eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
284 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
دور نشو! باور کن وقتی نیستی اینجا حتی برای "آه" کشیدن هوا کم است...! 🌷 نفرسوم از سمت راست @yousof_e_moghavemat
📼 ᯽ ❆ من عاشق موسیقی بودم و این مسئله، با فرهنگ خانوادگی ما در تضاد بود. همیشه نوارها را می‌گذاشتم و گوش می‌کردم. یک روز که آمدم، دیدم از نوار پخش می‌شود. دقت که کردم، دیدم نوار خودم است. فهمیدم روی نوارهایم ضبط کرده است. حسابی شاکی شدم و از خجالتش درآمدم؛ امّا او با آرامش گفت: "سعی کن به جای این‌ها قرآن گوش بدهی." بعد هم تمام نوارهای نازنین مرا تقدیم مسجد کرد. ☆ ♡ 📷 شناسنامه عکس: فروردین ۱۳۴۹، تهران، بازار مولوی، کوچه چهل‌تن، کوی علوی، منزل پدری؛ احمد و پدرش حاج‌غلامحسین 🟢 روایتی از منیره متوسلیان؛ خواهر مندرج در کتاب (ویراست جدید) نوشته علی‌اکبری مزدآبادی، صفحه ۱۵ و ۱۷ ، با تخلیص و اختصار. 《 《 💕🌸💕 @yousof_e_moghavemat
.زب.الله 🚩 ★ ♥︎ 🟡 روز ۱۳ تیر به درخواست جلسه‌ای گذاشتیم تا او با بچه‌های سوری و لبنانی خداحافظی کند. برخلاف همیشه که در دفتر خودمان جلسه می‌گرفتیم، آن‌روز به یک خانه رفتیم. از کسانی که آنجا بودند کاظم رفیعی، و آقای ربیعی را خاطرم هست. سران گروه س.ید،عب.اس موسوی، شیخ صبحی الطفیلی و دیگر گروه‌های لبنانی هم بودند. ابتدا برای آن‌ها صحبت کرد؛ از انقلاب و جنگ گفت؛ از عملیات‌هایی که در مریوان و جنوب انجام دادیم. تسلط خوبی هم داشت و خوب حرف می‌زد. می‌گفت: - شما فکر می‌کنید ما با چند نفر نیرو در عملیات الی بیت المقدس پیروز شدیم؟‌ شما باید وحدت داشته باشید. فقط در این صورت است که مردم با شما خواهند بود. اگر اختلاف نداشته باشید، مردم همراهتان هستند. اگر موفق شدید که هیچ، اگر هم نشدید تکلیف خود را انجام داده‌اید. در همین جلسه بود که پیشنهاد داد همه آن گروه‌ها تحت یک پرچم به نام ح.زب.الله جمع شوند؛ از همین رو بنده مدعی هستم به نوعی بنیان‌گذار ح.زب.الله فعلی، است. 🌼 👤 ○ به روایت منصور کوچک محسنی؛ جانشین قوای محمدرسول‌الله(ص) در لبنان- صفحه ۱۱۱ کتاب •°• °•° @yousof_e_moghavemat
📼 ᯽ ❆ من عاشق موسیقی بودم و این مسئله، با فرهنگ خانوادگی ما در تضاد بود. همیشه نوارها را می‌گذاشتم و گوش می‌کردم. یک روز که آمدم، دیدم از نوار پخش می‌شود. دقت که کردم، دیدم نوار خودم است. فهمیدم روی نوارهایم ضبط کرده است. حسابی شاکی شدم و از خجالتش درآمدم؛ امّا او با آرامش گفت: "سعی کن به جای این‌ها قرآن گوش بدهی." بعد هم تمام نوارهای نازنین مرا تقدیم مسجد کرد. ☆ ♡ 📷 شناسنامه عکس: فروردین ۱۳۴۹، تهران، بازار مولوی، کوچه چهل‌تن، کوی علوی، منزل پدری؛ احمد و پدرش حاج‌غلامحسین 🟢 روایتی از منیره متوسلیان؛ خواهر مندرج در کتاب (ویراست جدید) نوشته علی‌اکبری مزدآبادی، صفحه ۱۵ و ۱۷ ، با تخلیص و اختصار. 《 《 💕🌸💕 @yousof_e_moghavemat