🍁زخمیان عشق🍁
🔆فی المسافة بین #غیابک و حضورک انکسر شیء ما، لن یعود کما کان أبدً. 💠در فاصلهی میان ↵ #هجران تا
5⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔻همسر شهید:
🔰شهید #حامد از دوستان صمیمی دامادمان بود که نخست به بنده معرفی شدند و چندبار باهم💞 صحبت کردیم و بعد با #خانواده صحبت کردند. 23 اردیبهشت 86📆 به همدیگر محرم و در 14 تیر 86 مصادف با روز میلاد #حضرت_زهرا(س) به عقد💍 هم در آمدیم
🔰حامد به قدری بزرگوار بود که همیشه در صحبتهای قبلی خودش را از #شهادت دور میدید و میگفت: ماها شهید نمی شویم🌷 حتی قبل از رفتن به #سوریه هم از شهادت حرفی نمیزد، یشتر از دغدغهمندیش صحبت میکرد که چکار باید کنیم و وضع #جامعه نامناسب است😔
🔰بزرگترین خصوصیت حامد #اخلاق و رفتار خوبش بود. ما 8 سال کنار هم💞 زندگی کردیم شاید در این مدت 8 بار #عصبانیتش را ندیدم، همیشه خودش را کنترل می کرد و موقع عصبانیت تند صحبت نمیکرد❌و سکوت میکرد. با اینکه خیلی سخت است که انسان #همیشه خوش اخلاق و شاد باشد👌
🔰چهارسال است که از رفتن #حامد میگذرد و من در این مدت خیلی تلاش کردم که شبیه او👥 شوم اما متاسفانه اصلا موفق نبودهام😞 گفتن این چیزها در سخن آسان است اما در #عمل بسیار سخت است، به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد✅ به دلیل اخلاق و رفتار خوب او بود.
🔰در زمان رفتن حامد، با اشکهایم😭 او را بدرقه کردم، من میدانستم اگر حامد بماند و به #سوریه نرود بیشتر اذیت می شود و دلیل رضایتمم هم همین بود. حامد به این دلیل به سوریه رفت چون اعتقاد داشت کاری از دستش بر نمی آید و باید #تفنگ به دست بگیرد✊ همیشه تفنگ به دست گرفتن را جزء کارهای #آسان زندگی می دانست
🔰شهید معتقد بود اینکه اینجا بمانی و کار #فرهنگی انجام دهی خیلی اهمیتش بیشتر است و همیشه این موضوع را به دوستانش👥 که نتوانسته بودند #اعزام شوند میگفت. حامد 37 روز در سوریه ماند و سپس به #شهادت رسید، 4 دی 94 به سوریه اعزام شد و 12 بهمن 94 به مقام رفیع شهادت🕊 نائل امد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
💠 آن که فهمید....
دوتا داداش بودند . اونطور که خودشون می گفتن، در بازار تهران، مغازه طلا فروشی داشتند . اوضاع مالیشون هم الحمدلله خوب خوب بود . نه اهل دروغ و دغل بودند نه اهل کلاه گذاشتن و کلاهبرداری، به قول معروف .
نان بازوی خودشان را میخوردند . نوبتی جبهه می اومدن . گاهی هم دونفری . ولی قانون شون این بود که یکی شون جبهه باشد و از اوضاع و احوال منطقه گزارش تلفنی بده، دیگری در تهران باشه تا هم به کارای طلافروشی برسه، هم...
توی لشکر، سر این دو تا داداش دعوا بود. هر گردانی از خداش بود یکی از اون دو تا، حداقل یه هفته به اون گردان بیاد.
وقتی یکی از اون دو تا به گردان جدید می رفت، از فرماندهان آمار و ارقام نیازهای گردان رو می گرفت و سریع به تهران گزارش می داد :
_ میگم داداش، این گردانی که من رفتم، خیلی کمبود امکانات داره. یه وانت تویوتا براشون بگیر، یه آمبولانس، دو سه تا کامیون هم لباس و بقیه وسایل که خودت بهتر می دونی، بخر و سریع بفرست بیاد.
اون هم که تهران بود، خوب وظایف و ماموریتی رو که برادرش سپرده بود، می دونست و به اونا عمل می کرد.
چند روز بیشتر طول نمی کشید که کاروان کمک های اونا، وارد گردان می شد و حالا نوبت اون یکی برادر بود که در جبهه بمونه و این یکی بره اوضاع و امور تهران رو مدیریت کنه.
اصلا هم اهل این که راه بیفتند توی مساجد، ارگان ها و سازمان ها تا با یه قرون دوزار کمک جمع کنند، نبودند. الحمدلله خدا اون قدر برایشان
روزی سرازیر می کرد که همه این کمک ها رو از حساب شخصی خودشون تامین کنند.
و شانس با آن یکی بود که حضورش در منطقه منتهی می شد به عملیات و توفیق هم رزمی در کنار بقیه بچه بسیجی ها رو می یافت.
اگر اشتباه نکنم، به این کارها می گویند :
جهاد با مال و جان!
📚آنکه فهمید آنکه نفهمید ص 57 ، 58
Untitled Session 1_mixdown.mp3
1.98M
🔊 میان خدافظی دل منو میسوزونن
💔 مخصوص #جا_مونده_ها😞
کم کم رفیقامون که عازم کربلان یکی یکی دارن زنگ میزنن یا پیام میدن و حلالیت میطلبن
#میان_خدافظی_دل_منو_میسوزنن ...
🍃😞
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#یاد_یاران
🌺شانزده ساله بود.گفتم برادرهات که جبهه هستن, تو دیگه نرو, بمان و درست را بخوان!
☘چنان عصبانی شد که تا قبل از ان ندیده بودم. گفت: آنها تکلیف خودشان را انجام می دهند,
🌺من هم تکلیف خودم را و الان تکلیف من بنا به فرمان امام جبهه است,نه درس خواندن!
📎شهادت کربلای ۸
#شهید_غلامحسین_دانشمندی🌷
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌹معاون اموزش و پرورش فیروزاباد بود. میزش را گذاشته بود پشت درب ورودی.
🌹هر مراجعه کننده ای که وارد اداره می شد تمام قد جلویش می ایستاد چه با او کار داشت چه نه…
شهادت سال۱۳۶۵ شلمچه
🔅🔆می گفت ارزو دارم اگر شده چند دقیقه حکومت امام زمان (عج)را درک کنم.
#شهید_پرویز_فروردین
#مردان_بی_ادعا
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
آن اسیر را در حالیکه پتویی روی سرش انداخته بودیم عقب وانت سوار کردیم. مراقب بودیم که هوس فرار به سرش نزند. از خط مقدم که فاصله گرفتیم بچههایی که جلو نشسته بودند ضبط ماشین را روشن کردند. صدای حاج منصور بود که داشت پخش میشد. حاجی نوحهای میخواند که آخرش یا حسین مظلوم داشت و همه بچههایی که پشت وانت نشسته بودیم آن را با هم زمزمه میکردیم و سینه میزدیم.
من روی گوشه پتویی نشسته بودم که افسر اسیر عراقی روی سرش کشیده بود. یک لحظه احساس کردم با هربار زمزمه یا حسین مظلوم، اسیر عراقی هم زیر پتو تکان میخورد. گوشه پتو را مقداری بالا زدم. دیدم اسیر عراقی هم دارد آرام آرام با دستش به سینه میزند و با ما یا حسین مظلوم میگوید. به دوستان گفتم بچهها این اسیر هم دارد سینه میزند.
پتو را کنار زدیم و با عربی دست و پا شکسته از وی چند تا سوال کردیم. آن اسیر عراقی به ما فهماند که شیعه است و به زور وی را آوردهاند و خودش را معرفی کرد. گفت اسم من کاظم است و اهل کاظمین هستم. این را که شنیدیم برایش کمپوت باز کردیم و وقتی هم به نیروهای دیگر تحویلش دادیم سفارشش را کردیم».
#حب_الحسین_یجمعنا
🌴🌴🌴🌴
✍زائرین گرامی از همگی التماس دعا داریم 🙏
نائب زیاره شهدای بزرگوار و رهبر عزیزمان باشید 💚
خادمین خودتان و بنده حقیر گناهکار😭 را از دعای خیر خود بی نصیب نگردانید🙏🙏
سلام ما جاماندگان را به ارباب برسانید
التماس دعا
🌴🌴🌴🌴🌴
حوالی عصر.mp3
2.86M
🎧 #صوت_مهدوی
❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی
📝 حوالی عصر
🔆 حوالی عصر به آرامی توی بازار قدم میزدم؛ ناخودآگاه به یاد شما افتادم...
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهانه_عشق
#غروب_جمعه
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#الگو_برداری_از_شهید
🔻عزتی ابدی و ماندنی
🔸شهید هادی یکی از این مردان پاکیزه✨ شناخته شده چون از #نامحرم دوری کرد و پاکدامنی پیشه کرد👌
🔹و #خدا هم خوب پاداشی بهش داد هر چه گمنام تر🌷 کار کرد و از گناه دوری کرد خدا هم به وقتش، آن را برای مردم آشکارتر و پر رنگتر کرد، و عزتی #ابدی و ماندنی، در دنیــ🌍ـا و آخرت نصیبش کرد.
#شهید_ابراهیم_هادی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔴مشروح خطبه های عبادی سیاسی نمازجمعه این هفته بخش زیدون (۹۸/۷/۱۹) :
◼امام جمعه زیدون در خطبه عبادی نمازجمعه این هفته پس از حمد و ثنای الهی و سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و امامان معصوم (ع) و بعداز توصیه به رعایت تقوای الهی باترجمه و تفسیر آیه ۲۵۹سوره بقره و نقل داستان حضرت عزیر (ع) ، در بخشی از سخنان خود در خطبه اول اظهار داشت: برخی از پیام های آیه شریفه عبارتند از:
🔹۱-به تمدن های ویران شده گذشته، باید به دید عبرت نگاه کرد و درس های عبرت گرفت.
🔹۲-رجعت و زنده شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است.
🔹۳-نمایش قدرت پروردگار برای ارشاد و هدایت مردم است.
◼خطیب نمازجمعه زیدون در خطبه سیاسی نمازجمعه این هفته باتبیین و تحلیل رهنمود های مقام معظم رهبری در دیدار با موکب داران عراقی، و بااشاره به موضوع عشق به امام حسین (ع) ، موضوع راهپیمایی بزرگ اربعین، اتحاد امت اسلامی، هویت بخشی به ملت عراق، پیوند دو ملت ایران و عراق، تحلیل کلان وضعیت جمهوری اسلامی ایران و نابودی آمریکا و رژیم صهیونیستی و پیروزی امت اسلامی در آینده نه چندان دور، بااستناد به بیانات ولی امر مسلمین جهان، بیان داشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفته آخر شهریورماه با موکب داران عراقی، اعم از شیعیان، اهل سنت، مسیحی، صوفی و کُرد درخصوص مراسم راهپیمایی اربعین دیدار داشتند. مقام معظم رهبری در بیانات نسبتا کوتاه -هزار و پانصد کلمه ای- به مطالب مهمی اشاره کردند که سزاوار مداقه و بازخوانی چندین باره است.
🔹حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر تصریح کرد: مهم ترین محورها و گزارههای بیانات رهبرحکیم و فرزانه انقلاب با موکب داران عراق در تاریخ ۱۳۹۸/۶/۲۷ عبارتند از:
◼۱-تشکر از موکب داران و رفتار کریمانه ملت بزرگ عراق،
◼۲-قدر دانستن توفیق میهمان نوازی از زائران حسینی به عنوان یک نعمت و رحمت الهی،
◼۳-جهانی شدن امام حسین (ع) و معرفت حسینی،
◼۴-معرفی درست امام حسین (ع) معرفی اسلام و قرآن،
◼۵-راهپیمایی بزرگ اربعین موضوعی بینظیر و جهانی،
◼۶-تجلی جوشش خون امام حسین (ع) و تجلی پیام عاشورا بعداز ۱۴۰۰ سال،
◼۷-زمینه ساز گسترش معرفت حسینی و تشکیل تمدن نوین اسلامی،
◼۸-آیت عظمای الهی و نشانه ارادهی پروردگار بر نصرت امت اسلامی،
◼۹-بین المللی شدن ابعاد حرکت و اجتماع عظیم اربعین،
◼۱۰-فراشیعی و فرا اسلامی بودن راهپیمایی اربعین،
◼۱۱-جهانی تر شدن راهپیمایی اربعین در آینده،
◼۱۲-عظمت اقدام جوانان عراقی در خنثی سازی توطئه بزرگ داعش و تکفیری ها با فتوای مرجعیت معظم عراق،
◼۱۳-ایمان به خداوند متعال و محبت اهل بیت (ع) و عشق به امام حسین (ع) عامل اصلی پیروزمندی دو ملت ایران و عراق،
◼۱۴-تبدیل جمهوری اسلامی ایران از یک نهال نحیف به درختی تناور که ثمرات و میوه های آن روز به روز درحال گسترش است.
◼۱۵-نابودی آمریکا و رژیم صهیونیستی و پیروزی امت اسلامی در آینده نه چندان دور.
🔹امام جمعه زیدون ابراز داشت: از زاویه جامعه شناسی سیاسی، مهم ترین عوامل شکل گیری پدیده عظیم راهپیمایی اربعین عبارتند از:
◼۱-درک صحیح ازنهضت حسینی (ع)
◼۲-الگوی گفتمان مقاومت اسلامی
◼۳-"مهدی باوری" و "مهدی یاوری"
🔹خطیب نمازجمعه زیدون در تبیین و تحلیل سومین عامل شکل گیری پدیده عظیم راهپیمایی اربعین حسینی خاطرنشان کرد: عامل سوم، اظهار اشتیاق نیاز و اضطرار به ظهور منجی عالم بشریت (عج) است. در حقیقت نهضت انتظار؛ پیوست فرهنگی مراسم اربعین است و ایجاد تمدن جهانی مهدوی، یکی از اهداف برپایی تجمع جهانی اربعین است.
◼حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر تاکید کرد: وجود نظام اسلامی و توفیقات بزرگ آن در ایران و منطقه و دنیا بامحوریت فقیه جامع الشرایط و نائب امام زمان (ع) این زمینه را فراهم ساخته تا نه تنها بتوان برای تغییر نسبی شرایط قدم برداشت بلکه، به سمت مهیا ساختن زمینه ظهور منجی عالم بشریت (عج) نیز حرکت کرد. بنابراین راهپیمایی اربعین، قدرت نمایی شیعه در تغییر سرنوشت و آینده دنیاست. به خصوص حضور گسترده جوانان در این مراسم بخش مهمی از مقدمات ظهور است. به فرمایش امیر المومنین (ع) که فرمود: 《اصحاب المهدی شباب لاکهول فیهم الا مثل کحل العین و الملح فی الزاد؛ یاران مهدی (عج) جوان اند و کهن سالان، در میان آنان، مانند سرمه در چشم و نمک در زاد و توشه، اندک هستند.》
🔹امام جمعه زیدون در ادامه باتبیین ابعاد راهبرد اربعین و نیز بااشاره به ویژگی های اساسی دیدگاه ها و مواضع ائمه اطهار (ع) یادآورشد: یکی از اوصاف مهم ائمه اطهار (ع) در زیارت جامعه کبیره این است که دیدگاهها و مواضع ائمه اطهار (ع) همواره دارای سه ویژگی اساسی است:
◼۱-عالمانه، کارشناسانه و کاملا واقع بینانه،
◼۲-خردمندانه و به دور از هرگونه شتاب زدگی و دربر گیرنده همه جوانب،
◼۳-دوراندیشانه و عاقبت نگرانه (رایکم علم و حلم و حزم).
🔹خطیب نمازجمعه زیدون با تاکید بر این که راهبرد اربعین،
تکمیل حماسه عاشورا در تامین بقای ابدی اسلام است، اظهار کرد: راهبرد اربعین یکی از تدابیر الهی ائمه اطهار (ع) بود تا اهداف و آرمان های قیام امام حسین (ع) در تاریخ زنده بماند.
◼حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر اضافه کرد: بعداز واقعه عاشورا وقتی از محضر مبارک امام سجاد (ع) کسی سوال کرد که "در صحنه کربلا چه کسی پیروز شد؟" ، فرمود: 《اذا اردت ان تعلم من غلب و دخل وقت الصلاه فاذن ثم اقم؛ اگر خواستی بدانی و بفهمی در کارزار کربلا چه کسی پیروز شد، هنگام نماز درحال اذان و اقامه ببین به چه چیزی شهادت میدهی و نام چه کسی را میبری؟》 یعنی ما توحید و نبوت و امامت و ولایت را زنده کردیم. بنابراین امام سجاد (ع) با ضرس قاطع فرمود: ما پیروز شدیم.
🔹امام جمعه زیدون بااشاره به جایگاه و اهمیت مقطع عاشورا در میان مقاطع چهارگانه اسلام بیان کرد: از دیدگاه اندیشمندان و اسلام شناسان، اسلام دارای چهار مقطع مهم برای ایجاد و بقاء است:
◼۱-مقطع بعثت (تولد اسلام)
◼۲-مقطع غدیر (تکامل اسلام)
◼۳-مقطع عاشورا (بیمه شدن و حفظ همیشگی اسلام)
◼۴-ظهور و فرج امام عصر (عج) ، (جهانی شدن اسلام)
🔹خطیب نمازجمعه زیدون اضافه کرد: اما درمیان این چهارمقطع حساس، اگر عاشورا نبود، اساسا چیزی از سایر مقاطع باقی نمیماند.
◼حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر بااشاره به دو مرحله ای بودن نهضت عاشورا ابراز کرد: درنگاهی تحلیی میتوان گفت حرکت عاشورا دو مرحله داشت، یکی مرحله شهادت و دوم مرحله پیام رسانی که اهمیت این مرحله دوم قطعا کمتر از مرحله اول نیست؛ چراکه اگر این مرحله دوم نبود، اساسا مرحله اول بی نتیجه میماند.
🔹امام جمعه زیدون افزود: سید الشهداء (ع) در نهضت خود با دو لشکر عملیات انجام داد، یکی لشکر مردانه به فرماندهی حضرت اباالفضل العباس (ع) و دیگری لشکر زنانه به فرماندهی زینب کبری (س) ، لذا این ابیات کلام درستی است:
گر حسین این خواهر والا نداشت - کربلا و نهضتش معنا نداشت
بی وجود زینب اسلامی نبود - از حسین و کربلا نامی نبود
سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود - کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان -در کویر تفته جا میماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ - در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بیسوار و بی لگام - در بیابان ها رها میماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب - پشت کوه فتنه ها میماند اگر زینب نبود
◼خطیب نمازجمعه زیدون در پایان خطبه دوم اظهار داشت: اهمیت جایگاه اربعین از این منظر به خوبی قابل فهم و تبیین است. به فرموده مقام معظم رهبری، شهادت بدون خاطره، بدون یاد، بدون جوشش خون شهید اثر خودش را نمی بخشد و اربعین آن روزی است که برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا درآن آغاز شده است.
🔴روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد برگزاری نمازجمعه بخش زیدون
از زمینِ ڪربلا . . .
خورشیدهـا برخاسته
عشق از قافلہ ، ۷۲ سر می خواسته
عاشق شبیه خوانی حضرت زینب وحضرت رقیه.وحضرت علی اکبر بود واخر درجوارحضرت زینب وحضرت رقیه ودر روز نزدیک به ولادت حضرت علی اکبر شهید شد
پاسـدار مدافع حـرم
تعزیه خوان #امام_حسین_؏
#شهید_جاویدالاثر_سیدجواد_اسدی
#سـالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_esh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_عطایی
✫⇠قسمت : 4⃣2⃣
#نورچشمم
✍ خاطرات شهید از سوریه
🌻چند دقیقه گذشت که دیدم حاج آقایی آمد که همه به او احترام می گذاشتند. پرسیدم این کیست؟ گفتند مسئول اعزام است. گفتند این بنده خدا هر دو ماه یک بار می آید و سرکشی می کند. رفتم و به حاج آقا گفتم من مدرک دارم ولی اجازه رفتن نمی دهند، می گویند شما ایرانی هستی. گفت: «خب لابد ایرانی هستی». گفتم: «من مدرک دارم». نگاهی به گذرنامه ام کرد و گفت: «پس چرا عکست شبیه نیست؟ چه زمانی گرفتی؟» گفتم: «11 سال پیش» پرسید چه کسی گرفته؟ گفتم: «پدرم». گفت: «پس چرا مهر ندارد یعنی جایی نرفتی؟!» گفتم: «حقیقتا مشهد به دنیا آمدم و همینجا هم بزرگ شدم هیچ کجا هم نرفتم، پدرم افغانستانی هست و مادرم ایرانی، دو رگه ایم!» پرسید پدرت اهل کجاست؟ گفتم: «افغانستان» گفت: «کجای افغانستان؟» گفتم: «هرات». گفت: «کجای هرات؟» گفتم: «دولتخانه». گفت برو سوار اتوبوس شو!
🌻دوستان افغانستانی ام گفته بودند که اگر سوال پرسیدند بگویم اهل کجا هستم و اسم محلات را هم گفته بودند و به یاد داشتم. رفتم و دلم قرص بود که امام رضا(ع) کارم را درست کرده و محال است برگشت بخورم.
🌻تا پایان دوره حدود 15 الی 20 نفر دیگر از ایرانی ها را شناسایی کردند و یکی یکی برگشت زدند. تا می آمدند اسم کسی را صدا بزنند دلم می ریخت که نکند من باشم. با این حال 8 باری سراغم آمدند و تا مرز بیرون افتادن از پادگان هم رسیدم ولی نمی دانم چه اتفاقی می افتاد که کنسل می شد.
🌻آخر دوره آموزشی، شب قبلی که قرار بود به فرودگاه برویم یک سری فرم دادند که پر کنیم، همانجا گفتند امکان برگشتن شما نیست، مشخص شده است ایرانی هستید باید بمانید، گفتم من مدرک دارم، گفتند باید گذرنامه ام را استعلام کنیم، خیلی جدی گفتم: «بروید همین الان استعلام کنید، هر وقت متوجه شدید غیر از این است من را برگردانید». گذرنامه را گرفتند و هنوز هم دستشان است؛ ولی الحمدالله مشکلی پیش نیامد.
ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان #قبله_ی_من_ دو چشم تو مناجات است و بغض من اذان صبح و باران محبت را درون چشم تو دیدم #ی
#قبله_ی_من
#قسمت74
نمیترسم! قبال هم نمیترسیدم!
جا میخورم. تشکر می کنم و ازاتاق بیرون می ایم...
ا*م*ا*م ایستاد و خ*ط*ب*ه ای ک*ر*ب*ل*ا*ی*ی خواند:
"اما بعد...می بینید که کار دنیا به کجا کشیده است! جهان تغییر یافته، منکر روی
کرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا
چراگاهی
کم مایه باقی نمانده است."
"زنهار! آیا نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که ازآن نهی
نمی گردد تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر این چنین است، من درمرگ
جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ماللت. مردم بندگان حلقه به
گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛ آن را تا آنجا پاس می دارند که
معایش ایشان از ِقَبل آن می رسد، اگر نه، چون به بار امتحان شوند، چه کم
هستند دینداران."
انگشت سبابه ام را نرم روی جمله ی آخر میکشم. چه کم هستند دینداران!
نگاهم چند کلمه دیگر را چنگ میزند. حقیقت محض است! تازمانی که دنیا به
کام است. خداهم خوب است. کافیست زندگی کمی کج تا کند، آنوقت خدا رفیق
بدمیشود! خودمن هم همین طورم. پنج فصل از کتاب را خواندم. کتابی که
جمله به جمله حقیقت بود! گویی برای من نوشته شده! سپاه مقابل جگرگوشه
زهرا س گمان می کردند که سوار برمرکب حق میتازند! و برای دست یافتن به
بهشت و طوبی شمشیر رااز رو بستند! احساس خال می کنم. یکی باید باشد
تا با او حرف بزنم! یکی که آرامم کند. به من اطمینان دهد که تو ع*م*ر
س*ع*د نیستی! شمشیر روی ا*م*ا*م نبستی! جوانی کردی... یکی پیدا شود که
مرا از توهمات و ابرهای سیاه نجات دهد!
کتاب را روی پایم میگذارم و کوله ام راروی دوشم میندازم. به اطراف نگاهی
گذرا میندازم؛ همه رفته اند جز آراد! به صندلی اش تکیه داده و با خشم
نگاهم می کند. بااکراه به نگاهش لبخند میزنم و ازجا بلند می شوم. راستی
استادکجای کتاب را درس داد؟! به تخته وایت برد خیره میشوم. چقدر هم
نوشته! او جزوه نوشته و من منزل به منزل با قافله حرکت کردم و به
ن*ی*ن*و*ا رسیدم! حالا میترسم ادامه اش را بخوانم. نمی دانم قراراست
درکدام سپاه باشم! سپاه حسین یا گرگ صفتان! چندقدم جلو می روم و اوهم
تقریبا با چندقدم بلند به سمتم می دود! فکش منقبض شده و ابروهای پهن و یک
دستش درهم گره خورده! به سر تاپایم نگاه می کند و با پوزخند می پرسد:
ِ
چته؟! عابد شدی! مدام سرت تو کتابه. یاهمش توی سایتای مذهبی و
حوصله اش را ندارم. کنایه اش را با مهربانی جواب میدهم:
-چیزی نیست. دارم دنبال یه چیزی میگردم!
چی؟! بگو منم کمکت کنم!
-نه. خودم باید بهش برسم.
و سرم را پایین میندازم و به کتونی آل استارم زل میزنم.
یک دفعه دستش رادراز می کند، کتابم را از دستم میقاپد و به جلدش نگاه می
کند. تمسخر بر لبهایش نقش می بندد.
فتح خ*و*ن. کلا زدی توخط سیرو سلوک! ش*ه*ی*د مرتضی آ*و*ی*ن*ی...
خیلی به این بابا گیر دادی. نکنه خواستگارته؟!
بی اراده عصبی می شوم و کتاب را از دستش میکشم.
-آراد بفهم داری چی میگی! اگر حوصله ی تو و زنگ زدناتو ندارم دلیل نمیشه
به یکی که به گردنت حق داره توهین کنی!
اوهو! ببخشید اونوخ چه حقی؟!
-همین که اینجا وایسادی داری بلبل زبونی می کنی از صدقه سری همین
ش*ه*ی*داست!
نه بابا مث اینک تو کار سیمات اتصالی کرده! فکر می کردم فقط ظاهرت رو
کوبیدن! نگو از تو داغون تری!
-به تو هیچ ربطی نداره!
از کنارش رد می شوم و به سمت در کلاس می روم که میگوید:
فکر نمی کردم اینقد بی معرفت باشی! دیگه اسمتو نمیارم!
زیرلب می گویم به جهنم و در راهروی دانشگاه شروع می کنم به دویدن.
کم محلی های من دلیل خداحافظی و اتمام حجت امروزش بود! چطور توقع دارد که
مثل قبل وقتم را ساعتها برای صحبت های بی سرو تهش تلف کنم؟ درحالیکه یک
دنیا سوال درذهنم هرلحظه متولد می شود! من باید جواب این سوالهارا پیدا
کنم! به انتهای راهرو که می رسم به سمت در خروج می پیچم که نگاهم به اینه
ی قدی کنار در میافتد. همچین بیراه هم نمی گفت... امروز آرایش نکردم!
حتی یک کرم هم نزدم. دلم نمی امد دقیقه ای بیشتر کتاب را برای نقاشی
صورتم روی زمین بگذارم! دلیلش رادقیق نمیدانم... شاید هم یک کم عقب
نشینی کرده ام! دیگر افسار لجاجت را در دستم به بازی نمی گیرم و اجازه
میدهم تا دیگران هم نصیحتم کنند! چه حرف شنو! شالم هم نسبت به قبل
ضخیم تر شده و جلو تر امده! فقط کمی از ریشه ی طلایی موهایم مشخص است...
صدای قدمهای کسی مرا وادار می کند که برگردم. آراد سرش را با تاسف تکان
میدهد و میگوید:
اره خودتو خوب نگا کن! شبیه مریضا شدی!
↩️ #ادامہ_دارد...
#نویسنده:مهیاسادات_هاشمی
#کپی بدون ذکر و نام نویسنده پیگرد الهی دارد.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh