.......:
عزّوجلّ.
عقل و بندگي ۱- كليني از ابوعبدالله عاصمي از علي بن حسن، از علي بن اسباط، از حسن بن جهم، از ابوالحسن الرضا (ع) نقل كند كه نزد حضرتش از اصحاب ما و همچنين از عقل ياد شد و ايشان فرمود: به ديندار محروم از خرد اعتنايي نشايد۱. ۲- محمد بن يحيي بن احمد بن محمد بن عيسي از معمّر بن خلّاد نقل كند كه گفت: از ابوالحسن الرضا (ع) شنيدم كه ميفرمود: عبادت، زيادي نماز و روز نيست بلكه، عبادت حقيقي انديشيدن در كار خداي عزّوجلّ است۲.
منبع حديث
۱- أصول كافى ۱/ ۲۷. ۲- أصول كافى ۲/ ۵۵.
عقل و فهم
متن حديث
العقل و الفهم قال عليه السلام:... من أبصر فهم و من فهم عقل....
عقل و فهم حضرت رضا (ع) فرمود: هركه بينديشد به فهم دست يابد و هركه به فهم دست يابد خردمند شود۱.
منبع حديث
۱- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۵.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
❌❌ از کجا بفهمیم خوابی که از امام زمان دیدیم واقعی است یا شیطانی⁉️⁉️ 🔰 مگر شیطان می تواند به شکل مع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلسله کلیپهای #جهاد_تببین_عملکرد_دولت 1
✅ بررسی نقاط قوت و ضعف دولت و آسیب شناسی رفتار برخی انقلابی ها در نقدهای تخریب گونه و حمله به #دولت_انقلابی
🎬 جلسه اول1️⃣
👈 تخریب همه جانبه و سیاه نمایی مطلق ممنوع ، حتی درباره دولت های قبلی
👈 رهبری در نقد رفتار احمدی نژاد در مناظرات چه گفت ⁉️
👈 شاخص های گفته شده توسط رهبری در نقد کردن دولت ها
👈 ایراد بزرگ ما در نقد کردن ها چیست⁉️
🎤 #احسان_عبادی
🌀 دیدن همه کلیپهای #عملکرد_دولت با کیفیت های بالاتر در 👈 اینجا
#جهاد_تبیین
#دولت_انقلابی
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
ادب ماه رجب 10.mp3
زمان:
حجم:
4.01M
🔰 سلسله جلسات #ادب_حضور 10
💠 رعایت بیشتر #ادب_ماه_رجب 10
✅ تدریس کتاب ادب حضور
👈 توسل به اهل بیت ، راهی مهمی برای رشد معنوی
👈 هدیه زیارت امین الله به امیرالمومنین (ع) در این ماه رجب
🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت
👌ماه رجب امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم.
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#بچه_های_کارون
قسمت دهم
گوشت گاوِ 🐂یک قرنِ پیش و کیسهی نان خشکها را برداشتم و رفتم تو. همهاش نگران بودم عبدل بگوید گرسنه نیستم و مخفیگاه را لو بدهد😟 ولی تا انتها با غذایش بازی بازی کرد و هیچی نگفت. 😊فقط یک بار که داشتم میپاییدمش، زیرچشمی نگاهم کرد و لبخند کمرنگی نشست رو لبهاش.☺️
همان جا بود که یک لحظه از ذهنم گذشت، خداییاش بچهی آقایی است این عبدل!
رفتم تو نخش ولی چیزی ازش سر در نیاوردم. هیکل و سن و سالش نمیخورد که فرماندهای چیزی باشد.🙂 سروان فروزان را دیده بودم؛ یا فرماندهان دیگری که از طرف او گاهی وقتها برای سرکشی میآمدند جبههی ما. هر کدام دو متر قد داشتند؛ با هیکلِ عضلانی و ورزشکاری
همهشان نشانِ «چتربازی»، «جنگ در کوهستان» و علامتهای جورواجور دیگر داشتند که رو سینهشان نصب کرده بودند.
اما این عبدل، با رنگ و روی سیاهسوخته، صورتی که هنوز مو در نیاورده بود، قدی که تا شانهی من میرسید و اندام ترکهای و لاغر... همینها بود که بیشتر گیجم میکرد.🙁
آمدم بیرون، توی باران🌧 نشستم که برای اولین بار از صبح، خمپاره خورد توی آب؛ لب سنگرهای کنارهی کارون. پشتبندش، دو تا خمپارهی دیگر شلیک کردند و یکی از تیربارها بنا کرد به چهچهه زدن.😨
شدم و از توی کانال، دویدم رفتم پایینتر؛ همان سمتی که آب جریان داشت. از کنارهی خاکریز، سرک کشیدم و تندی دویدم لب یکی از آبراهها، قوز کردم و نشستم.🙄
هر بار خمپارهای میخورد توی آب، ماهیهای🐟 بیچاره ـ موجی و بیهوش ـ روی کارون غوطهور میشدند.😥 اگر خمپاره نزدیک ساحلِ ما میخورد، ماهیها همراه با جریانِ آب، کشیده میشدند سمت پایین اینطور وقتها، گاهی لب یکی از آبراهها که توی دید دشمن نبود، کمین میکردیم و ماهی میگرفتیم😉.
سه تا ماهی🐟 ـ هر کدام به اندازهی یک کف دست ـ که دمر رو آب افتاده بودند، آمدند سمت آبراه. یکیشان توی گرداب ابتدای آبراه، گیر افتاد و بنا کرد دورِ خودش پیچ خوردن. کم مانده بود برگردد توی جریان آب رودخانه که یک نی بلند گیر
آوردم و کشیدمش سمت خودم. هر سه تا ماهی🐟 را از آب کشیدم بیرون و داشتم تماشاشان میکردم که تیربارِ نامرد از سمت اب شروع کرد به پارس کردن😟 صدای تیرها میآمد که
شلاقوار از بالای سرم رد میشدند. درجا خوابیدم و از ترس، زمین را گاز گرفتم.😞
یک لحظه که تیربار ساکت شد، بلند شدم دویدم سمت کانال و از همان راه توی کانال، راه افتادم بروم سمت عقب که عبدل جلوی راهم سبز شد.😉
اصلاً نمیدانستم باید چه جور باهاش برخورد کنم. قبلاً او هم یکی مثل خودم بود ولی رفتارِ فرمانده، درماندهام کرده بود. پرسید: «کجا میروی⁉️
ماهیها🐟 را نشانش دادم و گفتم: «می برم برای مرغ ماهیخوار.»
با آن چشمان سیاهش که انگار سرمه کشیده بود، زل زد بهام و گفت: «من هم بیایم⁉️
این جور حرف زدنش، تعجب کردم. گفتم: «برویم!»
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/zandahlm1357
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 #نماهنگ سفیران_عشق
🎤با نوای حاج صادق آهنگران و گروه سرود فرزندان ایران 😍
از دفاع مقدس تا مدافعان حرم 👌
ای رهبر آزاده آماده ایم آماده
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: انقیاد تمام موجودات آسمانی و زمینی بر خداوند قوله علیه السلام: اصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا