eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ☀️ صبح زیباتون بخیر 🍂🍁🍃 چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند مشڪلی گر سر راه تو ببندد تو بخند غصه ها فانی و باقی همه زنجیر به هم گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند الهے در آخرین آدینہ مهر ماه 🍂🍁🍃 سفره هاتون رنگین و خونہ دلتون گرم و صمیمی باشہ ...♥ @zarrhbin ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#حسین_جان🌹 🌹سلام مےڪنم ازدورومطمئن هستم 🌿پس ازسلام دراین سینہ غم نمےماند 🌹بدم قبول ولے این امید رادارم 🌿ڪه حسرٺ حرمٺ بردلم نمےماند #السلام_علیڪ_یااباعبدالله❤️ @zarrhbin
مهدیا آمدنت دیر شده بُغض در سینه نفس گیر شده تنها گُلِ باغِ عسگرے ، جانِ پدر این جمعه بیا ڪه شیعه دلگیر شده 🌹 💖امام مَهدے (ع): ‌ 🍃من، یادگار در زمین و جانشین و حجت او بر شما هستم. ‌ (ڪمال الدین، ص ۳۳۱) ‌ 🌹 تعجیل در (عج) صلوات 🌹 ‌ @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ذره‌بین درشهر
🌙 💠 #دعــاۍهــرروزمـاه‌صـــفر🌙 در مفاتــیح الجـــنان آمده است ڪه اگر ڪسی خواهد ڪه محفوظ ماند از بــلاهای نازله در این مــــاه در هر روز #ده‌مـــرتبه این دعــا را بخواند🍃 @zarrhbin
، غلام‌رضا🌷 (۱۳۴۶_۱۳۰۹ه.ش) قهرمان ملی ایران ✅ در محله‌ی دیده به جهان گشود. بیش از ۹ کلاس درس نخواند و واردِ بازارِ شد. 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ #تختی، غلام‌رضا🌷 (۱۳۴۶_۱۳۰۹ه.ش) قهرمان ملی ایران ✅ #تختی در محله‌ی #خانی‌آبادتهران دیده به جهان
✅ در ۲۰ سالگی به رفت و به عرصه‌ی "کُشتی" گام نهاد. او آنقدر جدی و با "پشت‌کار" بود که خیلی زود در این درخشید. ✅ و توانست در چهار دوره‌ی شرکت کند. در این المپیک‌ها به ترتیب یک طلا، یک نقره، یک نقره و یک عنوان چهارمی گرفت. سه دوره نیز را به دست آورد. ✅ ، به جز قهرمانی، به سببِ و منشِ انسانی و و هم‌راهیِ او با و مذهبی و ملی بود. به ، روحانیِ نستوه، علاقه‌ی بسیار داشت. ✅ در سال ۱۳۴۶ خبرِ خودکشیِ تختی را اعلام کردند که بسیار بود؛ زیرا دلیلی برای خودکشیِ قهرمانی مانند او وجود نداشت. از این رو بود که ، مرگِ او را به نسبت دادند. ✅ پس از بسیاری از ورزشگاه‌های کشور به نامِ نام‌گذاری شد و سال‌روز درگذشت او نیز اعلام گردید. 🍃روحش شاد، یاد و نامش گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد...🥀 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲ 📌 می‌گوید: وقتی قهرمان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانی را به گردنم بیاویزند. 📌 و خاطره‌ای به یادماندنی از "تختی": در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزله‌ی مهیبی به قدرت ۷/۲ ریشتر به ویرانی کامل شهر بوئین‌زهرا و روستاهای دشت قزوین انجامید. بر اثر این زمین‌لرزه، حدود بیست‌هزار نفر کشته و هزاران خانواده بی‌خانمان شدند. به پیشنهاد و "روزنامه‌ی کیهان" قرار شد ، برای زلزله‌زدگان کمک جمع کند؛ 📌 تختی قبول کرد و صندوق به گردن، از پارک ساعی در خیابان پهلوی تا تالار کیهان در خیابان فردوسی را پیمود. با بلندگو شخصاً از مردم می‌خواست تا به هموطنان زلزله‌زده‌شان هر چه در توان دارند، کمک کنند. زنان گوشواره و گردنبند و انگشتر و مردان پول اهدایی خود را در صندوق آویزان از گردنِ می‌انداختند. واکنش‌ها چنان باور نکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و ده‌ها کامیون به وی سپرده شد. 📌 در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران در گذشت. او دو روز قبل از مرگش ۱۵ دی، "وصیت‌نامه‌‌اش" را در دفترخانه‌ی اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره‌ی ۳۴۲۸ و با تعیین "کاظم حسیبی" به عنوان سرپرستِ فرزندش (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود. 📌 و اما خاطره‌‌ی زیبای دیگری در مورد : زمانی‌که "محمد‌رضاپهلوی" می‌خواست مدال به گردن او بیاویزد؛ هر چه دوستش به او گفت: غلام‌رضا خم شو، فایده‌ای نداشت؛ بعد از مراسم اَزش پرسیدن، چرا خم نشدی؟؛ برایت دردسر می‌شود، او شاهِ مملکت است، گفت: هر که می‌خواهد باشد "تختی" فقط برای بوسیدنِ دستِ خم می‌شود. 📌 و درباره‌ی مرگِ تختی چنین نوشت: " از آن همه جماعت هیچ‌کس، حتی برای یک لحظه، به احتمالِ خودکشی فکر نمی‌کرد." @zarrhbin
▪️با توجه به فرارسیدن ایام پایانی ماه صفر ،همه دست به دست هم برای آماده سازی مکان عباسیه توت برای میزبانی از خیل عزاداران تشکر ویژه از شهردار و خدمات شهری شهرداری که در این راه یاریگر هستند. اجرکم‌عندالله @zarrhbin
🔉🔉🔉 ✅طبق خبرهای رسیده از روستای توت ،اینترنت روستا هم با توجه به درخواست زیاد مردم و حجم بالای حضور عزارداران در روزهای پایانی ماه صفر از اقصی نقاط استان و کشور به صورت 4G فعال شده است. تشکر ویژه از آقای میرزاده ریاست محترم مخابرات شهرستان @zarrhbin
🏴مراسم سوگواری شب ▪️مجمع عاشقان بقیع اردکان @zarrhbin
🏴مراسم دهه اخر ماه صفر هیئت جانثاران حضرت ابوالفضل(ع) @zarrhbin
🔺برخورد شدید با گرانفروشی بلیت اتوبوس زائران اربعین مقام مسئول سازمان راهداری: 🔹زائران حسینی می‌توانند از طریق سامانه ۱۰۰۰۱۴۱ و تلفن گویای ۱۴۱ به صورت 24 ساعته پاسخگوی مردم در خصوص هر گونه شکایتی هستند. 🔹قطعا با افرادی که قصد سوء استفاده به خصوص درباره قیمت بلیت اتوبوس را داشته باشند به شدت برخورد می‌شود @zarrhbin
وزیر ارتباطات در پیاده‌روی اربعین @zarrhbin
🔺حذف یارانه‌ در مهرماه/ پیامک ارسال می‌شود 🔹یارانه نقدی مهرماه در حالی شب گذشته به حساب یارانه بگیران واریز شد که اطلاعات دریافتی از مسئولان مربوطه نشان می‌دهد در این ماه نیز یارانه بخشی از افراد پردرآمد حذف شده است. 🔹طبق روال تعیین شده برای حذف شدگان پیامک ارسال خواهد شد تا در صورت اعتراض بتوانند به دفاتر پیشخوان دولت مراجعه و موضوع را مطرح کنند/ ایسنا @zarrhbin
در گوشی روح‌الله زم نام چه کسانی به چشم می‌خورد؟ 🔹بازداشت سرکرده آمدنیوز تا به حال پای چهره‌هایی چون "شیرین نجفی"، "مازیار"، "وفا نیکفر" و "محمدحسین رستمی" را به رسانه‌ها باز کرده است 🔹اما به‌نظر می‌رسد در روزهای آینده باید منتظر طرح نام‌های شناخته‌شده‌تری بود @zarrhbin
🔻عیدی و افزایش حقوق کارکنان در سال ۹۹ مشخص شد 🔹طبق پیش‌بینی‌های انجام شده در لایحه بودجه سال آینده مبلغ عیدی کارکنان حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان و افزایش حقوق آن‌ها به طور متوسط ۱۵ درصد خواهد بود./ایسنا @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ ⭕️ معاون آب و آبفای وزیر نیرو خطاب به یزدیها: بی خیال کشاورزی شوید به صنعت فکر کنید تامین آب شرب ب
...‼️ تشکر ویژه از معاون آب و آبفای وزیر نیرو از بابت پیشنهادی که به یزدی‌ها دادند و از آن‌ها خواستند که بی‌خیالِ شده و بر روی صنعت متمرکز شوند، ولی باید به ایشان گفت: جناب محترم، ای کاش یکی از ساکنین اصیل استان یزد بودید، همان مردمان نجیبی که روزگاری با سیستم فوق‌العاده‌ی ، آب این مایه‌ی حیات را بدون هیچ منتی از دل زمین بیرون می‌کشیدند و با آن درختانی از جنسِ خودِ کویر که در برابر بی‌مهری‌های طبیعت مقاوم بوده و منبع ارتزاق محسوب می‌شوند، به وجود می‌آوردید، درختانی که امروز با توجه به صنعت افسار گسیخته و هوای آلوده در ردیف فیلترهای طبیعی هوا قرار دارند، آن وقت شاید حرف هم را بهتر می‌فهمیدیم. جناب محترم، جالب است بدانید که واژه‌ی بنا به گفته‌ی"پروفسور پاپلی یزدی" معادلی در زبانهای دیگر ندارد و این واژه‌ی مهربان، اصالتش را از کسانی دارد که "آب" را می‌فهمند و قدر و منزلتش را می‌دانند.. جناب، کار ندارم که استان یزد در بخش کشاورزی، موفقیتی داشته و یا نداشته!، ولی مردمان شهر من، همانهایی که صورت‌هایشان در آفتاب داغ کویر سوخته تا درختی را به بار بنشانند، روزگار را با کشاورزی می‌گذرانند و با صنعت، بیگانه‌یِ بیگانه هستند همانهایی که حتی حاضر نمی‌شوند کُرت‌های پسته‌‌شان را که با عشق و جان و دل به سرمنزل رسانده‌اند برای توسعه‌ی نامتوازن این شهر تسلیم کنند؛ مردمانِ که برای نگهداری از درختانشان حاضرند به جنگِ زمین و زمان بروند... جناب محترم، ما برای بخش کشاورزی خودمان سالهاست که بدون منت، اندیشیده‌ایم و منتظر کسی هم نبوده‌ایم و باید بدانید از روی که اقلیمش به واسطه‌ی دخالت بدون برنامه‌ی بشر دوپا دستخوش تغییر شده و تن تب دارش نیز به خاطر انتقال آب از خلیج همیشه‌ی فارس، چاک چاک شده است تا برایِ آب بیاورند، نیز شرمنده‌ایم. جناب محترم، ما چندین دهه است که بدون توجه به منابع آبی و عدم توجه به زیرساخت‌ها، سند توسعه‌ی تدوین‌ شده‌ای را امضا کرده‌ایم!، که دو دست و دوپا در درون آن مانده‌ایم، چون حاصلِ صنعت برای ما چیزی جز هوای آلوده و اقلیم ناپایدار و بیماری‌های لاعلاج و فرهنگ دست‌خوش تغییر و ناامنی نبوده است. جنابِ "تقی‌زاده‌ی خامسی"، بیش از این جایز نمی‌دانم که قصه به درازا بکشد ولی، ... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
🏴مراسم عزاداری ظهراربعین حسینی‌‌‌ سخنران:حجة الاسلام حیدریان بانوای گرم مداحان آقای حاج محمدرضا زارع /آقای عباس مروتی همزمان با نمازظهر و عصر‌‌ مجمع یاحسین اردکان @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 🍂 مرگِ 📌 بخوانیم داستان رفتن مادربزرگ.... ▪️چند روزی از نوروز ۱۳۴۰ گذشته بود. اذان ظهر می‌گقتند به شکل غیر منتظره به مهری گفت: "مادر می‌خواهم نماز بخوانم! بیا کمک کن تا وضو بگیرم." تعجب کرد، مادربزرگ ۹۴ سال داشت. هرگز نماز نخوانده بود. ▫️مهری کمک کرد تا وضو گرفت و رو به قبله نشست. مهری متعجب بود. شهربانو بارها گفت: "خدایا توبه، استغفرالله!" اشک از چشمانِ شهربانو جاری شد. در کنارش نشست و نظاره‌گر او بود. نظاره‌گر زنی که هشتاد و چندسال نماز واجبش را نخوانده بود و حالا در ۹۴ سالگی اولین نماز عمرش را می‌خواند. ▪️تماشاگر زن مُلّایی بود که سال‌های سال به بچه‌های مردم قرآن و نماز یاد داده بود، ولی خودش نماز نخوانده بود. سوره‌ی حمد را خواند. برای سوره، را شروع کرد. مهری فکر کرد مادربزرگ چند آیه از سوره‌ی توبه را خواهد خواند، ولی متوجه شد همین‌طور دارد سوره‌ی توبه را می‌خواند. ▫️به آشپزخانه رفت، سری به دیگ زد. چند تکه ظرف را شست و برگشت. داشت آیه‌های آخر سوره‌ی توبه را می‌خواند. صورتش پر از اشک بود. نشست تا نماز مادربزرگش تمام شد. شهربانو نماز ظهر و عصر را خواند. بعد گفت: "مادر، را برایم بیاور" دو صفحه از دیوان را با صدای بلند برای مهری خواند. بعد بدون آنکه ناهار بخورد خوابید. ▪️تا حدود ساعت پنج بعدازظهر خواب بود. خوابی سنگین و عمیق. وقتی بیدار شد، پرسید: "مادربزرگ، چطور شد که نماز خواندی؟" گفت: "امسال می‌رسم." مهری نفهمید چه می‌گوید. پرسید: "کجا می‌رسی؟" گفت: "به آنجا که از ۲۲ سالگی می‌خواستم بروم." ▫️ را که گفتند، به نوه‌اش گفت: "کمک کن نماز بخوانم." مهری به او کمک کرد وضو گرفت و رو به قبله نشست. شهربانو بعد از خواندن سوره‌ی حمد، را شروع کرد. وسط دو نماز را برداشت. داشت نماز عشا را می‌خواند که آقارضا آمد. وقتی دید مادربزرگ دارد نماز می‌خواند، دهانش از تعجب باز مانده بود. از مهری پرسید: "شهربانو دارد نماز می‌خواند؟ واقعاً دارد نماز می‌خواند." ▪️ گفت: "علاوه بر نماز، یک حرف‌هایی هم زد. گفت امسال می‌رسم. به جایی می‌رسم که از ۲۲ سالگی، رفتن به آنجا را شروع کرد." بعد از شام معنایِ حرفِ شهربانو را از او پرسید. پاسخ داد: "من در ۲۲ سالگی، سالک شدم. . ۷۲ سال است که این راه را می‌روم. امسال به مقصد می‌رسم. شاید چند ماه دیگر به مقصد برسم. باید از گناهانم توبه کنم" او کلمه {(مُردن)} و {(رفتن)} را به کار نبرد. مهری و آقارضا هم از کلمه {(سالک)} و {(رسیدن)} چیزی نفهمیدند. 👇👇👇👇
▫️از آن به بعد مرتب نماز می‌خواند. بین دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء فاصله می‌انداخت. در آن فاصله کتاب‌های عطار، مثنوی، دیوان شمس و یا را می‌خواند. گاه را با صدای رسا می‌خواند. می‌گفت حمدِ خداوند را توسطِ دوست دارد. ▪️غروب به خانه آمد. مهری به او گفت: "مادربزرگ کتاب‌هایش را به من داد. گفت همه‌ی کتاب‌ها مال من باشد." آقارضا گفت: "همین کتاب کهنه‌ها را می‌گویی؟ همه‌اش را باید دور ریخت! به چه دردی می‌خورد؟ بی‌خودی طاقچه‌های اتاق را گرفته است. اگر دل پیره‌زن نمی‌شکست، همه‌ی آن‌ها جز همین چند کتاب شاهنامه، مثنوی و شمس را که دایم می‌خواند، دور می‌ریختیم!" ▫️ گفت: "مادربزرگ می‌گوید این کتاب‌ها از طلا گران‌تر است." گفت: "بنده‌ی خدا خواب دیده، دل خوش کرده! برای اینکه دلش نشکند از او تشکر کنیم." دوتایی از مادربزرگ تشکر کردند. آقارضا به مهری گفت: "همه‌ی این کتاب‌ها به دو پول سیاه نمی‌ارزد. کتاب شعر است و فقط به درد حفظ کردن می‌خورد." ▪️ کمی مکث کرد و گفت: "البته پیره‌زن هیچ وقت حرف بی‌حکمت نمی‌زند. شاید هم این کتاب‌ها به یک دردی بخورند. شاید هم قیمت داشته باشند." به آقارضا گفت من خیلی به شما زحمت دادم. مرا حلال کنید!" بعد یک تکه کاغذ به آقارضا داد که روی آن نوشته بود: "من در صحت و سلامت کامل، سه دستگاه ترمه‌بافی و پنج دستگاه جیم‌بافی خودم را به آقا‌رضا شوهر نوه‌ام دادم." بعد آن را امضا کرد. کاغذی را برای کتاب‌ها به مهری داد. ▪️اوایل خرداد بود. به نوه‌اش گفت: "مادر، بیا این‌جا بنشین با تو حرفی دارم." مهری پیش مادربزرگش نشست. شهربانو گفت: "به مادرت دروغ گفتم. من طلا دارم!" با تعجب پرسید: "مادربزرگ طلا داری؟ طلاهایت کجاست؟" شهربانو به طاقچه‌ی اتاق و را نشان داد و گفت: "این‌ها طلاهای من است. همه‌ی کتاب‌هایم مالِ تو باشد! من زنده هستم و حق دارم مالم را به هر کس می‌خواهم، بدهم. کاغذ هم می‌نویسم. کتاب‌هایم مال تو باشد. آن‌ها را به هیچ‌کس جز تو نمی‌دهم! من ۵۷ نسخه کتاب خطی نفیس دارم. این کتاب‌ها نسل اندر نسل به من رسیده است." ▫️ هرگز به کتاب‌های جلد چرمی مادربزگ دست نزده بود. هرگز لای آنها را باز نکرده بود. گفته بود به کتاب‌های جلد چرمی دست نزنند. شهربانو به مهری گفت برود کتابی را بیاورد. کتاب ضخیم با جلد چرمی و خیلی کهنه بود. مهری آن را آورد. بود. شهربانو گفت: " سه جلد کتاب مربوط به دوره‌ی تیموری است. این کتاب‌ها بسیار نفیس است. مینیاتورهای خیلی قشنگ دارد." ▪️بعد اشاره کرد کتابی دیگر را بیاورد. بود. گفت: "در هرات نوشته شده است." کتاب را باز کرد بیش از پنجاه صفحه طرح‌های مینیاتوری بسیار قشنگ داشت. گفت: "این کتاب از طلا گران‌تر است!" شهربانو گفت: "۲۴ جلد کتاب مربوط به دوره‌ی صفویه و پنج جلد مربوط به عهد نادر است. بقیه‌ی کتاب‌ها مربوط به عهد قاجار است." گفت: "مادر، این کتاب‌ها مال تو! قدر آن‌ها را بدان!" مهری منظور مادربزرگش را نفهمید. او فکر کرد منظور مادربزرگش این است که چون این کتاب‌ها از خانواده‌اش به او ارث رسیده است، باید قدر آن‌ها را بداند. او نفهمید که منظورِ مادربزرگش این است که کتاب‌ها از نظر قیمت گران است... ✅ ادامه دارد... 📚 شازده حمام، جلد ۴ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ ⭕️ معاون آب و آبفای وزیر نیرو خطاب به یزدیها: بی خیال کشاورزی شوید به صنعت فکر کنید تامین آب شرب ب
باسلام بنده یک شخص معمولی که مثل بقیه بفکر کشاورزی هستم و پدرم نیز ۱۵ قویز زمین پسته دارد ، و خیلی از خاموشی چاه ناراحت میشویم. همچنین به شدت از آلودگی هوا ناراحتم.ولی خداوکیلی منطق را در نظر بگیرید ۳۰ سال پیش که چاه بیابان را حفر میکردند ۸ متری آب بوده. الان رفته تو ۶۰ ، ۷۰ متری ، میگن آب کشاورزی برمیگرده به زمین با کدوم مدرک میگی ، کرت پسته که آب میدی یک متر هم خیس نمیشه، حتی خیلی از بارانهای اردکان هم هیچ کمکی به سفره های زیر زمینی نمیکنه، آیا زمینهای پسته ای که بیست کیلومتری شهر واقع شده دمای هوا کاهش میدهد آیا الودگی را کاهش می دهد. خیلی دوست دارید به کسی توهین کنید و به او ناسزا بگویید به کسانی که خیابانهای خاتمی ، امام جعفر صادق و سیدالشهدا را افتتاح کردن توهین کنید. درختانی که شهر ما را تمیز می کردند اینها بودن، روز به روز شهر را به کارخانجات نزدیکتر میکنیم . در عوض به درختان تو بیابان اهمیت میدهیم، خیلی مردید نگذارید درختان اطراف شهر نابود شوند ،قسمت شرقی شهر خیلی زمین بی محصول دارد ولی درختان نزدیک شهر را بیرون اورده و ساختمان می کنیم. هر کجا میریم صحبت از آب گندله سازی هست ، کاملا بجا هستش و آب شیرین برای شرب مردم را مصرف می کند ، من که آمار ندارم ولی شک ندارم به اندازه ی بیست تا چاه آب کشاورزی آب مصرف نمیکند. این کارخانه چندین هزار نیرو و چندین هزار میلیارد تومان درامد سالانه دارد ،البته بنده هم موافق این همه کارخانه برای شهر نیستم . ولی می ارزد که اب را از جایی دیگر آورد.که ان شاالله راست باشد و خود کارخانه آب خودش را بیاورد. دوستان فرمودن خوراکتون را ما تامین می کنیم. آیا پسته ای که تولید میکنیم کسی میتونه بخرد،و همه خوشحالیم که صادر میشود و گران میفروشیم.آینده فرزندانمان در دست ماست به آنها رحم کنیم. بنده اصلا سمتی ندارم و شاید قسمتی و یا تمام نظراتم اشتباه باشد ، ولی ای کاش اداره ای بود که پیشنهاد و انتقاد مردم را حداقل می شنوید. چند نکته پیشنهادی ، نباید بین کارخانه ها و شهر یک متر زمین کشاورزی نابود شود، تمام زمینهای بایر باید درختکاری شود، چاههای کشاورزی در بیابان اصول آبیاری رعایت شود، حق کاشت درخت جدید در بیابان ندهیم.برای کاهش الودگی اولین کار جلوگیری از تولید آلاینده هست، متاسفانه مینی بوسهای ابوغراضه ی سرویس ها بسیار دودزا هستند.خودم بارها با چشم خودم دیدم و فکر می کنم دود مجموع آنها از کارخانجات بیشتر است. یک استانداری برای آنها در نظر گرفته شود. استان یزد از کار اشباع شده به هیچ عنوان مجوز کارخانه ی الاینده وآبخواه جدید ندهیم. @zarrhbin
حسین جان..💔 💚اندڪے با ما مدارا ڪن ڪه مارا مےڪشد این فراق #ڪربلا امروز و فردا یاحسین 💚یا بُڪش تا داغ دل آرام گردد بعد مرگ یا بیا این #اربعین مهمان بفرما یاحسین #حسین_جانم❤️ @zarrhbin
💢یزدی ها منتظر باران باشند کارشناس هواشناسی استان یزد گفت: ♦️هفته آینده آسمان یزد بارانی می شود. ♦️راجی با اشاره به اینکه فردا و پس فردا آسمان استان صاف تا کمی ابری، همراه با وزش باد پیش بینی می‌شود، گفت: برای اواخر روز یکشنبه ناپایداری‌های جوی را پیش رو خواهیم داشت. @zarrhbin
🏴 مراسم عزاداری #اربعین حسینی 🎙 به کلام حجت الاسلام #حیدریان 🎤 بانوای برادر حاج محمد #ابراهیمیان 🕙 روز اربعین ساعت ۱۰ صبح 🏴 کانون قرآن اردکان 🛣 خیابان امام(ره) تقاطع هفت تیر @zarrhbin
👈زیارت عاشورای مورد تأیید امام‌زمان(ع) 🌸🍃مرحوم‌ آیت‌الله حق‌شناس: نگویید من زیارت عاشورا خواندم و حاجتم را نگرفتم، با آن تعلقات نمی‌شود. اگر این تعلقات را قطع کنید، خواهید دید که زیارت عاشورا خواندن چه مزه ای دارد ! نباید کسی از زیارت عاشورا خواندن شما مطلع باشد و اگر دیگران بفهمند و التماس دعا بگویند و قدری حال شما تغییر بکند، اثر زیارت عاشورا از بین می‌رود. 🌻بنده در قم شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا و چون رفقا قبل از ظهر و بعد از ظهر برای دیدن بنده می‌آمدند، غذا را به تأخیر انداخته و در وقت ظهر مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم. در وقت ظهر احتمال نمی‌دادم که کسی بیاید، ولی یک‌مرتبه دیدم که میرزا ابوالقاسم دلال پشت در مشغول به در زدن شد. بنده پانزده روز بود که مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم. در را باز نکردم، ولی ایشان هم دست بردار نبود. از پشت درگفت: خوابی یا بیدار؟ بنده که دیدم ایشان رها نمی‌کند، در را باز کردم، ولی یادم رفت که کتاب دعا را ببندم. همین که چشم ایشان به کتاب دعا افتاد، گفت: به‌به! زیارت عاشورا هم که می‌خوانی. همین به‌به گفتن ایشان پانزده روز زیارت عاشورا خواندن بنده را خراب کرد! دوباره شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم و در حرم حضرت معصومه(س) عبا را بر سرم کشیده و در گوشه‌ای مشغول شدم. یک مرتبه یک زنی آمد و گفت: آقا!‌خوابی یا بیدار؟ بنده یک مسئله‌ی شرعی دارم. گفتم: خانم! اینهمه‌ آقایان در اینجا هستند و شما سؤالت را از من می‌پرسی؟! 🌷خلاصه فهمیدم که این زیارت عاشورا هم به درد نمی خورد. رفتم سر قبر شیخ صدوق و داخل یک پستو دوباره مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم. به خادم آنجا هم گفتم: من هر روز می‌آیم و در اینجا مطالعه می‌کنم (خواندن زیارت عاشورا هم مطالعه است) و اگر کسی سراغ مرا گرفت، مرا نشانش نده. ایشان گفت: حال اگر بگوییم، چه اشکالی دارد؟! خلاصه با توجه به اینکه زیارت عاشورا به طرق مختلفی به ما رسیده است، بنده شک کردم که زیارت عاشورا خواندن با این آداب و شرایطی که من می‌خوانم، آیا مورد نظر امام‌زمان(ع) است یا نه؟ و دیگر ادامه ندادم. یک روز بنده در صحن جدید حرم مشغول درس دادن بودم که به من پیغام دادند: فلان آقا با شما کار دارد. 🌟بنده وقتی از دور به ایشان نگاه کردم، گفتم: من ایشان را نمی‌شناسم. گفتند: ایشان می‌گوید که من شما را می‌شناسم و اسم شما عبدالکریم حق‌شناس است و من با شما کاری دارم. وقتی پیش ایشان رفتم، به بنده گفت که من از علمای همدان هستم، آیا شما زیارت عاشورا می‌خوانید؟! 🍃بنده عرض کردم: شما حق ندارید که از عبادت شخصی من سؤال بفرمایید! گفت: من دیشب در خواب دیدم که امام زمان‌(ع) وآقا سید محمد تقی خوانساری در حال عبور از گذر خان هستند و من و شما هم پشت سر ایشان در حال حرکت‌ایم. حضرت رو به آقای خوانساری کرده و فرمودند: این حق‌شناس زیارت عاشورا می‌خواند و شک می‌کند! بنده فهمیدم که این زیارت عاشورایی که بنده با شرایط و آداب خاص می‌خوانم، مورد نظر و تأیید امام‌زمان(ع) می‌باشد. بنده مجدداً‌ رفتم و در مقبره شیخ صدوق دوباره مشغول به خواندن زیارت عاشورا شده و حاجتم را هم گرفتم. 📚درس اخلاق شماره 172 دقیقه دوازدهم . 🌸 @zarrhbin
🖤هرشب _یک حدیث 🖤 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) : 🌷 به کسی که تو را امین حساب کرده خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد... 📚 مستدرک الوسائل ج ۹ ص ۱۳۶ @zarrhbin
😢 نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت یـک بینــوا بــرای خـودش ربـنا گـرفت ‌ هرکـس رسید؛ سـوال کـرد: زائـری؟ از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت ‌ آقا مگر "بَدان" به حـریمت نمیرسند؟ پس "حُر" که بود که جام بلا گرفت؟ ‌ بـاشد؛ محـل نـده... نبـرم اربعین حرم اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت ‌ آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت نوکر ز اشـکِ خـود سفرِ کربلا گرفت ‌ اما ز راهِ دور؛ سلام حضـرت حسین بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت ‌ ‌ ‌ ⚫️ فرا رسیدن سالروز اربعین حسینی تسلیت عرض می‌کنیم⚫️ ‌ @zarrhbin
5c8a96272a4b751f3a3aeef5_-5483819784019785168.mp3
8.12M
✍ خیلی دلم می خواست که بیام حرم پیاده @zarrhbin