eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.8هزار دنبال‌کننده
67.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
‍ #عطار_نیشابوری🌷 (۶۲۷_۵۴۰ ه.ق.) شاعر و عارف 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
🌷 (۶۲۷_۵۴۰ ه.ق.) شاعر و عارف ✅ ، در "کدکن نیشابور" به دنیا آمد. پدرش عطار (دارو فروش) بود و خودش نیز شغلِ پدر ادامه داد. به سفرهای بسیاری رفت؛ از ماوراء‌النّهر در ترکستان تا مکه را زیر پا گذاشت و با عالمان و دیدار کرد. ✅ و نزد تعلیم دید. سرانجام هم در شهر خود، ، مقیم شد. عارفی بزرگ و از پیش‌روانِ بود. مولوی" در اشعارش از او یاد کرده و خود را دنباله‌رو او و دانسته است. ✅ در آستانه‌ی هجومِ به ایران زندگی می‌کرد و مشهور است که در نیشابور، به دست مغولی کشته شده است. مزار او در این شهر است. از می‌توان به "منطق‌الطیر"، "تذکرةالاولياء"، "اسرارنامه"، "الهی‌نامه"، "مختارنامه" و "مصیبت‌نامه" اشاره کرد. نام و یادش گرامی و راهش سبز 🌹 📚 فرهنگ‌نامه‌ی نام آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲ 📌 در تقویم ایرانی روز ۲۵ فروردین ماه به عنوان روز بزرگداشتِ نام گرفته است؛ در ادامه باهم بخوانیم چند حکایت کوتاه از کتاب 🌿 عطار در محل کسب خود مشغول بـه کار بود کـه درویشی از آنجا گذر کرد. درویش تقاضای خود را با عطار در بین گذاشت، اما عطار همان‌گونه بـه کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت.  دل درویش از این رویداد چرکین شد و بـه عطار گفت: تو کـه تا این حد بـه زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار بـه درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟   درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان بـه جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد کـه عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت…   🌿  نقل اسـت کـه، شبی، نماز می‌کرد. آوزای شنید کـه: «هان بولحسنو! خواهی کـه آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟» شیخ گفت: «ای بار خدایا، خواهی کـه آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم، با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟»   🌿 روزی ابوبکر واسطی بـه تیمارستانی رفت و دیوانه‌ای را دید کـه ها‌ی و هوی می‌کرد و نعره می‌زد گفت: «با این بندهای گران کـه بر پای تو نهاده‌اند، چه جای نشاط اسـت؟» گفت: «ای غافل! بند، بر پای من اسـت، نه بر دلِ من».   🌿 نقلست که یک روز با جمعی می‌رفت جماعتی جوانان می‌آمدند و فساد می‌کردند تا به لب دجله برسیدند یاران گفتند یا شیخ دعا کن تا حق‌تعالی این جمله را غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود .معروف گفت: دستها بردارید. پس گفت الهی چنان‌که درین جهان عیش‌شان خوش دادی در آن جهان‌شان عیش خوش ده. اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سّر این دعا نمی‌دانیم! گفت: آنکس که با او می‌گویم می‌داند . توقف کنید که هم اکنون سّر این پیدا آید. آن جمع چون شیخ بدیدند رباب شکستند و خمر بریختند و لرزه بر ایشان افتاد و در دست و پای شیخ افتادند و توبه کردند . شیخ گفت دیدید که مراد جمله حاصل شد، بی‌غرق و بی‌آنکه رنجی به کسی رسد . 🌿 نقل اسـت کـه: «شیخ، چهل سال، سربر بالین ننهاده بود و دراین مدت، با وضوی نماز شام، نماز بامداد می‌کرد. روزی، ناگاه بالش خواست. یاران، شاد گشتند. گفتند؛ «شیخا، چه افتاد؟!» گفت: «بولحسن، امشب، بی‌نیازیِ خدای تعالی دید!» 🌿 گفتی مرا چو جویی در جان خویش یابی چون جویمت که در جان، بس بی‌نشان نشستی برخاست ز امتحانت یکبارگی دل من من خود کیم که با من در امتحان نشستی تا من تو را بدیدم، دیگر جهان ندیدم گم شد جهان ز چشمم، تا در جهان نشستی   @zarrhbin
‏دِلآراما! نگارا! چون تو هستی همه چیزی که باید هست ما را #سنایی یاحق✋
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پست‌های بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و و بعضی هم، تمام یا قسمجتی از آن شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را... 🔹💠🔹 ای سلیم آب ز سرچشمه ببند چونکه پر شد نتوان بستن جوی 🔹💠🔹 از دست‌بوس، میل به پا‌بوس کرده‌ای خاکت به سر ترقّی معکوس کرده‌ای   📌 : که عبارتِ رندانه و طنزآلودِ تنزل است، گویا از دوران صفویه به این سو رواج یافته است. وقتی می‌گویند فلانی ترقی معکوس کرده یعنی دستخوش ادبار (بدبختی، سیه‌روزی) و بازگشت شده و نه تنها از خود رشدی نشان نمی‌دهد، بلکه هر روز دچار پسرفت نیز می‌شود. همین اصطلاح در یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر( متوفی ۴۴۰ ه ق) نیز آمده است: مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم پیدا و نهان چو شمع در فانوسم القصه در این چمن چو بید مجنون می‌بالم و در ترقی معکوسم 🔹💠🔹 شاخِ گُل هر جا که روید هم گُلست خُمِ مُل هر جا که جوشد هم مُل است 📌خُم=خمره 📌مُل=شراب 🔹💠🔹 پیچید همه جا بوی خوشت ای تن بی‌سر چون شیشه‌ی عطری که درش گم شده باشد 📌 در وصفِ شهادتِ حضرتِ 🥀 🔹💠🔹 خنده بر هر درد بی‌ درمان دواست خنده آغاز خوش هر ماجراست یا خنده زیبا و قشنگ و دلرباست خنده بر هر درد بی درمان دواست 🔹💠🔹 خر چه داند قیمت قند و نبات کاه و جو می‌خواهد و کنج رباط 📌رباط=کاروانسرا 🔹💠🔹 کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست چرا به دانه‌ی انسانیت این گمان باشد 📌در این میان برخی دیگر از شاعران و عارفان، به مقامی رسیده‌اند که نه‌ تنها از مرگ نمی‌هراسند، بلکه مرگ را برای وصال معبود شیرین می‌پندارند. ، عارف نامدار قرن ششم در این باب چنین می‌سراید: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ. یا در بیتی دیگر می‌گوید: مرگ چون موم نرم خواهد کرد تن ما گر ز سنگ و سندان است خواجه عبدالله انصاری از بزرگ‌ترین عارفان فارسی‌زبان که ید طولایی در نثر فارسی و سجع دارد، مرگ را خوش‌تر از همنشینی با انسان‌های دون می‌داند. او می‌گوید: با مردم نااهل مبادم صحبت از مرگ بتر، صحبت نااهل بوَد. اما اوج نگاه عرفانی به مرگ را در سروده‌های می‌توان یافت. او در یکی از زیبا‌ترین شعرهای فارسی می‌گوید: به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد نیز نگاهی اخلاق‌گرایانه به مقوله‌ی مرگ دارد او که استاد اخلاق است حتی از مرگ دشمنش نیز خوشحال نمی‌شود و می‌گوید: مرا به مرگ عدو جای شادمانی نیست که زندگانی ما نیز جاودانی نیست 🔹💠🔹 ما قصه‌ی سکندر و دارا نخوانده‌ایم از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس 🔹💠🔹 را ز ماهی باید آموخت چو از آبش بگیری جان سپارد 🔹💠🔹 🍃 ادامه دارد.... 📚 📝 عبّاس خیرزاده اردکان @zarrhbin
❌مازاری همچنان در بلاتکلیفی تصمیم اعضای شورا❗️ خبری که بارها از رسانه ها خواندیم به عنوان آغاز مرمت این بنای تاریخی ولی هیچگاه این مرمت به اتمام نرسید !!!! آیا نهایت این بنای تاریخی به سرانجام خواهد رسید⁉️ @zarrhbin
نیایش صبحگاهی 🌸🍃 ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خـدایی نروم جز بـه همان ره که تـوام راه نمایی همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی @zarrhbin