#پزشکی
راهی برای فعال کردن کالری سوزی در اول صبح!
لازم است که کمتر از یک ساعت بعد از بیدار شدن و در بهترین حالت 15 دقیقه بعد از بیدار شدن صبحانه میل کنید. غفلت از این کار سوخت و سازتان را کُند میکند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#خانه_داری
استفاده از نورهای مخفی برای فضاهای بدون پنجره
تعبیه کردن چند منبع نوری در جایی که در دید دیگران نیست باعث می شود تا نور به صورت غیرمستقیم وارد اتاق شده و این دقیقا همان حس و حالی است که پنجره ها در فضا ایجاد می کنند. سعی کنید این منابع نوری را بین تیرچه های افقی در سقف، پشت مبلمان اتاق (مثلا پشت کاناپه)، و یا در فضای کناری یک کتابخانه نصب کنید تا نور ایجادشده حس و حالی رمزآمیز به اتاق اضافه کند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#مجازیست
معرفی برنامه «فیدیبو»
خواندن کتاب در اوقات فراغت یکی از تفریحات لذت بخش برای افراد است. اما همیشه کتاب در دسترس نیست. اگر به دنبال یک برنامه کاربردی و مناسب برای دانلود قانونی کتاب های الکترونیک و صوتی هستید، برنامه فیدیبو (Fidibo) یکی از بهترین گزینه های پیش رویتان خواهد بود. اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه قانونی کتاب الکترونیک و صوتی بر روی موبایل، تبلت و رایانه شخصی طراحی شده است. شما در سایت فیدیبو و بدون اپلیکیشن نمی توانید به نسخه کامل کتاب دسترسی داشته باشید و تنها قادر به مشاهده فروشگاه و خرید و ارسال نظر هستید؛ برای دانلود کامل کتاب و مطالعه باید اپلیکیشن فیدیبو را بر روی دستگاه هوشمند خود نصب کنید. ذکر این نکته ضروری است که فیدیبو کاملا به قوانین نشر و حق کپی رایت پایبند است و در نتیجه برای حفظ حقوق ناشران و مؤلفان و امانت داری امکان دریافت فایل کتاب، پرینت گرفتن، کپی کردن، ذخیره تصاویر، به اشتراک گذاری و استفاده از کتاب در دستگاه هایی چون کیندل وجود ندارد و تنها کتاب ها در اپلیکشن فیدیبو در اندروید، iOS، ویندوز قابل مشاهده هستند. شما همزمان با سه دستگاه می توانید وارد حساب کاربری خود شوید و از کتابخانه خود استفاده کنید. در صورتی که خواهان عوض کردن دستگاه خود باشید باید به سایت بروید و بعد از ورود به بخش حساب کاربری؛ وارد قسمت گجت ها شوید و دستگاهی را که دیگر نیاز ندارید حذف کنید.
وقتی با حساب کاربری خود کتابی را خریداری می کنید، آن عنوان برای همیشه در کتابخانه شخصی شما باقی می ماند و به هیچ وجه از آرشیو شخصی پاک نمی شود، مگر اینکه خودتان از درون اپلیکیشن کتاب را به طور کامل پاک کنید که البته در این حالت هم در صورت مراجعه به سایت و ورود به کتابخانه من، بخش سطل بازیافت می توانید کتاب را بازگردانید. یادآوری می کنیم، شما باید در حالت آنلاین کتاب های مورد نظرتان را دانلود کنید تا بتوانید در زمان هایی که به اینترنت دسترسی ندارید به راحتی کتاب های خود را بخوانید. حفظ حریم شخصی کاربران برای فیدیبو محترم است و از اطلاعات شخصی تنها برای اطلاع رسانی (نظیر ارسال خبرنامه) و ارائه خدمات بهتر استفاده می شود، بنابراین تمام اطلاعاتی که در زمان ثبت نام، تکمیل پروفایل و استفاده از اپلیکیشن در اختیار برنامه قرار می گیرد، نزد فیدیبو محفوظ خواهد بود و به هیچ عنوان در اختیار شرکت ها و مؤسسات دیگر قرار نخواهد گرفت.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان
همه فن حریف (۵)
م. سرایی فر
بچه که پوشکش باز شده بود تا حدودی آرام شد. رز هر چه شال را بالا و پایین کرد و بچه را با احتیاط این وری و آن وری کرد، نتوانست شال را به روش سنتی چینیها به بچه ببندد. خیلی طولش داد و آخرش نتوانست جفت و جورش کند. مهتاج که انگار اعتماد به نفسش را از دست داده بود، کنار ایستاده بود تا رز کارش را انجام دهد. دیدم بچه دوباره شروع کرده به نق زدن و علم چینی رز هم زیاد به کار نمیآید. گفتم: «اجازه بدید من ببندم. من سه تا بچه بزرگ کردم و زیاد تو این موقعیتها بودم.» شال را به شکلی که کاملا بچه را محافظت میکرد بستم و بعد مشمایی که ملافههای کوپه قطار را توش بستهبندی کرده بودند رو باز کردم، به شکل H درآوردم و از روی شال بستم به بچه و بچه را که دیگر آرام شده بود، دادم بغل مادرش. رز میگفت: «ولی بچهداری تمام وقت آدم رو میگیره. همش شیر بده، آروغ بگیر، پوشک عوض کن. نیم ساعت بعد دوباره شیر بده، آروغ بگیر، پوشک عوض کن.» آدم به هیچ کاری نمیرسه. به نظرم رز زیادی با ما فاصله داشت. در هرموردی اطلاعات دقیق و با دلیل و مدرک و سند داشت که هر زنی کم میآورد و حسادت میکرد ولی به جای آن همه مطالعه و تحقیق، کاش کمی بچهداری بلد بود! بچه داشت ناآرامی میکرد و دوباره داشت صدایش بلند میشد. مهتاج گفت: «کار خرابی کرده. تو این بی پوشکی وقت گیر آورده.» گفتم: «بچه است دیگه. مگه باید از ما اجازه بگیره.» مهتاج سرپا ایستاده بود و بچه را روی شانهاش انداخته بود و تکان میداد و زمزمه میکرد: «ش ش ش ...» ولی طفل بیچاره این چیزها حالیش نبود. به خودش میپیچید و زار میزد. رز نطقش را با یک «آخی» نیمه کاره گذاشت. صدای بچه دنیا را برداشته بود. در کوپه زده شد. سایه دو زن از آن طرف شیشه پیدا بود. من در را باز کردم. دو خانم جوان بودند. سلام کردند: «این بچه چرا اینقدر گریه میکنه؟ فضولی نباشه. گفتم شاید کاری از دستمون بر بیاد.» بی هیچ مقدمه و تعارفی گفتم: «پوشک نداریم برای بچه. شما بچه کوچیک دارید؟»
ـ ما نداریم ولی یه خانم با دو تا بچه کوچیک دیدم تو اون یکی واگن.
یکهو یکیشان که ابروهای نازکی داشت، چشمش افتاد به رز. رز داشت توی کیفش دنبال چیزی میگشت و شاید هم اینطور وانمود میکرد. خانم ابرو نازک سقلمهای به پهلو دستیاش زد و گفت: «اون همون زنه نیست که موهاتو خراب کرد؟» آن یکی خانم که موهای قرمز عجیبی داشت با دقت به رز نگاه کرد و گفت: «چرا چرا... خودشه.»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم...
🍃🌼اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌼🍃
سلام!✋🌸
✨عصر پنجشنبهتون نورانی✨
🌹🌱فرا رسیدن عید سعید مبعث را به همه شما تبریک میگوییم🌱🌹
حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم میفرمایند: «اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.» (کافى (ط-الاسلامیه) ج ۲، ص ۱۶)
@zane_ruz
#منبرک
جایگاه ویژه خوش اخلاقی در اسلام و سیره پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم
حجتالاسلام والمسلمین عسگری
خوشاخلاقی، در سیره اجتماعی پیامبر اکرم (ص)، از جایگاه والایی برخوردار است؛ به گونهای که رسول خدا (ص)، هـدف رسـالت خود را کامل کردن ویژگیهای والای اخلاقی و در روایتی دیگر، کامل کردن خوش اخلاقی دانسته است، تا آنجا که فرمودند: «اسلام همان اخلاق نیکو است». آن حضرت در برخی روایات نیز اخلاق نیک را نصف دین دانستهاند. هرکس از این موهبت الهی برخوردار باشد، به راحتی میتواند، پلههای ترقی و پیشرفت مادی و معنوی را طی کند. شاید به همین دلیل پیامبر (ص) فرمودند: «بنده خـدا بـا اخـلاق نیک خود به بزرگترین درجـات آخـرت و مـنزلگاهها و مراتب شریف میرسد». اخلاق نیک با رسالت و شریعت ایشان درآمیخته که مؤمنترین افراد را خوش اخلاقترین آنها میداند: «اکمل المؤمنین ایمانا احـسنهم خـلقا» و سـنگینترین عمل را در روز قیامت، داشتن اخلاق نیک معرفی میکند. انسان کـسانی را بـه خود نزدیکتر میداند که اخلاقشان بهتر باشد، دوست داشتنیترین شما برای من و نزدیکترین شما به من در روز قیامت، خوش اخـلاقترین و مـتواضعترین شـماست.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#ترفند
هنگامی که از بلوتوث استفاده نمیکنید خاموشش کنید
بلوتوث یک ابزار بسیار کاربردی است اما میتواند خطرناک هم باشد. وقتی از آن استفاده نمی کنید خاموش کنید و با این. کار از دانلود های خطرناکی که ممکن است امنیت و سلامت گوشی تان را به خطر بیاندازد جلوگیری خواهید کرد.
@zane_euz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#ینگه_دنیا
حق با اوست!
امروز رفتم مقابل کلیسای هلند با یک مشت گل معطر محمدی... به زودی قدرت رسانههایی که به دست دشمنان ایمان و حق میگردد، شکسته میشود و مردم به مردم، چهره به چهره، پیام حقیقی رسولالله اسوة حسنه را به سمع و نظر هم میرسانند و جهان آمادهی تشریففرمایی آخرین حجت خالقش روی این سیارهی خاکی میشود. همه در روایات خواندهایم که هنگامی که مهدی موعود با پیام حق، ظاهر میشوند، فوج فوج مسیحیان غربِ عالم، به او میپیوندند...
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان
همه فن حریف (۶)
م. سرایی فر
ابرو نازکه با صدای نسبتا بلندی رو به رز گفت: «سلام عرض شد آنی خانم. کوه به کوه نمیرسه ، آدم به آدم میرسه.» رز سرش را از توی کیفش درآورد و نگاهشان کرد:
-با من بودید؟
ـ بله با شما بودم. آنی خانم. تحقیقات جدیدتون به کجا رسید در مورد رنگ مو؟
مو قرمزه گفت: «نکنه یادت رفته منو... یه نگا به موهای من بنداز...یادت اومد؟» چند تار مو از کنار روسریاش بیرون کشید. رز کیفش را کنارش گذاشت و با لبخند گفت: «فکر کنم اشتباه گرفتید عزیزم.» خودش را خونسرد نشان میداد ولی رنگش پریده بود. بچه صداش هر لحظه بلندتر میشد. خانم ابرو نازک اشاره به رز کرد و رو به من گفت: «فامیلتونه؟»
ـ نه، ایشون همسفر ما هستند.
خانم موقرمز روسریاش را عقب داد و با انگشت به سرش اشاره کرد و گفت: «موهای منو ببین به چه روز انداختی؟... با اون معلومات مسخرهات. که تو اروپا الآن این رنگ مُده، آره؟ خیلی دروغگو و بی وجدانی.» خانم ابرو نازک رو به من با پوزخند گفت: «لابد به شما هم گفته متخصص اطفاله. آخه آدم چقدر باید عقدهای باشه. به یکی دیگه هم گفته مربی باله در آبه. میخواست بنده خدا رو که حتی شنا کردن هم بلد نبود خصوصی آموزش بده.» رز که پایش را روی پا انداخته بود و تند تند تکان میداد همهاش میگفت: «اشتباه گرفتی خانم. بفرمایید. بچه میخواد بخوابه. بفرمایید عزیزم.» صدای گریه بچه توی راهروی واگن پیچیده بود. مهتاج دوباره عصبی و دستپاچه بچه را بالا پایین میکرد. خانم موقرمز خیلی ناراحتتر به نظر میرسید. مرتب دست روی موهایش میکشید و کم مانده بود از عصبانیت اشکش دربیاید. خانم ابرو نازک به موقرمزه گفت: «ولش کن. بایدم خودشو بزنه به اون راه. باید خدا تو شکر کنی شکایت نکردم.» موقرمزه گفت: «میگم آخه مرض داری خودتو همه فن حریف نشون بدی؟ آدم باید نابغه باشه یا مشکل روانی داشته باشه که هر کاری رو در حد اعلا بلد باشه. هنر تو نشون بده خانم دکتر. متخصص اطفال. بچه بیچاره سیاه شد از گریه.» ابرو نازکه دست مو قرمز را کشید:
-بیا بریم واسه این طفل معصوم پوشک پیدا کنیم. ولش کن.
یکی دو نفر سرشان را از لای در کوپههایشان بیرون آورده بودند تا ببینند چه خبر است. در کوپه را بستم. به مهتاج گفتم: «بذار بچه رو باز کنیم. حتما پلاستیک پای بچه رو سوزونده. شاید حساسیت کرده باشه...» تمام فکرم پیش رز بود که با دقت به نقطه نامعلومی آن دورها، بیرون پنجره خیره شده بود و کیفش را توی بغلش فشرده بود. حتی جلو نیامد ببیند بچه چهاش است. مهتاج خودش را کنار کشیده بود و بچه را تمام و کمال دست من سپرده بود تا از تجربههایم در بچهداری استفاده کنم. حس غرور بهم دست داده بود. هرچند به شدت در برابر افکاری که درباره رز به سراغم میآمد مقاومت میکردم و ناراحتش بودم. برای اولین بار حداقل از وقتی وارد واگن شده بودم، از اینکه یک خانم خانهدار هستم و میتوانم به یک موجود معصوم خدمت کنم لذت میبردم. به نظرم خانهدار بودن بزرگترین هنر دنیاست.
پایان
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم...
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
سلام!✋💐
✨🍃صبح شنبهتون بهخیر. هفتهتون پر برکت و با نشاط🍃✨
امام جعفر صادق علیهالسلام میفرمایند: «مردم، بیشتر از آنکه با عمر خود زندگى کنند با احسان و نیکوکارى خود زندگى مى کنند و بیشتر از آنکه با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى میرند.» (دعوات (راوندى) ص ۲۹۱، ح ۳۳)
@zane_ruz