eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.6هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 🌿با اتوبوس تا نزدیکی خانه‌اش می‌رویم. در برف ، چمدان سنگین را می‌کشیم تا به خانه می‌رسیم. حتما می‌پرسید چرا در آن برف و سرما تاکسی نگرفتم . بالاخره منِ یزدی همه‌جا یزدی هستم . یزدی ها هم که مقتصد هستند . من در سرد پول کرایه تاکسی نمی‌دهم، ولی برای رفتن به یک جزیره‌ی یخ‌زده ۲۲ ملیون تومان خرج می‌کنم. بیخودی کسی برای من و یزدی‌ها صفحه نگذارد! ما یزدی ها وقت وقتش ، خوب پول خرج می‌کنیم. البته، اگر داشته باشیم. 🍀دخترم فضای خانه را گرم کرده است. خانه هما یک دانشجویی است. سه اتاق دارد و در هر اتاق یک دانشجو زندگی می‌کند . دو دانشجوی هم‌خانه‌ی هما سوئدی هستند. یکی از آنها به شهر خودشان رفته است . قرار شده است من در اتاق او اقامت کنم . 🌿یاد خودمان افتادم. در بسیاری از شهرهای ما هر چهار و گاه شش‌نفر دانشجو در یک اتاق زندگی می‌کنند. کاش عده‌ای از خیّرین خوابگاه دانشجویی برای دانشگاه‌ها می‌ساختند! البته عده‌ای این کار خیر را انجام داده‌اند . مرحوم حاج تقی رسولیان خوابگاه خوبی در تهران ساخت و تحویل دانشگاه تهران داد. حاج علی‌آقا باقرزاده (بقا) خوابگاه خوبی ساخت و تحویل دانشگاه فردوسی مشهد داد . ولی باید خیلی خیلی بیشتر خوابگاه ساخت. بخش مهمی از افت کیفیِ تحصیلی دانشجویان در کشور ما مربوط به شرایط خوابگاه‌هاست. درباره‌ی بقیه‌ی مسائل ناشی از زندگی شش جوان در یک اتاق صحبت نمی‌کنم. 🍀آپارتمان هما همه‌چیز دارد. کاملا مجهز است. حال و پذیرایی و آشپزخانه ، یخچال و فریزر ، حمام مجهز به وان، انباری و وسایل گرمایشی ، تلوزیون ، میز کار یک‌نفره و میز غذا‌خوری شش نفره. همه چیز کامل هست. ( بهتر است بیشتر ننویسم ، چون ممکن است همه دانشجویان ما راهی سوئد شوند ! آن‌وقت دانشگاه آزاد ورشکست می‌شود!) 🌿خوب ، داستان سوئد را نمی‌نویسم‌. داستان پذیرایی دخترم از من را ، شاید در جای دیگری نوشتم . داستان پذیرایی و میزآرایی خانم حمیده نژادی در استکهلم را هم نمی‌نویسم . با خانم نژادی روزگاری در دهه ۱۳۵۰ در مشهد همکار بودیم. او اکنون در سال (۱۳۹۴) ۶۳ سال دارد و مثل همیشه مهمان‌نواز است. او کُرد است. اصالتا کُرد مهابادی است و شبیه همه‌ی کردها گرم و گیراست. 🍀در دهه‌ی ۱۳۲۰ پدرش شهردار مهاباد بود . مدت‌ها قوچان ، فردوس و تربت حیدریه بود. سال ۱۳۵۴ بازنشسته شد. مرحوم نژادی و همسرش زندگی بی‌آلایش و ساده‌ای داشتند. بعد از ۴۵ سال شهردار بودن ، وقتی شد ، آه در بساط نداشت. نه خانه داشت ، نه وسایل خانه . او بود و همسر مهربانش و شش فرزند عزیزش. مردم تربت حیدریه به خصوص مرحوم حاجی جمعه‌زاده و شهردار بعدی مرحوم حسن زردکانلو و استاندار وقت ، برایش سنگ تمام گذاشتند. زندگی او را طوری سامان دادند که تا زمان مرگش مشکل مالی چندانی نداشت. این‌طور نیست که مردم فقط قدر دزد‌ها را بدانند. قدر انسان‌های صالح را هم می‌دانند. 🌿البته زمانه عوض شده است. از سال ۱۳۵۴ ، چهل سال گذشته است. در طول این چهل سال ، اخلاق مردم جهان و ایران هم عوض شده است. همان‌طور که اقتصاد و تکنولوژی عوض شده است. ... 📚شازده حمام ، جلد چهارم ✍ @zarrhbin