eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
دَستش توی عملیات قطع شـده بود. یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته، بهش گفتم: مادر برات بمیره! چطور با یک دست اینها رو شستی؟ گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم باز وجدانم راضی نمی‌شد کـه من خونه باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها رو بکشی... راوی مادر شهید در حال خداحافظی از یک رزمنده @yousof_e_moghavemat
🖐 ۵ سنت پیامبران ✅ رسول خدا "ص" فرمودند: 📌 پنج چیز از سنت پیامبران است: حیا، حلم، حجامت، مسواک و عطر زدن . 📍 خمسٌ مِن سُنَن المُرسَلینَ: اَلحَیاءُ وَ الحِلمُ وَ الحِجامَةُ وَ السِّواک وَ التَّعَطُّرُ؛ 📚 نهج الفصاحه، ص۴۶۲، ح۱۴۶۳ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 چه کسی جلوی پخش سرود انقلابی در صدا و سیما راگرفت؟؟ ⭕️ این سرود ارزشمند با نوای دلنشین و نوستالوژی جناب گلریز درست بعد از اعلام شکست داعش و نامه حاج قاسم به آقا از چند شبکه سیما پخش شد اما از فردای آن روز، دیگر این سرود بنا به هر دلیلی از صدا و سیما پخش نشد و الان کمتر کسی این اثر رو دیده، شنیده یا یادشه و هنوز معلوم نشد کدوم نفوذی جلوی پخش این سرود انقلابی در صدا و سیما رو گرفت! ⭕️ تقدیم به روح بلند همه شهدای مدافع حرم و امنیت بویژه سردار دل ها حاج قاسم عزیز 🌍 🌐ان شاءالله با حضور فرزندان انقلاب در صدا و سیما، نفوذی های منافق از این دانشگاه عمومی بیرون ریخته خواهند شد. @yousof_e_moghavemat
🌗 شب های نیایش و مناجات در 🤲🤲 🌴 دوران @yousof_e_moghavemat
دیدن روی تو چشم دگری می خواهد منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند هر که از کوی وصالت خبری می خواهد (غلامرضا سازگار) @yousof_e_moghavemat
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 29 آذر ماه ‎ 1370 💠 بازگشت پیکر ، وزیر نفت کابینه شهید بعد از گذشت۱۱ سال، از اسارتش به میهن بازگردانده شد 🎥 مروری بر زندگی @yousof_e_moghavemat
گر برود جان ما🍃 در طلب وصل دوست🍂 حیف نباشد که دوست🍃 دوست‌تر از جان ماست🍂 @yousof_e_moghavemat
🌺عن الامام الحسین عليه السلام: 《اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْياءَ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ: فَاَوَّلُ ذلِكَ: لا تَأكُلْ رِزْقَ اللّه ِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ. وَالثّانى: اُخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّه ِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ. والثّالِثُ: اُطْلُبْ مَوْضِعاً لايَرَاكَ اللّه ُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ. وَالرّابِعُ: اِذا جاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ. وَالخامِسُ: اِذا اَدْخَلَكَ مالِكٌ فى النّارِ فَلا تَدْخُلْ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ》 مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردى گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: ( اوّل ) رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن ( دوم ) از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن. ( سوم ) جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن. ( چهارم ) وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه كن. ( پنجم ) وقتى مالك دوزخ تو را وارد جهنّم مى كند، اگر مى توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن🌺 بحارالانوار ، ج۷۵ص۱۲۶ @yousof_e_moghavemat
📚 تا جایی که بضاعت مالی‌اش اجازه می‌داد، از مراکز انتشاراتی معتبر تهران نظیر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، انتشارات بعثت، نشر صدرا و واحد تبلیغات حزب‌ جمهوری اسلامی، آثار مفید نویسندگان و اندیشمندان مذهبی و انقلابی کشور را خریداری و آن‌ها را در سطح منطقه‌ی لواسانات، بین علاقمندان توزیع می‌کرد. مادر ارجمندش درخصوص اشتیاق شدید مهدی به ترویج فرهنگ اسلامی از طریق توزیع کتب مذهبی می‌گوید: «...اصلاً از فردای پیروزی انقلاب، تمام زندگی این بچّه خلاصه شده بود در کتاب و کتاب و کتاب. خیلی به کتاب‌های علاقه داشت. مخصوصاً وقتی بعد از شهادت ایشان، امام گفت که من تمام آثار او را تایید می‌کنم. البته بیشتر از تمام کتاب‌ها، به علاقه داشت. دائم می‌دیدیم به هر دوست و آشنایی که می‌رسد، کتابی به او هدیه می‌دهد؛ کتاب‌های مذهبی...» 💎 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و خواندنی ؛ سرگذشت‌نامه‌ی فرمانده تیپ یکم عمّار سردار به اهتمام گل‌علی بابایی و حسین بهزاد، صفحه ۴۴. @yousof_e_moghavemat
🌸 یک روز صبح در محوطه پادگان دوکوهه در حال قدم زدن بودم، سبز پوشِ با وقاری را دیدم که به گردان ها سر می زد. معطل نکردم.دویدم و هن و هن کنان گفتم:سلام حاج آقا.😊 جواب سلامم را که داد، ذوق زده پرسیدم:مرا که میشناسید حاج آقا؟! جاده‌ی راه خون، یادتان که می آید؟! هستم، همان که برایم از بلدچی خوب بودن گفتید. یادتان که نرفته؟!🙄 خندید.😄 آغوش باز کرد و بوسه‌ای بر پیشانی‌ام زد که گرمی اش را هنوز حس میکنم. با این کار با احساس صمیمیت بیشتری کردم. بچه های گردان نگاه می کردند و من گفتم: حاج آقا روز آخر در مریوان گفتید برو و زود برگرد.آمده ام برای عملیات.🙂 _حتما...ان شاءالله در عملیات بعد شرکت خواهی کرد.اما بگو ببینم چرا توی این گرما ژاکت زمستانی پوشیده ای؟!🤔 سرم را پایین انداختم و گفتم:خب باید معلوم شود بچه‌ی همدانم.😅 📃خاطره‌ی با تصویر: شهیدعلی خوش لفظ @yousof_e_moghavemat