🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری
⬅️ خورشید برای همه است...
✅ در ابتدا چنین به نظر می رسد که لازمه #ناسیونالیسم و #احساسات_ملی این است که هر چیزی که محصول یک سرزمین معین یا نتیجه ابداع فکر #مردم آن سرزمین است، آن چیز از نظر آن مردم باید #ملی به حساب آید و احساسات ملی و ناسیونالیستی آن را در بر می گیرد و هر چیزی که از مرز و بوم دیگر آمده است باید برای مردم این سرزمین، #بیگانه_و_اجنبی به شمار آید.
✅ ولی این #مقیاس، مقیاس درستی #نیست، زیرا #ملت از افراد زیادی تشکیل می شود و ممکن است فردی از افراد ملت چیزی را ابداع کند و مورد قبول سایر افراد واقع نشود و #ذوق_عمومی آن را طرد کند. بدون شک چنین چیزی جنبه ی #ملی به خود نمی گیرد.
✅ مثلا ممکن است ملتی یک #سیستم_اجتماعی_مخصوصی را در زندگی خود انتخاب کند و فردی یا افرادی از همان ملت یک سیستم مغایر با سیستم #عمومی ابداع و پیشنهاد کنند و مورد قبول عموم واقع نشود. در این صورت، آن سیستم #مردود_و_مطرود را صرفا به خاطر این که از میان مردم برخاسته و مبدع و مبتکر آن یکی از افراد همان ملت بوده نمی توان برای آن ملت یک #پدیده_ملی دانست؛
✅ برعکس ممکن است #یک_سیستم_اجتماعی در خارج از مرزهای یک کشور به وسیله ی افرادی از غیر آن ملت طرح شود ولی افراد آن کشور با #آغوش_باز آن را بپذیرند؛ بدیهی است در این جا نمی توانیم آن سیستم پذیرفته شده را به خاطر آن که از جای دیگر آمده است #بیگانه و اجنبی بخوانیم و یا مدعی شویم که مردمی که چنین کاری کرده اند برخلاف #اصول_ملیت خود عمل کرده و در ملت دیگر خود را هضم کرده اند و یا بالاتر، #مدعی شویم که چنین #مردمی خود را #تغییر داده اند.
✅ بله، در یک صورت آن چیزی که از #خارج رسیده است بیگانه و اجنبی خوانده می شود و پذیرش آن #برخلاف اصول ملیت شناخته می شود و احیانا پذیرش آن نوعی تغییر ملیت به شمار می آید که آن چیز رنگ یک ملت بالخصوص داشته باشد و از شعارهای یک ملت #بیگانه باشد. بدیهی است که در این صورت اگر ملتی شعار ملت دیگر را بپذیرد و #رنگ آن ملت را به خود بگیرد، بر خلاف #اصول_ملیت خود عمل کرده است. مثلا نازیسم آلمان و صهیونیزم یهود رنگ ملیت بالخصوصی دارد؛ اگر افراد یک ملت دیگر بخواهند آن را بپذیرند #برخلاف ملیت خود عمل کرده اند.
✅ اما اگر آن چیز #رنگ_مخصوص نداشته باشد، نسبتش با همه ملّت ها علی السواء باشد، شعارهایش شعارهای کلی و عمومی و انسانی باشد و #ملت مورد نظر هم آن را پذیرفته باشد، آن چیز اجنبی و بیگانه و ضدملی شمرده #نمی شود.
✅ به همین دلیل #حقایق_علمی به همه جهان تعلق دارد، جدول فیثاغورس و نسبیت انیشتین به #قوم_معینی تعلق ندارد و با هیچ ملیتی منافات ندارد، برای اینکه این #حقایق بی رنگ است و رنگ و بوی قوم و ملت مخصوصی را ندارد.
✅ به این دلیل، #دانشمندان و #فیلسوفان و #پیامبران به #همه جهانیان تعلق دارند، که عقاید و آرمان های آنها #محصور در محدوده یک قوم و ملت #نیست. خورشید از ملت خاصی نیست و هیچ ملتی نسبت به آن احساس بیگانگی نمی کند، زیرا خورشید به همه عالم یک #نسبت دارد و با هیچ سرزمین وابستگی مخصوص ندارد. اگر بعضی از #سرزمین_ها کمتر از نور خورشید استفاده می کنند، مربوط به وضع خودشان است نه خورشید. #خورشید خود را به سرزمینی معیّن وابسته #نکرده است.
📚 از کتاب تابلوهای خطر
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🔹هر چند ماه یک بار اصغر را می دیدم. ۵_۴ سالی گذشت و من لیسانسم را گرفتم و سربازی را دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد می گذراندم. روزی با گاراژ اتفاق یزدی ها رفتم دیدم #اصغر آنجاست یک #شال_سبز هم به دور سرش بسته است. پرسیدم اصغر از کی #سید شدی؟ گفت: سید بودم. گفتم: اصغر #برادرهایت که سید نیستند، گفت: آدم وقتی #مشهد می آید #سید هم می شود. پرسیدم کار و کاسبی چطور است، گفت: بد نیست. داشتم با اصغر صحبت می کردم، دیدم یکی از صاحب ماشین ها آمد رو کرد به اصغر که حالا #سیداصغر شده بود و گفت: من هزاری ۳۰ تومان بیشتر نمی دهم. اصغر گفت: سی و پنج تومان. بالاخره با هزاری سی و دو تومان به توافق رسیدند. اصغر گفت: چِکَش را بده. فهمیدم که آن صاحب ماشین دارد از اصغر پول #نزول می کند. اصغر ضمن #گدایی پول هم #نزول می داد.
🔹سال ۱۳۵۴ اصغر را دیدم پرسیدم چه خبر؟ گفت: هفته ی دیگر پسرم را #داماد می کنم #آدرس داد و گفت: به عروسی بیا. هفته ی دیگر سرشب به کوچه زردی مشهد رفتم دیدم جلو خانه ای #چراغان است فهمیدم عروسی آنجاست. اصغر تر و تمیز با کت و شلوار و کراوات دم در خانه ایستاده بود و به مهمانان تعارف می کرد. من هم داخل حیاط خانه شدم. خانه حدود ۵۰۰ متر حیاط با ساختمان خوبی بود. عروسی با شام #مفصل برگزار شد. دو حیاط آن طرف تر عروسی زنانه بود. آن خانه هم مال اصغر بود.
🔹من از سال ۱۳۵۵ جهت ادامه ی تحصیل به #پاریس رفتم و بیش از #ده_سال اصغر را ندیدم. فکر سال ۱۳۶۵ بود که یک روز رفته بود گاراژ اتفاق یزدی ها از مرحوم حسین آقا میرجلیلی کارمند گاراژ اتفاق یزدی ها پرسیدم راستی اصغر کجاست؟ حسین آقا میرجلیلی گفت: می دانم #وضع مالی اش خیلی #خوب است. چون در مشهد پول #نزول می داد اوایل #انقلاب عده ای می خواستند #اذیتش کنند او هم به #تهران رفت، حالا کجاست نمی دانم!
🔹سال ۱۳۶۹ می خواستم به #خارج از #کشور بروم باید #هزاردلار به طور #آزاد می خریدم به #خیابان فردوسی تهران بالاتر از چهارراه استانبول رفتم که #دلار بخرم. یک مرتبه توی یک مغازه ی #صرافی دیدم که #اصغر نشسته بود. فهمیدم #حاج_سید_اصغر مغازه ی صرافی راه انداخته است. به حکم #رفاقت_قدیم دلار را ۱۲ ریال #ارزانتر از فی #حساب کرد و گفت: ناهار مهمان من باش، قرار ناهار به وقت دیگری موکول شد. یکی دوبار به من کار کوچکی سفارش کرد که در مشهد برایش انجام دهم. چندبار در تهران اصغر و پسرش آقارضا را دیدم سال ۱۳۷۳ یک شب مرا به #منزلش برای شام دعوت کرد. زنش سکینه، نامش #حاجی_مریم_خانم شده بود. پسر سومش تازه ازدواج کرده بود. تازه عروسش هم آنجا بود.
🔹اصغر گفت: سه پسر و یک دخترش ازدواج کرده اند. گفت: که #عروسم از ماجراهای #قبلی ما هیچ #خبر ندارد، #صحبتی نشود. خانه ی شیک و قشنگ چهارطبقه ای در عباس آباد #تهران داشت. خودش طبقه ی هم کف زندگی می کرد و حیاط نسبتاََ بزرگی هم در اختیارش بود. بچه هایش هم در طبقات دیگر #زندگی می کردند. روزی از حاج سید اصغر پرسیدم زندگی ان را #مدیون چه کسی هستی؟ گفت مدیون آن آدم خدابیامرزی که #اولین ۵ ریالی را در آن شب در #مشهد جلوی روی من انداخت و مرا از #حمالی نجات داد.
@zarrhbin
👇👇👇👇
🔹 سال ۱۳۸۳ برای خرید #ارز به صرافی حاج سید اصغر مراجعه کردم، پسرش رضا در مغازه بود. او پس از حال و احوال گفت: در #خارج هم چند #شعبه داریم، در دبی، لندن، مونیخ، هامبورگ، پاریس، لوس آنجلس و شیکاگو، اگر در این #شهرها کاری داشتی به #شعب_ما مراجعه کن. از رضا پرسیدم حاجی کجاست؟ گفت پدرم کمی #مریض بود به #لندن رفته هم به #بچه_ها سر بزند هم به #حساب کتاب ها رسیدگی کند و هم #دکتر برود و #درمان کند.
🔹 سال ۱۳۸۷ به #صرافی حاج سید اصغر رفتم. طبقه بالای مغازه اش را خریده بود و مبلمان مفصلی کرده بودو در کنار کارهای صرافی #معاملات دیگر هم می کرد به #منشی گفتم: می خواهم حاج اصغر آقا را ببینم از من پرسید وقت قبلی گرفته اید؟ گفتم: به حاج اصغر آقا بگویید #دکترپاپلی است. خود حاج اصغر آمد و مرا داخل #دفترش برد.
🔹 در ضمن صحبت گفتم: حاجی چند سال داری؟ گفت: ۷۶ سال. سر صحبت را باز کردیم ، پرسیدم: از رفقای قدیم یزدی ات خبر داری، گفت: تقریباََ همه اشان مرده اند، حتی آنها که ۱۶_۱۵ سال از من کوچکتر بودند، مرده اند. برادرهایم هم جز جوادمان که بیست سال از من جوان تر است، مرده اند. گفتم: جواد چه می کند؟ گفت: سال هاست #حمالی را رها کرده و با یکی #شریک شده و در یزد #دفتراملاک دارد وضعش خیلی #خوب است.
🔹 #دکترپاپلی قصه را با این #سئوالات اینگونه به پایان می برد. #راستی اگر حاج اصغر گدایی #پیشه نکرده بود در سن ۷۶ سالگی سالم و #سرحال توی دفتر #صرافی اش روزانه #صدها_هزار_دلار جابجا می کرد و در #چندتاکشور نمایندگی داشت؟ یا او هم مثل حسن مقدس، عباس حمال، رجب، محمود حمال در سن ۶۰_۵۰ سالگی مرده بود؟
📚 شازده ی حمام/ جلد ۱/ دکتر محمد حسین پاپلی یزدی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🔴🔴5️⃣🔴🔴
❤️#هدیه_دادن❤️
هدیه دادن نوعی ابراز علاقه به دیگران است که موجب بهبود و توسعه #روابط_اجتماعی می شود.
اگر این هدیه غیرمنتظره باشد احساسی که در آن لحظه به هدیه گیرنده دست می دهد تاثیر بسیار مثبتی بر خلق و خوی وی خواهد گذاشت.
✅هدیه حتما نباید #با_ارزش و #گران_قیمت باشد زیرا این نوع هدایا معمولا برای جبران #زحمات، #رشوه_دادن، #خودنمایی و #نرم_کردن دیگران مورد استفاده قرار می گیرد و اغلب اوقات(نه همیشه) پشت آن #منظور یا #دلیلی نهفته است و کم تر برای #ابراز_علاقه صورت می گیرد.
✅وقتی به میهمانی دوستان و اقوام در #شهر_دیگری می روید، بهتر است هدیه ای برای او تهیه کنید که در این موارد می توانید از #سوغات_شهر خودتان استفاده کنید.
✅به هیچ عنوان هدایا را در قالب #پول_نقد پرداخت نکنیدکه متاسفانه این امر در میان #ایرانیان فراوانی چشمگیری دارد .
✅هیچ گاه از دیگران #طلب_سوغاتی یا #هدیه نکنید حتی به عنوان #شوخی!
✅اگر قصد دارید برای اعضای خانواده تک تک هدیه ببرید دقت کنید کسی را از #قلم_نیاندازید و #اختلاف_ارزشی هدایا چشمگیر نباشد.
✅از دیگران نخواهید #وسایلشان را به رسم #یادگاری به شما بدهند.
✅فرزندانی که قصد دارند برای پدر و مادر خود هدیه تهیه کنند بهتر است با پول #توجیبی خودشان یک هدیه کوچک بخرند، این کار بهتر از آن است که با پول خودِ پدر و مادر برای آن ها هدیه بزرگ خریداری شود.
✅رسم است که در میهمانی ها برای میزبان #دسته_گل یا #شیرینی هدیه می برند اما بردن #میوه یا اقلام کاربری منزل؛ #توهین به آقا و خانم میزبان محسوب می شود.
✅وقتی توسط میهمان هدیه ای دریافت کردید از او تشکر کنید و هدیه را #خارج از دید دیگر میهمانان #باز کنید و مجداد از هدیه دهنده تشکر کنید و هدیه او را #ارزشمند بشمارید. البته بازهم خارج از دید سایر میهمانان این کار را انجام دهید!
✅هدیه به #خانم ها باید توسط #خانم هدیه دهنده تقدیم گردد و هدیه #آقایان توسط #آقای هدیه دهنده. در دوران # نامزدی؛ #طرفین #شخصا هدیه را به #یکدیگر پیشکش می کنند.
✅#بچه ها از هدیه #مشترک خوششان نمی آید و این کار موجب #نزاع و #درگیری بین آن ها می شود.بهتر است برای هریک از کودکان هدیه مناسبی خریداری شود تا موجب #دردسر نگردد و مثلا طوری نباشد که چیزی باشد که کودک آن را بخورد و خفه شود!😍
✅❌هدیه نباید به گونه ای باشد که جنبه #تحقیر، #توهین و #سوء_تفاهم به خود بگیرد.
✅در پاسخ هدیه دیگران بهتر است هدیه بدهید نه #ناسزا!😍
✅❌هنگام دریافت هدیه روی #خوش نشان دهید و کم تر آن را #برانداز کنید!
✅هیچ گاه هنگام هدیه دادن به این فکر نکنید که” مگر #او برای من #چه کار کرده یا چی هدیه آورده” شما همیشه کار #خودتان را بکنید زیرا با این کار #استقلال_شخصیتی خود را نشان می دهید نه جنبه های تقلیدی کورکورانه اجتنابناپذیر .
eitaa.com/zarrhbin
ذرهبین درشهر
#سلیمانی، حاجقربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#سلیمانی، حاجقربان🌷
(۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.)
نوازندهی دوتار
✅ #حاجقربانسلیمانی، از نوازندگان محلی شمال خراسان بود و در #علیآباد_قوچان به دنیا آمد. پدرش "کربلایی رمضان" از #دوتار_نوازان_مشهور آن حوالی بود و "حاجقربان" از او دوتار آموخت.
✅ او سالها #تار میزد تا اینکه به سفرِ #حج رفت. در بازگشت، شخصی به او توصیه کرد که چون به زیارتِ #خانهیخدا نایل شده است، صلاح نیست تار بزند در نتیجه #حاجقربان تار را کنار گذاشت.
✅ اما بعد از #انقلاباسلامی و پس از شانزده سال، روحانی حکیم و درسخواندهای به او توصیه کرد که بار دیگر #تارنوازی را شروع کند. از این زمان دورهی شکوفایی مجددِ #حاجقربان آغاز شد.
✅ دعوت از او به کنسرتهای موسیقی داخل و خارج، سبب شد این نوع #موسیقی به جهان شناسانده شود. از افتخاراتِ حاجقربان در #خارج، کسب مقام اولی #جشنوارهیموسیقیلیونفرانسه و نیز احراز عنوانِ #ستارهیجشنوارهیاوینیون در این کشور بود.
✅ در #داخل نیز مقام برتر جشنوارهی #موسیقیفجر را طی چند سال به دست آورد و ۱۲ دورهی پیدرپی نیز #داور_ثابت جشنوارههای موسیقی مقامی کشور بود.
✅ او در تولید آلبومِ "شب، سکوت، کویر" با #شجریان همکاری کرد.#حاجقربان که نشان ۲ فرهنگ و هنر را از #سید_محمد_خاتمی، رئیسجمهوری وقت دریافت کرده بود، یک سال قبل از فوت دوتارش را به پسرش #علیرضاسلیمانی، هدیه داد و با موسیقی وداع گفت.
یاد و نامش گرامی، و راهش سبز و پر رهرو باد🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲
📌 آقای #مهاجرانی در موردِ #حاجقربان اینگونه میگوید:
صدای سازِ #حاجقربان خاموش شد...
او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر میتواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوهاش؟
حاجقربان میگفت: "وقتی #ساز میزنم همه چیز را از یاد میبرم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که مینشینم، خسته میشوم. اما ساز که میزنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت میزنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست."
در جشنوارهی #اوینیون؛ که حاجقربان ستاره جشنواره شد و به او عنوانِ گنجینهی راستین ملی داده شد، وقت برنامهاش 40 دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد...حاج قربان انگار نشانهای از خراسان بزرگ بود. چهرهی او؛ سلوکِ او؛ صفایِ او که مثل باران بهار بود. سادگیاش که مثل آب بود. داستانها و حکایتهایی که با سازش میخواند...
میگفت من با سازم حرف میزنم. ساز به من میگوید؛ حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمیدانم او ساز من است یا من ساز او...وقتی ساز میزنم سیمهایش زنده میشود...کارِ #عشق است.
در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه قشری به او گفته بود؛ سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خواندهی حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. میگفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم...گفتم؛ حاجی قربان اصلاً شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای #غزالی واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک میکند. یادِ #خدا را در دلها بیدار میکند...
شاید بتوان حاجقربان را از بعد حالی که داشت با آقا #حسینقلی_فراهانی مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام میرفت و تا دمیدن آفتاب ساز میزد. تا سپیدهی صبحی، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف درباره او سروده بود:
کاسه تار بعد از او زیبد
که در آن عنکبوت بندد تار
حاج قربان و سازش، ترکیب شگفتانگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطرِ #فرهنگ؛ از صدای او و سازش به مشام میرسید.
@zarrhbin