eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ خورشید برای همه است... ✅ در ابتدا چنین به نظر می رسد که لازمه و این است که هر چیزی که محصول یک سرزمین معین یا نتیجه ابداع فکر آن سرزمین است، آن چیز از نظر آن مردم باید به حساب آید و احساسات ملی و ناسیونالیستی آن را در بر می گیرد و هر چیزی که از مرز و بوم دیگر آمده است باید برای مردم این سرزمین، به شمار آید. ✅ ولی این ، مقیاس درستی ، زیرا از افراد زیادی تشکیل می شود و ممکن است فردی از افراد ملت چیزی را ابداع کند و مورد قبول سایر افراد واقع نشود و آن را طرد کند. بدون شک چنین چیزی جنبه ی به خود نمی گیرد. ✅ مثلا ممکن است ملتی یک را در زندگی خود انتخاب کند و فردی یا افرادی از همان ملت یک سیستم مغایر با سیستم ابداع و پیشنهاد کنند و مورد قبول عموم واقع نشود. در این صورت، آن سیستم را صرفا به خاطر این که از میان مردم برخاسته و مبدع و مبتکر آن یکی از افراد همان ملت بوده نمی توان برای آن ملت یک دانست؛ ✅ برعکس ممکن است در خارج از مرزهای یک کشور به وسیله ی افرادی از غیر آن ملت طرح شود ولی افراد آن کشور با آن را بپذیرند؛ بدیهی است در این جا نمی توانیم آن سیستم پذیرفته شده را به خاطر آن که از جای دیگر آمده است و اجنبی بخوانیم و یا مدعی شویم که مردمی که چنین کاری کرده اند برخلاف خود عمل کرده و در ملت دیگر خود را هضم کرده اند و یا بالاتر، شویم که چنین خود را داده اند. ✅ بله، در یک صورت آن چیزی که از رسیده است بیگانه و اجنبی خوانده می شود و پذیرش آن اصول ملیت شناخته می شود و احیانا پذیرش آن نوعی تغییر ملیت به شمار می آید که آن چیز رنگ یک ملت بالخصوص داشته باشد و از شعارهای یک ملت باشد. بدیهی است که در این صورت اگر ملتی شعار ملت دیگر را بپذیرد و آن ملت را به خود بگیرد، بر خلاف خود عمل کرده است. مثلا نازیسم آلمان و صهیونیزم یهود رنگ ملیت بالخصوصی دارد؛ اگر افراد یک ملت دیگر بخواهند آن را بپذیرند ملیت خود عمل کرده اند. ✅ اما اگر آن چیز نداشته باشد، نسبتش با همه ملّت ها علی السواء باشد، شعارهایش شعارهای کلی و عمومی و انسانی باشد و مورد نظر هم آن را پذیرفته باشد، آن چیز اجنبی و بیگانه و ضدملی شمرده شود. ✅ به همین دلیل به همه جهان تعلق دارد، جدول فیثاغورس و نسبیت انیشتین به تعلق ندارد و با هیچ ملیتی منافات ندارد، برای اینکه این بی رنگ است و رنگ و بوی قوم و ملت مخصوصی را ندارد. ✅ به این دلیل، و و به جهانیان تعلق دارند، که عقاید و آرمان های آنها در محدوده یک قوم و ملت . خورشید از ملت خاصی نیست و هیچ ملتی نسبت به آن احساس بیگانگی نمی کند، زیرا خورشید به همه عالم یک دارد و با هیچ سرزمین وابستگی مخصوص ندارد. اگر بعضی از کمتر از نور خورشید استفاده می کنند، مربوط به وضع خودشان است نه خورشید. خود را به سرزمینی معیّن وابسته است. 📚 از کتاب تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔹هر چند ماه یک بار اصغر را می دیدم. ۵_۴ سالی گذشت و من لیسانسم را گرفتم و سربازی را دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد می گذراندم. روزی با گاراژ اتفاق یزدی ها رفتم دیدم آنجاست یک هم به دور سرش بسته است. پرسیدم اصغر از کی شدی؟ گفت: سید بودم. گفتم: اصغر که سید نیستند، گفت: آدم وقتی می آید هم می شود. پرسیدم کار و کاسبی چطور است، گفت: بد نیست. داشتم با اصغر صحبت می کردم، دیدم یکی از صاحب ماشین ها آمد رو کرد به اصغر که حالا شده بود و گفت: من هزاری ۳۰ تومان بیشتر نمی دهم. اصغر گفت: سی و پنج تومان. بالاخره با هزاری سی و دو تومان به توافق رسیدند. اصغر گفت: چِکَش را بده. فهمیدم که آن صاحب ماشین دارد از اصغر پول می کند. اصغر ضمن پول هم می داد. 🔹سال ۱۳۵۴ اصغر را دیدم پرسیدم چه خبر؟ گفت: هفته ی دیگر پسرم را می کنم داد و گفت: به عروسی بیا. هفته ی دیگر سرشب به کوچه زردی مشهد رفتم دیدم جلو خانه ای است فهمیدم عروسی آنجاست. اصغر تر و تمیز با کت و شلوار و کراوات دم در خانه ایستاده بود و به مهمانان تعارف می کرد. من هم داخل حیاط خانه شدم. خانه حدود ۵۰۰ متر حیاط با ساختمان خوبی بود. عروسی با شام برگزار شد. دو حیاط آن طرف تر عروسی زنانه بود‌. آن خانه هم مال اصغر بود. 🔹من از سال ۱۳۵۵ جهت ادامه ی تحصیل به رفتم و بیش از اصغر را ندیدم. فکر سال ۱۳۶۵ بود که یک روز رفته بود گاراژ اتفاق یزدی ها از مرحوم حسین آقا میرجلیلی کارمند گاراژ اتفاق یزدی ها پرسیدم راستی اصغر کجاست؟ حسین آقا میرجلیلی گفت: می دانم مالی اش خیلی است. چون در مشهد پول می داد اوایل عده ای می خواستند کنند او هم به رفت، حالا کجاست نمی دانم! 🔹سال ۱۳۶۹ می خواستم به از بروم باید به طور می خریدم به فردوسی تهران بالاتر از چهارراه استانبول رفتم که بخرم. یک مرتبه توی یک مغازه ی دیدم که نشسته بود. فهمیدم مغازه ی صرافی راه انداخته است. به حکم دلار را ۱۲ ریال از فی کرد و گفت: ناهار مهمان من باش، قرار ناهار به وقت دیگری موکول شد. یکی دوبار به من کار کوچکی سفارش کرد که در مشهد برایش انجام دهم. چندبار در تهران اصغر و پسرش آقارضا را دیدم سال ۱۳۷۳ یک شب مرا به برای شام دعوت کرد. زنش سکینه، نامش شده بود. پسر سومش تازه ازدواج کرده بود. تازه عروسش هم آنجا بود. 🔹اصغر گفت: سه پسر و یک دخترش ازدواج کرده اند. گفت: که از ماجراهای ما هیچ ندارد، نشود. خانه ی شیک و قشنگ چهارطبقه ای در عباس آباد داشت. خودش طبقه ی هم کف زندگی می کرد و حیاط نسبتاََ بزرگی هم در اختیارش بود. بچه هایش هم در طبقات دیگر می کردند. روزی از حاج سید اصغر پرسیدم زندگی ان را چه کسی هستی؟ گفت مدیون آن آدم خدابیامرزی که ۵ ریالی را در آن شب در جلوی روی من انداخت و مرا از نجات داد. @zarrhbin 👇👇👇👇
🔹 سال ۱۳۸۳ برای خرید به صرافی حاج سید اصغر مراجعه کردم، پسرش رضا در مغازه بود. او پس از حال و احوال گفت: در هم چند داریم، در دبی، لندن، مونیخ، هامبورگ، پاریس، لوس آنجلس و شیکاگو، اگر در این کاری داشتی به مراجعه کن. از رضا پرسیدم حاجی کجاست؟ گفت پدرم کمی بود به رفته هم به سر بزند هم به کتاب ها رسیدگی کند و هم برود و کند. 🔹 سال ۱۳۸۷ به حاج سید اصغر رفتم. طبقه بالای مغازه اش را خریده بود و مبلمان مفصلی کرده بودو در کنار کارهای صرافی دیگر هم می کرد به گفتم: می خواهم حاج اصغر آقا را ببینم از من پرسید وقت قبلی گرفته اید؟ گفتم: به حاج اصغر آقا بگویید است. خود حاج اصغر آمد و مرا داخل برد. 🔹 در ضمن صحبت گفتم: حاجی چند سال داری؟ گفت: ۷۶ سال. سر صحبت را باز کردیم ، پرسیدم: از رفقای قدیم یزدی ات خبر داری، گفت: تقریباََ همه اشان مرده اند، حتی آنها که ۱۶_۱۵ سال از من کوچکتر بودند، مرده اند. برادرهایم هم جز جوادمان که بیست سال از من جوان تر است، مرده اند. گفتم: جواد چه می کند؟ گفت: سال هاست را رها کرده و با یکی شده و در یزد دارد وضعش خیلی است. 🔹 قصه را با این اینگونه به پایان می برد. اگر حاج اصغر گدایی نکرده بود در سن ۷۶ سالگی سالم و توی دفتر اش روزانه جابجا می کرد و در نمایندگی داشت؟ یا او هم مثل حسن مقدس، عباس حمال، رجب، محمود حمال در سن ۶۰_۵۰ سالگی مرده بود؟ 📚 شازده ی حمام/ جلد ۱/ دکتر محمد حسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 عدل و بخشش کدام برتر است⁉️ ✅ ، هرچیزی را در جای خود می نهد، در حالی که آن را از جای خود می سازد. تدبیرِ عمومیِ است، در حالی که گروه خاصی را شامل است، پس شریف تر و است. 📚 نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷ @zarrhbin
🔴🔴5️⃣🔴🔴 ❤️❤️ هدیه دادن نوعی ابراز علاقه به دیگران است که موجب بهبود و توسعه می شود. اگر این هدیه غیرمنتظره باشد احساسی که در آن لحظه به هدیه گیرنده دست می دهد تاثیر بسیار مثبتی بر خلق و خوی وی خواهد گذاشت. ✅هدیه حتما نباید و باشد زیرا این نوع هدایا معمولا برای جبران ، ، و دیگران مورد استفاده قرار می گیرد و اغلب اوقات(نه همیشه) پشت آن یا نهفته است و کم تر برای صورت می گیرد. ✅وقتی به میهمانی دوستان و اقوام در می روید، بهتر است هدیه ای برای او تهیه کنید که در این موارد می توانید از خودتان استفاده کنید. ✅به هیچ عنوان هدایا را در قالب پرداخت نکنیدکه متاسفانه این امر در میان فراوانی چشمگیری دارد . ✅هیچ گاه از دیگران یا نکنید حتی به عنوان ! ✅اگر قصد دارید برای اعضای خانواده تک تک هدیه ببرید دقت کنید کسی را از و هدایا چشمگیر نباشد. ✅از دیگران نخواهید را به رسم به شما بدهند. ✅فرزندانی که قصد دارند برای پدر و مادر خود هدیه تهیه کنند بهتر است با پول خودشان یک هدیه کوچک بخرند، این کار بهتر از آن است که با پول خودِ پدر و مادر برای آن ها هدیه بزرگ خریداری شود. ✅رسم است که در میهمانی ها برای میزبان یا هدیه می برند اما بردن یا اقلام کاربری منزل؛ به آقا و خانم میزبان محسوب می شود. ✅وقتی توسط میهمان هدیه ای دریافت کردید از او تشکر کنید و هدیه را از دید دیگر میهمانان کنید و مجداد از هدیه دهنده تشکر کنید و هدیه او را بشمارید. البته بازهم خارج از دید سایر میهمانان این کار را انجام دهید! ✅هدیه به ها باید توسط هدیه دهنده تقدیم گردد و هدیه توسط هدیه دهنده. در دوران # نامزدی؛ هدیه را به پیشکش می کنند. ✅ ها از هدیه خوششان نمی آید و این کار موجب و بین آن ها می شود.بهتر است برای هریک از کودکان هدیه مناسبی خریداری شود تا موجب نگردد و مثلا طوری نباشد که چیزی باشد که کودک آن را بخورد و خفه شود!😍 ✅❌هدیه نباید به گونه ای باشد که جنبه ، و به خود بگیرد. ✅در پاسخ هدیه دیگران بهتر است هدیه بدهید نه !😍 ✅❌هنگام دریافت هدیه روی نشان دهید و کم تر آن را کنید! ✅هیچ گاه هنگام هدیه دادن به این فکر نکنید که” مگر برای من کار کرده یا چی هدیه آورده” شما همیشه کار را بکنید زیرا با این کار خود را نشان می دهید نه جنبه های تقلیدی کورکورانه اجتناب‌ناپذیر . eitaa.com/zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ #سلیمانی، حاج‌قربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، حاج‌قربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) نوازنده‌ی دوتار ✅ ، از نوازندگان محلی شمال خراسان بود و در به دنیا آمد. پدرش "کربلایی رمضان" از آن حوالی بود و "حاج‌قربان" از او دوتار آموخت. ✅ او سالها می‌زد تا اینکه به سفرِ رفت. در بازگشت، شخصی به او توصیه کرد که چون به زیارتِ نایل شده است، صلاح نیست تار بزند در نتیجه تار را کنار گذاشت. ✅ اما بعد از و پس از شانزده سال، روحانی حکیم و درس‌خوانده‌ای به او توصیه کرد که بار دیگر را شروع کند. از این زمان دوره‌ی شکوفایی مجددِ آغاز شد. ✅ دعوت از او به کنسرت‌های موسیقی داخل و خارج، سبب شد این نوع به جهان شناسانده شود. از افتخاراتِ حاج‌قربان در ، کسب مقام اولی و نیز احراز عنوانِ در این کشور بود. ✅ در نیز مقام برتر جشنواره‌ی را طی چند سال به دست آورد و ۱۲ دوره‌ی پی‌در‌پی نیز جشنواره‌های موسیقی مقامی کشور بود. ✅ او در تولید آلبومِ "شب، سکوت، کویر" با همکاری کرد. که نشان ۲ فرهنگ و هنر را از ، رئیس‌جمهوری وقت دریافت کرده بود، یک سال قبل از فوت دوتارش را به پسرش ، هدیه داد و با موسیقی وداع گفت. یاد و نامش گرامی‌، و راهش سبز و پر رهرو باد🌹 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲ 📌 آقای در موردِ اینگونه می‌گوید: صدای سازِ خاموش شد... او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر می‌تواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوه‌اش؟ حاج‌قربان می‌گفت: "وقتی می‌زنم همه چیز را از یاد می‌برم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که می‌نشینم، خسته می‌شوم. اما ساز که می‌زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می‌زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست." در جشنواره‌ی ؛ که حاج‌قربان ستاره‌ جشنواره شد و به او عنوانِ گنجینه‌ی راستین ملی داده شد، وقت برنامه‌اش 40 دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد...حاج قربان انگار نشانه‌ای از خراسان بزرگ بود. چهره‌ی او؛ سلوکِ او؛ صفایِ او که مثل باران بهار بود. سادگی‌اش که مثل آب بود. داستان‌ها و حکایت‌هایی که با سازش می‌خواند... می‌گفت من با سازم حرف می‌زنم. ساز به من می‌گوید؛ حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمی‌دانم او ساز من است یا من ساز او...وقتی ساز می‌زنم سیم‌هایش زنده می‌شود...کارِ است. در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه قشری به او گفته بود؛ سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خوانده‌ی حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. می‌گفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم...گفتم؛ حاجی قربان اصلاً شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک می‌کند. یادِ را در دلها بیدار می‌کند... شاید بتوان حاج‌قربان را از بعد حالی که داشت با آقا مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام می‌رفت و تا دمیدن آفتاب ساز می‌زد. تا سپیده‌ی صبحی، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف درباره او سروده بود: کاسه تار بعد از او زیبد که در آن عنکبوت بندد تار حاج قربان و سازش، ترکیب شگفت‌انگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطرِ ؛ از صدای او و سازش به مشام می‌رسید. @zarrhbin
❌ و بازهم در صبح یک روز تعطیل ، خیلی اتفاقی دستگاه سنجش آلایندگی از دسترس شد!!!! @zarrhbin🕊