🔘 نقش زن در تاریخ از دیدگاه آیت الله مطهری....🍃
☑️ #زن در #تاریخ سه گونه نقش داشته است و یا می توانسته است داشته باشد یکی اینکه #شئ بوده و گرانبها و در نتیجه منفی محض و در ردیف #قاصران بوده، بی نقشی بوده در ردیف اشیاء گرانبها و آن همان #منطق کُنج خانه و خدمت به مرد و زائیدن و شیر دادن، #بدون آنکه #استعدادهای_روحی او رشد کند، بدون آنکه تعلیم و تربیت #واقعی بیابد و #شخصیت پیدا کند [می باشد که] هر چه دست و پا شکسته تر بهتر و گرانبهاتر، هر چه #بی_زبان_تر بهتر و گرانبهاتر، هر چه #بی_خبرتر گرانبهاتر و بهتر، هر چه بی اراده تر بهتر، هر چه ناآگاه تر بهتر، و هر چه منفعل تر و بی هنرتر بهتر. #یعنی از سه اصلی که #شخصیت انسانیِ انسان را تشکیل می دهد: #آگاهی، #آزادی، #خلاقیت؛ هر چه #نداشته باشد، بهتر. ولی در این نقش، #زن ملعبه ی مرد هست اما #ملعبه_ی جامعه ی مردان #نیست.
☑️ نقش دوم اینست که اساساََ #تفاوت مرد و زن را #ندیده بگیریم، و هرگونه #حریم را که احترام زن بسته به او است #برداریم و زن را مورد دستمالی و بهره برداری کامل قرار دهیم، #فاصله و حریم را بکلی از میان ببریم. در این #نقش، زن، شخص بوده و عامل #تاریخ اما بی بها و نقشش در تاریخ بیشتر در جهت #فسادتاریخ بوده است، به عبارت دیگر در آن #نقش تا حدی عزیز و محبوب و گرانبها بود، اما ضعیف، یک #ضعیف_گرانبها بود و یک #شئ گرانبها بود و در نقش دوم یک #شخص بود اما شخص بی بها.
☑️ نقش #سوم و یا مکتب سوم آن است که #شخص_گرانبها باشد و آن به دو چیز وابسته است: #یکی رشد استعدادهای خاص #انسانی یعنی علم، اراده، قدرت ابتکار و خلاقیت، و دیگر دوری از #ابتذال و مورد بهره گیری مرد بودن، پس رشد استعدادها در عین نگهداشتن #حریم. در این #مکتب، حریم و نه محبوسیت و نه اختلاط [است]
☑️ از اینرو #تاریخ ممکن است مذکر محض باشد و تاریخ دیگر ممکن است مختلط باشد و به واسطه ی اختلاط پلید باشد و یک تاریخ ممکن است مذکر مونث باشد اما به این نحو که #مرد در مدار خودش و #زن در مدار خودش. پس گاهی زن عامل موثر در تاریخ نیست، گاهی عامل اصلی است اما مختلط و در حقیقت بازیچه ی مرد و گاهی عامل است در مدار خودش.
☑️ زن در تاریخ #مذهبی طبق تلقی قرآن کریم عامل موثر بوده است، یعنی تاریخ مذهبی قرآنی مذکر مونث است، یعنی انسانی است اما با حفظ مدارهای خاص به هریک؛ به عبارت دیگر "مذنّث" است، زوج است.
☑️ حادثه ی #کربلا نیز یک تاریخ #انسانی است یعنی تاریخ #زوج است نه مذکر و نه مونث، مذکر و مونث است نه مذکر محض. به عقیده ی ما زن تا آنجا که فقط نقش وسیله #عشقبازی و چشم چرانی را دارد و نقش خود را در آرایش و در حقیقت رونق بخشیدن به محفل مرد (آنهم عموم مردان) می بیند هرگز نقش مستقل و موثری در تاریخ ندارد.
☑️ البته ما نقش اساسی تاثیر غیرمستقیم زن را در تاریخ منکر نیستیم که گفته زن مرد را می سازد اعم از فرزند و شوهر، و مرد تاریخ را. بحث ما در نقش #مستقیم_زن است.
📚 حماسه حسینی/ جلد ۳/ متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و این مبحث را آیت الله مطهری در جواب کسانی دادند که در تاریخ بر امام حسین علیه السلام خُرده گرفتند که چرا ایشان اهل بیت معظم خود را از جمله زنان و کودکان برای مبارزه با ظلم همراه نمودند. که این مبحث مفصل و قابل توجه است.
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 تاریخ به ما نشان می دهد...‼️
✅ #تاریخ به ما نشان میدهد
که #بزرگترین جنایتها،
شکنجهها و کشتارها توسط #خشک_مقدسان_مذهبی صورت گرفته است؛
زیرا آنها از طرف #خداوند
خود را مـامـور اصلاح #بشریت میدانستند.
#شهید_مطهری
@zarrhbin
#عکسها_و_خاطرات
🍂 یادش بخیر، زمانِ کودکی که از بد و خوب روزگار هیچ چیز نمی دانستیم و خشتی خام بودیم در حال پخته شدن؛ وقتی برای بازی با بچه ها به خانه ی دایی ولی می رفتیم؛ تازه آموزش و #درس فرا گرفتنها شروع می شد چون خانه ی دایی در کوچه ای بن بست و کوچک قرار داشت، دیوار به دیوار خانه ی مردی از جنسِ #خوبان_روزگار و آن مرد کسی نبود جز #استاد_محمود_ابومحمدی.
🍂 از استاد خاطره های شیرینی در یادها به #یادگار مانده است، که نقل آنها خالی از لطف نیست، استاد ابومحمدی و پدر ما دو تن از پیشکسوتان #خط این دیار بودند و همیشه مسابقات خط که در سطح مدارس شهرستان برگزار می شد استاد ابومحمدی به عنوان #داور بر مسابقات نظارت داشتند و برای منی که پدرم #خطاط بود همیشه این سئوال پیش می آمد که چرا آقای ابومحمدی باید #داور باشد و بابای ما نباشد؟! که روزی این سئوال را از پدر پرسیدم و ایشان با #صداقت همیشگی شان در پاسخم چنین گفتند:" دخترم، آقای ابومحمدی در خطِ #قلم_نی از من استادتَرند و تو نباید ناراحت باشی." که من با شنیدن این جمله ی پدر نه تنها #آرام شدم بلکه افکارم را نیز تصحیح نمودم که اگر آدم ها هم رشته و هم صنف، هم باشند در کنار رقابتهایی که ممکن است خودنمایی کند، #رفاقتهایشان حرف اول را می زند.
🍂 راستی گفتم استاد ابومحمدی همسایه ی دیوار به دیوار خانه ی دایی ولی بود، من در عالم بچگی به سادگی از کنار #زندگی آدم ها عبور نمی کردم، همیشه سعی می کردم از زندگیِ اطرافیانم پندها بگیرم و #درسها بیاموزم. از زندگی استاد، هم نجابت و متانت و سادگی را آموختم و هم مهربانی و محبتِ به #مادر؛ چرا که استاد پسر باوفایی برای مادر بودند و مادر بزرگوارشان همایون خانم یک عمر با ایشان هم خانه بودند و نگاه مادرِ استاد به عروسش همانند نگاه مادر به دختر بود و این نگاهِ متقابل از جانب عروس نیز وجود داشت و این یعنی فداکاری و گذشت برای زیباتر زندگی کردن، این یعنی پسندیده ترین #الگو برای منی که شاید غریبه ای بیش نبودم.
🍂 سال ۷۱ که مادربزرگم از دنیا رفت استاد محمود ابومحمدی برای تسلای دل دوستش، اولین پارچه ی تسلیت این #شهر را با خطی زیبا به تحریر درآورد و آن را درب مسجد کوشکنو نصب نمود و اینچنین خود را در غمِ ما شریک دانست.
🍂 و در پایان چند جمله ای از زبان دکتر #مهدی_ناظمی_اردکانی که در فراق استاد و همسایه اینچنین می نویسد:
برخی را نمی شود فراموش کرد....
برخی را هیچ جایگزینی نیست....
برخی تکرار نمی شوند....
برخی در دل و جانِ آدمی حک می شوند...
دنیا آدم های زیادی را دیده است که بدون آنکه کوچکترین #اثری از خود برجای گذارند، آمده اند و رفته اند، اما مردِ همسایه ی ما، خودش امضا بود؛ مردی که سرمشق عشق می داد و حقیقتاً #استادعشق بود.
او به مانند بسیاری از هنرمندانِ بی ادّعا، #غریبانه در این #دیار زندگی کرد و در میان آدم های توخالی و پرمدعا گم شد....
اما برای او، تربیتِ حتی یک نفر هم کافی است....
نام #محمودابومحمدی، تا ابد در #تاریخ این دیار #ماندگار خواهد ماند...
یاد و نامش گرامی و روحش غریق رحمت حق باد....
📸 و در پایان، ای کاش تا آدم ها حضورشان سبز بود قدرِ وجود نازنین شان را می دانستیم نه زمانی که رخت از این دنیا بربستند تازه #شهر از خواب بیدار شود و به نسلها بگوید که او که بود و چه کرد!!!!!!
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 آفتِ انقلاب اسلامی....⁉️
✅ آفتِ این #انقلاب_اسلامی این است که دچار #بازیگرانی باشد که #اسلام_و_انقلاب و هر چیزی را #دکان کنند؛
#دکان_قدرت....
#دکان_ثروت....
#دکان_شهرت....
#دکان_ریاست....
باید سخت #مراقب باشیم که این #خطری که در طولِ #تاریخ، همیشه انقلاب های #الهی را #تهدید کرد و به آن #ضربه زد. بلکه این بار جلویش را بگیریم؛
کسانی #داعیان_انقلاب و #داعیان_اسلام باشند که هر چه به آنها #نزدیکتر می شوید #اعتقادت به اسلام #بیشتر شود.
📽 #شهیددکتربهشتی
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 #عاشورا و قیام امام حسین علیهالسلام از دیدگاه #شهیدمطهری
⬅️ نگاهی نو به حماسهی عاشورا...
🚩 صحنهی نمایش اخلاق اسلامی...
🔘 #ایثار
✅ "ایثار" یکی دیگر از عناصر اخلاقی موجود در این حادثه. چه نمایشگاه ایثاری بوده است #کربلا! شما ببینید آیا برای #ایثار، تجسمی بهتر از #داستانجنابابوالفضلالعباس میتوان پیدا کرد؟...
✅ تجلی دادن این #عاطفهیانسانی و اسلامی، یکی از وظایف حادثهی کربلا بوده است و گویی این نقش به عهدهی #ابوالفضلالعباس گذاشته شده بود.
✅ #ابوالفضل بعد از آنکه چهار هزار مامور شریعهی فرات را دریده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است به طوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند.
✅ همینکه مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری #آب برداشت و آورد جلوی دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آنها همینقدر گفتهاند ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت. ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد.
✅ #تاریخ میگوید: 《فذکر العطش الحسین》 یادش افتاد که #برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست #حسین در خیمه تشنه باشد و من #آب بنوشم. حالا تاریخ از کجا میگوید؟ از #اشعارابوالفضل، چون وقتی که بیرون آمد، شروع کرد به "رجز خواندن"، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضلِ تشنه، آب نخورد رجزش این بود:
یا نفس من بعد الحسین هونی
فبعده لا کنت ان تکونی
✅ خودش با خودش حرف میزند، خودش را مخاطب قرار داده میگوید: ای نفسِ #عباس میخواهم بعد از #حسین زنده نمانی تو میخواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمهاش تشنه است و تو میخواهی آبِ گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسمِ نوکریِ آقایی، رسمِ برادری، رسمِ امام داشتن، رسمِ وفاداری، چنین نیست. همهاش #سراسر_وفا_بود.
📚 عاشورا برای جوانان
🌿 مجموعه آثار، جلد ۱۷
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 #عاشورا و قیام امام حسین علیهالسلام از دیدگاه #شهیدمطهری
⬅️ نگاهی نو به حماسهی عاشورا...
🚩 صحنهی نمایش اخلاق اسلامی...
🔘 #مساواتاسلامی
✅ میرویم سراغ مساوات اسلامی، برادری و #برابریاسلامی. کسانی که #اباعبدالله، خود را به بالین آنها رسانده است، عدهی معدودی هستند. دو نفر از آنها افرادی هستند که ظاهراً مسلم است که قبلاً بَرده بودهاند، یعنی بَردههای آزاد شده بودهاند.
✅ اسم یکی از آنها 《جون》 است که میگویند مولی ابیذر غفاری، یعنی آزاد شدهی جنابِ ابیذرغفاری. این شخص سیاه است و ظاهراً از بعد از آزادیش از درِ خانهی #اهلبیتپیغمبر دور نشده است. یعنی حکم یک خدمتکار را در آن خانه داشته است.
✅ در #روزعاشورا همین جوان سیاه میآید پیشِ #اباعبدالله میگوید به من هم اجازهی جنگ بدهید، حضرت میفرماید: نه، برای تو الان وقت این است که بروی بعد از این در دنیا #آقاباشی، این همه خدمت که به خانوادهی ما کردهای بس است، ما از تو راضی هستیم؛
✅ او باز التماس و خواهش میکند، حضرت امتناع میکند. بعد این مرد افتاد به پاهای #اباعبدالله و شروع کرد به بوسیدن که آقا مرا محروم نفرمایید، و بعد جملهای گفت که اباعبدالله جایز ندانست که به او اجازه ندهد.
✅ عرض کرد: آقا فهمیدم که چرا به من اجازه نمیدهید، من کجا و چنین #سعادتی کجا، من با این رنگ سیاه و با این خون کثیف و با این بدن متعفّن شایستهی چنین مقامی نیستم.
✅ {امام} فرمود: نه، چنین چیزی نیست، به خاطر این نیست، برو. میرود و رجز میخواند و کشته میشود. #اباعبدالله رفت به بالین این مرد در آنجا دعا کرد، گفت: خدایا در آن جهان چهرهی او را سفید و بوی او را خوش گردان، خدایا او را با ابرار محشور کن، #خدایا در آن جهان بین او و آل محمد #شناساییکامل برقرار کن.
✅ آن یکی دیگر #رومی است وقتی از روی اسب افتاد، #اباعبدالله خودشان را رساندند به بالین او. اینجا دیگر منظره فوقالعاده عجیب است. در حالیکه این غلام در حال بیهوشی بود، یا روی چشمهایش را خون گرفته بود، #اباعبدالله سر او را روی زانوی خودشان قرار دادند و بعد با دست خود خونها را از صورتش، از جلوی چشمانش پاک کردند. و در این بین که حال آمد نگاهی به #اباعبدالله کرد و تبسمی نمود.
✅ #اباعبدالله صورتشان را بر صورت این غلام گذاشتند که این دیگر منحصر به همین غلام است و #علیاکبر، دربارهی کس دیگری، #تاریخ چنین ننوشته است، 《و وضع خدّه علی خدّه》 یعنی صورت خود را بر صورت او گذاشت. او آنچنان #خوشحال شد که تبسم کرد: فتبسّم ثمّ صار الی ربه...
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذّت بیماری را
سرش به دامنِ #حسین بود که جان به جانآفرین تسلیم کرد.
📚 عاشورا برای جوانان
🌿 مجموعه آثار، جلد ۱۷
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
🍂 #شهربانو در خانهی آقارضا
▫️اوایل خانهداری، #آقارضا به "مهری" گفته بود حق ندارد بدون اجازهی من هیچ کجا برود. وقتی مهری همپای شوهرش شد، #آقارضا گفت: "آزادی هر کجا میخواهی بروی." به #مهری میگفت: "اوایل زن و شوهر بودیم، حالا دوست و رفیق هستیم." میگفت: "به پاگون اعلیحضرت عاشقت هستم. نوکرت هستم."
▪️روزی #آقارضا فهمید که مادر و خواهرش بابتِ "بچه" با مهری حرف زدهاند. با آنها سر و صدا راه انداخت که هر چه خدا بخواهد همان میشود و اجازهی #دخالت به آنها نداد.
▫️#مهری هر روز به خانهی مادرش میرفت. بیشتر ظهرها آقارضا به خانه نمیآمد. به او اجازه داده بود شبهایی که کشیک دارد، مهری پیش پدر و مادرش برود. مهری بیشتر به خانهی پدرش میرفت تا به #مادربزرگش کمک کند. گاه پیش میآمد #شهربانو یک هفته از اتاق بیرون نمیآمد. مهری لگن برایش میگذاشت. #رقیه، حسابی عصبی شده بود. اگر مهری به مادرش میگفت این پیرهزن گناه دارد، به او هم فحش میداد. میگفت: " اصلاً به اینجا نیا. به او غذا نده تا بمیرد!"
▪️یک روز #مهری خانهی #مادرش بود. مادرش به او گفت: "کمک کن مادربزرگت را سر کوچه ببریم." مهری تعجب کرد. پیش خودش گفت: "چقدر مادرم مهربان شده است!" مادربزرگ را سر کوچه بردند. غروب شده بود. مهری به خانهی خودش رفت. چند ساعت بعد زینت و اکرم به خانهی مهری آمدند. زینت گفت: مادر نمیگذارد مادربزرگ را به داخل خانه ببریم. میگوید دیگر به خانه راهش نمیدهد. اجازه هم نمیدهد او را به خانهی خودمان ببریم.
▫️میگوید از حالا #شهربانو سهمِ اشرف است. اصرار دارد مادربزرگ به خانهی عمو برود. البته، شوهرهای ما هم مایل نیستند مادربزرگ را به خانه ببریم. میگویند صحبت یکی دو روز نیست. با اکرم به خانهی عمو رفتیم. #اشرفخانم سر و صدا کرد و گفت: مادرتان طلاهای شهربانو را برده و خورده! حالا هم نگهش دارد. بالاخره #مادربزرگ کنار کوچه است. بیا سه نفری برویم پیش مادر او را راضی کنیم مادربزرگ را به خانه راه بدهد.
▪️وقتی سه خواهر به خانهی پدرشان رسیدند، دیدند رقیه و #محمدعلی دارند با هم "دعوا" میکنند. همیشه دعوا میکردند، ولی کتککاری نمیکردند. این دفعه کتککاری هم کرده بودند. #رقیه نعره میزد: "خدایا من چه گناهی کردهام که باید شاش و گُه این زنیکهی کافر را جمع کنم؟" زینت گفت: "مادر، من هر روز میآیم کارهای مادربزرگ را میکنم." آقاعبدالله به مادرزنش گفت: "حالا اجازه بده امشب ما شهربانو را به خانهی خودمان ببریم."
▫️رقیه سر و صدا کرد که این پیرهزن باید به خانهی اشرف برود. چند نفر از #همسایهها هم وارد خانهی محمدعلی شدند. پادرمیانی میکردند. میخواستند بین عروس و مادرشوهر آشتی برقرار کنند. اما دعوای رقیه و شهربانو، دعوای عروس و مادرشوهر نبود. #دعوایفرهنگی بود. دعوای یک آدم مؤمن و متعصب با یک آدمِ #عارفمسلک بود. شکاف فرهنگی بود.
▪️#عروس فحش میداد و #مادرشوهر از سنایی، عطار، مولوی و حافظ شعر میخواند. پاسخ شهربانو به عروسش شعری بر وصف حال او و خودش بود. بر وصف حال همهی #آدمهایی که او و عروسش نمایندهی آنها بودند. دعوای این دو دعوایی است در طولِ #تاریخ. من بارها اینگونه دعواها را در #دانشگاه دیدهام. اگر حوصله کردید، جلد پنجم را بخوانید. میخواهم خاطرات دانشگاه را از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۹۴ در آن بنویسم.
👇👇👇👇
📜 اندیشه های ناب...
💠کتاب...⁉️
✅ یکی از آن کارها که من خود را در آغوش آنها میافکندم و سرم را در سینهی آنها میفشردم تا فراموش کنم، #کتاب بود و چه فراموشخانهی خوبی!
✅ و #کتاب دنیا را و آدمها را چندین هزار برابر میکرد و هر روز دنیا گستردهتر و آدمها بیشتر، و از همه بهتر #تاریخ و #فلسفه و #هنر،
✅ و من خوشبختانه، عاشقِ این هر سه و آشنای این هر سه و این سه مرا در سرتاسر #دنیا میگرداندند و با همهی #آدمها آشنا میکردند.
📚 هبوط در کویر، صفحه ۱۲۸
✍ #دکتر_علی_شریعتی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
اقدام عجیب توسط هتل باغ سرای اردکان!!! #ورودامریکاییوسگممنوع😳 یعنی تا قبل از نصب این بنر چه کسا
❌❌
❌برای وصله و پینه کار اشتباهتان عذر بدتر از گناه نیاورید
کار اشتباه اشتباه است
آب ریخته را با پاک کردن صورت مسئله هم نمیتوانید جمع کنید
سطح تفکراتتان را خوب به مردم نشان دادید
#مردم
#تاریخ
#توجیه
#مغزمتفکر
#حرکاتپوپولیستی
#گوشهعزلت
@zarrhbin
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌آقای #ابی شما هنرمندید و البته بارها نشان دادهاید که «سیاسی» هستید. سیاسیبودن حق شماست اما شترمرغ بودن دور از شان یک #هنرمندسیاسی که ترانه سیاسی میخواند و بوقتش منکر سیاسی بودن است.تاکید بر نام #خلیجفارس دعوای دو دولت نیست. ایستادن طرف واقعیتهای تاریخ علیه تحریف #تاریخ است. / سهند ایرانمهر
@zarrhbin
هدایت شده از فروشگاه بزرگ آریا
#گوشت_منجمد_گوسفندی_تنظیم_بازار موجود است
ساعت توزیع 9 صبح #تاریخ 1401/10/21
در فروشگاه آریا شعبه بلوار كوثر
👇👇تلگرام👇👇
https://t.me/AriaHyper1
👇👇اینستاگرام👇👇
https://instagram.com/hyper_aria?utm_medium=copy_link
👇👇ايتا👇👇
https://eitaa.com/AriaHyper
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سید محمد خاتمی :
🇮🇷 روح ایرانی روح مودب است
ایرانی ادب دارد حتی در برخورد با دشمن از دایره ادب و انصاف خارج نمی شود.
در عین حال خواستار جنگ و خونریزی نیست؛
مگر آن جا که
مظهر روح ایرانی احساس می کند،
عزت خود را باید از دست بدهد؛
مرز مهربانی و
مرز شفقت ؛
عزت ایرانی است.
آیا همین روح نبوده است که
مردم بزرگ ایران را در طول تاریخ
در برابر تندبادهای وحشتناک استبداد
نگاه داشته است؟
و احیانا سختی پیدای زندگی را
در ادبیات و هنر فاخر خویش بازتابانده است.
این روح ایرانی بوده که تجلی پیدا کرده است؛
و این روح ایرانی بوده که مانده است؛
و این روح ایرانی است که می ماند؛
و این ملت و این کشور
همچنان سربلند و سرفراز خواهد ماند.
#سید_محمد_خاتمی #خاتمی #مردم_بزرگ_ایران #ایران #وطن #ادب #انصاف #هنر #ادبیات #تاریخ #عزت #شفقت #روح_ایرانی
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم نیویورک - شهریور ۱۳۷۷
@zarrhbin🕊