🍃 ادامه ی داستان....
📌 قبل از اینکه ادامه ی ماجرا را #باهم بخوانیم خیلی با خودم کلنجار رفتم که آیا این قسمت از داستان را منتقل کنم یا نه؟ که دیدم دکتر پاپلی در این قسمت واقعیتها و سختی هایی را بیان نموده اند که #مردمانشهرهایکویری در امر کشاورزی با آن روبرو بوده اند که نمی شد نخوانده از آن گذر کرد؛
▫️ یک حوض کوچک وسط خانه بود که هر یک ماه، دوماه یکبار #سقاها آن را با مشک از آب جویی که در ۳۰۰ متری خانه ی ما قرار داشت، پر می کردند. چند روزی که #آب_حوض صاف بود من و بچه های دیگر سرمان را می گذاشتیم توی حوض و آب می خوردیم و بعد از چند روز آب حوض سیاه می شد و کم کم آب کرم می انداخت.
▪️توالت هم از حیاط چند تا پله پایین تر بود و آب نداشت. باید آفتابه را از آب حوض پر می کردیم. توالت چاله ای بود پهن و گود به عمق ۱/۵ متر. تخلیه ی چاه توالت خود #داستانی بود.
▫️ عده ای شتردار که اهل......بودند می آمدند و توالت را معامله می کردند و می خریدند.۲ تا ۵ تومان پول می دادند تا صاحب خانه اجازه دهد توالت را خالی کنند با شتر خاک می آوردند و کنار کوچه را حوضچه درست می کردند.
▪️ سرچاه توالت را باز می کردند و ابتدا با سطل، آب توالت را می کشیدند. چندتا کارگر سطل ها را دست به دست می کردند و آن را تا کنار کوچه می بردند و در حوضچه می ریختند. آبش که تمام می شد یک #کارگربدبخت را به طناب می بستند و به داخل چاه می فرستادند او باید نجاست ها را داخل سطل می کرد و کارگر دیگری می کشید. تمام نجاست ها را هم به همان حوضچه می بردند.
▫️یادم می آید که چاه توالت همسایه را خالی می کردند. تخلیه ی چاه سه روز طول کشید روز سوم طناب را به کمر یک نفر بستند و او را داخل چاه فرستادند، استادکار فریاد می زد آهای عباس خوب چاه را پاک کن، ته اش را انگشت کن، پول داده ایم. چند روز #کثافت کنار کوچه می ماند تا آبش تبخیر شود بعد آن را با مقداری خاک و خاشاک قاطی می کردند و در جوال هایی که با موی بز بافته شده بود می ریختند و بار شتر می کردند. بار شترها سنگین می شد و وقتی می خواستند بلند شوند نعره می زدند و از جا بلند می شدند. به این شغل #کناسی می گفتند.
▪️ #کناسها این کودها را به #کشاورزان می فروختند. یک بار وقتی ۶_۵ ساله بودم، روزی به کسی که داخل چاه مستراح می رفت و نجاست ها را توی سطل می کرد گفتم چرا توی چاه می روی و خودت را کثیف می کنی؟ گفت من هم زن و بچه دارم و آن ها باید نان بخورند. من بچه بودم معنی این حرف معنی این حرف را نفهمیدم، فکر کردم زن و بچه اش از این کثافت ها می خورند. تعجب کردم چطور او داخل چاه نجاست می رود تا زن و بچه اش نان بخورند. پیش خودم فکر کردم حتماً این کار بهتر از این است که کبوتر همسایه را بدزدند چون برای کبوتر پاسبان آمد اما برای این کار پاسبان نمی آمد.
▫️چندین سال گذشت. کناس ها دیگر نمی آمدند و چاه ها پر می شد و مردم مشکل داشتند. ابتدا #کناسها چاه ها را می خریدند. کم کم کناس ها پول نمی دادند و چاه را مجانی خالی می کردند و نجاست ها را می بردند. کم کم مردم باید به کناس ها #پول می دادند تا می آمدند و چاه را خالی می کردند. خود این امر شروع تحولی بود که در زندگی چند هزارساله ی #یزدیها آغاز می شد. آغاز نوسازی یا #مدرنیته در یزد بود.
▪️ بعدها که من کلاس ۱۱_۱۰ بودم گویا #بهداشت گفته بود که چاه ها را مثل سابق تخلیه نکنند و کنار کوچه حوضچه درست نکنند. بهداشت گفته بود که چاه ها را مثل سابق تخلیه نکنند و کنار کوچه حوضچه درست نکنند. بهداشت گفته بود باید ماشین با موتور پمپ بیاید و توالت ها را خالی کند. ولی اکثر کوچه های یزد ماشین رو نبود و مسئله ی تخلیه ی چاه توالت در کوچه پس کوچه های یزد خود تبدیل به یک مشکل عمده شده بود.
▫️ عده ای که پول داشتند، خانه هایشان را ارزان می فروختند و به حاشیه ی شهر و محلات جدید می رفتند که تازه در حال ساخت و ساز بود. این #محلات_جدید، خیابان های پهن و ماشین رو و آب لوله کشی و برق داشتند. روز به روز #آدمهایثروتمند از کوچه پس کوچه های باریک که ماشین در آن نمی توانست رفت و آمد کند #مهاجرت می کردند و جای آن ها را #آدمهایفقیری که از دهات اطراف آمده بودند پر می کردند.
▪️این کوچه و پس کوچه ها و به اصطلاح #بافت_قدیم_شهر تحت نظارت #میراث_فرهنگی قرار گرفت. میراث فرهنگی نه می گذاشت خیابان درست شود، نه کوچه ای پهن شود و نه خانه ای بازسازی شود. می گفتند خارجی ها (توریست ها) می خواهند بیایند و خانه های خشتی و گلی را ببینند.
👇👇👇👇
ذرهبین درشهر
❌❌ اگر غیر از این میشد به سرپرست میراث شک میکردیم در این اوضاع اقتصادی و معیشت مردم و این همه کار
جشنواره ریختن ماست ها در قیمه ها در راه است.
مثل ریختن ماست ها در قیمه ها مثل همین جشنواره ای است که قرار است به زودی در اردکان شاهد باشیم .
برگزاری جشنواره کبوتر تزیینی ، گل و گیاه و صنایع دستی و مشاغل خانگی اگر ریختن ماست ها در قیمه ها نیست پس چیست ؟
معلوم نیست برخی نمایشگاه ها به چه قصدی برپا می شود ؟
وقتی صرفاً درآمد زایی برای برگزار کنندگان هدف باشد آنوقت است که کبوتر را در کنار گل و گل را در کنار صنایع دستی به نمایش می گذارند !
حالا چه سنخیتی است میان کبوتر و صنایع دستی بماند !
چه ضرورتی دارد که نمایشگاه گل و گیاه که فضایی خاص میخواهد با نمایشگاه صنایع دستی تجمیع میشود ؟؟
سوالی است که برگزار کنندگان نمایشگاه ، باید پاسخ دهند
البته اگر پاسخگو باشند و پاسخی داشته باشند !
گیریم می خواهید قیمه را بریزید در ماست ها آیا در اردکان موسسه ای ، فردی ، شخصی و یا انجمنی نیست که مجوز برگزاری نمایشگاه داشته باشد که یک یزدی باید تمام نمایشگاه های اردکان را به انحصار خود درآورد ؟!
آیا شایسته است تا خانم های خانه دار و هنرمندان صنایع دستی حتما در کنار غرفه های کبوتر در این نمایشگاه حضور داشته باشند
آیا مخاطبان نمایشگاه « دوستداران کبوتر ، گل و گیاه و صنایع دستی » یکسان هستند که نمایشگاه در یک فضای کوچک تجمیع شده است ؟!
#میراث_فرهنگی
@zarrhbin🕊
سلام اقای طاهری عزیز
یک هفته گذشت ولی بازم خبری از درست شدن کوچه پشت #میراث_فرهنگی نشد تازه شده آشغال دونی
@zarrhbin🕊