eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدار که از تو چیزی ازین بیشتر نمی خواهم #شهید_جواد_الله‌ک
🌺🍃 من گاهی می‌دیدم 👀که ایشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد😇 و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود.👌 🌺🍃امکان نداشت بدون دعای فرج، ❌شروع به خواندن دعا، (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد 🚫و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون فرج اعمال اش مقبول نیست😔 و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد. این مسئله برای ما هم شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند😍 که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای امام عصر(عج) آغاز کنیم.💯 🌺🍃بسیار دیده بودم☺️ که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون📺 یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان ❣می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام (عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد 🤔ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور و در هر حال، ارتباطشان برقرار است😇. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های به یاد حضرت(عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند،‼️ بلکه در هر شرایطی در زندگی گویا این ارتباط حفظ می‌شد.😍 ✍راوی؛همـسر شـ‌هید 🌷 📎سالروز شهادت @zakhmiyan_eshgh
🔰باور کنیم شهدا زنده‌اند 🔸بعد از #شهادت عبدالحسین، دخترمان زینب زیاد مریض می‌شد. یک بار #بدجوری سرما خورد و سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود. چند تا دکتر برده بودمش، ⚡️ولی فایده‌ای نکرد❌ کارش شده بود گریه، بس که #درد می‌کشید. 🔹یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه‌ام گرفت😭 زینب را گذاشتم روی پایم. آن‌قدر تکانش دادم و برایش #لالایی خواندم تا خوابش برد. خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت #نشسته، چشم‌هایم گرم خواب😴 شد. 🔸یک دفعه #عبدالحسین را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی💫 و با لباس‌های نظامی. آمد بالای سر #زینب. یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت: «دیگه نمی خواد #غصه بخوری، ان‌شاءالله خوب می‌شه😊» 🔹در این لحظه‌ها نه می‌توانم بگویم خواب بودم، نه می‌توانم بگویم #بیدار بودن. هرچه بود عبدالحسین را واضح می‌دیدم😍 او که رفت، یکدفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به #لب‌های زینب. لب‌هایش خیس بود و قدری از #شربت هم روی پیراهنش👚 ریخته بود. 🔸زینب همان شب #خوب شد. تا همین حالا که چهارده پانزده سال📆 می‌گذرد، فقط #یکبار دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا(ع) شفا گرفت. #شهید_عبدالحسین_برونسی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
عاشقانه به تمنای تو تا اوج دعا رفته جانم که بگوید که چه را می‌خواهد.... #سردارشهید_محمدحسن_نظرنژا
🍃🌺 در خیبر تعداد زخمی ها رو به افزایش و خستگی😰 از چهره ی یکایک نیروها پیدا بود. از آن طرف بر شدت حملات خود می افزود و از طرف دیگر پیکرهای پاره پاره ی برادرنمان روی زمین مقابل چشمانمان بود. صدای ناله ی زخمی ها از یک طرف و صدای فریاد که مهمات طلب می کردند. 🍃🌺از طرف دیگر، دشمن مرتب روی سرمان در پرواز بودند✈️ و بمباران می کردند. از قرارگاه خودی هم که نمی شد، زیرا آن ها هم وضعیت بدی داشتند. فرماندهان👨‍✈️ هنگامی که کشته های خود را رها کرده و می رفتند، با صدای بلند می کردند و می گفتند که برمی گردیم و انتقام👊 شما را می گیریم. 🍃🌺 دجله و آن روز شاهد کربلای دیگری بودند، چرا که از خون یاران حسین (ع) لبریز بودند😔.اودر عملیات پنج را به عنوان فرمانده عملیات پیشاپیش بسیجیان👥 حرکت می کرد. او این عملیات را بزرگترین عملیات هشت سال مقدس می دانست و می گفت: «ما در این عملیات جز دعای📿 خیر امامان هیچ چیز نداشتیم. 🍃🌺 ما به یک مشت بسیجی بودیم که هنوز حتی دوران آموزشی📚 خود را به پایان نرسانده بودند. دو تیپ زرهی و پیاده ی بود و در مقابل تنها چند نفر سرباز. من هیچ چیز نمی دیدم، جز برق آتش💥 خمپاره، توپ، تانک و مسلسل. از بس آر.پی.جی زده بودم از گوش هایم می آمد. تعداد زیادی از نیروهای خودی به خط دوم رفته بودند و ما را تنها گذاشته بودند.😭 بالاخره به سراغ آن ها رفتم و گفتم: من عملیات لشکر شما هستم. 🍃🌺شما مرا در میان دشمنان👹 یکه و تنها گذاشتید مگر شما مردم کوفه یا هستید؟ سپس روی خود را به سمت کربلا کرده و گفتم: حسین جان😔! این ها می گویند: ما یاران توایم. در حالی که این جا اند و ...» آن روز نظرنژاد با سخنانش تاثیر عمیقی بر نیروها گذاشت💯 به طوری که همه با خود را به خط مقدم رساندند و شجاعانه‌جنگیدند⚔و سرانجام پس از نبردی سخت دشمن خورد. 📎 فرماندهٔ عملیات لشگر ۵ نصر با بیش از ۱۶۰ ترکش در بدن 🌷 ولادت : ۱۳۲۵/۳/۳ روستای بوته مرده ، ۸۰کیلومتری جاده مشهد_سرخس شهادت : ۱۳۷۵/۵/۷ کردستان ، تنگی نفس و ایست قلبی ناشی از عوارض جنگ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh