eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.3هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
...💐 ♻️ بگذارید این روز عزیز را تبریک بگوییم به تمام پزشکانی که در مطب خود از دستگاهِ استفاده می‌کنند تا منِ بیمار مجبور نباشم برای پرداخت هزینه‌ی حق ویزیت تا خودپرداز بانک بروم.... ♻️ بگذارید این روز عزیز را تبریک بگوییم به تمام پزشکانی که قبل از پاس کردن دروس و واحدهای تخصصی رشته‌ی پزشکی، را می‌خوانند تا به منِ همراهِ بیمار نگویند "که آفت‌های سرطانی در ناحیه‌ی بینی مادر شماست به مغز که رسید تمام است!!!".... ♻️ بگذارید این روز عزیز را تبریک بگوییم به تمام پزشکانی که می‌دانند و می‌فهمند دادنِ گاهی از صدتا دارو و قرص شیمیایی اثربخش‌تر است و معجزه می‌کند.... ♻️ بگذارید این روز عزیز را تبریک بگوییم به تمام پزشکانی که وقتِ بیمار نیز برایشان عزیز بوده و در قبالِ حقی که دریافت می‌کنند را می‌دهند و هرگز وقت و حق‌الناس بیماران خود را با دیدن مزون لباس کنار کلینیک به هدر نمی‌دهند!!!.... ♻️ بگذارید این روز عزیز را تبریک بگوییم به تمام پزشکانی که خود را هنگام پایان تحصیلات و یاد کردن سوگندنامه‌ی بقراط از یاد نبرده و همیشه سرلوحه‌ی فعالیت‌‌هایشان، در دنیای پزشکی قرار می‌دهند.... ♻️ و یادی کنیم از آن دسته پزشکانی که برایشان حکمِ "سر گر را دارند و یاد گرفتن دلّاکی...!!!" چه خوب می‌شد در اوج تبحّرشان نیز به این شهرها سری بزنند و به یاد آن روزها و موش‌های آزمایشگاهی (که در مثل مناقشه نیست) و شکرانه‌ی پیشرفت‌شان گاهی خدمات‌رسانی کنند... ♻️ و یادی کنیم از آن دسته پزشکانِ بامعرفتی که دهه‌ها در شهری به مشغول بوده‌ و هنگامی که بنا به مسائلی مجبورند آن شهر را ترک کنند، دلشان را در میان مردم آن شهر به یادگار می‌گذارند و هنگامی که در شهر غربت، همشهری‌ای می‌بینند هرگز برایش کم نمی‌گذارند و از آنچه که دارند برای او در طبق اخلاص می‌گذارند و چقدر این دسته از ... 🌹 پس این روز بر تمامی "طبیبان فرزانه و جامعه‌ی پزشکی ایران" تبریک و خجسته باد. به همه‌ی ما توفیق خدمتگزاری از سر اخلاص را عنایت فرماید. 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
زندگی به سبک شهدا امشب مقبره شهدای گمنام @zarrhbin
♦️میزان سوختگیری با کارت سوخت جایگاهداران نصف شد 🔹شرکت ملی پخش فراورده های نفتی ایران با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: از تاریخ روز جاری ۹۸/۶/۱ میزان سوختگیری با کارت آزاد جایگاه در هر بار سوختگیری از ۶۰ لیتر به ۳۰ لیتر کاهش یافته است . @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکلیف هیات ریسه کانون تهران نیزمشخص شد آقایان دشتی اردکانی، رئیس عظیمیان، نایب رئیس بلاغی، خزانه دار خانم شهریاری، دبیر آقای خندانی عضو هیات مدیره ضمن تبریک به اعضای هیات مدیره کانون آرزوی توفیق روز افزون برای عزیزان داریم @zarrhbin
باقری امام جمعه اسالم گیلان: 🔺با این اوضاع مسکن بهتر است درب وزارت خانه تان را گل بگیرید و ماله بکشید 🔺پدیده ی چادر خوابی، ماشین خوابی و زمین اجاره ای را به مسئولان تبریک عرض می کنیم 🔺مسئولی که دغدغه اش دمای کولر گازی اتاقش بوده و حاضر نباشد پوست لطیف آقازاده اش آفتاب سوخته شود چگونه حال چادر خواب ها را درک می کند؟ 🔺آیا شهید رجایی ماشین لوکس سوار می شد؟ روح اشرافی گری برخی مسئولین اصلا پذیرفتنی نیست 🔺اینکه می گویند پزشکان هنوز آموزش استفاده از کارت خوان ندیده اند ، شبیه جوک سال است 🔺فرمایش رهبری مبنی بر اینکه مسائل اصلی کشور، اقتصاد و فرهنگ است، مهر تاییدی بر حرکت فکری ما در خطبه های نماز جمعه است @zarrhbin
❌❌❌ شوری بیش از حد اب بخش خرانق و گلایه اهالی این بخش از مسئولین به نقل از گزارشات ارسالی آب این بخش حتی قابل شستن دست وصورت نیست لطفا مسئولین‌محترم پیگیری کرده و نتیجه حاصله را به استحضار شهروندان برسانید سپاس @zarrhbin
اختلال گسترده در اینترنت تلفن همراه 🔹بسیاری از کاربران، اختلال وسیع در اتصال به سايت هاي بزرگ از جمله اینستاگرام را گزارش کرده اند. @zarrhbin
❌❌❌ با کمال تاسف اخباری از خودکشی یک جوان رسیده که جای بسیار اندوه و ناراحتی دارد 😔😔 @zarrhbin
💠 تابش: تلاش مان این است که خط پرافتخار خدمتگزاری به مردم، صادقانه تداوم یابد 🔹ایثار مردم عاملی محوری در تحقق و تداوم انقلاب اسلامی است 🔹 دنیاطلبی، رانت خواری و سوء استفاده از موقعیت، موجب یاس مردم و انفعال و ناامیدی دلسوزان و نخبگان کشور است 🔹 به سهم خود از مشکلات و تنگناهای پیش آمده برای مردم کشورم عذرخواهی می کنم 🔹امیدوارم ثمره مقاومت مردم، تدبیر رهبر انقلاب و اقدامات مسئولان؛ باعث گشایشی در برون رفت از این وضعیت شود 🔹علیرغم مشکلات اقتصادی کشور، خوشبختانه در شهرستان اردکان شاهد رونق تولید و اجرا و بهره برداری ماهانه پروژه های مختلف هستیم 🔹تلاش مان این است که خط پرافتخار خدمتگزاری به مردم، صادقانه تداوم یابد نماینده مردم اردکان در جمع نمازگزاران مسجد امام رضا(ع) این شهر طی سخنانی؛ فداکاری و ایثارگری بی شائبه مردم را عاملی محوری در تحقق انقلاب اسلامی و تداوم آن دانست و اظهار داشت: این دژ مستحکم موجب پایداری انقلاب اسلامی و خنثی کننده توطئه بدخواهان نظام است که بر پایه اعتماد مردم به مسئولان و در راستای تحقق شعارهایی همچون عدالت، آزادی، استقلال و مردمسالاری‌ شکل گرفته است. @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 🍃 📌 قصه به اینجا رسید که رقیه را با به قعر "جهنم‌ رفتن" یکی می دانست و به مهری که با همسرش به سینما می‌رفت، می‌گفت: "حقّا که نوه‌ی شهربانو کافر هستی" بخوانیم ادامه‌ی ماجرا..... 🍃 از این حرف‌ها بی‌خبر بود. مهری به او گفت می‌خواهد خواهرانش را به ببرد آقارضا خواهرزن‌ها، باجناغ‌ها و بچه‌ها را به سینما دعوت کرد. وانت برادرش را قرض گرفت و همه را سوار کرد. دوازده نفر نشستند داخل ماشین، همه به رفتند. سینمایی تابستانی که با ماشین می‌شد به داخل محوطه‌ی آن رفت. 🍂 تازه شهرها داشت دو شقّه می‌شد. از نظر فضای کالبدی، به وجود آمده بود. محله‌ای مدرن با زیرساخت‌ها و فضاهای مدرن و مردمی شبه مدرن با و مصرف‌های مدرن و با تفکری شبه مدرن. با ساختاری کالبدی_فضایی متفاوت از بافت سنتی شهر. 🍃اما مهم آن بود که هم داشت دو شقّه می‌شد. بین خانواده‌های هم محله‌ای ما داشت می‌افتاد. خانواده‌ای که در محله‌ای سنتی زندگی می‌کرد، اما می‌خواست با پدیده‌ها و فکر جدید زندگی کند. هنوز پولش نمی‌رسید که به بافت جدید کوچ کند، ولی آرزوی را داشت. 🍂 در ظرف چهار یا پنج‌ سال، از شب‌نشینی چند هزارساله‌ی زن‌ها در کنار کوچه، به سینمای آقای پاچه رسید(قبلاً شرح آن در کانال ذره‌بین رفته است) اما ظرف چهار سال از سینمای آقای پاچه به "درایو این سینما" رسید. 🍃 ، آدم‌های سنتی را با وانت قرضی به "درایو این سینما" می‌برد نه با ماشین BWM. آن‌ها که به "درایو این سینما" رفته‌اند، می‌دانند که چه می‌گویم. 🍂 متوجه شده بود که بچه‌ها و نوه‌هایش نیستند، ولی دیده بود آن‌ها به کجا رفته‌اند. شب دیروقت همه به خانه برگشتند. وقتی رقیه فهمید آن‌ها به رفته‌اند، قیامت به پا کرد. دعوای‌ رقیه سر سینما رفتن را من هم به یاد دارم. ساعت ۱۰ شب فریاد می‌زد، نعره می‌کشید، بددهانی می‌کرد. تمام مردم فهمیدند که خانواده‌ی به سینما رفته‌اند. 🍃 زن‌های دو دسته شده بودند. عده‌ی زیادی مخالف سینما رفتن بودند. آن‌ها می‌گفتند "آقای‌ پیشنماز" گفته سینما است آن‌ها به رقیه حق می‌دادند که سر و صدا کند. برعکس، دو سه نفری می‌گفتند آن‌ها هم می‌خواهند به سینما بروند. چند شب بعد بتول همراه شوهر و خواهرش به سینما رفتند. 🍂 بی‌بی هاجر می‌گفت یک دارد نظم کوچه را به هم می‌زند. نمی‌دانست که دارد به هم‌ می‌خورد. نمی‌دانست که "مدرنیته" آمده است تا نظم شهرها را به هم بزند. نمی‌دانست آمده است تا جهان را دگرگون کند. بی‌بی‌هاجر گناه نداشت. 👇👇👇👇
🍃 چهل سال بعد هم خیلی از و مقام‌های عالیِ دولتی این مسئله را درک نکردند. (نیروی انتظامی) ناظم مدرنیته بودن و برهم زننده‌ی نظم سنت.(پاورقی= البته، اگر بخواهم علمی بنویسم، پاسبان‌ها ناظم مدرنیزاسیون بودند نه مدرنیته اما وسط خاطرات کی حوصله دارد تفاوت مدرنیته با مدرنیزاسیون را به خاطر بیاورد؟) 🍂 لباس‌هایشان نونوار و اتوکشیده بود. پوتین‌هایشان همیشه برق می‌زد. حتی تریاکی_شیره‌ای‌هایشان هم مجبور بودند لباس مرتب و تمیز بپوشند. در آن وانفسای ، لباس اتو کشیده خود بود‌. 🍂 حالا نیروی انتظامی و حتی ارتش هم این ماموریت خود را فراموش کرده است. کدام ماموریت؟ ماموریت الگوی تمیزی لباس و سر و وضع. بسیاری از سرهنگ‌های این زمان لباسشان اتو ندارد و پوتینشان واکس. من نمی‌دانم دژبان‌ها چه می‌کنند؟ البته، خیلی از لباس اتو کشیده‌ها از مملکت و همین بی اتوها در . البته حالا نیروهای مسلح نماینده و نمایشگر مدرنیته نیستند‌. آن‌ها مامورِ هستند. امیدوارم موفق باشند. 🍃 دو شب کشیک بود. مهری داخل اتاقش تنها می‌ماند. نه تلویزیونی بود، نه ، نه دفتر و قلمی. البته آقارضا یک رادیو خریده بود. بعضی شب‌ها مهری می‌نشست و اشک می‌ریخت. عمه‌ی آقارضا بیشتر به دعا و عبادت می‌پرداخت. 🍂 گاهی اعظم و اکرم و زینت دیدنش می‌آمدند. خواهر بزرگش برای او می‌کرد. اکرم می‌کرد.هر وقت می‌دید مهری ناراحت است، می‌گفت: "دلت برای رفیق‌هایت تنگ شده است؟" بالاخره او را متلک‌باران می‌کرد. گاهی مادر آقارضا به دیدن عروسش می‌آمد. همیشه می‌گفت:" ده تا دختر عاشق آقارضا بودند. آقا‌رضا خیلی خواهان داشت. اما خواست خدا بود که تو را گرفتیم. تو باید خیلی خوشحال باشی که زن آقارضا پاسبان شده‌ای." او از فردای عروسی به گفت:" هر چه زودتر باید حامله بشوی! من ده تا نوه می‌خواهم." 🍃 هیچ‌کس فکر نمی‌کرد خودِ مهری چه می‌خواهد. مهری با مادربزرگش درد دل کرد. از تنهایی و دخالت‌های عمه‌خانم در زندگی‌اش گفت. او را نصیحت کرد و گفت:" تنها نوه‌ی باسواد من تو هستی. کتاب‌های من مال تو. بردار و به خانه‌ات ببر." کتاب‌های مادربزرگ را شمرده بود. ۱۸۷۲ جلد بود. 🍂 به مادربزرگ گفت: "کتاب‌ها را کم‌کم می‌برم." اولین باری که خواست چند جلد کتاب به خانه‌ی خودش ببرد سر و صدا و با او دعوا کرد و گفت: "این کتاب‌ها همه کتاب کفر است. اگر آن‌ها را بخوانی، کافر می‌شوی!" مهری گفت:" مادر من قبلاً خیلی از این کتاب‌ها را خوانده‌ام." محکم به سرش زد. روی زمین نشست و گریه کنان گفت: "دخترم از دست رفت! دخترم کافر شد! زن پاسبان شد، کتابخوان هم شد، سینمارو هم شد، پس جایش در جهنم است.".... ✅ همراهانِ فهیمِ تا اینجا‌ی قصه را داشته باشید تا ببینم هفته‌ی آینده تکلیف درس خواندن مهری چه می‌شود؟! 📚 شازده‌ حمام، جلد ۴ ✍ @zarrhbin