یک بار است زندگانی...
یک بار!
همان یک بار که نسیم صبح را ...
به سینه فرو می دهیم، ...
همان یک بار که عطش خود را ...
با قدحی آب خنک فرو می نشانیم، ...
همان یک بار که سوار بر اسب ...
در دشت تاخت می کنیم، ...
یک بار.. یک بار و نه بیشتر!
بعد از آن دیگر تمام عمر را ...
ما دنبال همان چیزها می دویم، ..
بعد از آن دیگر تمام مدت را ...
به دنبال همان طعم اولینِ زندگانی هستیم. ...
در پی لذت اول. ...
سیب را به دندان می کشیم ...
تا طعم بار اول را در آن بیابیم...
آب را سر می کشیم ...
تا لذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم...
در آب غوطه می زنیم ...
تا به شوق بار اول برسیم ...
و نسیم را می بلعیم ...
تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم. ...
زندگانی یک بار است، در هر فصل...
تو چه می پنداری، ...
ستار، تو درباره ی زندگانی چه فکر می کنی؟
شیرینی زندگانی ...
بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند، ...
اما تلخی هایش هر بار تازه اند،...
هر بار تازه تر....
#محمود_دولت_آبادی
❤️✨❤️
@zarrhbin
🍃اندیشه های ناب...
💠اسلامی نباشد...⁉️
✅ اگر بنا شد که #جمهوریاسلامی، دادگاه هایش اسلامی نباشد، وزارتخانه هایش اسلامی نباشد،
این حکومت #طاغوتی است، و به اسم اسلام، همان طاغوت است، منتها اسمش را #عوض کردیم.
#امامخمینیرحمهاللهعلیه
@zarrhbin
♦️حداقل و حداکثر عیدی امسال کارگران
🔹مبلغ عیدی کارگران امسال حداقل ۲ میلیون و ۲۲۲ هزار و ۵۳۸ تومان و حداکثر ۳میلیون و ۳۳۳ هزار و ۸۰۷ تومان است/ جماران
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیزر یادواره شهید انقلاب شهرستان اردکان
(یکشنبه شب ۹۷/۱۱/۲۱ پایگاه انقلاب مسجد کوشکنو)
@zarrhbin
🍃 #خاطرات_عباس_از_آن_روزها....
💠 بعد از #آزادی هنوز حکومتِ #شاه بر ملت و کشور حاکم بود. یک روز صبح درِ خانه ی ما را زدند در را باز کردم؛ دیدم مامور آگاهی شهربانی آن زمان با موتور یاماهای ۸۰ جگری منتظر من است؛ سلام کردم و او گفت بیا برویم #شهربانی! من گفتم: تو برو من خودم می آیم. او قبول کرد و من رفتم شهربانی که جلوی "مسجد حاج محمد حسین" بود، وقتی رسیدم دیدم دوستانم سپهری و انصاری هم آمده اند.
💠 ما داخل شهربانی شدیم، بعد از اینکه #رئیسشهربانی پشت میزش در اتاق ما را نصیحت کرد و مرتب به عکس شاه بالای سرش نگاه و اشاره می کرد و می گفت: فکر کنم که هیچکس مثل شاه نمی تواند کشور را اداره کند و تعریف های آنچنانی.... و بعداً یک مامور دیگری داخل اتاق رئیس شد و مرا صدا زد و گفت: بیا؛
💠 مرا به داخل اتاقِ #عکاسیشهربانی برد و عکسهای مختلفی از ما گرفتند و چند برگه ی کاغذ را با مشخصات من پر کرد و این را یادم هست که نوشت: "خال در طرف راست صورتش است." و دیگر مشخصات شخصی، وقتی پرسیدم برای چه این فرم ها را پر کردی؟! گفت: #ساواکیزد از ما خواسته و ما باید مشخصات کامل شما را به یزد بفرستیم. باز فهمیدم ما کاملاً #تحتنظر هستیم.
💠 به هر جهت بعد از حدود ۸ ماه #انقلاباسلامی به پیروزی کامل رسید و ما #خوشحال شدیم. از آن به بعد یک مدتی گذشت و دانشگاه ها تعطیل شد و #دانشجویان جذب جهاد سازندگی و #سپاه شدند و #جنگ شروع شد و مرا برای شش ماه (احتیاط) به #جبههیکرمانشاه بردند؛ در آنجا وارد دایره ی #عقیدتیسیاسی پادگان شماره ی ۲ صالح آباد کرمانشاه شدم و در لشکر ۸۱ زرهیِ #کردستان مشغول خدمت و بعد از ۶ ماه احتیاط به #اردکان آمدم.
💠 بعد از بازگشت از کردستان، موقع تشکیل #سپاهاردکان بود که با آقایِ #حاجعباسعلیروستائی به یزد می رفتیم و اجازه تشکیل روابط عمومی سپاه را به ما دادند و یک اتاق در ساختمان حوزه ی علمیه ی خواهران نزدیک مسجد حاج محمد حسین که زیر نظر بنیاد شهید بود به ما دادند و اقدام اولیه ی #تشکیلسپاهاردکان را انجام دادیم.
💠 بعد از تشکیل این نهاد، نیروها به آموزش نظامی فرستاده شدند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ساختمان آن انتهای خیابان آیت الله خامنه ای بود به صورت رسمی تشکیل شد و من با راهنمائی آقایان #حاجاحمدصحرائی و #حاجسیدحسینفیض که آن زمان رئیس سپاه پاسداران میبد بود از آموزش و پرورش اصفهان به #اردکان آمدم و مامور به خدمت در سپاه پاسداران اردکان شدم و حدود دو سال در #روابطعمومیسپاه (بحبوحه ی جنگ تحمیلی) مشغول کار شدم.
💠 بعد از اینکه #دانشگاهها باز شد باز به #اصفهان برای ادامه ی تحصیل رفتم و به آموزش دانشگاه مراجعه کردم و تقضای حذف صفرهای کارنامه ی ترم اول که در زندان بودم را به #آموزش تحویل دادم. صفرها از کارنامه حذف شد و دیگر اینکه #بخشنامه شده بود که دانشجویان می توانند با داشتن شرایط، تغییر رشته بدهند و من هم از #رشتهیزبانانگلیسی دانشگاه اصفهان به #رشتهیادبیاتفارسی دانشسرای عالی یزد تغییر رشته دادم و تحصیلات در رشته ی ادبیات فارسی را تا #کارشناسی ادامه دادم و بعد با تغییر مقطع در دبیرستان های شهرستانِ #اردکان مشغول به تدریس شدم و امروز نیز بدون هیچ ادعایی دوران بازنشستگی را در کنار خانواده و دوستانم سپری می کنم و از کانال #ذرهبیندرشهر که حرفهای مرا به گوش همشهریان عزیزم رساند تشکر نموده، امید موفقیت مدیر محترم کانال، جناب #آقایهادیطاهری را هر چه بهتر و بیشتر از خداوند مسئلت دارم.
🍃به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست🍃
✍ سمیّه خیرزاده اردکان
📸 از سمت راست آقایان، محسن عادل زاده، سیّدضیاء هاشمی، عبّاس خیرزاده، سیّد میرزاده و رجب پور در بهشت زهرای تهران.
@zarrhbin