eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.8هزار دنبال‌کننده
67.3هزار عکس
10.9هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 وقتی که ، جای را می گیرد....‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر همسرت مدرک هم داشته باشد، می تواند در مشغول به کار شود‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند داشته باشی یا فرقی نمی کند مدرکشان باشد یا هر پنج تا در ادارات مشغول به کار و خدمت می شوند‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را بگیرد را، در آنِ واحد به معرفی می کنند تا هر جایی که این پسندید و به دلش نشست مشغول به کار شود‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر مدرک درست و حسابی هم نداشته باشد و کارت پایان خدمت هم نداشته باشد، نانش در روغن گوسفند است‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، برادرها و شوهر خواهر و شوهر خاله همگی در یک نهاد مشغول به کار می شوند‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، یک پیش دبستانی می زنند همه خانواده مدرک داشته و نداشته، در آن مشغول به کار می شوند و حقوق می گیرند و بعد از چندی هم سر از آموزش و پرورش و معلّمی در می آورند‼️(آزمون ورودی کیلویی چند⁉️) ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، می توانی از یک کارمند ساده ی بانک حکم ارتقاء بگیری بروی آن بالا بالا ها و در آش تُرش این روابط جلوه گری کنی‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، چقدر حکم به شما می آید‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط می گیرد، دوستت با مدرک دیپلم علوم انسانی با زور باباش مشغول کار در اداره ای می شود، تو حتی بعدِ گرفتن مدرک هم باید دست از پا درازتر فقط حق کُشی ها باشی‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند باشی یا را تقدیم نموده باشی که اینها دیگر جزء نیست فقط حرف اوّل را می زند که اگر لیاقت هم نداشته باشی عجیب تو را می کنند‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد با دریافت وام های حتی می توانی، هم بزنی‼️(محیط زیست و هوای پاک و منابع طبیعی کیلویی چند⁉️) ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد ابتدا سر کار می روی بعد اگر خواستی و میلت کَشید، تحصیلاتت را ادامه می دهی و جالبه که هم مهم و مطرح نیست‼️ ⬅️ بیچاره آن جوانی که طبق پیش می رود؛ اول مدرک را می گیرد و بعد هم به خدمت مقدّس می رود تا بهانه ای برای به دست ندهد که تازه شروع می شود، آخر کسی نیست به ایشان بگوید آخر چرا برای همه شد و می شود، نوبت که به ما رسید، نمی شود‼️( وقتی که علاوه بر روابط، نژاد برتر هم باشی دیگر نور علا نور است) ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی بعد از دوران همچنان می توانی این مملکت باشی‼️( جوان بیکار کیلویی چند⁉️) ⬅️ اِی که شود این روابط که را به فرستاد..... ⬅️ راستی این بود، نتیجه ی و این که روابط جای ضوابط و قانون را بگیرد و هر که دارد برنده ی این داستان شود⁉️ ✅ به ، به ، به ، به و به قسم که این نباید باشد نتیجه ی هزینه هایی که این به پای این دادند.... 🖋 یکی از جمعِ مردم @zarrhbin
🗞 یکی از شیرینی هایی که از خود به یادگار گذاشت، این بود که ، مطبوعات و روزنامه های آن روزِ را با هم ورق می زدند و می خواندند شاید بپرسید چطور⁉️ 🍃 به این گونه که در سطح شهرها با همکاری نهادهای مربوط اقدام به برپایی کرده بودند و موظف بودند که روزنامه های صبح و عصر کشور را به صورت منظم و با روز در این ایستگاهها قرار دهند. 🗞 که در شهر عزیز ما نیز قسمت اعظم این ایستگاههای مطالعاتی در (شهدای گمنام) قرار داشت و وقتی را می دیدی که با چه شور و اشتیاقی در کنار هم را مطالعه می کنند و را دنبال می کنند می بردی. 🍃 شاید نیز بر صحت این مطلب مُهر تائید بزنند، که مطالعه در آن روزها بسیار پسندیده و ارزشمند بود و این از خصوصیات رئیس جمهور وقت بود که قبل از اینکه به اعتقادی داشته باشند به اعتقاد و ایمان داشتند. 🗞 راستی اگر از کنار عبور کردید، هنوز نظاره گر این خواهید بود که چگونه روزگاری به احترام می گذاشتند، ولی از آن زمان دیگر این ایستگاهها روی روزنامه ها را به خود ندیدند و امروز تنها از و تبلیغات پُر است. 📝 در اینجا نقل ای که خالی از لطف و نمی باشد را برای شما همراه عزیز تعریف کنم که روزی حقیر برای انجام کاری به مرکز شهر مراجعه نمودم، (راست و حسینی برای شما مخاطب محترم تعریف کنم تا ابهامی وجود نداشته باشد) کار ما مربوط به دفتر امام جمعه بود که راس ساعت هشت صبح خود را به آنجا رساندیم که از قضا درب دفتر نماینده ی ولی فقیه ساعت هشت صبح باز نبود و ساعت کاری از زمانی دیگر شروع می شد؛ بنابراین چون برای ما مشکل بود که به خانه مراجعه کنیم و دوباره بازگردیم برای گذارنِ وقت تا زمانیکه در دفتر بازشود به کتابخانه ای که در آن حوالی بود، مراجعه نمودیم تا دوتا صفحه بخوانیم که هنوز لای ورق اول روزنامه را باز نکرده بودیم که مسئول محترم کتابخانه به استقبال ما آمدند و پرسیدند:"آیا شما عضو کتابخانه هستید⁉️" که در جواب ایشان فرمودیم:"نه..‼️" که ایشان بعد از جوابِ ما گفتند:"در صورت عضو کتابخانه بودن می توانید از امکانات کتابخانه و روزنامه ها استفاده کنید." من که از قوانین جدید شوکه شده بودم و خبر نداشتم به ایشان گفتم:"که اطلاعی از این امر نداشتم" که باز مسئول محترم فرمودند:"چون اطلاعی نداشتید، مطالعه ی امروز شما در کتابخانه بلامانع است." بنابراین گذشت و گذشت تا ما به کتابخانه ی حائری رفتیم جایی که همیشه با خیال راحت در آنجا مشغول مطالعه می شویم و کسی هم از شما سئوال نمی کند آیا هستی یا نه⁉️ که سئوال خود را از ریاست محترم کتابخانه ی حائری پرسیدیم:"که آیا شما هم همچون قانونی را دارید که مطالعه به شرط عضویت⁉️" که آقای هاتفی فرمودند: ما نیز همچون قانونی را داریم اما برای بالا بُردن در بین ، زیاد به آن توجه نکرده و ارباب رجوع را محترم می داریم و در مطالعه ی مطبوعات، آزاد هستند. 📸 امیدوارم امروز به دلتان نشسته باشد و پرحرفی بنده را نیز به بزرگواری خود ببخشید! @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 اشراف گری و عدم توجّه به مردم... ✅ وقتی و اعیان امور شدند،قهرا را نمی آورند،این یک امر است،در مقابل قدرتِ بزرگتر از خودشان و در مقابلِ ضعفا و خودشان جابر و . 📚صحیفه نور،ج۱۶،صفحه۲۶ @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 مصلحت.... ✅ هر کشور در صمیمت، همکاری و زندگی‌محبت‌آمیز پیروان اقلیت‌های مذهبی با پیروان دین غالب و رسمی در آن است. @zarrhbin
▫️پیرزن یهودی که معروف به ننه الیاس بود و دور گردی می کرد و نخ و سوزن، دکمه، انگشتانه می فروخت، رفته بود پیش بی بی صغری گفته بود در سفره نذری ابوالفضل ما هم می توانیم شریک بشویم؟ بی بی صغری گفته بود درِ خانه ی ابوالفضل به روی همه باز است. همه بیایند. ابوالفضل برای همه است. زرتشتی، کلیمی، سنی و شیعه ندارد. اینجا است خانه ی همه ی ماست و ابوالفضل هم یاور همه ی ما. پیرزن گفته بود ما ۱۲_۱۰ نفر زن هستیم و می خواهیم در سفره ی ابوالفضل شریک باشیم. کمک کنیم، اشکالی ندارد؟ بی بی صغری گفته بود اگر همه یزد هم بیایند خوش آمدند. مادر الیاس گفته بود ما بیست من برنج با یک حلب روغن زرد می دهیم و بی بی با دایره اش پاسخ داده بود که همه بیایند، ابوالفضل دارد سفره اش را رنگین می کند. ▪️آقای محلّه صبح بعد از نماز بالای منبر گفته بود ایّهاالنّاس! ای پول دارهای محله! بی بی صغری نذری کرده، زرتشتی، کلیمی و سنی در آن شریک شده اند. زن های فقیر محله قند و چای می دهند. شما که شیعه ی علی(ع) و نوکر ابوالفضل العبّاس هستید چه کار کرده اید؟ استاد غضنفر که زنش یک دختر زرتشتی مسلمان شده بود و خودش رئیس هیئت سینه زنی محله بود گفته بود: حاجی آقا هر چه شما بگویید می کنیم. آقای پیش نماز گفته بود هر کس در وسع خود در این سفره شرکت کند. پول دارهای محلّه، قبول کرده بودند چیزی برای سفره بدهند. ▫️حدود ۱۵ شهریور سال ۱۳۳۷ بود. سفره ابوالفضل در خانه ارباب اردشیر کی نژاد زرتشتی با مشارکت مردم چند محله ی یزد، حاجی خان سنندجی، عده ای از یهودی ها و تعدادی از مردم منشاد یزد برگزار شد. من در عمرم سفره ای به این زیبایی، پررنگی و پررونقی و صفا و صمیمیت ندیدم. مردان در باغ پهلویی که از باغ ارباب اردشیر هم بزرگ تر بود پذیرایی می شدند و زنان در خانه ارباب اردشیر ناهار می خوردند. ▪️دختران یهودی با لباس مخصوص خود و دختران زرتشتی با لباس های زیبای خود و دخترهای کولی با لباس های رنگارنگ خود و چندتا دختر منشادی سفره داری می کردند، غذار را دست به دست می دادند و به مردم تعارف می کردند. سفره ی مردان را جوانان زرتشتی اداره می کردند. فکر می کنم ۶۰۰۰ نفر زن و مرد و بچه آمده بودند، عدّه ای از محله های خود می آمدند و با خود دیگ دیگ غذا می آوردند. دادن چای و قلیان بر عهده ی سیدهای محله ی ما بود شال ها سبزشان را به سر و کمر بسته بودند. سر سفره ی مردان آقای پیش نماز دعای سفره را بلند خواند و در مدح رشادت، مردانگی، ایثار، جوانمردی، اخلاص، مروت و ... حضرت ابوالفضل العباس(ع) چند دقیقه ای حرف زد. ارباب اردشیر و همسایه اش از این که مردم پذیرفته بودند که خانه ی او سفره ی نذر ابوالفضل العباس باشد تشکر کردند. یکی از میان جمع فریاد زد و خطاب به ارباب اردشیر گفت ارباب، ما و شما نداریم شما صاحب مملکت هستید و ما قرن هاست شماییم. ▫️یعقوب و شمعون یهودی هم که هر دو در بازار خان مغازه داشتند تشکر فراوان کردند که مردم آنها را در جمع خود پذیرفته اند و به روال خود دعای سفره خواندند. من یادم است که آنها گفتند ما همه هستیم‌ همه ابوالفضل العباس را دوست داریم. شمعون و یعقوب از طرف یهودی ها آقا سیّد محمدتقی سیّد بزرگوار محله را به نمایندگی از طرف همه مردم بوسیدند. و از بی بی صغری و نذرش هم تشکر کردند. ✅ حضرت ابوالفضل العبّاس که ایثار و جوانمردی است مورد قبول همه ی ادیان و مذاهب ایران است. بی خود نیست که بالاترین در این قسم است. بسیاری از افراد مسلمان صدتا قسم دروغ به خدا، پیغمبر، قرآن می خورند ولی جرات ندارند که قسم دروغ به دست های بریده ابوالفضل العباس بخورند. روی مشترکاتمان تکیه کنیم. چرا را بزرگ می کنیم؟ ی این مملکت چند دینه، چند مذهبه، چند قومی و قبیله ای و چند زبانه جز با و ممکن نیست. شعار ابوالحسن خرقانی و سعدی علیه الرحمه و حافظ بزرگوار و صدها عارف وارسته را فراموش نکنیم. این کار جز با به و کردن و از ممکن نیست. عرفان ایرانی قبل از آن که بخواهد انسان را به خدا وصل کند زمینه ساز و و دنیوی ماست. بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند 👈 آنان که می خواهند همه مثل خودشان فکر کنند بنیان را که اساس این است، می کنند. 📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
بلاتکلیفی قهرمان آسیا برای حضور در لیگ برتر والیبال / امید های خاتم اردکان کمرنگ تر ازقبل/ایسنا @za
🔴 قابل توجّه.... 🏐 وقتی می گوییم هیچ امری در این شهر به صورت مداوم و ریشه ای تداوم پیدا نمی کند و همه ی امور و همه ی کارها به صورت مقطعی می باشد، عده ای از بزگواران به گوشه ی لباسشان بر می خورد، که اینچنین نیست!!! 🏐 ماشاءالله ما این همه در این شهر خراب شده داریم! یکی از آنها به خاطر رضای خدا، نه برای رضای ، که گردن این مردم در برابر آقایان و از مو هم باریکتر است، اسپانسری تیم را در لیگ برتر والیبال قبول کند حال هر چه که می خواهند نام این تیم بگذارند و فقط اجازه بدهند که پررنگ باشد و این تجربه ی شیرین و شادی مشروع شود و این را از نگیرید. 👈 ما گفتیم، نگید نگفتیم..... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
🔹هر چند ماه یک بار اصغر را می دیدم. ۵_۴ سالی گذشت و من لیسانسم را گرفتم و سربازی را دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد می گذراندم. روزی با گاراژ اتفاق یزدی ها رفتم دیدم آنجاست یک هم به دور سرش بسته است. پرسیدم اصغر از کی شدی؟ گفت: سید بودم. گفتم: اصغر که سید نیستند، گفت: آدم وقتی می آید هم می شود. پرسیدم کار و کاسبی چطور است، گفت: بد نیست. داشتم با اصغر صحبت می کردم، دیدم یکی از صاحب ماشین ها آمد رو کرد به اصغر که حالا شده بود و گفت: من هزاری ۳۰ تومان بیشتر نمی دهم. اصغر گفت: سی و پنج تومان. بالاخره با هزاری سی و دو تومان به توافق رسیدند. اصغر گفت: چِکَش را بده. فهمیدم که آن صاحب ماشین دارد از اصغر پول می کند. اصغر ضمن پول هم می داد. 🔹سال ۱۳۵۴ اصغر را دیدم پرسیدم چه خبر؟ گفت: هفته ی دیگر پسرم را می کنم داد و گفت: به عروسی بیا. هفته ی دیگر سرشب به کوچه زردی مشهد رفتم دیدم جلو خانه ای است فهمیدم عروسی آنجاست. اصغر تر و تمیز با کت و شلوار و کراوات دم در خانه ایستاده بود و به مهمانان تعارف می کرد. من هم داخل حیاط خانه شدم. خانه حدود ۵۰۰ متر حیاط با ساختمان خوبی بود. عروسی با شام برگزار شد. دو حیاط آن طرف تر عروسی زنانه بود‌. آن خانه هم مال اصغر بود. 🔹من از سال ۱۳۵۵ جهت ادامه ی تحصیل به رفتم و بیش از اصغر را ندیدم. فکر سال ۱۳۶۵ بود که یک روز رفته بود گاراژ اتفاق یزدی ها از مرحوم حسین آقا میرجلیلی کارمند گاراژ اتفاق یزدی ها پرسیدم راستی اصغر کجاست؟ حسین آقا میرجلیلی گفت: می دانم مالی اش خیلی است. چون در مشهد پول می داد اوایل عده ای می خواستند کنند او هم به رفت، حالا کجاست نمی دانم! 🔹سال ۱۳۶۹ می خواستم به از بروم باید به طور می خریدم به فردوسی تهران بالاتر از چهارراه استانبول رفتم که بخرم. یک مرتبه توی یک مغازه ی دیدم که نشسته بود. فهمیدم مغازه ی صرافی راه انداخته است. به حکم دلار را ۱۲ ریال از فی کرد و گفت: ناهار مهمان من باش، قرار ناهار به وقت دیگری موکول شد. یکی دوبار به من کار کوچکی سفارش کرد که در مشهد برایش انجام دهم. چندبار در تهران اصغر و پسرش آقارضا را دیدم سال ۱۳۷۳ یک شب مرا به برای شام دعوت کرد. زنش سکینه، نامش شده بود. پسر سومش تازه ازدواج کرده بود. تازه عروسش هم آنجا بود. 🔹اصغر گفت: سه پسر و یک دخترش ازدواج کرده اند. گفت: که از ماجراهای ما هیچ ندارد، نشود. خانه ی شیک و قشنگ چهارطبقه ای در عباس آباد داشت. خودش طبقه ی هم کف زندگی می کرد و حیاط نسبتاََ بزرگی هم در اختیارش بود. بچه هایش هم در طبقات دیگر می کردند. روزی از حاج سید اصغر پرسیدم زندگی ان را چه کسی هستی؟ گفت مدیون آن آدم خدابیامرزی که ۵ ریالی را در آن شب در جلوی روی من انداخت و مرا از نجات داد. @zarrhbin 👇👇👇👇
🍃 اندیشه های ناب... 💠 فاتحه ی کشور را بخوانیم....⁉️ ✅ آن روزى كه ما توجه به پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما دولت و را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى كوخ نشينى بيرون برود و به كاخ نشينى بكند، آن روز است كه براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا می شود. آن روزى كه خوى كاخ نشينى پيدا كنند خداى نخواسته، و از اين خوى كوخ نشينى بيرون بروند، آن روز است كه براى اين بايد بخوانيم. @zarrhbin
📌و اما پاورقیِ زیبایِ دکتر پاپلی در مورد دکتر‌ جلال‌ مجیبیان: یکی از مفاخر یزد و ایران است. من در روز پنجشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۷ به دیدن ایشان رفتم. در دفتر مدیریت بیمارستان مجیبیان خدمت ایشان رسیدم. فرمودند نود سال دارند، اما هنوز سرحال و روپا بودند. البته فرمودند هیچ‌چیز مثل پیری نیست. فرمودند آدم فقط باید پیر شود تا مفهوم پیری را بفهمد. من در یزد دو پزشک را "حکیم" می‌دانم. و . 📌 آن‌ها را می‌دانم زیرا این دو بزرگوار از جوانی کوشش کرده‌اند در خدمتِ باشند. به مردمِ مستحق کمک کنند. هرگز کسی ندیده یا نشنیده است که این بزرگواران، مریضی را به خاطرِ "بی‌پولی" مداوا نکرده باشند. مردمِ بسیاری شهادت می‌دهند که به "مریض‌های فقیر" کمک مالی هم کرده‌اند. 📌 هر دو نفر از جوانی بوده‌اند. سعی کرده‌اند با مطالعه و پژوهش، رشته‌ی علمی خود را غنا بخشند. همیشه عدّه‌ای پژوهشگر اطراف آنها بوده‌اند و کار می‌کرده‌اند. هر دو بزرگوار، سازمان‌دهنده بوده‌اند. هر دو بیمارستانی نمونه ساخته‌اند و صدها پزشک و نرس را گرد آورده‌اند. هر دو بیمارستانی نمونه در سطحِ ایجاد کرده‌اند. 📌هر دو مهربان و "مردم‌دار" هستند و هر دو بیس از ۸۵ سال سن دارند، هر دو فرزندانی نمونه تربیت کرده‌اند که هم غمِ علم دارند و هم غمِ مردم، هم مدیر هستند و هم اقتصاددان، واقعاً . هر دو برای عدّه‌ای، کار و کسب و شغل حلال با نان حلال درست کرده‌اند. 📌پس من و را "حکیم" می‌نامم. هم در مشهد همین اوصاف را دارد. او هم حکیمی بزرگوار است. 📌 معتقد است من به خاطر عُقده‌هایی که دارم، "خاطرات شازده حمام" را نوشته‌ام. این هم نظری است که برای خودش محترم است. من جلو حداقل سیصد نفر دستِ را برای چنین نظریه‌ای بوسیدم. دعا می‌کنم همه‌ی عُقده‌ها منجر به شود. 📚 شازده حمام، جلد۴ ✍ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ #ساعی، کریم 🌷 (۱۳۳۱_۱۲۸۹ ه.ش.) بنیانگذار سازمان جنگل‌بانی کشور 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، کریم 🌷 (۱۳۳۱_۱۲۸۹ ه.ش.) بنیانگذار سازمان جنگل‌بانی کشور ✅ در "مشهد" به دنیا آمد. در رشته‌ی مهندسی‌ کشاورزی و سپس رشته‌ی در تحصیل کرد و پس بازگشت به ایران، استادِ شد. ✅ او نخستین در ایران بود. ساعی به نقاط گوناگون ایران سفر کرد و به شناسایی و طبقه‌بندی پرداخت. ✅ او نخستین کسی است که برای ایجادِ در "ایران" گام برداشت. به همین دلیل، از سوی یکی از مجله‌های علمی و تخصصی ، در مقام یکی از نوادر علمی معرفی شد. ✅ در دولتِ ، وزیر کشاورزی بود و در همان زمان، در مسیر شیراز به تهران در اثر سقوط هواپیما کشته شد. ✅ در خیابان ولی‌عصر تهران، به یاد این مردِ ، نام‌گذاری شده است. از ساعی دو جلد کتابِ در انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است. 🍃 نام و یادش گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد...🌹 📚 فرهنگ‌ نامه‌ی نام‌آوران ( آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۳ 📌 امروز شانزدهم خرداد در تقویم ایرانی به نامِ نام‌‌گذاری شده است. واما از بیشتر بدانیم؛ 🍃 ایشان پدرِ ، کسی که چنارهای خیابان ولیعصر را کاشت تا این خیابان یکی از زیباترین خیابان‌های دنیا باشد، پارک ساعی را بنا نهاد، سازمان جنگلبانی را تأسيس کرد و رشته‌ی جنگل‌بانی را وارد دانشگاه کرد. 🍂 و در ادامه، ماجرای درگذشتِ را از قول محمد ابراهیمی بشنوید که بعدا شد : در دوران نوجوانی، از آنجا که خواهرم و همسرش در شیراز زندگی می‌کردند، زیاد به شیراز می‌رفتم... 🍃 یکی از این بارها در بازگشت از شیراز چند دقیقه‌ای به پرواز مانده بود که مردی با کت و شلوار اتوکشیده بالا آمد و رو به مسافران گفت: «مسافران عزیز! من مسئولیتی در سرجنگل‌داری کشور دارم و چند ساعت پیش به من خبر دادند یک هیئت خارجی مهم مرتبط با کارم به تهران آمده‌اند و قصد مذاکره و انعقاد قرارداد دارند و حضور من در این مذاکرات و بازدیدها ضروری است. از طرفی هواپیما هم جای اضافه ندارد. هر‌کس که بلیت خودش را به من بدهد، من همین الان هزینه بلیت برگشت و یک هفته اقامت و تفریح در بهترین هتل شیراز را به او می‌دهم.» 🍂 من کتم را روی دستم انداختم، بلند شدم و گفتم: «من بلیتم را به شما می‌دهم، از لطف شما هم ممنونم؛ من خواهرم اینجاست و به هتل و هزینه‌های دیگر احتیاجی ندارم؛ شما به کارتان برسید.» خلاصه هر‌چه آن مرد اصرار کرد، من چیزی قبول نکردم و به منزل خواهرم برگشتم. 🍃 چند ساعتی که گذشت، رادیو با قطع برنامه‌های خود اعلام کرد: «هواپیمای حامل تعداد زیادی از هم‌وطنان که از شیراز به تهران در حرکت بود، سقوط کرده و تمام مسافران از جمله ، رئیس سازمان سرجنگل‌داری کشور و بنیان‌گذار بسیاری از پارک‌ها، باغ‌ها و جنگل‌های کشور کشته شده‌اند.» 🍂 حالا من برای همیشه تأسف می‌خورم که چرا با دادن بلیت خودم به آن مرد که بعد از مرگش فهمیدم چه خدمات بزرگی به سرسبزی و آبادانیِ کرده است، باعث شدم کشورم از خدمات او محروم شود و من زنده بمانم.‌ 🍃 @zarrhbin
📢افتخاری برای اردکان😍 🥈کسب مقام دوم کشوری توسط گروه سرود شمیم آسمان اردکان در لیگ سرود کشور🇮🇷✌🏻 🥳تبریک به جامعه فرهنگی و مردم شریف شهرستان اردکان😍🎉🎊 @Shamim_e_aseman
📌آمار سرطان در اردکان؟ آقایان مسئول استان آقایان مسئول شهرستان لطفا آمار فوتی های اردکان بر اثر رو فقط از ابتدای امسال بررسی و خودتون اعلام کنید. خدا از باعث و بانیش نگذره... ✍حاجی جان ، طبق فرمایشات اون‌ها همچی گل و گلابه و آمار و از متوسط و و و هم پایین‌تره برای همین منفعتشون در سکوت است و بس 👌 @zarrhbin🕊