🔹الْكُفَّار / الْكَوافِرِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کفر» دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛ به کشاورز «کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست]. و کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند.
در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود و «کُفُور» در هر دو با هم به کار میرود.
بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است.
و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
▪️لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین در حدیثی آمده است که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار)» (که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن)، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت.
🔖جلسه ۲۰۵ http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
▪️همچنین بیان شد که که کلمه «کافر» هم به صورت جمع سالم جمع بسته میشود (کافرون و کافرات) و هم به صورت جمع مکسر، که در حالت جمع مکسر به سه صورت «كُفَّار» و «كَفَرَة» و «كِفار» و در خصوص زنان کافر به صورت «كَوافِر» میآید: «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» (ممتحنه/۱۰)؛ که از این حالات مختلف، در قرائت حفص از عاصم، فقط به صورت «کافرات» و «كِفار» در قرآن کریم به کار نرفته است.
🔖جلسه ۱۱۲۸ https://yekaye.ir/ababsa-80-42/
@yekaye
🔹مهاجِراتٍ
درباره ماده «هجر» قبلا بیان شد که
▪️برخی همچون ابن فارس بر این باورند که این ماده، در اصل بر دو معنای مستقل دلالت دارد؛ یکی «قطع» و «قطیعه» است، که در این معنا نقطه مقابل «وصل» است، چنانکه «هجران» به معنای جدایی و فراق میباشد؛ و دیگری محکم کردن و بستن چیزی، [چنانکه «هجار» طنابی است که با آن شتر نر را مهار میکنند و «فحل مهجور» شتری است که بر او افسار و زمام گذاشته باشند.]؛
▪️اما امثال راغب نشان دادهاند که معنای دوم هم به همان معنای اول برمی گردد؛ چرا که با این کار امکان مهجور و جدا کردن حیوان از آنچه خود حیوان میخواهد میسر میشود.
▪️بدین ترتیب اصل معنای ماده «هجر» درگیر شدن با دیگری و جدا شدن از اوست، خواه این قطع ارتباط، با بدن باشد یا با زبان یا با دل؛ چنانکه «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» (نساء/۳۴) منظور جدایی جسمانی است؛ ولی در آیه «إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/۳۰) منظور جدایی و رها کردن قلبی (شاید هم قلبی و هم زبانی) است؛ و در آیه «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا» (مزمل/۱۰) به نظر میرسد هر سه مد نظر باشد.
به تعبیر دیگر، این ماده دلالت دارد بر رها کردن و جدایی در جایی که ارتباطی بین آنها وجود داشته است؛ [چنانکه «مهاجر» کسی است که از سرزمینی که مدتها در آن زندگی کرده جدا شود]؛ و نه هرگونه ترک و جدایی، بلکه ترک کردنی که از روی بغض و ناراحتی [و یا همراه با اینها] باشد، چنانکه وقتی با نارحتی از شنیدن ادامه سخن کسی روی گردان میشوی تعبیر «هجرتَ الرجل» را به کار میبرند...
▪️این ماده وقتی به باب مفاعله میرود (مهاجرت) یک نوع استمرار را با خود دارد؛ و موید این مطلب آن است که
در قرآن کریم، وقتی در خصوص مسائل عادی اجتماعی: «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا» (مزمل/۱۰) ، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/۵) و یا خانوادگی: «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» (نساء/۳۴) وقتی دستور جدایی میآید با صیغه ثلاثی مجرد است؛
اما وقتی مساله هجرت دینی و از مسیر باطل جدا شدن و در مسیر حق قرار گرفتن مطرح میشود، از باب مفاعله استفاده میشود که به طور ضمنی استمرار و همیشگی بودن این حرکت به سوی مقصد الهی را در خود دارد؛ مانند «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» (نساء/۹۷) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» (انفال/۷۲) «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِه» (نساء/۱۰۰) «وَ الَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ» (نحل/۴۱) و نیز رواج خود کلمه «مهاجر» (نساء/۱۰۰؛ و بویژه تعبیر: قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي، عنکبوت/۲۶) و «مهاجرین» (توبه/۱۰۰ و ۱۱۷؛ نور/۲۲؛ احزاب/۶؛ حشر/۸؛ ممتحنه/۱۰) و «مهاجرات» (ممتحنه/۱۰).
🔖جلسه ۹۶۲ https://yekaye.ir/an-nesa-4-34/
📖اختلاف قرائت
▪️در عموم قراءات مشهور این کلمه منصوب (مُهَاجِرَاتٍ) قرائت شده است که حال محسوب میشود؛
▪️اما در برخی قراءات غیرمشهور به صورت مرفوع (مُهَاجِرَاتٌ) قرائت شده است که در این صورت بدل برای «مؤمنات» میباشد
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۵
@yekaye
🔹فَامْتَحِنُوهُنَّ
درباره ماده «محن» قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که در اصل بر سه معنای متفاوت دلالت دارد: یکی همین معنای رایج آزمودن و امتحان کردن (اختبار) [= بررسی کردنی که صحت و سقم خبری را به دست آورد]؛ دوم به معنای عطا کردن و چیزی را به کسی بخشیدن، چنانکه گفته میشود «أتیتُه فما مَحَننی شیئًا: سراغش رفتم اما چیزی به من نبخشید»؛ و سوم به معنای زدن، چنانکه «محنه سوطاً» یعنی او را شلاقی زد.
▪️اما به نظر میرسد که محور اصلی این ماده همان معنای اول باشد؛ یعنی آزمودن و امتحان کردنی که با این کار بخواهد چیزی را معلوم کند، تا حدی که برخی آن را معادل «ابتلاء» دانستهاند.
به تعبیر دیگر، برخی گفتهاند ماده «محن» بر یک نحوه آزمودن و خبر کسب کردنی است که حاصل یک نحوه رویه و جدیت در عمل است و تفاوتش با مادههای «فتن» و «بلی» و «خبر» نیز در همین دو قید «خبر گرفتن» و «وجود یک رویه معین» است؛ درحالی که کلمه «اختبار» به معنای خبر گرفتنی است که با هر وسیلهای حاصل شود؛ و در «افتنان» یک نحوه ایجاد اختلال و اضطرابی برای تحصیل مطلوب در کار است؛ و در ماده «بلو» و کلمه «ابتلاء» هم یک نحوه زیر و رو کردن و تحول نهفته است.
▪️شاید بهترین تعبیر درباره این ماده آن است که این ماده دلالت دارد بر شدت برملا شدن حقیقت چیزی با ازاله کردن آنچه وی را مشوب کرده و پوشانده است؛
و به همین مناسبت کاربردش در مورد «زدن» یک نوع استفاده مجازی است که فقط بر شدت عملی که در این ماده نهفته است استفاده شده؛
و در خصوص عطا کردن هم شاید بتوان گفت همین معنا به صورت مجازی برای «رساندن به چیزی» به کار رفته؛ اما یک احتمال قویتر این است که اینجا قلبی رخ داده است؛ یعنی عطا کردن معنای ماده «منح» است؛ که گاه این تعبیر را به صورت مقلوب به کار میبرند و «محن» بیان میکنند.
🔹این ماده در قرآن کریم فقط در همین باب افتعال و تنها در ۲ آیه به کار رفته است؛ یکی همین آیه؛ و دیگری آیه «أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» (حجرات/۳).
🔖جلسه ۱۰۶۸ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-03/
@yekaye
🔹أَنْفَقُوا / أَنْفَقْتُمْ
درباره ماده «نفق»
▪️قبلا بیان شد که برخی گفتهاند این ماده در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای از بین رفتن و منقطع شدن، و دیگری در معنای مخفی کردن؛
▪️هر چند که اغلب این دو معنا را به یک معنا ارجاع دادهاند و گفتهاند اصل این ماده به معنای سپری شدن ویا از بین رفتنی که ناشی از جریان یافتن و تمام شدن چیزی باشد.
▪️بدین ترتیب، وجه تسمیه «انفاق» (خرج کردن) آن است که پول انسان با خرج کردن تمام میشود. و «نفقه» (= خرجی) اسم چیزی است که انفاق و خرج میشود...
🔖جلسه ۴۰۸ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/
@yekaye
🔹لا جُناحَ عَلَيْكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جنح» را در اصل به معنای میل و انحراف دانستهاند و برخی گفتهاند به میل و رغبت به کاری یا به چیزی یا به سمت و سویی گفته میشود و تفاوت سه واژه «میل» و «جنح» و «رغبت» این است که «میل» عنوانی مطلق است ولی «جنح» میلی است که همراه با عمل باشد و «رغبت» که میلی است که همراه با علاقه و گرایش درونی باشد. از این توضیح بخوبی معلوم میشود که وقتی قرآن در مورد دشمنان تعبیر «جنح للسلم» و نه تعبیر «رغب الی السلم» را به کار میبرد (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ انفال/۴۱) منظور صرفا ابراز تمایل به صلح نیست؛ بلکه گونهای از تمایل به صلح است که با عمل آنها واقعی بودنش را نشان دهد.
▪️«جَناح» را به بال پرندگان میگویند از این جهت که به دو سو میل میکند (طائِرٍ یطیرُ بِجَناحَیهِ؛ انعام/۳۸) و به پهلوی انسان و گاه به نحو استعاری به دست انسان هم به این مناسبت «جَناح» گفته میشود (وَ اضْمُمْ یدَكَ إِلى جَناحِكَ، طه/۲۲؛ اضْمُمْ إِلَیكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْب، قصص/۳۲)؛ هرچند برخی بر این باورند که استعمال آن در مورد دست، مجازی نیست، و وجه تسمیه دست به «جناح» آن است که انسان به وسیله آن به سوی چیزی متمایل میشود.
▪️«جُناح» به گناه میگویند از این جهت که از راه حق منحرف شده است و تعبیر «لا جُناحَ عَلَیكُمْ» و تعابیر مشابه آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔖جلسه ۷۰۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-1/
@yekaye
🔹أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «نکح» هم برای «پیمان ازدواج» به کار میرود و هم برای «عمل نزدیکی کردن».
▫️برخی همچون مرحوم طبرسی بر این باورند که اصل آن برای عمل نزدیکی کردن بوده، و به مناسبت برای ازدواج هم به کار رفته؛
▫️در مقابل امثال ابن فارس و راغب بر این باورند که این ماده در اصل به معنای عقد و پیمان ازدواج است؛ و نه نزدیکی کردن، و بعدا به نحو استعاری برای جماع و نزدیکی به کار رفته است؛ بویژه که با توجه به وجود حیا در انسان تمامی اسمهای ناظر به جماع، ابتدا به نحو کنایی در خصوص این کار استفاده شده است.
▪️شاهد قرآنی بر اینکه «نکاح» لزوما به معنای نزدیکی کردن نیست، این آیه شریفه است که: «إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُن» (احزاب/۴۹) چرا که از نکاحی صحبت کرده که قبل از تماس به طلاق منجر شده است. چنانکه آیه «وَ ابْتَلُوا الْیتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوالَهُمْ» (نساء/۶) نیز صرف بلوغ جنسی نیست، بلکه بلوغ اجتماعیای است که شخص آمادگی ازدواج و تشکیل خانواده را پیدا میکند؛ و شاهد دیگری بر این مدعا هم که اصل نکاح ناظر به پیوند زناشویی، و نه عمل جنسی بوده، و کاربردش در عمل جنسی به نحو استعارهای بوده، آن است که علیرغم شباهت عمل جنسی در حیوانات با انسان، ظاهرا تعبیر «نکاح» فقط در مورد عمل انسان (و نه عمل بین خود حیوانات) به کار میرود.
▪️کاربرد این ماده به صورت ثلاثی مجرد (نَكَحَ ینْكِحُ نِكاحاً) به معنای «ازدواج کردن» است که هم برای مرد «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساء» (نساء/۲۲) هم برای زن «حَتَّی تَنْكِحَ زَوْجاً غَیرَهُ» (بقره/۲۳۰) و هم برای خود پیمان ازدواج «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقره/۲۳۵) به کار میرود؛ ...
🔖جلسه ۹۲۸ http://yekaye.ir/an-nesa-4-3/
@yekaye
🔹حِلٌّ / يَحِلُّونَ
درباره ماده «حلل» قبلا بیان شد که
▪️اصل این ماده را به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانستهاند؛
▪️ «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفتهاند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده شده است.
▪️«فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود میآید بارهایش را باز میکند؛ و کمکم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است.
▪️به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) میگویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است؛ برخی گفتهاند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید و مرحوم طبرسی علاوه بر این دو احتمال، احتمال سومی را مطرح کرده که چون هریک از آنها در بستر و نزد دیگری حلول میکند. برخی گفتهاند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفتهاند.
▪️«محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفتهاند.
🔖جلسه ۳۳۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-2/
📖اختلاف قرائت
لا هُنَّ حِلٌ لهم
▪️این عبارت در عموم قراءات مشهور به همین صورت «لا هُنَّ حِلٌ لهم» قرائت شده است؛
▪️اما در قراءات غیرمشهور (طلحه) هم به صورت «لا هُنَّ یَحِلّان لهم» و هم به صورت «لا هُنَّ يَحْلِلْنَ لهم» نیز قرائت شده است
📚 (معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۶
@yekaye
🔹أجُورَهُنَّ
▪️ماده «أجر» را در اصل در دو معنا دانستهاند: یکی در معنای پاداش و کرایهای که برای کاری داده میشود؛ و دوم در معنای پانسمان کردن و درست کردن استخوان شکسته؛ و البته چه بسا بتوان این دو را این گونه به هم برگرداند که گویی اجرتی که به کارگر میدهند چیزی است که مشکلات و شکستگیای که در زندگیاش پیش آمده را جبران و رفع میکند.
▪️فعل ثلاثی مجرد این به صورت «أَجَرَ یأْجُرُ» است (عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِی حِجَجٍ؛ قصص/۲۷) و اگرچه مصدر آن به صورت «أَجْر» رایج است (إِنَّ اللَّهَ لا یضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ توبه/۱۲۰ و هود/۱۱۵ و یوسف/۹۰)؛ اما برخی «إجاره» (بر وزن فعاله) را نیز مصدر ثلاثی مجرد دانستهاند (همانند تجارت) که مصدر باب افعال آن «ایجار» میشود که به معنای اجاره دادن است و هم به صورت یک مفعولی و هم به صورت دومفعولی (آجرت الزید الدار) به کار میرود. «أُجاره» اسم است برای آنچه از اجرت که در عمل داده میشود و با توجه به اینکه «أجر» به صورت «أجور» جمع بسته میشود (إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یوْمَ الْقِیامَة؛ آل عمران/۱۸۵) بعید نیست که از معنای مصدری به صورت حاصل مصدر و اسم تبدیل شده باشد؛ و یکی از کاربردهای رایج «أجر» کاربرد آن در خصوص مهریه زنان است: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً» (نساء/۲۴) هرچند برخی این را کاربردی کنایی و استعاری دانستهاند. ...
🔖جلسه ۹۵۱ https://yekaye.ir/an-nesa-4-24/
@yekaye
🔹لا تُمْسِكُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند، مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (ملک/۲۱) یا «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» (نساء/۱۵)؛
▫️و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن» (وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ؛ حج/۶۵) معرفی کردهاند؛
▫️و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است، دانسته اند.
▪️این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِكَ لَها، فاطر/۲؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/۳۸)
▪️اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند.
▪️و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
🔖جلسه ۷۰۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-2/
📖 اختلاف قراءات
▪️در اکثر قراءات این کلمه در باب افعال و به صورت «لَا تُمْسِكُوا» قرائت شده است که در آیات دیگر قرآن با تعابیر «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ» (بقره/۲۲۹) و «وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً» (بقره/۲۳۱) و «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ» (احزاب/۳۷) تناسب دارد.
▪️اما در قرائت اهل بصره (ابوعمرو) و برخی قراءات عشر (یعقوب) و اربعه عشر (حسن و یزیدی) و برخی قراءات غیرمشهور (ابن جبیر و أعرج و أبوالعالیة و مفضل و روایتی از قرائت ابن مجاهد) در باب تفعیل و به صورت «لا تُمَسِّكوا» قرائت شده است که در آیات دیگر قرآن با تعبیر «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ» (اعراف/۱۷۰) تناسب دارد.
▪️در روایتی (معاذ) از قرائت اهل بصره (أبوعمرو) و روایتی (عبدالحمید) از قرائت شام (ابن عامر) و برخی قراءات اربعه عشر (حسن) و برخی قراءات غیرمشهور (ابن عباس و عکرمه و ابن ابی لیلی و ابن یعمر و أبوحیوة) این کلمه در باب تفعل و به صورت «لا تَمَسَّكُوا» قرائت شده است که در اصل «لا تَتَمَسَّكُوا» بوده که یکی از «ت»های آن حذف شده است.
▪️همچنین حسن (از قراء اربعه عشر) قرائت دیگری از این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد «لا تَمْسِكوا» دارد.
📚مجمع البيان، ج9، ص410
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۷
@yekaye
🔹بِعِصَمِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عصم» را در اصل به معنای «منع کردن» یا امساک (خودداری) دانسته؛ و برخی گفتهاند به معنای «حفظ» کردنی است که همراه با «دفاع» و (دفع کردن امور بیگانه) باشد و برخی هم گفتهاند این واژه سه معنای «امساک» (خودداری) و «منع» (جلوگیری) و «ملازمت» (همراهی) را با هم دارد...
▪️«عصمة» هم هر چیزی است که بدان «اعتصام» جویند، و «عصمت پیامبران» هم به معنای آن است که آنها چنان خود را در پناه خداوند قرار دادهاند که وی آنها را از افتادن در گناه حفظ میکند.
البته در قرآن کریم کلمه «عصمة» تنها یکبار و آن هم به صورت جمع مکسر: «عِصَم» و در مورد پیوند ازدواج برای زنان به کار رفته است: «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» (ممتحنة/۱۰) و ظاهرا به این جهت به این پیوند «عصمة» گفتهاند که زنی که ازدواج میکند تحت حفظ و حمایت شوهرش قرار میگیرد و شوهر مانع از هرگونه مزاحمتی از جانب دیگران برای وی میشود (معنای «لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» این است که به پیمان ازدواج با زنان کافرتان دیگر تمسک نجویید؛ یعنی همان که مسلمان و کافر نمیتوانند همسر همدیگر باشند).
🔖جلسه ۴۳۶ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-17/
@yekaye
🔹سْئَلُوا / وَ لْيَسْئَلُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سءل» در اصل به معنای درخواست و طلب کردن چیزی از کسی به کار میرود. مصدر آن «سؤال» (قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ؛ ص/۲۴) در فارسی نیز بسیار رایج است؛
و تفاوتش با «طلب» در این است که طلب یک امر نفسانی است که چهبسا ممکن است به مرتبه اظهار کردن نرسد.
همچنین ماده «سول» (به معنای حاجتی که نفس برای رسیدن بدان حرص میورزد) – که برخی آن را به صورت «سؤل» ثبت کردهاند و کلمه «تسویل» (زینت دادن و آراستن کار زشت) از آن میآید – نیز چه بسا در اصل به همین «سأل» برگردد. همچنین باید این ماده و ماده «سیل» که دلالت بر جریان و امتداد دارد نیز تفاوت گذاشت.
▪️برخی توضیح دادهاند که با ماده «سأل» میتوان هر چیزی را مورد درخواست قرار داد: اعم از خبر، مال، عطاء، علم و ... . اما برخی خواستهاند کل این درخواستها را در دو قسم قرار دادهاند؛ یعنی گفتهاند هرآنچه با کلمه «سأل» مورد درخواست قرار میگیرد، یا درخواست معرفت، و یا هر چیزی است که به معرفت منجر شود؛ و یا درخواست مال و هر چیزی که مال منجر شود؛ و البته توضیح دادهاند که در جایی که «سوال» در مقام درخواست معرفت است، منحصر به جایی که انسان چیزی را نمیداند و میخواهد بفهمد نیست؛
و دیگران هم توضیح دادهاند که اساساً تفاوت «سوال» و «استفهام» این است که در استفهام، مساله اصلی طلب فهم است؛ اما سوال میتواند با انگیزههای دیگری باشد مثلا مواردی که خداوند سوال میکند؛ که گاه برای ساکت کردن و خاموش کردن کسانی است که باور غلطی دارند: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاس …» (مائده/۱۱۶) یا « وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ…» (اعراف/۱۶۳) ویا از باب بازخواست است «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ» (تكوير/۸) ، «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ» (انبیاء/۲۳) و ...؛ با این حال به نظر میرسد مواردی هست که لزوما به این دو برنمیگردد، بلکه مطلق درخواست برای انجام کاری است: «وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسيراً» (احزاب/۱۴).
▪️فعل «سأل» از افعالی دو مفعولی است: «أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً» (مومنون/۷۲) ، «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» (عنکبوت/۶۱؛ لقمان/۲۵؛ زمر/۳۸؛ زخرف/۹) هرچند گاه برای مفعول دومش از حروف «ب» ، «من» و «عن» استفاده میشود؛ که درباره تفاوت اینها توضیح داده شد.
🔖جلسه ۹۲۶ https://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
📖اختلاف قرائت
▪️در اکثر قراءات به همین صورت «وَ سْئَلُوا» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی قراءات کوفی (کسائی) و برخی قراءات عشر (خلف) و اربعه عشر (ابن محیصن) فتحه به حرف سین منتقل و همزه حذف شده و به صورت «وَ سَلُوا» قرائت شده است؛
و در قرائت حمزه (از قراءات کوفه) نیز در هنگام وقف بدین صورت قرائت میشود.
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۷-۴۲۸
@yekaye
📜 شأن نزول این آیه مطابق نظر عموم مفسران این است که:
🔹الف. پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله در حديبيه با مشركين مكّه مصالحه كرد بر اينكه اگر از اهل مكّه كسى نزد ایشان آمد او را به مكّه برگردانند و اگر كسى از اصحاب رسول خدا (ص) نزد اهل مكّه آمد پس او براى مردم مكّه باشد و او را بر نگردانند و بر اين مطلب عهدنامهاى نوشتند و آن را مهر كردند. خانمی كه مسلمان شده بود، بعد از اتمام نگارش عهدنامه و قبل از اینکه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از حديبيه راه بیفتد نزد مسلمانان آمد.
شوهرش (یا طبق برخی نقلها، برادرش) که کافر بود، دنبال وی آمد و گفت: اى محمّد! زن مرا بمن برگردان زيرا كه شما شرط كرديد كه هر كس از ما نزد تو آيد بما برگردانى و هنوز این عهدنامه خشك نشده است. پس آيه نازل شد که «ای کسانی که ایمان آوردند، هنگامی که زنان مومن، در حالی که مهاجرند نزد شما آمدند» از سرزمین کفر به سرزمین اسلام «پس آنان را امتحان کنید ...».
از ابن عباس و دیگران نقل شده که: امتحان و آزمايش آنها چنين بود كه ايشان را سوگند ميدادند كه به خاطر بغض نسبت به شوهرشان ویا تمايل به اینکه از شهر خودشان به یک شهر دیگر بروند و يا به خاطر دنياطلبی هجرت نکردهاد؛ و مهاجرت ننمودهاند مگر به دوستی خدا و پيامبر او (ص).
پس رسول خدا (ص) آن خانم را سوگند داد كه از بغض شوهرش و يا عشق به يكى از مردان ما بيرون نيامده و جز به خاطر تمایل به اسلام از آنان جدا نشده است. پس او با کلمه مقدس لا اله الا الله به این مضمون سوگند ياد كرد. پس رسول الله (ص) به وی [= شوهر کافرش] مهریه او و آنچه كه برای او هزینه کرده بود پرداخت کرد و او را به مكّه برنگردانيد. و سپس یکی از مسلمانان با او ازدواج كرد.
و روال رسول خدا (ص) این بود که هر كس از مردان كه نزد وی ميآمد او را برمىگردانيد ولى هر زنى كه ميآمد او را امتحانش ميكرد و نگه میداشت و مهریه او را به شوهرانشان مىپرداخت.
💢گزارش فوق مشخصا بر اساس روایاتی است که در
📚مجمع البيان، ج9، ص410-411
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص444
📚الدر المنثور، ج6، ص207-208
ذکر شده تقدیم شد.
این مضمون بدون اشاره به نام آن خانمی که پناهنده شد، در متون شیعه در
📚تفسير القمي، ج2، ص362-363
📚فقه القرآن، ج2، ص133
و در متون اهل سنت در همان أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص445 از زهری، و الدر المنثور، ج6، ص20۶-208 از زهری و ابراهیم نخعی و عروة بن زبیر و مجاهد و قتاده و عکرمه هم نقل شده است.
🔸اما در همان سه منبع اول درباره اینکه آن زن چه کسی بوده و شوهرش کی بوده و چه کسی سراغش آمده و بعد از مسلمان شدن با چه کسی ازدواج کرده اختلافاتی نقل شده است؛ که لحن مرحوم طبرسی چنین است که بعید نیست همه این خانمها، نه لزوما اولین نفر، بلکه در مجموع جزء کسانی باشند که مصداق این آیه بودهاند
▪️۱) سبيعه بنت حرث اسلميّه؛ و همسرش مسافر از قبیله بنیمخزوم بوده است (به نقل ابن عباس، در مجمع البيان و أسباب نزول القرآن و الدر المنثور)
▪️۲) سبيعه (یا سعیده) بنت حرث اسلميّه ؛ و همسرش صيفى بن راهب بوده است (به نقل مقاتل، در مجمع البیان و الدر المنثور ).
▪️۳) أم كلثوم بنت عقبة بن أبى معيط، که به اشارهای به اسم همسرش نشده ولی کسی که سراغش آمده بود برادرش ولید بود (به نقل جبائی در مجمع البیان، و نقل مسور بن مخزمه و مروان حکم و عبدالله بن أبی أحمد و ابن شهاب در الدر المنثور) و از قول خود این خانم نقل شده که سپس پیامبر ص مرا به عقد زید بن حارثه درآورد (به نقل واقدی، در الدر المنثور).
▪️۴) أميمة دختر بُشر [یا: بُسر] از قبیله بنیعمرو بن عوف، همسر أبىحسان ثابت بن دحداحه بوده است که بعد از پناهنده شدن به مسلمانان با سهل بن حنیف ازدواج کرد و عبدالله بن سهل را به دنیا آورد (به نقل زهری، در مجمع البيان، و به نقل یزید بن أبیحبیب، در الدر المنثور ).
▪️۵) زینب دختر رسول الله ص که شوهرش أبي العاص بن الربيع بود ولی بعد از مدتی خود ابوالعاص هم مسلمان شد و پیامبر ص زینب را دوباره به برگرداند. (به نقل شعبی، در مجمعالبیان) .
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
شأن نزولهایی درباره فرازهایی از آیه ۱۰ سوره ممتحنه
🔹ب. وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ
درباره شأن نزول این فراز از آیه موارد زیر مطرح شده است:
▪️۱) عمر بن خطاب دو زنى را كه در مكّه داشت و مشركه بودند: قرينه دختر اميّة بن مغيره، و ام كلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعيهاى، مادر عبد اللَّه بن عمر؛ که وی هر دو را طلاق داد قرينه با معاويه بن ابى سفيان، و ام كلثوم با ابو جهم حذافة بن غانم (كه از خويشاوندانش بود) ازدواج كرد و بر شرك خود در مكّه باقى ماندند
📚نقل زهری، در مجمع البيان، ج9، ص411 و جامع البيان (طبری)، ج28، ص47
📚نقل ابن شهاب در الدر المنثور، ج6، ص207-208
▪️۲) همسر طلحة بن عبيد اللَّه، خانمی بود به نام اروى دختر ربيعة بن حرث بن عبد المطلب، که نزد خویشاوندان کافر ماند. پس اسلام ميان آنها جدايى انداخت. سپس مسلمان شد و به مدینه آمد و بعد از طلحه با خالد بن سعيد بن عاص بن اميّه ازدواج كرد.
📚نقل زهری در مجمع البيان، ج9، ص411 و جامع البيان (طبری)، ج28، ص47
📚نقل طلحه در الدر المنثور، ج6، ص208 ).
🔹ج. وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
از شعبی نقل شده که زینب همسر ابن مسعود هم از زمره کسانی است که مشمول این فراز آیه واقع شد
📚الدر المنثور، ج6، ص208
@yekaye
🔹الف. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
درباره اینکه پیامبر ص چگونه زنان مهاجر را امتحان میکرد چند گونه روایت شده است؛ که ممکن است هریک از اینها در موقعیتی رخ داده باشد:
☀️۲) از ابن عباس سوال شد که رسول الله ص چگونه زنان را امتحان میکرد؟
گفت: امتحانشان به این بود که از آنان میخواست به خداوند سوگند یاد کنند که هجرتشان به خاطر ناراحتی از همسرشان نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که هجرتشان به خاطر تمایل به این سرزمین و دوست نداشتن آن سرزمین نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که هجرتشان برای به دست آوردن دنیا نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که جز به خاطر دوست داشتن خدا و رسولش هجرت نکردهاند.
📚جامع البيان (طبری)، ج28، ص44
📚مجمع البيان، ج9، ص411
📚مجموعة ورام، ج1، ص302
حدثنا أبو كريب، قال: ثنا يونس بن بكير، عن قيس بن الربيع، عن الأغر بن الصباح، عن خليفة بن حصين، عن أبي نصر الأسدي، قال: سئل ابن عباس: كيف كان امتحان رسول الله ص النساء؟
قال: كان يمتحنهن بالله ما خرجت من بغض زوج، و بالله ما خرجت رغبة عن أرض إلى أرض، و بالله ما خرجت التماس دنيا، و بالله ما خرجت إلا حبا لله و رسوله.
💢اینکه مضمون امتحان پیامبر ص از زنان چنین سوگند دادنی بوده را برخی دیگر همچون قتاده و عکرمه نیز روایت کردهاند (جامع البيان (طبری)، ج28، ص44-45 )؛
در این میان نقل مجاهد قابل تأمل است؛
☀️ب. طبق روایت مجاهد محور امتحان در این موضوع صرف سوگند دادن نبوده؛ بلکه این گونه نقل کرده که:
پیامبر ص میفرمود از آنها سوال کنند چه چیزی آنان را به اینجا آورده است. اگر معلوم میشد که به خاطر دعوای با همسرانشان یا نارحتی از او و غیره آمدهاند و واقعا ایمان نیاوردهاند میفرمود آنان را به همسرانشان برگردانند.
📚جامع البيان (طبری)، ج28، ص44
حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى و حدثني الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء، جميعا عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد، قوله: فَامْتَحِنُوهُنَّ قال: سلوهن ما جاء بهن فإن كان جاء بهن غضب على أزواجهن، أو سخطة، أو غيره، و لم يؤمن، فارجعوهن إلى أزواجهن.
@yekaye
☀️۳) همچنین از ابن عباس نقل شده است که امتحانشان این بود که شهادت دهند که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد ص بنده و فرستاده اوست.
📚جامع البيان (طبری)، ج28، ص44
📚مجمع البيان، ج9، ص411
حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبى، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي، عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس، قوله: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ إلى قوله: عَلِيمٌ حَكِيمٌ كان امتحانهن أن يشهدن أن لا إله إلا الله، و ان محمدا عبده و رسوله.
@yekaye
☀️۴) از عایشه نقل شده است امتحانشان به همان تعهداتی بود که در آیه ۱۲ مطرح میشود؛ یعنی تعهد دهند که به خداوند شرک نورزند و دزدی نکنند و رابطه نامشروع برقرار نکنند و ...
📚مجمع البيان، ج9، ص411
📚جامع البيان (طبری)، ج28، ص44
أن امتحانهن بما في الآية التي بعد و هو أن لا يشركن بالله شيئا و لا يسرقن و لا يزنين الآية؛ عن عائشه.
@yekaye
☀️۱) علیرغم وجود آیه «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ ... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» (مائده/۵)، احادیث متعددی آمده است که مضمونشان این است که ازدواج با اهل کتاب جایز نیست و حرمت مذکور مستند به این آیه سوره ممتحنه شده است؛ ویا این آیه ناسخ آیه سوره مائده معرفی شده است؛ مثلا:
☀️الف. زراره گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «ازدواج با اهل کتاب، شایسته نیست».
گفتم: «فدایت شوم! در کجای [قرآن] این نوع ازدواج حرام دانسته شده است»؟
فرمود: «براساس این کلام خداوند تبارکوتعالی: «و لاتُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ».
📚الكافي، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹۷؛ الإستبصار، ج۳، ص۱۷۹
☀️ب. زراره گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی کلام خداوند تعالی که فرمود: «[حلال است بر شما ...] و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده» (مائده/۵) پرسیدم.
فرمود: این آیه با آیه «و لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ» نسخ شده است.
📚الكافي، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹8؛ الإستبصار، ج۳، ص۱۷۹؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص۴۷ ؛
📚شبیه همین تعبیر از امام صادق ع نیز روایت شده است (تفسير العياشي، ج1، ص296 ). و
📚در مجمع البيان، ج3، ص251 همین حدیث از امام باقر ع روایت شده با این تفاوت که حضرت در پاسخ، آیه «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» (بقره/۲۲۱) را هم در کنار این آیه سوره ممتحنه به عنوان ناسخ آیه سوره مائده مطرح میکنند.
☀️ج. از امام صادق ع از پدرانشان از حضرت امیر ع روایت شده که فرمودند:
خداوند زنان اهل کتاب را زمانی برای مسلمانان حلال کرد که زنان مسلمان کم بودند؛ هنگامیکه زنان مسلمان زیاد شدند، خدای عزّوجلّ فرمود: «و با زنان مشرک، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید!» (بقره/۲۲۱) و فرمود: « و به عصمتهای زنان کافر [= پیوندهای زناشوییتان با آنان] دیگر تمسک نجویید» و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی فرمود که مرد مسلمان درحالیکه زن مسلمان پیدا میکند با زن غیرمسلمان ازدواج کند و نیز نباید مرد مشرک با زن مسلمان ازدواج کند.
📚دعائم الإسلام، ج2، ص249-250
✳️تبصره
ظهور اولیه این آیه سوره ممتحنه و نیز آیه سوره بقره ناظر به مشرکان است و آیه سوره مائده ناظر به اهل کتاب، و از این رو، این احادیث و نیز احادیثی که ظاهرا دلالت بر جواز چنین ازدواجی دارند بحثهای جدیای بین فقها رقم زده است.
از این رو، در اینجا به احادیث مربوط به اینکه آیا اساسا ازدواج مسلمان با اهل کتاب جایز است یا نه، و اگر یکی از زوجین اهل کتاب، مسلمان شد و دیگری نشد، آیا همانند جایی که یکی از زوجین مشرک مسلمان میشود عقد آن دو باطل میشود یا خیر، نمیپردازیم؛ و انشاء الله این گونه احادیث ناظر به ازدواج با اهل کتاب ذیل همان آیه سوره مائده بحث خواهد شد.
در ادامه فقط به احادیثی میپردازیم که ناظر به ازدواج با مشرک باشد.
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👇
سند و متن احادیث بند ۱
☀️الف. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ:
زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يَنْبَغِي نِكَاحُ أَهْلِ الْكِتَابِ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ أَيْنَ تَحْرِيمُهُ؟
قَالَ: قَوْلُهُ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ».
📚الكافي، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹۷؛ الإستبصار، ج۳، ص۱۷۹
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»؟
فَقَالَ: هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ بِقَوْلِهِ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر».
📚الكافي، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹8؛ الإستبصار، ج۳، ص۱۷۹؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص۴۷ ؛ تفسير العياشي، ج1، ص296
☀️قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» ... رَوَى أَبُو الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ مَنْسُوخٌ بِقَوْلِهِ تَعَالَى «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» وَ بِقَوْلِهِ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر».
📚مجمع البيان، ج3، ص251
☀️ج. رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّمَا أَحَلَّ اللَّهُ نِسَاءَ أَهْلِ الْكِتَابِ لِلْمُسْلِمِين إِذَا كَانَ فِي نِسَاءِ الْإِسْلَامِ قِلَّةٌ فَلَمَّا كَثُرَ الْمُسْلِمَاتُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» وَ قَالَ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر» وَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمُسْلِمُ غَيْرَ الْمُسْلِمَةِ وَ هُوَ يَجِدُ مُسْلِمَةً وَ لَا يَنْكِحِ الْمُشْرِكُ مُسْلِمَة.
📚دعائم الإسلام، ج2، ص249-250
@yekaye
☀️۵) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
سزاوار نیست عرب بادیهنشینی که اقدام به هجرت نکرده با خانمی که هجرت کرده ازدواج کند و او را از سرزمین هجرت بیرون ببرد و وی را به تعرب بعد الهجره گرفتار سازد مگر اینکه آن عرب سنت و حجت را خوب شناخته باشد و در این زمین هجرت مدتی اقامت کرده باشد که در این صورت خودش هم مهاجر است.
📚النوادر(للأشعري)، ص128
📚المقنع (للصدوق)، ص318
صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَا يَصْلُحُ لِلْأَعْرَابِيِّ أَنْ يَنْكِحَ الْمُهَاجَرَةَ يَخْرُجُ بِهَا مِنْ أَرْضِ الْهِجْرَةِ فَيَتَعَرَّبُ بِهَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ قَدْ عَرَفَ السُّنَّةَ وَ الْحُجَّةَ [الهيئة] وَ إِنْ أَقَامَ بِهَذَا فِي أَرْضِ الْهِجْرَةِ فَهُوَ مُهَاجِر.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹الف. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ
🔹ب. لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
☀️۷) علی بن جعفر میگوید:
از برادرم (امام کاظم ع) درباره زنی سوال کردم که مسلمان شده بود و مدتی بعد شوهرش هم مسلمان شد؛ آیا آن زن برای آن مرد حلال است؟
فرمود: آن مرد مادامی که آن زن ازدواج نکرده سزاوارترین شخص برای اوست؛ ولیکن آن زن هم اختیار دارد که آنچه را خودش بخواهد [که همسر آن شوهر قبلی بماند یا با دیگری ازدواج کند] انتخاب کند.
📚قرب الإسناد، ص250؛
📚مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص132
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَال: ...
وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ أَسْلَمَتْ ثُمَّ أَسْلَمَ زَوْجُهَا، أَ تَحِلُّ لَهُ؟
قَالَ: «هُوَ أَحَقُّ بِهَا مَا لَمْ تَتَزَوَّجْ، وَ لَكِنَّهَا تُخَيَّرُ فَلَهَا مَا اخْتَارَتْ».
وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ أَسْلَمَتْ قَبْلَ زَوْجِهَا، وَ تَزَوَّجَتْ غَيْرَهُ، مَا حَالُهَا؟
قَالَ: «هِيَ لِلَّذِي تَزَوَّجَتْ، وَ لَا تُرَدُّ عَلَى الْأَوَّلِ».
@yekaye