☀️2) در بیست و چهارمین صحیفه ادریس نبی (همان اخنوخ) که خداوند بر او نازل کرده و «صحیفه طریق» نام دارد، آمده است:
ای اخنوخ! راه دو گونه است: یا راه هدایت و ایمان؛ و یا راه گمراهی و طغیان؛
اما راه هدایت، پس منارههایش آشکار، و آثارش نمایان، سنتهایش مستقیم، و مسیرش واضح است؛ و آن راهی واحد است و پیمودنی، نه راههای فرعی در آن است و نه امور گمراهکننده بر آن عارض شود؛ کسی از آن نابینا نمیشود مگر کسی که چشم دلش کور شده و باصره قلبش طمس و محو گردیده است؛ کسی که در آن ملازمت ورزد ایمن بماند، نه راهش را گم کند و نه از حرکت باز ایستد و نه در نشانههای آشکارش تردید کند؛ و آن راهی است که به سلامت و نجات و راحتی همیشگی و زندگانی ره مینماید؛
و اما راه گمراهی، علامتهایش مبهم و گیجکننده است و آثارش گنگ و نافهمیدنی، راههای فرعیاش فراوان است و از چپ و راست به راه هدایت تنه میزند؛ کسی که بر آن سوار شود گیج گردد و کسی که آن را بپیماید حیران شود و از مسیر خارج شود؛ و آن راهی است که دائما راه را بر پیماینده خویش بندد و وی را به بدعت کشاند و کسی را که در مسیرش باشد به مرگ ابدیای که هیچ سکینه و آرمشی در آن نیست سوق دهد؛
پس ای اخنوخ! بندگانم را به سوی من بخوان و آنان را بر راه من نگهدار، سپس آنان را به من واگذار، که به جلالم سوگند، عمل هیچ نیکوکاری را ضایع نگردانم هر اندازه هم که کم باشد؛ و عمل هیچ بدکاری هم از دستم در نرود هرقدر هم که اندک باشد؛ و من حسابگری دانا هستم.
📚بحار الأنوار، ج92، ص469
قد وجدت نسخة من صحيفة إدريس النبي ع أَخْنُوخَ مما أنزله الله تعالى عليه و قد نقله أحمد بن حسين بن محمد المعروف ابن متويه من اللغة السريانية إلى اللغة العربية
الصحيفة الرابعة و العشرون، صحيفة الطريق:
يَا أَخْنُوخُ الطَّرِيقُ طَرِيقَانِ إِمَّا الْهُدَى وَ الْإِيمَانُ وَ إِمَّا الضَّلَالَةُ وَ الطُّغْيَانُ:
فَأَمَّا الْهُدَى فَظَاهِرَةٌ مَنَارُهَا لَائِحَةٌ آثَارُهَا مُسْتَقِيمٌ سَنَنُهَا وَاضِحٌ نَهْجُهَا وَ هُوَ طَرِيقٌ وَاحِدٌ لَاحِبٌ لَا شِعْبٌ فِيهَا وَ لَا مَضَلَّاتٌ تَعْتَوِرُهَا فَلَا يَعْمَى عَنْهَا إِلَّا مَنْ عَمِيَتْ عَيْنُ قَلْبِهِ وَ طُمِسَ نَاظِرُ لُبِّهِ مَنْ لَزِمَهَا فَعُصِمَ لَمْ يَضِلَّ عَنْهَا وَ لَمْ يَرْتَبْ بِمَنَارِهَا وَ لَمْ يَمْتَرِ فِي وَاضِحِ آثَارِهَا وَ هِيَ تَهْدِي إِلَى السِّلْمِ وَ النَّجَاةِ وَ دَائِمِ الرَّاحَةِ وَ الْحَيَاةِ؛
وَ أَمَّا طَرِيقُ الضَّلَالَةِ فَأَعْلَامُهَا مُسْتَبْهَمَةٌ وَ آثَارُهَا مُسْتَعْجَمَةٌ وَ شُعَبُهَا كَثِيرَةٌ تَكْتَنِفُ طَرِيقَ الْهُدَى مِنْ يَمِينِهَا وَ شِمَالِهَا مَنْ رَكِبَهَا تَاهَ وَ مَنْ سَلَكَهَا حَارَ وَ جَارَ وَ هِيَ تُقْطَعُ بِرَاكِبِهَا وَ تُبْدَعُ بِسَالِكِهَا وَ تُؤَدِّي السَّائِرَ فِيهَا إِلَى الْمَوْتِ الْأَبَدِيِّ الَّذِي لَا سُكُونَ مَعَهُ وَ لَا رَاحَةَ فِيهِ.
فَادْعُ يَا أَخْنُوخُ عِبَادِي إِلَيَّ وَ قِفْ بِهِمْ عَلَى طَرِيقِي ثُمَّ كِلْهُمْ إِلَيَّ فَوَ جَلَالِي لَا أُضِيعُ عَمَلَ مُحْسِنٍ وَ إِنْ خَفَّفَ وَ لَا يَذْهَبُ عَلَيَّ عَمَلُ مُسِيءٍ وَ إِنْ قَلَّ وَ أَنَا الْحَاسِبُ الْعَلِيم.
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
1⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ»
این آیه بویژه فراز دوم آن ظرفیت معانی متعددی دارد، به طوری که دهها ترجمه متفاوت از آن ارائه شده است که با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، بعید نیست اکثر آنها مورد نظر باشد.
🔷در مورد فراز اول (وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ: و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان) دست کم دو معنا قابل برداشت است:
🔹یکی کور کردن ظاهری آنان 📚(حسن، قتاده و جبائی؛ به نقل مجمعالبیان، ج8، ص674) که این معنا، با تعبیر «مسخ» که در آیه بعدی میآید مناسبت بیشتری دارد 📚(البحر المحيط، ج9، ص78).
🔹و دیگری گرفتن چشم بصیرت و کور کردن آنان از مسیر هدایت 📚(ابنعباس، به نقل مجمعالبیان، ج8، ص674).
🔷اما در خصوص فراز دوم، معانی بسیار متعددی مطرح شده است،هم به لحاظ مفردات آن؛ و هم به لحاظ ترکیب جمله.
🔹الف. از حیث مفردات:
🔸حرف «فـ» در «فَاسْتَبَقُوا» میتواند به معنای نتیجهگیری باشد حاوی معنای تعجیز و به عجر درآوردن (اگر راست میگویند سبقت بگیرند) یا صرف عطف و تفریع (اکنون که نابینا شدند هرچقدر میخواهند از هم سبقت بگیرند)
🔸کلمه «اسْتَبَقُوا» در دو معنای «بر هم سبقت بگیرند» و «در حرکت شتاب بگیرند».
🔸«الف و لام» در کلمه «الصِّراطَ»، اگر الف و لام جنس باشد یعنی در مطلق راه (در هر راهی که میخواهند بروند) و اگر الف و لام عهد باشد در معانی «صراط مستقیم» و «صراط ضلالت»
🔸(درباره جایگاه نحوی «الصراط» هم دست کم سه حالت متصور است که در «نکات ادبی» اشاره شد.)
🔸حرف «فـ» در «فَأَنَّی» میتواند به معنای نتیجهگیری باشد حاوی معنای تعجیز و به عجر درآوردن؛ و یا صرف عطف و تفریع؛ و در هر صورت میتواند عطف به «لطمسنا»باشد یا عطف به «استبقوا».
🔸«أَنَّی» هم به معنای «کجا» و هم به معنای «چگونه».
🔸«یبْصِرُونَ» به معنای دیدن ظاهری (یعنی اکنون چگونه میخواهند راهشان را حتی به سوی خانهشان پیدا کنند)، و یا به معنای بصیرت پیدا کردن به راه هدایت (یعنی اکنون چگونه میخواهند راه نجات و سعادت را پیدا کنند).
🔹ب. به لحاظ ترکیب جمله، مترجمان معانی متعددی را برشمردهاند که برخی از آنها اشاره میشود:
(آنچه در پرانتز آمده نام کتاب تفسیری یا نام مترجمی است که این گونه ترجمه کرده است. اینها مواردی است که ترجمه به گونهای بوده که یک معنای خاص ترجیح داده شده است؛ وگرنه ترجمههای متعددی هم بوده که همانند ترجمهای که در بالا ارائه شد سعی شده به گونهای باشد که خودش ظرفیت چندین معنا را داشته باشد.)
🔸مىخواستند در راه سبقت جويند (ولى) چطور مىديدند؟ (احسن الحدیث)
🔸آنگاه به سوى راه پيشى مىجستند امّا چگونه مىديدند؟ (گرمارودی)
🔸آنگاه [براى عبور] از راه مىخواهند از هم سبقت گيرند، ولى چگونه مىتوانند بينند؟ (مکارم، برزی، ترجمه جوامع الجامع)
🔸تا چون به راه سبقت گيرند، كجا (با كورى و گمراهى) بصيرت يابند؟ (الهی قمشهای)
🔸پس به [سوى همان] راه [گمراهى] بر يكديگر پيشى مىگيرند ولى چگونه مىتوانند ديد؟ (انصاریان)
🔸تا چون براهى سبقت بگيرند، نتوانند با كورى و گمراهى بصيرت بدست آورند. (بروجردی)
🔸آنگاه به سوى راه صراط بشتابند امّا چگونه بنگرند؟! (ترجمه بیان السعادة)
🔸حتى در راه رفتن به سينه يكديگر برخورد كنند- كوران كجا را مىبينند؟ (حجة التفاسیر)
🔸بطوريكه آهنگ جلو رفتن در راه مىكنند ولى كجا مىبينند (و يا آنكه طلب نجات مىكنند و ميخواهند جلو بروند ولى چشم ندارند و چگونه ببينند در صورتى كه ما كورشان ساختهايم) (خسروی)
🔸پس شتابان آهنگ راه كنند، ولی چگونه ببينند (کجا را میتوانند ببینند) (آیتی، پورجوادی، حلبی، رهنما)
🔸پس در راه (متعارف خود كه به حسب عادت بسويش مىرفتند) پيشى گيرند اما كجا مىتوانند [آن] راه را ببينند (مشکینی، سراج، فیض الاسلام)
🔸پس سبقت گيرند براهى كه (عادت نموده اند) پس (ديگر) كجا توانند راه (سعادتشان را) به بينند (مخزن العرفان)
🔸به راههايى كه هميشه عادت گرفته اند رفته به تصرف در امر معيشت و امور دنيوى قادر نمىشوند چطور مىتوانند بعد از كور شدن قادر باشند (نوبری)
🔸كه اگر بخواهند از هم سبقت گيرند و طلب كنند راهى را كه بدان عادت كردهاند نتوانند. پس چگونه بى چشم مىبينند آن راه را؟ (یاسری)
🔸تا در راه [كج] بر هم پيشى جويند ولى [راه راست را] از كجا مىتوانند ببينند (فولادوند)
🔸پس آن گاه كه در راه سبقت مىگيرند، چگونه خواهند ديد (قرائتی)
🔸آن گاه شتابان به سوى راه روند. امّا چگونه مىتوانند ببينند؟ (انصاریان)
🔸چون بخواهند به راه قدم بردارند، چگونه مىتوانند جلو پايشان را ببينند؟ (صفارزاده، کاویانپور)
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
2⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ»
اگر خداوند چشم ما را میگرفت و نمیدیدیم، آنگاه چگونه میخواستیم این راه مطمئن را بیابیم و در آن سبقت بگیریم؟
💠نکته #انسانشناسی
🔺انسان وضع موجود خود را مطلوب نمیداند و همواره دنبال راه مطمئن (صراط)ی میگردد که او را به هدفش برساند؛
🔺و به همین هم راضی نیست، بلکه همواره خود را در یک عرصه رقابتی میبیند که نهتنها باید در این راه مطمئن حرکت کند، بلکه لازم میبیند که از دیگران پیشی بگیرد.
💢اگر خداوند چشم ما را میگرفت و نمیدیدیم، آنگاه چگونه میخواستیم این راه مطمئن را بیابیم و در آن سبقت بگیریم؟💢
اکنون که چشم داریم، نباید واقعا آن را در مسیر هدایت خود به کار اندازیم؟
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
3⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا ...»
و اگر خدا میخواست، چنین و چنان بلایی بر سر شما میآورد؛
اما هنوز نخواسته است؛
پس:
🍃الف. فكر نكنيد آن چه داريد بايد داشته باشيد يا جاودانه خواهيد داشت، از قهر و غضب الهى و تغيير نعمتها غافل نباشيد.
📚(تفسير نور، ج9، ص554)
🍃ب. علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. قبل از نزول عذاب بايد از لجاجت دست برداشت.
📚(تفسير نور، ج9، ص554)
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
4⃣ «فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ»
زندگی اجتماعی بقدری در دغدغههای انسانها پررنگ است که انسان صرفاً به پیمودن صراط دلخوش نمیکند؛ بلکه دغدغه پیشی گرفتن بر صراط هم دارد.
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
5⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ ... فَأَنَّی یُبْصِرُونَ»
💢اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها؛ اگر خداوند بخواهد بینایی ما را محو کند، دیگر کجا و چگونه میتوان دید؟💢
و این تنها در مورد بینایی نیست؛ بلکه در مورد تمامی امکانات و تواناییهایی است که خداوند به ما داده است:
نه فقط شنوایی، چشایی، بویایی و ...،
بلکه امکان نفس کشیدن، راه رفتن، خوردن، فکر کردن، و هر چیز دیگری که داریم و بدان میبالیم.
💠ثمره #معرفتی
آیا این نیاز و فقر وجودیِ شدیدِ ما دلیلی کافی بر وجود کسی که هر آن این نیاز مرا مرتفع میسازد، و وابستگیِ شدید ما به او نیست؟
💠ثمره #اخلاقی
🔹پس چرا او را چندان جدی نمیگیریم و برای رفع نیازهایمان دائما در خانه این و آن را میزنیم❗️
🔹آیا منی که برای هر نیاز و خواستهام دائما سراغ این و آن میروم و تا به تنگناهای شدید نخوردهام یادم نمیماند که باید تنها سراغ خدا بروم، با چه بهانهای جرات میکنم که روزی پنج بار جمله «ایاک نستعین: تنها از تو یاری میجوییم» را ادا کنم⁉️
حقیقت این است که تنها بهانه من، این است که خود او دستور داده؛
و احتمالاً فلسفه این دستور هم این بوده که این جمله را بارها تکرار کنیم تا بلکه در آن بیندیشیم و از خود خجالت بکشیم و بکوشیم که هنگام ادای آن دروغگو نباشیم‼️
💢از خودش میخواهیم که ان شاء الله به همه ما توفیق دهد که بتوانیم این جمله را صادقانه در محضرش ادا کنیم.💢
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
6⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا ...»
و اگر بخواهیم حتما چنین و چنان میکنیم؛
💢یعنی فعلا نخواستهایم؛ اما هرآینه ممکن است بخواهیم؛ و اگر هم بخواهیم دستمان بسته نیست.💢
💠 نکته تخصصی #فلسفی
📝(اراده خداوند و جهانهای ممکن) 📝
میراث یونانیِ فلسفه اسلامی هنوز برخی قید و بندها بر خود نهاده، که با برخی معارف دینی ناسازگار به نظر میرسد❗️
یکی از آن قید و بندها، نوع درکی است که از «ضرورتِ علّی – معلولی» مطرح میکند، که ثمرهاش قاعده «الشیءُ ما لمیجب لمیوجد» است؛
که ظاهراً ره را بر اراده خداوند هم میبندد:
🚫اگر چیزی به حد وجوب برسد وجودش قطعی است و اگر نرسد تحققش محال است؛ پس هیچ امکانی در عالم در کار نیست؛ پس اینکه «اگر خدا بخواهد» چه جایگاهی دارد؟🚫
▪️دو پاسخ در آرای فلاسفه مسلمان یافت میشود:
🔹یکی، از راه تمسک به مافوق همه چیز بودن خداوند و ارائه تعریف سلبی از «اراده داشتن»؛ یعنی میگویند: اینکه خداوند اراده دارد، صرفاً بدین معناست که «مجبور» نیست؛ و چون هیچ چیزی فوق خداوند نیست، پس چیزی نمیتواند خداوند را مجبور کند، پس خداوند مختار است و کارها را صرفاً از روی اراده خود انجام میدهد، نه به جبر بیرونی؛
🔹و دوم، از راه تبدیل کردن ضرورت علی – معلولی به یک گزاره اینهمانی (توتولوژی) و اراده را هم ذیل همان قرار دادن؛ یعنی میگویند «اراده جزءاخیر علت تامه است» و مقصود از «ضرورت علی – معلولی (اینکه با آمدن علت، وجود معلول ضروری میشود)، آن است که «اگر همه اموری که برای تحقق معلول شرط است – که یکی از آنها «اراده» است – جمع شود، بالضرورة معلول محقق میشود».
▪️اما به نظر میرسد هر دو پاسخ، بیشتر، پاک کردن صورت مساله، و فرار از پاسخ باشد، تا حل مساله:
🔸در مورد اول، درست است که هیچ جبر بیرونی بر خداوند وارد نمیشود، اما اساساً اراده کردن و اختیار در فضای «واقعی بودنِ امکان» فرض دارد؛ و اگر «امکان»های گوناگون در کار نباشد و فقط بین دو گزینه وجوب و استحاله قرار داشته باشیم، عملا «اراده» بیمعنا میشود؛
🔸و در مورد دوم، عملا بین تصور «علت وجودی» (که «یک» امر وجودی است) و «شروط پیدایش» (که «مجموعهای از امور» است) خلط شده، و چون در فضای مجموعهای، نسبت هریک از شروط به نتیجه، نسبت امکان است، بدون اینکه تصریح شود، از قاعده «ضرورت علت و معلول» به فضای «اقتضای علت نسبت به معلول» گریخته شده است.
▪️از ثمرات این نگاه، فروکاستن «اراده» به «علم»، و قرار دادن «اراده» در زمره صفات ذاتی است، در حالی که واضح است که «اراده» صفت فعل است؛ و اینکه خداوند باشد و هنوز اراده نکرده باشد کاملا معقول است، در حالی که اینکه خداوند باشد و هنوز علمی نداشته باشد کاملا نامعقول است.
▪️اغلب راهحلهای غربی برای حل مساله «اراده» با نفی اصل علیت همراه است، و نفی اصل علیت لوازم نامعقول فراوان دیگری دارد که آن هم پذیرفتنی نیست.
♦️اما آیا راهحلی برای تبیین «اراده» ممکن است که به انکار اصل علیت نیانجامد؟
به نظر میرسد اگر تبیین شود که
🔹اولاً «واقعیت و نفسالامر، فراتر از «وجود» است» و واقعیات متعددی دارند که واقعا واقعیت دارند، اما مصداق «موجود» قرار نمیگیرند؛ مانند خود «امکان» ، «ماهیت» ، «واقعیت اعداد اول» ، «مطابَق گزارههای محال (مانند اصل تناقض)، با توجه به واقعی بودن مفاد آنها» ، «نسبتهای نفسالامری که قوامشان به بیش از یک طرف است و لذا عرضِ یک چیز نیستند» (مانند نسبت ظرف و مظروف؛ یا نسبت بزرگی و کوچکی) ، و ... . (در وبلاگ زیر، تا حدودی درباره «اوسع بودن واقعیت از وجود» توضیحاتی داده شده است.
🔹و ثانیا، یکی از این واقعیتهای غیر«موجود» ، «جهانهای ممکن»ی است که لایبنیتس مطرح کرده است؛
آنگاه مشکل حل میشود؛ بدین بیان که:
💢بینهایت جهان ممکن واقعیت دارد (که البته همگی مسبوق به ذات خداوند و از این رو، متعلَقِ علم پیشین خداوند هستند)؛
💢 و ایجاد (وجود بخشیدن به) هر یک از آنها برای خداوند ممکن است؛
💢و خداوند از میان این بینهایت جهان ممکن، یکی را اراده میکند که بیافریند و «موجود کند»؛
و البته دست او باز است و میتواند به جای آن، یکی دیگر را اراده کند؛ اما فعلا آن را اراده نکرده و این را اراده کرده؛ که البته این ارادهاش هم مبتنی بر حکمت اوست.
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇
💠تکمله (مربوط به تدبر 6⃣)
در این تحلیل، #حکمت صرفاً مستلزم ترجیح ایجاد یک جهان بر جهان دیگر است، نه ضرورت تنها یک جهان
(لذا «نظام کنونی عالَم» ، «نظام احسن» است، نه «تنها نظام ممکن»)؛
و البته بین این اراده و فعلی که از او صادر میشود رابطه علی – معلولی برقرار است؛
و اگر ارادهاش به امری تعلق گرفت، آن امر حتما ایجاد میشود؛
در واقع، در این تبیین، «اراده» خداوند #جزء_اخیر_علت_تامه نیست، بلکه تمام علت_تامه است
که البته این اراده، غیر از علم، و صفت فعل است، نه صفت ذاتی؛ هرچند اراده انسان همواره یکی از شروط لازم برای تحقق شیء است (اصطلاحاً همان جزء اخیر علت تامه)، که این اراده انسان هم بدین جهت واقعا اراده است که خداوند به انسان این «امکان» را داده که در میان جهانهای ممکن، دست به گزینش بزند.
📝البته تفصیل بیشتر این بحث، مجال دیگری میطلبد.
@Yekaye
▪️ ضمن تسلیت سالروز شهادت امام هشتم، علی بن موسی الرضا▪️
و التماس دعا از تمامی کسانی که امروز که روز زیارتی خاص آن حضرت است،در حرم آن حضور شرف حضور دارند،
✳️انشاء الله امروز مروری خواهیم داشت بر آیات 48 تا 66 سوره یس✳️
در ابتدا مروری داشته باشیم بر متن آیات، و ترجمه آنها، و گوش جان بسپاریم به قرائت آنها با صدای دلنشین استاد پرهیزگار
1397/5/15
23 ذیالقعده 1439
@Yekaye
📖 متن آیات
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؟
ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ؛
فَلا يَسْتَطيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ.
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ.
قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ!
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ.
فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في شُغُلٍ فاكِهُونَ؛
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ؛
لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ؛
سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ؛
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ!
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ؟!
وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ؟!
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ؟!
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ!
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ!
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُون.
📝ترجمه آیات
و میگویند این وعده کی خواهد بود، اگر واقعا راستگو بودهاید؟!
جز فریادی واحد را چشم به راه نیستند [انتظار نکشند / مهلت داده نشوند] که آنان را فراگیرد، در حالی که با یکدیگر در حال نزاعاند!
پس دیگر نه توان سفارش کردنی دارند و نه به سوی اهل و عیالشان برمیگردند.
و در صور دمیده شود؛ پس بناگاه آنان از آن قبرها به سوی پروردگارشان شتاب گیرند!
گفتند: ای وای بر ما ! چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟! این آن چیزی است که خداوند رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند.
نبود جز فریادی واحد، پس بناگاه آنان همگی نزد ما احضارشدگاناند.
پس امروز هیچکس هیچ مورد ظلم واقع نشود، و جزایتان ندهند جز آنچه که همواره انجام میدادهاید.
براستی اصحاب بهشت آن روز سرگرماند، خوش و خندان.
آنان و همسرانشان در سایههایی بر اریکهها [= تختهای مجلل] تکیه زنندگاناند.
آنان در آنجا میوهای [عالی و مطبوع] در اختیار دارند، و برایشان مهیاست آنچه درخواست کنند.
سلام [بر آنها]؛ سخنی از پروردگاری رحیم؛
و امروز، ای مجرمان جدا شوید!
آیا به شما، ای فرزندان آدم، سفارش نکردم که شیطان را نپرستید، بیتردید او شما را دشمنی آشکار است؟!
و اینکه مرا بپرستید؛ این صراط مستقیم است؟!
و قطعا که از شما مردمان فراوانی را گمراه کرد؛ مگر قرار نبود بیندیشید؟!
این همان جهنمی است که همواره به شما وعده میدادند؛
امروز در آن آتش افروخته درآيید، به [جرمِ/ سببِ] این که کفر میورزیدید.
امروز بر دهانهایشان مُهر نهیم و دستانشان با ما سخن گوید و پاهایشان شهادت دهد بدانچه که همواره به دست میآورند.
و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان، پس بر آن صراط سبقت گیرند، اما چگونه ببینند؟
@Yekaye