eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
‍ #سلیمانی، حاج‌قربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، حاج‌قربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) نوازنده‌ی دوتار ✅ ، از نوازندگان محلی شمال خراسان بود و در به دنیا آمد. پدرش "کربلایی رمضان" از آن حوالی بود و "حاج‌قربان" از او دوتار آموخت. ✅ او سالها می‌زد تا اینکه به سفرِ رفت. در بازگشت، شخصی به او توصیه کرد که چون به زیارتِ نایل شده است، صلاح نیست تار بزند در نتیجه تار را کنار گذاشت. ✅ اما بعد از و پس از شانزده سال، روحانی حکیم و درس‌خوانده‌ای به او توصیه کرد که بار دیگر را شروع کند. از این زمان دوره‌ی شکوفایی مجددِ آغاز شد. ✅ دعوت از او به کنسرت‌های موسیقی داخل و خارج، سبب شد این نوع به جهان شناسانده شود. از افتخاراتِ حاج‌قربان در ، کسب مقام اولی و نیز احراز عنوانِ در این کشور بود. ✅ در نیز مقام برتر جشنواره‌ی را طی چند سال به دست آورد و ۱۲ دوره‌ی پی‌در‌پی نیز جشنواره‌های موسیقی مقامی کشور بود. ✅ او در تولید آلبومِ "شب، سکوت، کویر" با همکاری کرد. که نشان ۲ فرهنگ و هنر را از ، رئیس‌جمهوری وقت دریافت کرده بود، یک سال قبل از فوت دوتارش را به پسرش ، هدیه داد و با موسیقی وداع گفت. یاد و نامش گرامی‌، و راهش سبز و پر رهرو باد🌹 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲ 📌 آقای در موردِ اینگونه می‌گوید: صدای سازِ خاموش شد... او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر می‌تواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوه‌اش؟ حاج‌قربان می‌گفت: "وقتی می‌زنم همه چیز را از یاد می‌برم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که می‌نشینم، خسته می‌شوم. اما ساز که می‌زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می‌زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست." در جشنواره‌ی ؛ که حاج‌قربان ستاره‌ جشنواره شد و به او عنوانِ گنجینه‌ی راستین ملی داده شد، وقت برنامه‌اش 40 دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد...حاج قربان انگار نشانه‌ای از خراسان بزرگ بود. چهره‌ی او؛ سلوکِ او؛ صفایِ او که مثل باران بهار بود. سادگی‌اش که مثل آب بود. داستان‌ها و حکایت‌هایی که با سازش می‌خواند... می‌گفت من با سازم حرف می‌زنم. ساز به من می‌گوید؛ حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمی‌دانم او ساز من است یا من ساز او...وقتی ساز می‌زنم سیم‌هایش زنده می‌شود...کارِ است. در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه قشری به او گفته بود؛ سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خوانده‌ی حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. می‌گفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم...گفتم؛ حاجی قربان اصلاً شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک می‌کند. یادِ را در دلها بیدار می‌کند... شاید بتوان حاج‌قربان را از بعد حالی که داشت با آقا مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام می‌رفت و تا دمیدن آفتاب ساز می‌زد. تا سپیده‌ی صبحی، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف درباره او سروده بود: کاسه تار بعد از او زیبد که در آن عنکبوت بندد تار حاج قربان و سازش، ترکیب شگفت‌انگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطرِ ؛ از صدای او و سازش به مشام می‌رسید. @zarrhbin