eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
385 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی. من پیشِتَم...! وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ.. هرچند تفسیر قرآن، و می خواهد اما با و با می توان از چشمه ی جوشان قرآن سیراب شد. تصویری دیدم که جمله ٌ را به شیوایی ترجمه کرده بود که این ، ساخت! نوشته بود : مَن پیشِتَم...! اندکی به فکر فرو رفتم و با تک تک سلول های بدنم خدا را احساس کردم...! چه آثار گران قدری در باور این دو کلمه خوابیده است (من پیشتم..!) : 1. : اگر باور کنیم که خدا کنار ماست، اگر و بمیرند و یا به بیابانی بی آب و علف مان کنند، هرگز احساس و نخواهیم کرد. 2....! اگر با همه وجود باور کنیم خدا پیش ماست، دیگر نه به معصیت می افتیم و نه به شرمندگی.. 3.... اگر همانند ، باور کند که خدا در کنارش قدم میزند دیگر در مسیر از زبان ها لال نمی شود، دست ها نمی لرزد و پا توقف نمی کند. 4.... اگر و بر حضور خدا اجماع کنند دیگر های نادرست، های ناروا، های خانمان سوز، بر سینه سنگینی نمی کند چراکه معشوق در کنار ما و ناظر است و چه غم دارد آنکه تو امروز، و فردا، اش هستی! 5. اگر های دنیوی و های نفسانی مانع تابش نشوند و بتوانیم خدا را کنیم دیگر باید با عبادت های و تسبیح گفتن های وداع کنیم. چه حرف هایی در همین دو کلمه خوابیده است... هیس 🤫 صدایی می‌شنوم! انگار می گوید : ! @zarakhsh
بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون. عجب از چرخ روزگار، یک روز آن چنان، می بخشد و غرق در شور و شوق می‌سازدت که انگار پنجه های مرغ بخت و را بر شانه هایت احساس می کنی! و یک روز آنچنان زیر پایت را خالی می کند که زمین خوردنت اصلا نیست! در این روزها که روز های و روزه داری است! روز هایی که سفره هایش بوی می دهد و لقمه هایش لذتی دوچندان دارد!! روز هایی که شب هایش، مالامال از نسیم خداوندی است!! در همين روزها، خبر تلخ های و نسل کشی های ، خون به دلِ خردمندانِ دل زنده می کند! نفرین بر حقوق بشر و نفرین بر این سکوت !! مشتی طلب ِسنگ دل ِبی رحم، انسان دوستی بر چهره زده و کراوات آدمیت بسته اند و با لبخندی فریبا خود را حقوق بشر می خوانند!!! یک روز دل هایشان به حال ها می سوزد و کشتار سگ ها را در بیانیه ای تحریم می کنند اما امروز چشم های سردشان را بر این همه و نسل کشی و ناجوان مردی بسته اند! نفرین بر این همه و نفرین بر این همه نقاب!! بخواب دخترم! چشم هایت را ببند پسرم! کیف و مدرسه ات را به یاد گار نگه می دارم تا هر بار که دلم به حال آینده تباه شده ات سوخت! هر بار که خیال خام شب عروسی ات را در ذهن پروردم! ! هر بار که زمین خوردم و از فَرط تنهایی دست می خواستم! همین کیف و کفش ها را به می فشارم و از این همه ظلم و به خدای ستم ستیز و ستمگر سوز، شکایت می کنم! بخواب دخترم! چشم برهم بگذار پسرم! آنجا که می روی حتما از اینجا آرام تر است! بخواب که الهی مادرت هم به خوابی ابدی فرو رود! این درد به تنهایی برای کافی است و به قدر شکنجه بر سینه سنگینی می کند! دیگر غم تنها شدن استاد آیت الله آملی را نزد که باید بُرد! باخبر گشتم که سرکار خانم، سکینه ، همسر محترم آیت الله جوادی آملی و بانوی فعال فرهنگی، رخت سفر بر بست و استاد را تنها گذاشت! خدایش بیامرزد! از آنجا که پشت هر مرد موفق یک زن موفق ایستاده است، ما همه مدیون این بانوی فرزانه ایم! اما آنچه گلویم را می فشارد و روحم را به التهاب آورده است، تنهایی استاد جوادی آملی است! من سالیان سال است که از جام ایشان می نوشم، شب ها با صدای ایشان به خواب فرومی روم و آشنایی جدی با شان دارم. نیک می دانم که استاد روحیه ای بس لطیف دارد! و غم فراق و درد تنهایی اش می سازد! شاید، از ، سپری در برابر تنهایی استاد بسازید و با خود گمان زنید که : استاد عارف است و خدا همه تنهایی هایش را پر کرده است! چرا رنج بیهوده بر خود هموار می کنی!!؟» هر چیز سر جای خود شیرین است، مگر از تاریخ گهر بار مرحوم علامه ره خبر ندارید! مگر ایشان عارف و عبد خدا نبود اما با این همه در فراق همسرش تاب نیاورد و لشگر بر ایشان هجوم آورد ! روح همه درگذشتگان شاد و جان استاد جوادی آملی بی ملال باد. @zarakhsh