eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.8هزار دنبال‌کننده
67.4هزار عکس
11هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 برای باید گریست... ⬅️ این "روضه خوانی" از کجا آمده؟! ☑️ انسان وقتی که در نگاه می کند، می بیند که به سر این حادثه ( واقعه ی ) چه ها آورده اند‼️ ☑️ به قسم حرف حاجی ( نوری) حرف است. می گوید: امروز اگر کسی بخواهد بر علیه السلام بر این و مسخ ها و باید . ☑️ است معروف به از ملاحسین . فرموده بود که این داستان و داستان ، اول بار در کتاب این مرد آمده است. ☑️ حقیقت این است که من این را ندیده بودم. می کردم در آن یکی دو تا از این بعد این کتاب را ( که به هم هست و تقریبا در پانصد سال پیش تالیف شده است) خواندم دیدم از این زیاد است. ☑️ مردی است که هم هست، اتفاقا این بی انصاف مرد هم بوده است، کتاب هایی هم دارد، صاحب که خیلی عبارت پردازی کرده و می گویند کلیله و دمنه را کرده است. به هر حال بوده است. ☑️ تاریخش را که انسان می خواند، نیست که او بوده یا و مثل اینکه اساساََ یک مرد هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک ی صد در صد نشان می داده و در میان ها خودش را نشان می داده است. اصلاََ اهل بیهق و سبزوار است. مرکز بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود یک شیعه ی صد در صد شیعه بود. بعد می رفت ؛ آنجا که می رفت به روش اهل بود. این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد. ☑️ نوشته است به فارسی، اولین کتابی که در به فارسی نوشته شده همین کتاب است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. برای مثال ( رضوان الله علیه) را نوشته است و چقد نوشته است. ☑️ ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به دیگری نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است! ☑️ من وقتی این را خواندم، دیدم حتی اسم ها است؛ یعنی در میان امام حسین علیه السلام اسم هایی را می آورد که اصلاََ چنین آدم هایی نداشته اند؛ در میان اسم هایی می برد که همه است؛ را به شکل در آورده است. ☑️ چون این کتاب کتابی بود که به زبان نوشته شد [مرثیه خوان ها] که اغلب بودند و به کتاب های مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در از رو می خواندند. این است که امروز مجلس را ما "روضه خوانی" می گوییم ☑️ در امام حسین روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام صادق هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام حسن عسکری هم روضه خوانی نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضی هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان خواجه نصیر الدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از به این طرف اسم این کار شده . روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضه الشهداء، همان کتاب . ☑️ از وقتی این در دست و بال ها افتاد، دیگر کسی امام را نکرد و شد افسانه سازی روضه الشهدا خواندن. شدیم . یعنی روضه الشهداء خوان، یعنی را نقل کردن و به امام حسین علیه السلام توجه . ☑️ گفت: "وَ زادَت التَّنبور نَغمهََ اخری" بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای پیدا شد. تمام روضه الشهداء را به اضافه ی یک دیگر، همه یکجا کرد که دیگر ! واقعاََ به باید . 📚 حماسه حسینی، جلد ۳،متفکر شهید اُستاد مرتضی مطهری 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 حال قضاوت با وجدان بیدار شما، آیا باورها و اعتقادات ما نیاز به ندارند، لطفاََ تعصبات را کنار بگذارید. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 مجهول ماندن....⁉️ ✅ ، رنج بزرگ روح آدمی است. یک هر چه است و هر چه ، به نیازمندتر است. ما که می گویند: "عشق و حسن، در ازل، باهم پیمان بسته اند"، از این جاست. این فلسفه ی آفرینش است حتی نیز دوست دارد که ؛ نمی خواهد که بماند. مجهول ماندن است که احساس را پدید می آورد و درد بیگانگی و را. هر انسان، است چشم به راه . ، چه خوب در فلسفه ی ، را جانشین کرده است، که تصوف شرقی از آن سخن می گوید. ، نیاز انسان است، کار روح است. اگر کسی به آدم، پی برد، آن منِ صمیمی و ناب و پنهانیِ ما را بفهمد، احساس خویشاوندی و آشنایی ای کتمان ناپذیر در پدید می آورد که است. تنها در این حالت است که یک ، می بیند که در این دنیا دونفر است، چند نفر است؛ نیست. و این است که حتی بزرگ و توانا را می کند. 📚 کویریات @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 رنج بزرگ روح آدمی....⁉️ ✅ ، رنج بزرگ روح آدمی است؛ یک روح، هرچه زیباتر، به نیازمندتر است. عارفان ما می گویند: " عشق و حُسن در ازل پیمان بسته اند"، از این جا است. حتی نیز دوست دارد که . نمی خواهد که مجهول بماند. ماندن است که، احساسِ را پدید می آورد و دردِ بیگانگی و غربت را. هر انسانی، است چشم به راهِ . چه خوب در فلسفه ی خلقت، را جانشینِ کرده است، که تصوف شرقی از آن سخن می گوید. ، نیازِ انسان است، کار روح است. اگر کسی به پی بَرَد، آن منِ صمیمی و ناب و پنهانیِ ما را بفهمد، خویشاوندی و آشناییِ کتمان ناپذیر در ما می آورد که وصف ناپذیر است. تنها در این حالت است که یک می بیند که در این دنیا دو نفر است چند نفر است و این است که حتی بزرگ و توانا را می کند. 📚 کویریات @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
#بنیانگذار_آموزش_ناشنوایان_در_ایران باغچه بان،جبار🌹 👇👇👇👇 @zarrhbin
، جبّار🌷 (۱۳۴۵_۱۲۶۲ه.ش.) بنیان‌گذار آموزش ناشنوایان در ایران ✅ ، معروف به ، در ایروان ارمنستان به دنیا آمد. پدرش اهلِ و معمار و مجسمه‌‌ساز بود و در نقل داستان‌هایِ نیز مهارت داشت. ✅ ، تحصیلاتِ ابتدایی را در گذراند. مدتی به کارِ پرداخت؛ ولی در پیِ شروعِ به ایران آمد و در مرندِ آذربایجان، شد. ✅ پس از مدتی به رفت و در آن شهر، برای آموزشِ کودکان کَر و لال تاسیس کرد و نام آن را گذاشت. ✅ در سال ۱۳۰۶ به دعوتِ مدیر آموزش و پرورش فارس، به رفت و در آن شهر کودکستانی تاسیس کرد. ✅ شش سال بعد به منتقل شد و در تهران دبستان کر و لال‌ها را با امکانات و تجهیزاتِ بهتری تاسیس کرد و تا پایانِ عمر به این کار مشغول بود. ✅ با همکاری و حمایتِ کسانی چون ، ، و ، کانون کر و لال‌های ایران را بنیان نهاد. ✅ او از چهره‌های خدمت‌گزار و آموزش و پرورشِ ایران است. ✅ به جز تاسیس مدرسه، به ابتکارات و اقدامات دیگری نیز مانند ابداع روش جدید تعلیم الفبای فارسی، ساختن سروده‌هایی برای کودکان، چاپ نزدیک به ۵۰ و مقاله، انتشار مجله‌ی فکاهی و مجله‌ی هفتگی دست زد. ✅ او شرح زندگیِ خود از کودکی تا جوانی، و نیز کوشش‌ها و تلاش‌هایش را در راه آموزش‌ و پرورش، در منتشر کرده است. مزارِ در یوسف‌آباد تهران، در همان مدرسه‌ای که خودش تاسیس کرده بود، می‌باشد. نام و یادش گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و چه خوب است بدانیم که هفته بزرگداشت مقام معلّم در کشور عزیزمان ایران، با شهادت معلم اخلاق و معرفت در روز ۱۲ اردیبهشت، شروع و با تولد معلم عزیزی چون در روز ۱۹ اردیبهشت به پایان می‌رسد. و حُسن خِتام، متن زیبایی از جبّار باغچه‌بانِ بزرگ که اینچنین می‌گوید: "من مانند یک علف صحرایی به وسیله‌ی باد و باران و تابشِ نورِ آفتابِ آسمانِ ایران، سبز شده‌ام و به رنگ و بوی ایرانیتِ خود افتخار دارم. قدرتِ من، فکرِ من، ایمانِ من، همه ایرانی است." @zarrhbin
🍃 چهل سال بعد هم خیلی از و مقام‌های عالیِ دولتی این مسئله را درک نکردند. (نیروی انتظامی) ناظم مدرنیته بودن و برهم زننده‌ی نظم سنت.(پاورقی= البته، اگر بخواهم علمی بنویسم، پاسبان‌ها ناظم مدرنیزاسیون بودند نه مدرنیته اما وسط خاطرات کی حوصله دارد تفاوت مدرنیته با مدرنیزاسیون را به خاطر بیاورد؟) 🍂 لباس‌هایشان نونوار و اتوکشیده بود. پوتین‌هایشان همیشه برق می‌زد. حتی تریاکی_شیره‌ای‌هایشان هم مجبور بودند لباس مرتب و تمیز بپوشند. در آن وانفسای ، لباس اتو کشیده خود بود‌. 🍂 حالا نیروی انتظامی و حتی ارتش هم این ماموریت خود را فراموش کرده است. کدام ماموریت؟ ماموریت الگوی تمیزی لباس و سر و وضع. بسیاری از سرهنگ‌های این زمان لباسشان اتو ندارد و پوتینشان واکس. من نمی‌دانم دژبان‌ها چه می‌کنند؟ البته، خیلی از لباس اتو کشیده‌ها از مملکت و همین بی اتوها در . البته حالا نیروهای مسلح نماینده و نمایشگر مدرنیته نیستند‌. آن‌ها مامورِ هستند. امیدوارم موفق باشند. 🍃 دو شب کشیک بود. مهری داخل اتاقش تنها می‌ماند. نه تلویزیونی بود، نه ، نه دفتر و قلمی. البته آقارضا یک رادیو خریده بود. بعضی شب‌ها مهری می‌نشست و اشک می‌ریخت. عمه‌ی آقارضا بیشتر به دعا و عبادت می‌پرداخت. 🍂 گاهی اعظم و اکرم و زینت دیدنش می‌آمدند. خواهر بزرگش برای او می‌کرد. اکرم می‌کرد.هر وقت می‌دید مهری ناراحت است، می‌گفت: "دلت برای رفیق‌هایت تنگ شده است؟" بالاخره او را متلک‌باران می‌کرد. گاهی مادر آقارضا به دیدن عروسش می‌آمد. همیشه می‌گفت:" ده تا دختر عاشق آقارضا بودند. آقا‌رضا خیلی خواهان داشت. اما خواست خدا بود که تو را گرفتیم. تو باید خیلی خوشحال باشی که زن آقارضا پاسبان شده‌ای." او از فردای عروسی به گفت:" هر چه زودتر باید حامله بشوی! من ده تا نوه می‌خواهم." 🍃 هیچ‌کس فکر نمی‌کرد خودِ مهری چه می‌خواهد. مهری با مادربزرگش درد دل کرد. از تنهایی و دخالت‌های عمه‌خانم در زندگی‌اش گفت. او را نصیحت کرد و گفت:" تنها نوه‌ی باسواد من تو هستی. کتاب‌های من مال تو. بردار و به خانه‌ات ببر." کتاب‌های مادربزرگ را شمرده بود. ۱۸۷۲ جلد بود. 🍂 به مادربزرگ گفت: "کتاب‌ها را کم‌کم می‌برم." اولین باری که خواست چند جلد کتاب به خانه‌ی خودش ببرد سر و صدا و با او دعوا کرد و گفت: "این کتاب‌ها همه کتاب کفر است. اگر آن‌ها را بخوانی، کافر می‌شوی!" مهری گفت:" مادر من قبلاً خیلی از این کتاب‌ها را خوانده‌ام." محکم به سرش زد. روی زمین نشست و گریه کنان گفت: "دخترم از دست رفت! دخترم کافر شد! زن پاسبان شد، کتابخوان هم شد، سینمارو هم شد، پس جایش در جهنم است.".... ✅ همراهانِ فهیمِ تا اینجا‌ی قصه را داشته باشید تا ببینم هفته‌ی آینده تکلیف درس خواندن مهری چه می‌شود؟! 📚 شازده‌ حمام، جلد ۴ ✍ @zarrhbin