهل گـورستان برداشت.
💎پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود بسیار بر من صلوات بفرستید. زیرا که #صلوات فرستادن بر من
♦️نور است در #قبور
♦️و نور است در #صراط
♦️و نور است در #بهشت.
📚بحارالانوار، ج۹۴، روایت ۶۳
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
┄┄┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄┄┄
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁
🍁
🔻 #داستان 🔻
🔰سخن گفتن عصا به #حقانيت امام #جواد (علیه السلام)
🔰محمد بن ابي العلاء مي گويد: شنيدم يحيي بن اكثم چنين مي گفت:
☑️ روزي از #امام_جواد(عليه السلام) مسائل مختلفي را سؤال كردم و همه را پاسخ داد. به حضرت گفتم: به خدا سوگند! مي خواهم چيزي را از شما بپرسم، ولي شرم مي كنم.
❤️ امام فرمود: «أنا أخبرك قبل أن تسألني، تسألني عن الامام»؛ #بدون_آن_كه تو سؤال كني من #پاسخ مي دهم. #مي_خواهي_بپرسي امام كيست؟
☑️ گفتم: آري، به خدا سوگند! سؤال من همين است. حضرت فرمود: امام منم.
✔️عرض كردم: نشانه اي بر اين ادعا داريد؟ در اين هنگام #عصايي كه در دست آن حضرت بود، #به_سخن_آمد و گفت: او مولاي من و امام زمان و #حجت_خدا است.
📚(كافي، ج 1، ص 353).
✔️ #یاجوادالائمه_علیه_السلام✔️
⚫️شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت باد
❣اللّٰھـُـم عجل الِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍁
🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔻 #داستان 🔻
💎علامه طباطبایی(ره)
🔰ایشان در مجلس روضه ای که سیدی در محله گذر خان قم تشکیل می داد شرکت می نمود
👈 یک بار قسمتی از منزل آن سید نوسازی شده بود و علامه در همان قسمت نشسته بودند در آن هنگام که می پرسند می پرسند چه مدت است که در اینجا مجلس عزاداری بر پاست گفته بودند که بیش از ۴۰ سال مرحوم علامه از آن قسمت نوسازی شده برخاستند و به قسمت قدیمی خانه رفتند
✔️ و فرمودند این آجرهایی که چهل سال شاهد گریه بر امام حسین بودند و داستی دارند که انسان به اینها تبرک می گوید.
📚 مرزبان وحی و خرد صفحه ۹۶
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪
💟 صد بار دیگر هم پسری به او عطا میشد، او را #عــــــلـــی نام می نهاد.
☑️ صد بار دیگر هم امامش به #سرباز نیاز داشت، جوانی اش را فدای امامش می کرد.
✔️ #داستانِ علی اکبر(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)، داستانِ پدر و پسر نیست،🔻
✔️ داستان عبد و مولاست. داستانِ #امام_زمان و #جوان در رکاب او...
❤️ سالروز ولادت #حضرت_علی_اکبر(علیه السلام) و روز #جـــوان مبارکباد
❣#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿
🔻 #داستان 🔻
🔰سخن گفتن عصا به #حقانيت امام #جواد (علیه السلام)
🔰محمد بن ابي العلاء مي گويد: شنيدم يحيي بن اكثم چنين مي گفت:
☑️ روزي از #امام_جواد(عليه السلام) مسائل مختلفي را سؤال كردم و همه را پاسخ داد. به حضرت گفتم: به خدا سوگند! مي خواهم چيزي را از شما بپرسم، ولي شرم مي كنم.
❤️ امام فرمود: «أنا أخبرك قبل أن تسألني، تسألني عن الامام»؛ #بدون_آن_كه تو سؤال كني من #پاسخ مي دهم. #مي_خواهي_بپرسي امام كيست؟
☑️ گفتم: آري، به خدا سوگند! سؤال من همين است. حضرت فرمود: امام منم.
✔️عرض كردم: نشانه اي بر اين ادعا داريد؟ در اين هنگام #عصايي كه در دست آن حضرت بود، #به_سخن_آمد و گفت: او مولاي من و امام زمان و #حجت_خدا است.
📚(كافي، ج 1، ص 353).
✔️ #یاجوادالائمه_علیه_السلام✔️
⚫️ شهادت امام جواد (علیه السلام) تسلیت باد
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❣
✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪
💟 صد بار دیگر هم پسری به او عطا میشد، او را #عــــــلـــی نام می نهاد.
☑️ صد بار دیگر هم امامش به #سرباز نیاز داشت، جوانی اش را فدای امامش می کرد.
✔️ #داستانِ علی اکبر(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)، داستانِ پدر و پسر نیست،🔻
✔️ داستان عبد و مولاست. داستانِ #امام_زمان و #جوان در رکاب او...
❤️ سالروز ولادت #حضرت_علی_اکبر(علیه السلام) و روز #جـــوان مبارکباد
❣ #لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان
#معامله_با_خدا
🌷خدایا من این گناه را برای تو ترک میکنم🌷
#شیخ_رجبعلی_خیاط می گوید:
«در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت،
با خود گفتم: «رجبعلی! #خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن!
و از این حرام آماده به خاطر خدا صرف نظر کن.
❌⭕️❌
سپس به خداوند عرضه داشتم:
#خدایا! من این #گناه را برای تو #ترک می کنم،
💠تو هم مرا برای خودت تربیت کن💠
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛
به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی #اسرار برای او کشف می شود.
📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص79
✦✦┄┅┄፨•....•፨┄┅✦✦
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#اللّٰھـُم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❣
✦✦┄┅┄፨•....•፨┄┅✦✦
🆔 @yamahdi313z