﷽
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
قطعاً مؤمنان رستگار شدند.
- مؤمنون ۱-
مؤمن یعنی امنیتبخش.
اهل ایمان، مؤمنند،
اگر محل امنیت دیگران باشند...
صبحتون حسینی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
دست هایت را به من بده
میخواهم
از تمام غم ها
برگردم...
#معصومه_صابر ✍
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری ❤️
#مدافع_حرم_سامرا
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
دست هایت را به من بده میخواهم از تمام غم ها برگردم... #معصومه_صابر ✍ #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری ❤️
تقدیری که #هادی را مدافع حرم #امام_هادی(ع) کرد 🌻
تقدیر هادی این بود که در عراق مدافع حرم امامین عسکریین(ع) باشد. هادی و همرزمانش روزها تا ۲۰ کیلومتری حرم را پوشش میدادند و با دشمنان اسلام درگیر میشدند، یک روز ظهر هادی به همراه ۲۰ نفر از همرزمانش در حال جهاد علیه دشمن اسلام بودند که داعشیها یک خودروی زرهی را بمبگذاری میکنند تا عملیات انتحاری انجام دهند. وقتی نیروهای عراقی متوجه میشوند، با آر پی جی به ماشین شلیک میکنند، اما چون ماشین زرهی بوده آرپیجیها به آن صدمه نمیرساند. خودرو به سمت نیروهای عراقی میآید و منفجر میشود و هادی که در آنجا تنها ایرانی مدافع حرم بود نیز در بین دوستانش به شهادت میرسد.
از آنجا که هادی وصیت کرده بود در وادیالسلام دفن شود او را در عراق به خاک سپردند، قطعه شهدای عراقی تا حرم امام علی(ع) فاصله زیادی دارد و هادی دوست داشت تا نزدیک به حرم باشد و متوجه شده بود که مادر یکی از دوستانش قبری را در نزدیکی حرم پیش خرید کرده است، آنقدر به مادر دوستش اصرار و التماس میکند که آخر مادر دوستش نیز راضی میشود تا قبر را به هادی بدهد و هادی روزهای بسیاری را بالای قبر خود نماز میخواند.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✨ محسن آیه آرم سپاه "وَاعدوُا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَه" را باور كرده بود. همیشه بالای جیب سمت چپ لباسش یك تكه پارچه مشكی میدوخت كه رویش "السلام علیك یافاطمه الزهرا" نوشته بود.
☘ در منطقه جایی زمینگیر شده بودیم، وقتی تانك خودی آمد خیلی ابراز خوشحالی كردیم. محسن گفت: "فكر كردید این به شما قدرت میدهد، نه". دست زد به نوشته "یا فاطمهالزهرا"ی لباسش و گفت: "اینها قدرت میدهند.
🕊 ...روز عيد قربان بود. يكدفعه از جايي كه حاجی بود، صدای انفجار آمد، دود و خاك بلند شد. داد زدم يا فاطمه زهرا و سمت حاجی دويدم. اصلا حواسم به ميدان مين نبود. بالای سرش رسيدم، روی زمين افتاده و بدنش پارهپاره شده بود. اولين چيزی كه نظـرم را جلب كرد، نوشته السلام عليك يا فاطمه الزهرا(سلاماللهعلیها) روی لباسش بود.
#شهید_حاجمحسن_دینشعاری ❤️
#سالروز_شهادت 🌹
-----------------------------------
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
اے ڪه گفتے "عشــق" را
درمان بہ هجران میڪند ..
ڪاش میگفتے ڪه "هجران" را
چہ درمان میڪند؟
#شهید_مسعود_پهلوانی ❤️
بر بالین
#شهید_محسن_علیزاده ❤️
و
#شهید_غلامحسین_لطفی ❤️
موقعیت گردان کمیل، منطقه شاخ شمیران عراق ۳۰ آبان ماه ۶۳
پس از شهادت محسن علیزاده و غلامحسین لطفی ۱۰ روز بعد شهید پهلوانی به آنها پیوست...
#روزتون_پر_از_یاد_خدا 💚
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🔹روحانی: اگر رهبر انقلاب موافقت کنند هفته آینده گشایش اقتصادی خواهیم داشت!
وظیفه شما ایجاد گشایش اقتصادی در چارچوب نظام است که موافقت نمیخواهد!
حالا این چه گشایشی است که لنگ موافقت است؟!
باز چه خوابی دیدهاید که برای تعبیرش نیازمند فشار به رهبری با گروگان گرفتن معیشت شدهاید؟!
💬علیرضا گرائی
➕طبق معمول شاهد خیز دولت برای برداشت از صندوق توسعه ملی هستیم، موضوع موافقت رهبری برای برداشت از این صندوق را در تریبون عمومی با عنوان گشایش اقتصادی برای مردم مطرح میکنند تا از این طریق اگر موافقت نشد، جریان رسانهای اهل تحریفِ حامی دولت بلافاصله رهبری را مقصر نشان دهد!
@zakhmiyan_eshgh
#غدیر یعنی:
کسانیکه عقب ماندهاند برسند،
و کسانیکه جلو رفتهاند برگردند.
#غدیر یعنی با ولایت حرکتکردن
🔴 عاشورا نتیجه از یاد بردن غدیر
است.
@zakhmiyan_eshgh
#ستارههای_زینبی
🔰همسرم اواخر از کمر درد شبها خوابش نمیبرد. دکتر که رفت تشخیص دادند یک کیست کنار مهره کمرش درآمده و باید عمل شود. دکتر حتی لیست وسایلی که برای عمل نیاز داشت را به علی آقا داده بود. همان ایام من هم مریض بودم. خب چه بهانهای از این بالاتر که یک نفر قرار عمل دارد یا همسرش مریض است. شهید به راحتی میتوانست به خاطر یکی از این موارد به مأموریت نرود، اما به کار و وظیفهاش عشق میورزید. همین عشق و اعتقادی که به هدفش داشت، باعث شد بین محبت خانواده و رفتن به جبهه توازن ایجاد کند و برای جهاد به سوریه برود.
🔰ساده زیست هم بود و خیلی اهل مادیات نبود. اگر میشنید یک نفر احتیاج دارد، ولو شده با فرستادن غذا به خانهشان سعی میکرد کمکی کرده باشد، اما نکتهای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات است. همسرم آدم صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد. وگرنه داغ رفتنش را نمیتوانستم تحمل کنم. اینها به خاطر اعتقاداتشان رفتند و این اعتقادات آنقدر ارزش دارد که برایش جان داد. همینها ما را آرام میکند. من شاید هرگز فکر شهادت علی را نمیکردم، ولی حداقل خوشحالم که در راه درستی او را از دست دادم.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_علی_نظری🌷
#سالروز_شهادت
@zakhmiyan_eshgh
با توجه به وجود عوامل فرامنطقهای و گروهكهای معاند، مختار به همراه دو تن از همرزمانش به منظور عملیات گشت شناسایی رزمی به شمال شرقی پاسگاه مرزی قرهتپه اعزام و در حین مأموریت به میدان مین والمر باقیمانده از جنگ تحمیلی برخورد و بر اثر انفجار مین به شدت از ناحیه دست، پا و بدن مصدوم میشود (یك نفر از همكارانش در دم شهید و دیگری نیز به شدت مجروح میشود) كه ایشان را به بیمارستان شهدای دهلران انتقال میدهند، سپس به علت ناتوانی در درمان، وی را به بیمارستان گنجویان دزفول اعزام مینماید كه در بین راه به علت شدت جراحات به شهادت میرسد .
#شهید_مختار_شیری ❤️
#مدافع_وطن 🇮🇷
#سالروز_ولادت 🌹
@zakhmiyan_eshgh
گل در برابر تو
عطرش را✨
از یاد می برد
و می اندیشد
کاش جای خاک
بر دست های تو🌿
روئیده بود ...😍
#شهید_رسول_خلیلی
#روزتون_مزین_به_نگاهشهید🌹
#پنج_شنبه_های_شهدایی🌸
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💠۱۶ مرداد ماه سالروز شهادت
شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور
شهید مدافع حرم محمد تاجبخش
شهید مدافع حرم علی نظری
گرامی باد.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✍ فرازی از وصیت نامه شهید موسی شرفیه:
ما در عصری زندگی میکنیم که ظلم و ستم سراسرجهان رافراگرفته واز سوی دیگر انقلاب اسلامی مرزهارا گشوده و پیش میرود تا کربلا وبعداز آن قدس عزیز را ازدست اشغالگران رها سازد در این راه باید آنقدر خون داد،آنقدر کوشید،آنقدر شهید داد، تا اسلام عزیز رشد کند و به دست امام زمان برسد...
#سالروز_شهادت
شهرستان #لاسجرد
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍃
اولین چیزها همیشه در یاد آدم میمانند...
مثلا اولین باری که خندیدی
و اولین باری که دلم برایت رفت!
نمیدانم کجا
فقط میدانم که دنبال بهانه بودم
تا صدایِ
لبخندت را دوباره بشنوم
#نسترن_صفرپور ✍
#شهید_محمد_تاجبخش ❤️
#سالروز_شهادت 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍃 اولین چیزها همیشه در یاد آدم میمانند... مثلا اولین باری که خندیدی و اولین باری که دلم برایت رفت! ن
مادر شهید مدافع حرم محمد تاجبخش
روزی که می خواست اعزام شود،نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده زانو زد.دست هایم را گرفت بوسید،صورتم را بوسید.من همینجا یک حال غریبی شدم.گفتم:مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت،هیچ وقت این طوری خداحافظی نمی کردی.گفت:این دفعه مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ می شود.من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم،بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم.انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است.
#شهید_محمد_تاجبخش ❤️
#راوی_مادرشهید ✍
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
انا لا اضعف الا اشتاق الیک..
من کمنمی اوردم
مگر زمانی که دلتنگت شوم...
#نزار_قبانی ✍
#شهید_مرتضی_حسینپور ❤️
(حسین قمی)
#سالروز_شهادت 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
انا لا اضعف الا اشتاق الیک.. من کمنمی اوردم مگر زمانی که دلتنگت شوم... #نزار_قبانی ✍ #شهید_مرتضی
مرتضی حسینپور پاییز سال 1392 برای اولین بار عازم سوریه شد. اولین جبهه حضور او منطقه «سیده زینب» در ریف جنوبی دمشق بود. سال 1393 با هجوم نیروهای داعش به عراق مرتضی حسینپور، جزو اولین نیروهایی بود که همراه سردار قاسم سلیمانی خود را به بغداد رساند تا با تشکیل کمربند امنیتی در بیرون از شهر مانع پیشروی نیروهای تکفیری شوند. شهید حسینپور که از فرماندهان این عملیات بود، در جریان آن مجروح شد. او به دستور حاج قاسم سلیمانی برای طی دوره درمان به تهران منتقل شد. او سپس، مسئولیت پدافند سامرا را بر عهده گرفت. حسینپور از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی بیجی بود و در جریان آن با جراحتی سخت مواجه شد. او در اکثر عملیاتهای جبهه مقاومت در عراق حضور داشت. وی از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی و ارتفاعات مکحول در عراق بود.
سال 1394 دوباره به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی حلب و مناطق اطراف آن مشارکت کرد. مرتضی حسین پور دی 1395 و پس از محمد جنتی فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون را برعهده گرفت وی پیش از آن فرمانده اطلاعات این قرارگاه بود. بعد از استقرار نیروهای جبهه مقاومت در منطقه مرزی در مجاورت استانهای الانبار عراق و دیرالزور و سوریه، نیروهای داعش، با پشتیبانی اطلاعاتی نیروهای آمریکایی، روز دوشنبه 16 مرداد 1396 با اطلاع از اینکه توان عملیاتی یکی از پایگاههای جبهه مقاومت در حال بازسازی است، حمله سنگینی را به مقر اصلی کتائب سیدالشهدا و دو مقر تاکتیکی شروع کردند. تصمیمات فرمانده عملیات حیدریون موجب دفع حمله داعش و حفظ پایگاهها شد. اصابت ترکش نارنجک به پهلوی مرتضی حسینپور حین فرماندهی نیروها، موجب زخمی شدنش شد. او پس از عقبنشینی نیروهای داعشی به بیمارستان صحرایی، منتقل، اما به دلیل خونریزی شدید و ورود خون به ریهاش، به شهادت رسید.
#شهید_مرتضی_حسینپور ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#لیلة_الشهداء
وقتی گلی را دوست دارید؛
آن را میچینید...
اما وقتی عاشق گلی هستید
آن را هر روز آبیاری میکنید....
فرق بین عشق و دوست داشتن
این است.
#چارلی_چاپلین ✍
#شهیدجاویدالاثر_ابراهیم_هادی ❤️
(مدافع وطن)
#شهید_سیدعلی_زنجانی ❤️
(مدافع حرم)
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار
#قسمت_۱۷
یک هفته بعد:
-مامان من دارم میرم خونه ی محمد اینا...
-دختر بسه توی این یک هفته یک سره اونجا بودی...
-مامان...
-اون پسر مریضه بزار به حال خودش باشه...
-مامان!!!!!!!
مثل همیشه بغض همراه گلوی من بود...
-مامان اون همسر منه...
-همسر تو بود.ولی الان دیگه تورو نمیشناسه. تلاش تو برای یاد آوری گذشته بی فایدست...
-اون منو نمیشناسه...
بغضم را قورت دادم و گفتم:
-ولی من که میشناسمش...
سکوتی بین منو مادر حاکم شد زیرلب زمزمه کردم:
-زود برمیگردم...خداحافظ...
از خانه خارج شدم...
تمام این یک هفته سعی کردم نظر محمدرضا را جلب کنم ولی خیلی شکستم... رفتار های محمدرضابا من غیر قابل انتظار بود...
او نمیخواست قبول کند که منی در زندگی اش بوده...
ولی من هر روز قوی تر میشدم شاید هم شکسته تر...اما نا امید نمیشدم...
من دلم زندگیمو میخواد...
ما باهم شاد بودیم...
داشتیم زندگی میکردیم...
من دلم زندگیمو میخواد...
همین...
#ادامہ_دارد...
#رمـانمـذهبـی...
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار
نگاهت در نگاهم شد چه بی تاب است قلب تو
ومن مست همین چشمم
قیامت میشوم با تو
شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار
#قسمت_۱۸
قدم هایم را یکی پس از دیگری با ترس برداشتم...
یک طبقه ی دیگر مانده بود که صدای باز شدن در به گوشم خورد...
نفسم را با شماره بیرون دادم و قدم های آخر را برداشتم...
پشت در مادر محمدرضا بود...
تاچشم به من خورد گفت:
-سلام دخترم.
لبخندی زدم و گفتم:
-سلام مامان ...خوبی؟
-تورو که دیدم خوب تر شدم.
-عزیزم... قربون شما.
-خوش اومدی...
-ممنون.
دست دادیم و روبوسی کردیم.
فضای خانه سوتو کور بود...
با نگرانی گفتم:
-چقدر ساکت...مثل اینکه محمدرضا خوابه؟
با ناراحتی گفت:
-نه خواب نیست...
-پس...
-یهو بلند شد گفت میخوام برم بیرون.
با چشم های گرد شده گفتم:
-چی؟؟؟؟!!!!
-هرکاری کردم که مانعش بشم نشد...
-مامان اخه اون که چیزی یادش نیست... راهیو بلد نیست کسیو نمیشناسشه گم میشه...اصلا....اصلا نکنه فرار کرده؟!
-نه نه نگران نباش...برمیگرده. کجارو داره که بخواد بره؟
خیالم کمی راحت شدو گفتم:
-درسته...ولی خیلی نگرانشم من میرم دنبالش.
-آخه کجا میخوای بری دنبالش... بمون همین جا الان میاد دیگه. خیلی وقته رفته!!!!
-کی رفته؟
-حدود چهار ساعت پیش...
-چی؟؟؟؟!!!! مامان جان من میرم دنبالش بعد باهم برمیگردم خونه شم منتظر ما بمونین. گوشیشو همراهش برده؟
-نه گوشیش خونست...
-وای خدای من... من میرم فعلا.
بانگرانی گفت:
-باشه عزیزم مواظبخودت باش.
بدون معطلی از پله ها پایین رفت و وقتی به انتها رسیدم در را باز کردم و سمت خیابان دویدم...
-آخه کجا رفتی...
#ادامہ_دارد...
#رمـانمـذهبــی...
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh